چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۷ - ۱۶:۵۲
۰ نفر

علی عمادی‌: طواف آغاز حرکت است. شروع مناسک، تن سپردن به دریای بیکران حاجی‌هایی است که بی‌وقفه گرد خانه دوست می‌چرخند.

و این چرخش چون گردابی است که لحظه‌ای از حرکت باز نمی‌ماند. گردابی که از بیرون هر ذره‌ای را به چرخش دور کعبه وا می‌دارد. و مگر نه اینکه راز حرکت در هستی، گردیدن به دور چگال‌ترین است؛

آنگونه که ریز ذره‌ها در اتم به دور هسته یا سیارات به دور خورشید و اینجا می‌بینی که چطور خورشید هدایت در پس خانه‌ای سیاه و سنگی می‌کشاند دل‌ها را تا تن‌ها غوطه ور شوند در این گرداب که تو بین رکن و مقام راه نمی‌روی، شنا می‌کنی.

این موج است که تو را می‌گرداند و برای بالا ماندن ناچاری گاهی پا به زمین‌گذاری که روی پای دیگری است. و این دیگری هر لحظه کسی دیگر است.

گاه سیاهی تنومند، گاه پیرزنی نحیف و شاید مادری روبنده بسته که طفلی 5 ماهه بر کول گرفته و در این محشر کبری به طواف آمده. و عینا محشر کبری با همان کفن‌های سپید. و در این وانفسا بیشتر از احرام پوشان آنهایی‌اند که قبل‌تر اعمال به‌جا آورده‌اند و حالا در انتظار عرفه به طواف مستحب آمده‌اند.

7 دورت که به پایان رسید باید پشت مقام ابراهیم نماز بگذاری آنگونه که خداوند می‌فرماید: «واتخذوا من مقام ابراهیم مصلی» و مقام، سنگی است که خلیل‌الله به زیر پا نهاده بود تا دیوار بیت را بالا برد یا به نقلی دیگر، بر آن ایستاد تا مردمان را به حج بخواند.

حالا آن را با نقشی از جای پا که دوبرابر جای پای توست، درون شیشه‌ای نهاده‌اند فانوس مانند تا نشانی باشد از آنکه پدر دین حنیف است و تو باید پشت این نشان نماز کنی که یعنی تابع امر خدایی و از آنکه پروردگارت به هدایت خوانده، پیشتر نیفتی، همچنان سربازی که گوش به فرمان دارد و تن به اطاعت.

از آن پس نوبت سعی است. صفا به مروه، مروه به صفا، صفا به مروه، مروه به صفا، صفا به مروه، مروه به صفا و سر آخر صفا به مروه. چیزی کمتر از 3 کیلومتر پیاده‌روی به یاد استیصال مادری که برای کودکش در طلب آب بود.

و در مسیر جایی میان 2 چراغ که به علامت سبز است، باید هروله کنی کانه دوندگان ماراتن که نه راه می‌روند و نه می‌دوند؛ گرچه برای مردان است و زنان از آن استثنا.

اما تکانی است که باد بهاری درختان خواب زده را و مگر نه اینکه حج همه‌‌اش یادآوری است از روزی که می‌آید و در آمدنش تردیدی نیست.

و بعد نخستین گام مناسک که عمره تمتع می‌خوانندش به تقصیری تمام می‌شود. و این تقصیر یعنی چند تارموی سر بچینی و ناخنی از انگشت برکنی. از آن پس می‌توانی از احرام دربیایی که دیگر محرم نیستی که گویی محرمی.

و این مسیر، این از خود بیخودی، این استیصال عطش و این تقصیر چقدر تو را به یاد حسین می‌اندازد که از جفا حج ابراهیمی فروگذاشت و احرامی دگر بست که اگر شیخ الانبیا وعده قربانی فرزند داد، او بدان تن سپرد.

مرید پیر مغانم زمن مرنج‌ای شیخ/ چرا که وعده تو کردی و او به‌جا آورد. و این یاد حسین را به دل می‌سپاری تا عرفه.

کد خبر 70014

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز