محسن رستمی- کارشناس مسائل بین‌الملل در همشهری نوشت:   طی چند سده گذشته همواره دو عنصر ناسیونالیسم افراطی و رقابت‌های سنتی قدرت‌های طراز اول اروپایی، مهم‌ترین دلیل بروز جنگ و ناامنی در اروپا و جهان به‌شمار می‌رفت.

برجام

این دو پدیده پیش‌تر عامل بروز جنگ‌های بزرگ و خانمان‌سوزی شد که بی‌تردید آلمان یکی از عناصر اصلی آن، حداقل طی 150سال‌گذشته تاریخ اروپا محسوب می‌شود. این کشور در مخالفت با روندهای غالب اروپایی که پس‌از صلح وستفالی شکل گرفت، خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به اروپا و سایرمناطق جغرافیایی تحمیل کرد.

مخالفت با نظم حاکم حتی در بین بسیاری از متفکران و فیلسوفان آلمانی نیز برجسته و تعدادی از آنها نسبت به ارزش‌های لیبرالیسم تردید نشان داده و دمکراسی را نهادی غربی، دگرهویتی و نابرابر با نهاد ارزشی آلمانی تلقی می‌کردند. دراین دوران پرفراز و فرود، غرب‌گریزی مشخصه سیاست آلمان و متقابلا آلمان‌هراسی نیز ازجمله مولفه‌های برجسته سیاست‌خارجی قدرت‌های اروپایی به‌شمار می‌آمد. حاصل این تقابل، استمرار مناسبات مناقشه‌برانگیز و بروز2 جنگ جهانی، در نیمه اول قرن بیستم بود.

 اما اروپا پس‌از چند سده جنگ و خونریزی، سعادت خویش را در تقویت همگرایی و پذیرش هویت مشترک جست‌وجو کرده که موفقیت‌های آنها دراین مسیر غیرقابل انکار است. دراین فرایند، آلمان(غربی) با وجود اینکه ازنظر اقتصادی و صنعتی رشد قابل‌اعتنایی داشت، اما به روایت سیاسی مدرنیته اقبالی نشان نداده و از این حیث، از آخرین سرزمین‌های اروپایی به‌شمار می‌رفت. این رویکرد پس‌از سقوط نظام بین‌المللی دوقطبی، اتحاد دو آلمان و حتی تا پایان دوره 16 ساله زمامداری آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، نیز حفظ شد.همزمان با افول غرب آمریکایی، خروج انگستان از اتحادیه اروپایی و بروز جنگ بین روسیه و اوکراین، آلمان با پشتوانه فکری و فرهنگی تلاش‌هایی را در بستر غرب اروپایی آغاز و با حمایت جریان‌های افراطی، هویت سیاسی و ایدئولوژیکی خویش را به‌عنوان مظهر غرب و روایتگر آن در مناسبات با رقبای دیرین، ازجمله فرانسه و انگلستان بازتعریف کرد. دراین راستا سال‌گذشته مجلس آلمان (بوندستاگ) مبلغ 100میلیارد یورو برای تقویت بنیه نظامی به تصویب رساند. این بودجه قابل‌توجه زنگ خطر را برای سایر رقبای منطقه‌ای این کشور به‌صدا درآورد. درحالی‌که اولاف شولتز، صدراعظم آلمان این اقدام را «پاسخ درستی به نقطه عطف کنونی تاریخ آلمان» ارزیابی کرده‌است، کاچینسکی، سیاستمدار بانفوذ لهستان، آلمان را به سیطره‌جویی در اروپا متهم کرد. رهبر حزب ملی‌گرای حاکم لهستان در ادامه افزود: «وضعیتی که درآن یکی از کشورهای اروپایی که امروز بعد از روسیه بزرگ‌ترین است، برنامه‌هایی را به‌صورت مسالمت‌آمیز انجام می‌دهد که زمانی می‌خواست با روش‌های نظامی انجام دهد.»تقویت رویکرد تهاجمی برلین در سخنرانی اخیر صدراعظم شولتز در کنفرانس امنیتی مونیخ (جمعه 28بهمن‌ماه) قابل رصد است. وی دراین کنفرانس با اشاره به جنگ اوکراین، تأکید کرد: آلمان هزینه‌های نظامی خود را افزایش خواهد داد و به همین منظور به یک صنعت دفاعی قوی نیاز دارد. صدای رسای کاچینسکی، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین تئوریسین‌های پوپولیست‌ راست‌گرای اروپایی، نشان‌دهنده عمق نگرانی حداقل بخش مهمی از اروپا نسبت به ظهور مجدد ناسیونالیست خودشیفته آلمانی است. انتظار می‌رود سایر رهبران اروپایی، به‌ویژه کشورهایی که طعم تلخ تهاجم ژرمن‌ها را چشیده‌اند، صدای ناقوس شوم ناسیونالیسم افراطی آلمانی را شنیده و قبل از آنکه خیلی دیر شود، رویاهای به خاک نشسته نازی‌ها را که این‌بار در لباس خوش‌رنگ سبزهای حامی محیط‌زیست، مدافعان دروغین حقوق بشر، راستگرایان افراطی و نئونازی‌ها ظهور و نمود پیدا کرد را در نطفه خفه کنند.آلمان باور دارد که مظهر فرهنگ، روح، آزادی، هنر و پرچمدار آن در نظم نوین‌جهانی است و اظهارات سخیف، مداخله‌جویانه و خارج از نزاکت رئیس‌جمهور، صدراعظم و وزیر خارجه این کشور در قبال تحولات ماه‌های گذشته کشورمان و حمایت قاطع از اغتشاشگران نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است.متأسفانه طی 2 دهه گذشته جمهوری‌اسلامی ایران نیز ناخودآگاه موجب تقویت مشروعیت بین‌المللی آلمان شد. اصولا آلمان پس‌از جنگ جهانی دوم (به‌ویژه آلمان غربی)، با وجود رشد اقتصادی خیره‌کننده، اجازه ورود در عرصه‌های مهم سیاست بین‌الملل را پیدا نکرد، اما جمهوری‌اسلامی ایران کشوری که جایگاه قابل اعتنایی در ساختارهای بین‌المللی، به‌ویژه شورای امنیت سازمان ملل متحد، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سایر سازوکارهای بین‌المللی ندارد و حتی عضو باشگاه هسته‌ای بین‌المللی نیز محسوب نمی‌شود، را به مهم‌ترین گفت‌وگوهای هسته‌ای تاریخ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (از سال 1382تا به امروز) دعوت کرد؛ اقدامی که هیچ توجیه منطقی و محکمه‌پسندی ندارد.سؤالی که مسئولان جمهوری‌اسلامی ایران باید به آن پاسخ گویند این است که چرا در کنار 5 قدرت بین‌المللی عضو شورای امنیت سازمان ملل، کشوری مثل آلمان در همه ادوار مذاکرات هسته‌ای حضور داشته است؟ چرا این امکان به کشوری مثل ایتالیا داده نشد؟ با چه استدلالی عبارت 1+4یا 1+5کماکان در مذاکرات دوره‌ای در دستورکار قرار دارد؟ آیا این اقدام مشروعیت بخشی به توسعه‌طلبی و ناسیونالیسم افراطی و خطرناک آلمان نیست؟ آیا وقت آن نرسیده این کشور از روند مذاکرات آتی احتمالی آینده کنار گذاشته شود؟! افکارعمومی منتظر پاسخ این پرسش ازسوی وزارت امورخارجه و تیم مذاکره‌کنندگان ارشد هسته‌ای (رفع تحریم) است.

کد خبر 745508

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 12
  • نظرات غیرقابل انتشار: 31
  • IR ۱۶:۴۸ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
    34 6
    روسیه و چین در زمین خود بازی می کنند، تاسف بار بودن سیاسیت خارجی ... .... ... است!!!
  • IR ۲۳:۳۸ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
    9 8
    دقیقا آلمان یاید از دور مذاکرات ابر قدرت های جهانی کنار گذاشته شود.
  • عباس IR ۰۷:۲۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
    24 2
    روز قیامت برجام به نتیجه میرسه
  • سید حسام IR ۰۸:۳۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
    20 3
    اگرجنگهای جهانی اول و دوم را نگاه کنید یک پای آلمان دراین میان دیده میشودضمن اینکه قدرتهای اتمی مانند امریکا،شوروی سابق،چین ،فرانسه و انگلستان هم یک پای مناقشات بین المللی حضورپررنگی داشته اند همین آلمان دردفاع مقدس ما ایرانیها هم کمکهای بزرگی به صدام به خصوص سلاح شیمیایی خانمان برانداز را ایفا کرده که هنوز آثارآن برای جانبازان عزیز ما به جای مانده است