«فیلم نه پیام خاصی داشت و نه اجرای عالی که تماشاگر را تحتتأثیر قرار دهد... فقط یک فیلم ناب بود که آنها را به وجد آورد... این فیلم به فیلمسازان، به من و تو تعلق دارد!»
آلفرد هیچکاک در گفتوگو با فرانسوا تروفو درباره «روانی»
۱
راجر ایبرت/ ترجمه ناهید پیشور: آلفرد هیچکاک تعمداً «روانی» را کمهزینه ساخت تا مثل یک فیلم انتفاعی یا سودجو جلوه کند؛ با همکاری عوامل برنامههای تلویزیونی و در غیاب عوامل گرانقیمتی که معمولاً در کارهای سینمایی و آخرین بار پیش از «روانی» در «شمال از شمال غربی» (1959) همراهش بودند...
بودجه هشتصد هزار دلاری او حتی با استانداردهای فیلمسازی دهه1960 هم جور درنمیآمد؛ لوکیشنهای متل بیتس و عمارت بزرگ او را هم پیشتر استودیو یونیورسال ساخته بود. او فیلم را سیاهوسفید فیلمبرداری کرد و کاراکترهایش مسیرهای طولانی را بدون ردوبدل کردن حتی یک دیالوگ پیمودند... «روانی» به لحاظ حس فطری و غریزی خود، بیشتر به فیلمهای دستپاچه نوآر مثل «میانبر» (1945- ساخته ادگار جی. اولمر) شباهت داشت تا تریلرهای هیچکاکی «پنجره پشتی» (1954) و «سرگیجه» (1958).
بااینهمه هیچ اثر سینمایی دیگری بهاندازه آن تا این حد روی مخاطبان تأثیر نداشت و به تعبیر خودش شوکهکنندهترین فیلمی بود که تا آن زمان دیده بودند. «شاید فکر کنید که من آنها را بازی دادم اما درواقع من بهجای فیلم، تماشاگران را کارگردانی کردم.» آگهیها و تیزرهای تبلیغاتی آن فریاد میزدند که «غافلگیریهای فیلم را برملا نکنید!» و هیچ سینمارویی با تماشای پوستر و تیزرهای آن نمیتوانست سورپرایزهای هیچکاک را پیشبینی کند؛ قتل مارین (جنت لی)، قهرمان مسلم فیلم و راز مادر نورمن!
«روانی» بیشتر به سبک تریلرهای سودجویانه ویلیام کسل ساخته شده که به عقیده هیچکاک باید «آن را از همان ابتدا یعنی ثانیه نخست تیتراژ دید. اگر سرسری و از هرجا که وقت داشتی بخواهی آن را ببینی و منتظر جنت لی باشی، شاید کلاً کاراکتر او از پرده سینما ناپدید شده باشد!»
۲
غافلگیریهای مدنظر هیچکاک امروز بیش از زمانهاش شناخته و درک شدهاند و «روانی» هنوز هم بهعنوان تریلر ترسناکی عمل میکند که به طرز زیرکانهای، از حیلهگری پر تعلیق خالقش حکایت دارد. شاید هم دلیل این تأثیرگذاری، هنرمندی هیچکاک در شفاف نکردن دو عنصر متفاوت است؛ صحنهسازی داستان مارین کرین و رابطه او با نورمن (آنتونی پرکینز)! دو المان بسیار تأثیرگذار که هیچکاک همه نبوغ، توجه و مهارتش را برای پردازش آنها به کار گرفت...
این صحنهسازی، تم ساده اما درگیرکنندهای داشت که هیچکاک بارها و بارها از آن در سایر فیلمهایش استفاده کرده بود: جرم یک فرد عادی که در یک موقعیت جنایی گرفتار شده... مارین کرین چهل هزار دلار دزدیده، اما ازنظر هیچکاک برای ارتکاب جنایت، بیگناه است؛ اولین بار او را با نامزدش سام لومیس (جان گاوین) در اتاق کهنه یک هتل قدیمی میبینیم که به خاطر بدهیهای سام نتوانستهاند ازدواج کنند و باید بهطور پنهانی یکدیگر را ملاقات کنند.
این مقدمهچینی و صحنهسازی کاملاً برای طرح دوساعته هیچکاک کافی است؛ حتی لحظهای هم احساس نمیکنیم که او اینهمه را استادانه برای گمراه کردن ما فراهم کرده است! درحالیکه مارین با اتومبیل فونیکس خاصش به سمت شهر زادگاه سام، فرویل- کالیفرنیا میگریزد، علاوه بر برند تجاری، با موقعیت موردعلاقه هیچکاک روبهرو میشویم: ترس از پلیس! مارین کنار جاده در اتومبیلش چرت میزند که مأمور گشت بزرگراه (مورت میلز) او را بیدار و سؤال پیچش میکند و درست پاکت و پول سرقت شده در زاویه دید او هستند... پلیس چنان متحیرانه و مشکوک به او خیره شده که مخاطب گمان میکند این سکانس، خط داستانی فیلم تا پایان را تعیین میکند.
مارین سراسیمه، هراسان، خسته و نادم از سرقت خود، به فرویل نزدیک و نزدیکتر میشود اما با وزش طوفان و باران ناگهانی، در اولین اقامتگاه توقف میکند، وارد متل بیتس میشود و هیچکاک میکوشد تا با ترتیب دادن ملاقات طولانی و سرنوشتساز او با نورمن بیتس در سالنی پر از پرندگان وحشی، ما را متقاعد کند که آن دو بازیگر تنها شخصیتهایی هستند که تا پایان فیلم قصه را پیش میبرند... مارین صدای مادر نورمن که بهسختی با او صحبت میکند، را میشنود که بیرمق میگوید در این متل متروک بین جادهای نمان! به نظر میرسد با آمدن تازهوارد احساس خطر کرده و به نورمن توصیه میکند تا او را بکشد.
به عقیده هیچکاک، تماشاگر جاسوسی نورمن و زیر نظر گرفتن مارین را چشمچرانی تلقی میکند و به عقیده تروفو افتتاحیه فیلم بهگونهای است که بههیچوجه انتظار نداریم با قتل مواجه شویم.
امروز با تماشای صحنه قتل در حمام، نکات مهمی برایمان برجسته میشوند؛
برخلاف دیگر فیلمهای ژانر وحشت مدرن، «روانی» صحنههای خشن و حمله با چاقو را نمایش نمیدهد. هیچ جراحت و زخمی وجود ندارد. خون میبینیم اما نه مثل فیلمهای امروزی گالن گالن خون به همهجا پاشیده... حتی کارکرد آکوردهای تعمداً بریده بریده موسیقی متن برنارد هرمان، نیز برای مهیبتر کردن جلوههای صوتی فیلم است. دوربین سراسیمه در آب و خون میچرخد و در یک کلوزآپ ماندگار، روی مردمک بیحرکت چشم مارین میایستد؛ این صحنه هنوز هم بیرقیب، تأثیرگذارترین برش در تاریخ سینماست.
۳
درخشش پرکینز در نقش نورمن و پردازش شخصیت پیچیده او، به نقطه عطفی در بازیگری تبدیل شد؛ او چنان خلأهای شخصیتی نورمن را به چالش کشیده که در مواقعی حس همدردی ما را نیز چون مارین برمیانگیزد. پس از شلیک استادانه به قهرمان، جسد، پولها و اتومبیلش را به سمت باتلاق هل میدهد و تا غرق شدن کامل آنها، با نگاهی موشکافانه صحنه را میکاود. هیچکاک به طرز موذیانهای جای شخصیتهای اصلی را میگیرد. مارین مرده است، اما ما ناخودآگاه با حسی عمیقتر از قبل از با نورمن همذاتپنداری میکنیم و از ترس و احساس گناه او پس از ارتکاب جنایت، لبریز میشویم. تا جایی که وقتی به احساسمان مراجعه میکنیم، کاملاً به او حق میدهیم؛ حتی میخواهیم که اتومبیل زودتر غرق و از نگاهمان ناپدید شود. این یکی از جسورانهترین اقدامات هیچکاک در تلاش برای مسخ و به بازی گرفتن ماست. بقیه فیلم ملودرامی تأثیرگذار است با دو شوک پیاپی؛ قتل کارآگاه خصوصی و فاش شدن راز مادر نورمن...
۴
البته برای بینندگان متفکر هنوز یک شگفتی دیگر وجود دارد؛ اینکه چرا هیچکاک پس از روشن شدن راز قتلها، پایانبندی شاهکارش را با یک سکانس عجیب و نامناسب، مخدوش میکند. صحنهای غیرقابلتوصیف از سخنرانی طولانی روانپزشک برای بازماندگان! اگر من جسارت ادیت دوباره فیلم هیچکاک را داشتم، آن را با نخستین جمله از اظهارات دکتر درباره شخصیت دوگانه نورمن تمام میکردم: «نورمن بیتس دیگر وجود ندارد؛ شناختی که در ابتدا از او داشتیم، نیمی از شخصیت او بود و اما نیمه دیگر و مهمتر را که بعد شناختیم، احتمالاً تا همیشه باقی خواهد ماند» و ادیتهای دیگری که شاید آن را بینقص میکرد اما تروفو در مصاحبه معروف خود با درایت از نقل آنها خودداری میکند.
بههرحال به عقیده من، آنچه «روانی» را جاودانه کرده، پرداختن بیپرده آن به ترسهای ماست: ترس از گرفتار شدن در موقعیت جنایت و ارتکاب ناخودآگاه و غیرمنتظره آن، ترس از پلیس، ترس از قربانی یک دیوانه شدن و البته ترس ما از ناامید کردن مادرانمان...
نظر شما