بیش از ۳۰ نفر از طلاب جوان قم در مراسمی با عنوان لباس خدمت در جوار مزار آیت الله شهید عباسعلی سلیمانی در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به لباس مقدس سربازی امام زمان(عج) ملبس شدند.

عمامه گذاری

این مراسم که با حضور جمعی از زائرین حضرت معصومه برگزار شد، حاشیه های جذابی هم داشت، حاشیه هایی از زبان مردم و طلاب حاضر در مراسم را می خوانید:

۱. جوانی که از برنامه ملبس شدن طلاب با خبر شده بود از من پرسید: حاج آقا امکان ندارد کسانی که طلبه نیستند نیز این لباس را بپوشند؟ کمی تعجب کردم. گفتم نه امکان ندارد. جوان دیگری پرسید یعنی اشکال شرعی دارد؟ گفتم مردم به اشتباه میافتند و خلاف قانون هم هست ولی در این بگو مگو ها داشتم فکر میکردم چرا این جوانان تصمیم گرفته اند ملبس شوند؟ جوانان عجیبی داریم. بدجوری پای کارند. 

۲. به محض آنکه اعلام کردیم میخواهیم برنامه تلبس طلاب کنار مزار شهید آیت الله عباسعلی سلیمانی داشته باشیم بیش از سی نفر از طلاب اعلام آمادگی کردند. در کمتر از چهار پنج ساعت. عجیب بود. به این سرعت. 

۳. مادر شهید علیدادی از این برنامه مطلع شد و به دوستان خانه طلاب پیام داد که من و پدر شهید و همسر شهید و فرزند شهید از تهران به قم میاییم فقط برای اینکه در این مراسم شرکت کنیم. شهید علیدادی از نیروی انتظامی بود و شهید سلامت شد.

۴. مادر شهید علیدادی در مراسم عمامه گذاری گفت برایتان دعا میکنم که سرباز بلکه سردار لشکر امام زمان باشید و از شما درخواست میکنم شما را به خدا مراقب دین خدا باشید که در این جامعه دینی به دین خدا توهین نشود. حجاب تحقیر نشود. پدر شهید هم گفت پسرم میگفت خیلی به طلاب احترام بگذارید. او روی شانه هر طلبه یک چفیه میانداخت. 

۵. استاد عابدینی میگفت این مراسم خوبیش این بود که به موقع بود. برخی ابن الوقتند اما برخی ابوالوقت میشوند. یعنی بالاتر از زمانند و زمان را میسازند. تهدید دشمن را به فرصت تبدیل میکنند. کنار مزار شهید روحانی سی نفر طلبه بیایند و لباس طلبگی را به تن کنند و عهد ببندند. دشمن وقتی میبیند تهدید اینگونه به فرصت تبدیل میشود اقدامات بعدی اش خنثی میشود. 

۶. مداح در محفل طلاب شعری خواند که یک بیتش این بود : 
شک نکن کرب و بلا مقتل آیت ها بود 
خطبه خوانی سر نی جنگ روایتها بود 

۷. یکی از طلبه ها میگفت من از دانشگاهی آماده ام به حوزه که چندین نفر از دوستانم الان در کشورهای خارجی هستند و انتظار داشتند من هم آنجا باشم. من کجا و این کجا. هیچ وقت فکر نمیکردم از پای رایانه و کتابهای علمی بلند شوم بیایم و حوزه و بعد کنار مزار شهیدی که به خاطر روحانی بودنش شهید شده ملبس شوم و اینجا باشم .

۸. یکی از طلبه ها میگفت من چهار سال همسایه شهید عباسعلی سلیمانی بودم در زاهدان. آن موقع کودک بودم و مدرسه نمیرفتم ولی این حاج اقا را یادم هست. مخصوصا شبهای احیا وقتی میرفت روی منبر میایستاد و قرآن را روی سر میگرفت و رو به قبله میایستاد و پشت سرش هم جمعیت اشک میریختند. حال خوبی داشت و حال خوشی به جمع میداد. فکر نمیکردم بیایم سر مزارش و امروز من کنار مزارش عمامه را به سر بگذارم و ملبس شوم. 

چند نفر از طلبه ها بعد از ملبس شدن روانه بیمارستان نکویی قم شدند تا به طلبه ای که در قم چاقو خورده بود سر بزنند و به او سلام طلبه های تازه ملبس شده را برسانند. 

حاج اقای عابدینی عمامه را بر سر هر کدام از طلبه ها که میگذاشت میگفت مراقب باش این لباس برایت عادی نشود.

کد خبر 757562

پر بیننده‌ترین اخبار دین و اندیشه

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha