این گزارش روایت‌هایی است از چند نفر از قربانیان سیل. افرادی که مفقود شده‌اند و بازمانده‌های که در پی آنها هستند. توصیفی کوتاه، خلاصه و مختصر از یک مصیبت و فاجعه بزرگ.

امداد رسانی به سیل‌زدگان - امامزاده داود

همشهری‌آنلاین - محمد صادق خسروی علیا: درمانده و وحشت زده فریاد می‌زند: «آن کنج مغازه را بگردید؛ به پیر به پیغمبر صدای جیغ و گریه یک بچه از اینجا می‌آمد. مادرش هم همینجا جلوی مغازه بود. به این ستون چسبیده بود. جان می‌کند تا بچه‌هایش را نجات بدهد...» او حاج رضاست. مردی که در میانسالی جور روزگار تا زانو  او را در گل فرو برده. آشفته است و حیران.

مرد جوانی در نزدیک‌ترین نقطه محل تجسس ایستاده‌. تیله چشمانش می‌لرزد. نگاهش سرخ و تر است. ۶ روز از فاجعه سیلاب می‌گذرد، حالا دیگر همه این مرد را می شناسند: «حسن عزیزی».

سرگشته‌ای که تا جسدی پیدا می‌شود بغض، چانه‌هایش را می‌لرزاند و پریشان می‌دود در پی نامی یا نشانه‌ای. همه حواسش به حاج رضاست؛ کسی که سرنخ‌ها و نشانه‌های تقریبا درستی از گمشده‌های او به خاطر دارد.

۴ صبح روز پنجشنبه، ۴ ساعت بعد از آن مصیبت، «حسن» با صدای زنگ تلفن از خواب  می‌پرد. پدر پیرش با صدای گرفته‌ای می‌گوید: «آب دستت هست زمین بگذار و به امامزاده داوود بیا...»

او اصلا یادش نیست چطور خود را از قزوین به امامزاده رسانده‌.

در راه با خود می‌گوید یک سیل آمده دیگر و بچه‌ها یکدیگر را گم کرده‌اند. تصور می‌کند با چند ماشین در گل مانده رو به رو می‌شود که آب افتاده داخل‌شان یا لابد وسایل‌ها را هم آب برده و همه لباس‌شان گلی است و خیس.

او اصلا به ذهنش خطور نمی‌کند که پدر صدایش کرده تا یک تنه بار یک مصیبت بزرگ به دوش بکشد.

مرد جوان، وقتی به امامزاده می‌رسد شوکه می شود. انگار زلزله آمده و همه جا کن فیکون شده.

پیرمرد آنقدر فریاد زده که صدایش بالا نمی‌آید. یک چشمش اشک است چشم دیگرش خون. در گوش حسن می‌گوید: «یا علی بگو پسرم. خانه خراب شدیم. زانوهایت نلرزد. مصیبت بر سرمان نازل شده، اگر لازم است وجب به وجب این منطقه را جستجو کن. تا نام و نشانی از جگر گوشه‌هایم پیدا نکردی چشم بر هم نگذار...»

 او به دنبال ۶ نفر است؛ ۶ عزیز، ۶ جگر گوشه! تا الان هر جسدی پیدا شده حسن با آن چشم در چشم شده تا شاید نگاهش آشنا باشد.

شبی که رعد و برق قلب آسمان را پاره کرد | داستان خانواده‌ای ۱۶ نفره‌ که تنها ۱۰ نفر از آنها به خانه برگشتند | آن شب بر زائران امامزاده داوود چه گذشت؟

حاج رضا صاحب یک مغازه پوشاک زیر بازارچه است. مغازه ای که حالا دو بیل مکانیکی از پس شخم زدن گل و لای آن بر نمی آیند. این ویرانه، فروشگاه بزرگی بوده که در زیرزمین آن قهوه‌خانه‌ای به نام «قدس» دایر بوده. همه این مجموعه چند صد متری را سیل با خود برده و تنها چند ستون شکسته از آن باقی مانده و بخش کوچکی از سقف. 

چند روسری هنوز از سقف آویزان است اما آنها هم تا نیمه رد گل و لای دارند. روسری‌ها دست کم در ارتفاع ۴ متری هستند!

 حسن و حاج رضا، هر دو با نگاه لرزان‌شان بازوهای بیل مکانیکی را دنبال می‌کنند. شاید ۶ گمشده «حسن» اینجا باشند. دو نفر از آنها چند دقیقه پیش پیدا شد. در آمبولانس زیر زیپ بسته کاورهای سیاه رنگ، خاموش خفته‌اند.

آمبولانس در گل گیر افتاده و هر چه تلاش می‌کند راه به جایی نمی برد. انگار آن دو نفری که خفته‌اند، هم دلشان به رفتن نیست. می‌خواهند بمانند تا آن ۴ نفر هم برسند. 

حاج رضا هم گمشده ای دارد؛ مجید شاگردش. پسر نوجوانی که به همراه دوستش علی شاگرد قهوه خانه، آن شب وقتی تازه آب افتاده بود زیربازارچه با خوشحالی با موبایل شان فیلم می گرفتند. اما تا چشم‌شان به غول سیلاب و آن آب کدر خروشان افتاد از ترس کرکره مغازه را پایین کشیدند و ناپدید شدند.

چهارشنبه؛ شامگاه پنجم مرداد 

زهرا از سر شب در دلش ولوله است. حمید همسرش می‌گوید: «به «حسن» زنگ بزن می‌دانم تو همیشه دلشوره حسن را داری.»

حسن آرام جان زهراست. هر وقت زهرا با برادر ته تغاری‌اش حرف می‌زند دلش آرام می‌گیرد. حوالی ده شب است. زهرا شماره برادر را می‌گیرد و با هم گپ می‌زنند. اولش دلش آرام می‌شود اما بعد دوباره دلهره غریبی می‌افتد به جانش.

مادر، به زهرا می گوید که برویم داخل صحن آنجا آرام می‌شوی. بقیه هم آماده‌اند برای زیارت. 

شبی که رعد و برق قلب آسمان را پاره کرد | داستان خانواده‌ای ۱۶ نفره‌ که تنها ۱۰ نفر از آنها به خانه برگشتند | آن شب بر زائران امامزاده داوود چه گذشت؟

صحن امامزاده داود (ع) یک ساعت مانده به...

شب است و همه جا سیاه. نور سبز رنگ امامزاده دره را روشن کرده. قاسم سوهان فروش که همه او را حالا می‌شناسند روی چهارپایه ایستاده. وحید شاگردش پرچم سیاه «یا حسین مظلوم(ع)» را به دست‌های قاسم می‌رساند. سر در مغازه سیاه پوش می شود. 

خانواده پرجمعیت و شلوغی آن طرف صحن نشسته‌اند. بچه‌ها از سر و کول هم بالا می‌روند. همه هندوانه می‌خورند و به مرد میانسال سوهان فروش خیره شده اند. 

گاهی نگاهشان می‌دود این طرف و آن طرف و حجره های داخل صحن را تماشا می‌کنند که یک به یک به نوبت عاشورایی می‌شوند.

دو مرد سالخورده کنج دنج این جمع، شانه به شانه هم نشسته‌اند؛ گرم. یکی از آنها که چشمانش پر شده از حسرت. رو به دیگری می‌کند و می‌گوید:«دیدی‌ کربلایی دوباره محرم شد، نمی‌دانم چرا از همه روزهای عمرم فقط محرم و حسین (ع) را به خاطر می‌آورم. یعنی امسال کرونا می‌گذارد با همین جمع مثل چند سال پیش اربعین برویم زیارت؟»دو مرد سالخورده کنج دنج این جمع، شانه به شانه هم نشسته‌اند؛ گرم. یکی از آنها که چشمانش پر شده از حسرت. رو به دیگری می‌کند و می‌گوید: «دیدی‌ کربلایی دوباره محرم شد، نمی‌دانم چرا از همه روزهای عمرم فقط محرم و حسین (ع) را به خاطر می‌آورم. یعنی امسال کرونا می‌گذارد با همین جمع مثل چند سال پیش اربعین برویم زیارت؟»

کربلایی شمس علی رو به گنبد سبز امامزاده می‌کند و می‌گوید: «خب حاجی. ازش بخواه. از امامزاده داود (ع) زیارت عموی بزرگوارش حسین(ع) را بخواه.»

حاج علی نفس عمیقی میکشد: «تا اینجا که طلبیده. انشالله امسال همین جمع کربلا...»

یک پیشنهاد 

آقا مهدی یکی از دامادهای حاج علی حوصله زیادی دارد و با کودکان حسابی اخت است. همیشه بچه‌ها او را محاصره می‌کنند، او هم حوصله زیادی دارد و تا خود صبح هم شود دم به دم‌شان می‌گذارد.

فاطمه همسر مهدی، در گوش زهرا و مریم پچپچه می‌کند و می‌گوید: «این بچه‌ها را من می‌شناسم وقتی پای هم می‌افتند خواب و خوراک ندارند. بچه‌ها را به مهدی بسپاریم و برویم بازار.»

بعد نوک انگشتانش را در پهلوی زهرا فرو می‌برد و می‌گوید: «تو هم پاشو و قنبرک نزن دیگر.»

ایلیای ۶ ساله که روی زانوی مادرش زهرا در حال چرت زدن است یک دفعه از جا می‌پرد و می‌گوید: «آخ جون بازار. من هم می‌آیم.» 

انگشت سبابه کوچکش را بالا می‌برد. مقابل چشم‌های زهرا یک انگشت تپل بامزه ظاهر می‌شود: «مامان باید برام لواشک بخری با تفنگ اسباب بازی. اصلا هم کوتاه نمی‌یام...»

زهرا، دردانه‌اش را فورا بغل می‌کند و دستان کوچکِ تپل ایلیا را از روی علاقه مثل همیشه کمی گاز می‌گیرد: «شیطون مگه خواب نبودی تو...»

گمشده

زیر یکی از ستون‌های شکسته مغازه حاج رضا جسدی پیدا شده. «حسن» به صورت گلی آن کودک را نگاه می‌کند، شبیه هیچکدام از گمشده‌های او نیست. حاج رضا هم برای شناسایی می‌رود. سر تاسفی تکان می‌دهد. گمشده او هم نیست.

جستجو ادامه دارد. تقریبا همه نقاط امامزاده و بازار تجسس شده، فقط فروشگاه لباس فروشی حاج رضا مانده و قهوه خانه قدس. مغازه حاج رضا و این قهوه خانه طوری خراب شده‌اند که هیچ اثری از قهوه‌خانه وجود ندارد. کف مغازه حاج رضا فرو ریخته بر روی قهوه‌خانه و هیچ اثری از آن نیست. نیروهای امداد و نجات می گویند اگر گمشده ها اینجا هم نباشند باید مسیر رودخانه را جستجو کنیم. مسیری که به شهر ورامین می‌رسد! حدودا ۱۰۰ کیلومتر.

آمبولانس بالاخره از گل بیرون آمده. دو جسدی که در کاورهای سیاه خفته‌اند را با خود می‌برد. نگاه سراسیمه و بغض‌آلود حسن آن را دنبال می‌کند. سر می‌گرداند و چشم می‌دوزد دوباره به بازوهای بیل مکانیکی. ۴ گمشده هنوز مانده.

آمبولانس بالاخره از گل بیرون آمده. دو جسدی که در کاورهای سیاه خفته‌اند را با خود می‌برد. نگاه سراسیمه و بغض‌آلود حسن آن را دنبال می‌کند. سر می‌گرداند و چشم می‌دوزد دوباره به بازوهای بیل مکانیکی. ۴ گمشده هنوز مانده.

آن ۱۶ نفر

آنها ۱۶ نفرند؛ خانواده عزیزی و عباسی. دست جمعی آمده‌اند به زیارت. این دو باجناق سن و سال‌دار از همان ۴ دهه پیش که از یک خانواده زن گرفتند، با هم جفت و جور بودند تا الان. حالا سال‌ها گذشته و «حاج علی عباسی» و کربلایی «شمس‌علی عزیزی» پیرمرد شده‌اند و چند سر عائله دارند؛ داماد، عروس و نوه. 

حاج علی به همراه همسر، دو دختر (مریم و فاطمه)، دو داماد (مهدی حسینی و عباس مقدم) و نوه‌های قد و نیم قدش (باران، الینا، محمد و طاها) آمده و کربلایی شمش علی عزیزی به اتفاق همسر، زهرا دخترش و دامادش (حمید حاتمی) و دو نوه شیرین زبانش (ایلیا ۶ ساله و دیانا ۱۴ ساله).

خانواده عزیزی و عباسی ۴ بعد از ظهر راه درازی را از قزوین آمده اند تا امامزاده. 

این دو پیرمرد خوش مشرب قزوینی هنوز هم میانه‌شان با هم گل و بلبل است. از قرار معلوم و از سر خوش اقبالی خانواده‌های آنها هم آب‌شان در یک جوی می‌رود. مثلا زهرا دختر شمس علی با مریم و فاطمه دخترهای علی تقریبا هم سن و سال هستند و با هم بزرگ شده اند.

 جان به جان‌شان کنی از هم جدا نمی‌شوند یا با هم هستند یا تلفنی چانه‌شان گرم صحبت است، آنقدر که داد «عباس مقدم» شوهر مریم، داماد دیگر حاج علی که خیلی هم کم حرف است، در آمده. 

این داماد کم حرف رو به مریم، فاطمه و زهرا می‌کند و می‌گوید: «بابا ناسلامتی اینجا جمع نشسته. بیایید حداقل پیش پدر و مادرتان. چه شده باز گعده گرفتید شما که از صبح تا شب با هم هستید حرف هایتان تمامی ندارد...»

این دو خانواده سال‌های سال در بیشتر سفرها و پیک‌نیک‌های زندگی‌شان در کنار هم بوده اند.

مریم ابرو بالا می‌اندازد و به زهرا و فاطمه می‌گوید: «بفرما. نگفتم. بیاید برویم بازار تا این مردا ترش نکردند.»

شبی که رعد و برق قلب آسمان را پاره کرد | داستان خانواده‌ای ۱۶ نفره‌ که تنها ۱۰ نفر از آنها به خانه برگشتند | آن شب بر زائران امامزاده داوود چه گذشت؟

دلهره

رعد و برق دل آسمان را پاره می‌کند؛ زهرا از ترس از جایش بلند می‌شود و می‌گوید: «هوا خوب نیست کاش می‌رفتیم به زائر سرا.» 

آنها در صحن امامزاده طبقه سوم اسکان گرفته‌اند.

باران که شروع می‌شود زهرا پیشنهاد می‌دهد که همه برگردند به زائر سرا.

حاج علی، کربلایی شمس علی و همسران شان به همراه چند نفر دیگر موافقت می‌کنند. اسباب و وسیله‌ها را جمع می‌کنند تا به زائر سرا بروند.

مریم به زهرا می‌گوید: «وسط تابستان یک نم باران است دیگر. بی‌خودی به دلت بد راه نده.»

فاطمه هم می‌گوید: ما که جای‌مان امن است خانه گرفتیم. برویم بازار تا هوا خنک است. هم در باران قدم می‌زنیم و هم برای بچه‌ها خرید می‌کنیم. حیف است در این هوا زیر سقف آسمان نباشیم.»

زهرا متقاعد می شود: «باشد پس برویم».

رودخانه 

امامزاده داوود در دل یک دره قرار دارد. از صحن امامزاده باید چند پله بالا رفت تا به یک کوچه ۶ متری رسید. این کوچه تنگ و باریک، بازار امامزاده است که شیب تندی به طرف کوهستان دارد. سر و ته این بازارچه ۵۰۰ قدم است. در انتهای این بازارچه رودخانه‌ای قرار دارد . یعنی یک سر بازارچه صحن امامزاده است و  آن سوی دیگر رودخانه‌ای که یکدفعه ناپدید می‌شود!

رودخانه قبل از اینکه به بازارچه برسد وارد یک پُل می‌شود که ۶۰۰ تا ۷۰۰ متر ادامه دارد. در واقع این بخش رودخانه تبدیل به یک کانال شده که از ابتدای بازارچه تا آن سوی صحن امامزاده ادامه دارد و مسقف است. بازارچه و قسمتی از صحن امازاده داود بر روی این پل قرار دارند! پلی که دهانه‌اش یک چهارم عرض رودخانه است.

حاج رضا می گوید: «یکی از ارگان‌ها این پروژه را اجرا کرده تا صحن امامزاده را توسعه دهد، زائرسرا بسازد و همینطور بازار.»

یکی از امدادگران می‌گوید: «رودخانه همانطور که از اسمش پیداست، خانه رود است. نمی‌شود خانه یک رود را تصرف کرد. آب ممکن است سال‌ها به خانه‌اش سر نزند. اما هر وقت باران شدیدی ببارد، باز می‌گردد و هر چیزی که مانعش شده باشد و از میان بر می‌دارد.»
یکی از امدادگران می‌گوید:«رودخانه همانطور که از اسمش پیداست، خانه رود است. نمی‌شود خانه یک رود را تصرف کرد. آب ممکن است سال‌ها به خانه‌اش سر نزند.اما هر وقت باران شدیدی ببارد، باز می‌گردد و هر چیزی که مانعش شده باشد و از میان بر می‌دارد.»
 flash flood اصطلاح معمولی است در بین  امدادگران. به معنای سیل ناگهانی. این اصطلاح همان سر زدن ناگهانی رود، به خانه‌اش است. اگر بستر و مسیرش فراهم بود که هیچ. اگر نبود وارد هر چیزی می‌شود که در مسیر خانه‌اش ساخته شده هر چیزی مثل بازارچه !

بازارچه

نیمه شب است. حدودا ساعت ۱۲:۳۰! ابر سیاهی دره را کور و نابینا کرده و باران می‌بارد. بوی نم غریبی از دوردست ها به مشام  می‌رسد. مهدی، مریم، فاطمه، زهرا، باران، ایلیا، دیانا، عباس و حمید به بازار آمده‌اند. باران سراسیمه می‌بارد. ظرف چند دقیقه آب از بالای بازارچه سرازیر می‌شود. در حدی که کف بازارچه را آرام آرام بشوید.

 زهرا مقابل پوشاک فروشی حاج رضا می‌ایستد و به روسری‌هایی که از سقف آویزان است نگاه می‌کند. ایلیا خیره شده به اسباب‌بازی‌های حجره کنار مغازه حاج رضا.  چند تفنگ اسباب‌بازی نظرش را جلب کرده. مریم و فاطمه آن روبه رو مشغول تست لواشک و آلوها هستند. مردها هم ایستاده‌اند زیر باران و سیگار دود می‌کنند.

دیانا دختر ۱۴ ساله زهرا با دایی حسن تلفنی حرف می‌زند. مشغول مذاکره است برای خرید یک هدیه. یک تی شرت برای دایی‌اش. حسن از پشت تلفن می‌گوید :«سورمه‌ای» عباس به تازگی در یک شرکت تولیدی کاری پیدا کرده و از این بابت خوشحال است به مهدی و حمید می‌گوید:«کارگری است اما محیطش را خیلی دوست دارم. قرار است ماه دیگر وام خرید کالا هم بدهند. حتما یک یخچال و تلویزیون برای خانه می‌خرم.»

«باران» ۷ ساله دست پدرش را رها می‌کند و به هوای دیانا می‌رود سمت مغازه حاج رضا. عباس زیر بغل دخترچه‌اش را می گیرد و او را بلند می‌کند و آن سوی جوی وسط بازارچه زمین می‌گذارد. مهدی می‌گوید:«عجب بارانی می‌آید. ببین چه آبی از وسط بازارچه سرازیر شده، من عاشق بارانم.»

شبی که رعد و برق قلب آسمان را پاره کرد | داستان خانواده‌ای ۱۶ نفره‌ که تنها ۱۰ نفر از آنها به خانه برگشتند | آن شب بر زائران امامزاده داوود چه گذشت؟


شاگرد

در چند قدمی خانواده عزیزی و عباسی که به بازار آمده‌اند، مجید شاگرد جوان پوشاک فروشی حاج رضا به اتفاق علی شاگرد قهوه خانه «قدس» که پشت لبشان تازه سبز شده پوکی به قلیان می‌زنند و دو تایی گذر بازارچه که حسابی خیس شده و آب کدری از آن روان است را تماشا می‌کنند. حاج رضا بالای فروشگاه در طبقه سوم در حال استراحت است.

 قاسم سوهان فروش زیر شر شر باران سربالایی بازار را گرفته و به سمت بالا می‌رود. همان‌جایی که بازارچه تمام می‌شود و بعد رودخانه است. حاج رضا او را از بالا صدا می‌زند:« آقا قاسم فرصت» قاسم می‌گوید:«می‌روم سری به مغازه بالا بزنم. وحید(شاگردش) امشب سر به هوا شده، می‌گوید تو برو بالا من مغازه داخل صحن را می‌چرخانم». حاج رضا دستی برای قاسم تکان می‌دهد و مرد میانسال در شلوغی جمعیت فرو می‌رود.

کجا؟

دست چند نیروی امدادی را می‌گیرد و با خود می‌برد نزدیک پل. اولین مغازه کاملا ویران شده دومین مغازه یک دیوار شکسته دارد بدون سقف، هیچ اثری از سوهان و یخچال و ویترین و مغازه دیده نمی‌شود. حاج رضا به نیروهای امدادی می‌گوید:« قاسم اینجا آمد. اینجا مغازه سوهان فروشی بود. مغازه دوم قاسم.»

گل و لای باقی مانده از سیل به دو متر می‌رسد چه در صحن چه در مغازه و گذر. گل و لای مغازه قاسم تجسس شده هیچ اثری از قاسم سوهان فروش نیست. امدادگر می‌گوید:«همه چیز خراب شده، سیلاب او را با خود برده!»
گل و لای باقی مانده از سیل به دو متر می‌رسد چه در صحن چه در مغازه و گذر. گل و لای مغازه قاسم تجسس شده هیچ اثری از قاسم سوهان فروش نیست. امدادگر می‌گوید:«همه چیز خراب شده، سیلاب او را با خود برده!»
حاج رضا به هم می‌ریزد و می‌پرسد:«آخر کجا». امدادگر پاسخ می دهد:« خدا می داند. همه اینجا را زیرو رو کردیم. باید برویم سمت رودخانه، زیر پل‌ها، لابه لای سنگ‌ها را بگردیم.»

جدایی

باران شدت گرفته. راننده یک وانت پیکان برای یکی از مغازه‌ها بار آورده. وانت را رو به روی مغازه حاج رضا پارک می‌کند. از باران و آبی که در گذر سرازیر شده کیفور می‌شود و از سر کیف شروع می‌کند به فیلم گرفتن با موبایلش. تصاویر دوربین موبایل راننده وانت اینطور نشان می‌دهد که مجید، شاگرد حاج رضا به همراه علی، شاگرد قهوخانه مقابل فروشگاه ایستاده‌اند و مشغول فیلمبرداری از روان شدن آب در بازارچه هستند. حجم آب به اندازه‌ای زیاد شده که کفش‌ها را کاملا خیس می کند.

راننده وانت نشانه‌هایی می‌دهد که به طور حتم خانواده عزیزی و عباسی هستند. می‌گوید:«دوربین من سمت آن دو شاگرد بود(مجید و علی) اما یک خانواده گوشه راست مغازه حاج رضا زیر بالکن کز کرده و پناه گرفته بودند.»

حاج رضا هم آن شب از آَن بالا  همه چیز را زیر نظر داشته، زهرا را می‌بیند که دست ایلیا  و دیانا را محکم چسبیده. عباس خودش را به باران دخترش می‌رساند. مهدی، همسر فاطمه هم همان سمتی است که اینها ایستاده‌اند. یعنی چسبیده به ستون های مغازه حاج رضا. باقی آن سوی بازارچه هستند درست در روبه رو. مقابل رستوران نمونه. حمید، فاطمه ومریم.

حجم آب در حال افزایش است و طی کردن عرض کوچه بازارچه برابر است با زیر آب رفتن کامل کفش‌ها و پاچه شلوارها. به همین خاطر این خانواده دو دسته شده اند ۳ نفر مقابل رستوران نمونه ۶ نفر مقابل مغازه حاج رضا. حجره‌دارها از ترس اینکه آب وارد مغازه‌شان نشود مشتری‌ها را به داخل هدایت می‌کنند و کرکره مغازه را پایین می‌دهد. غافل از اینکه ارتفاع سیلاب که در راه است به ۴ متر می‌رسد و همه چیز را ویران می کند و با خود می برد.

در فیلمی که راننده وانت گرفته دقیقا مشخص است که  مجید شاگرد حاج رضا به همراه علی شاگرد قهوه خانه قدس هم همین کار را انجام می دهند  کرکره فروشگاه را پایین می‌کشند. این آخرین نشانه و تصویری است که از مجید و علی وجود دارد. 

شبی که رعد و برق قلب آسمان را پاره کرد | داستان خانواده‌ای ۱۶ نفره‌ که تنها ۱۰ نفر از آنها به خانه برگشتند | آن شب بر زائران امامزاده داوود چه گذشت؟

یک بامداد پنجشنبه

رود هوس کرده به خانه‌اش برگردد بعد از سال‌ها. آخرین باری که این رودخانه به صورت ناگهانی(flash flood )به خانه‌اش سر زده، ۶۸ سال پیش بوده. سال ۱۳۳۳. وقتی به خانه‌اش آمد هر چیزی که مانعش بود و در حریمش قرار داشت ویران کرد و برد. ۲هزار نفر قربانی سیل مرگبار  سال ۱۳۳۳ شدند. الان دوباره آن فاجعه هولناک در حال تکرار است.

حاج رضا در طبقه سوم حجم سیلاب ۴ متری را می‌بیند که از مقابل پنجره عبور می‌کند و ماشین‌ها مثل سیب و پرتقال روی آب معلق هستند و مچاله می‌شوند. آن آب ویرانگر به هیچ کس و هیچ چیزامان نمی‌دهد. او صدای شیون بچه‌ای را می‌شنود. از کنج مغازه در طبقه پایین. هر چه تقلا می‌کند نمی‌تواند خود را به شیون برساند، آب محاصره‌اش کرده.

حاج رضا زن جوانی را می‌بیند که روی آب معلق است. خودش را به یک ستون چسبانده و با چنگ و دندان سعی می‌کند کودک ۶ ساله و دختر نوجوانش را نجات بدهد. او زهراست که ایلیا و دیانا را به چنگ دندان گرفته. شدت و ارتفاع آب همینطور رو به افزایش است.
حاج رضا زن جوانی را می‌بیند که روی آب معلق است. خودش را به یک ستون چسبانده و با چنگ و دندان سعی می‌کند کودک ۶ ساله و دختر نوجوانش را نجات بدهد. او زهراست که ایلیا و دیانا را به چنگ دندان گرفته. شدت و ارتفاع آب همینطور رو به افزایش است.
راننده‌ای که در حال فیلم گرفتن است وانتش را رها می‌کند و خودش را به طبقه سوم رستوران نمونه می‌رساند. آب در کسری از ثانیه وانت را با خود می‌برد. حمید، فاطمه و مریم هم خودشان را به طبقه سوم رستوران نمونه رسانده‌اند و وحشت زده فریاد می‌زنند و سراغ جگر گوشه‌هایشان را می‌گیرند. صدای جیغ و شیون و فریاد یاری آدم‌های بزرگ و کوچک که سیلاب در حال بلعیدن آنهاست دره را پر می کند. دقایقی بعد همه جا خاموش می‌شود. برق قطع می‌شود و وحشت و هراس در هیاهوی مرگ جولان می‌دهد.

کاورسیاه

تجسس در امامزاده و تمام مغازه ها تمام شده. هنوز ۱۶ نفر مفقود هستند. زهرا پای همان ستون مدفون شده بود. جسد او قبل از همه پیدا شد. درست همان نقطه‌ای که حاج رضا برای آخرین بار او را دیده بود. 
باران ۷ ساله دختر عباس مقدم هم در کنار او بود. این دو تنها رفتند در کاورهای سیاهی که زیپش بسته بود. در آمبولانسی که تا نیمه در گل فرو رفته بود. تا این لحظه اثری از دیانا، ایلیا، عباس مقدم و مهدی حسینی پیدا نشده، همینطور مجید شاگرد حاج رضا و علی شاگرد  قهوه خانه جسم شان اسیر سیلاب است.

وحید شاگرد سوهان فروش گوشه صحن در میان گل و لای خشکش زده. خیر مانده به پرچم سیاه «یا حسین مظلوم (ع)» که آن شب به دست قاسم داد. حجره تبدیل به یک ویرانه شده. مرد سوهان فروش هم جزو مفقودی هاست.
وحید شاگرد سوهان فروش گوشه صحن در میان گل و لای خشکش زده. خیر مانده به پرچم سیاه «یا حسین مظلوم (ع)» که آن شب به دست قاسم داد. حجره تبدیل به یک ویرانه شده. مرد سوهان فروش هم جزو مفقودی هاست.

شبی که رعد و برق قلب آسمان را پاره کرد | داستان خانواده‌ای ۱۶ نفره‌ که تنها ۱۰ نفر از آنها به خانه برگشتند | آن شب بر زائران امامزاده داوود چه گذشت؟

خبر می‌رسد در ۵ کیلومتری محل سیلاب امدادگران زیر یک پل، یک نیم تنه و یک دست پیدا کرده‌اند، حاج رضا و حسن به راه می‌افتند. می‌روند برای شناسایی. حسن لحظه‌ای  به تی‌شرت‌ها و روسری‌های آغشته به گل و لای مغازه حاج رضا خیره می‌ماند، در میان‌شان تی‌شرت سورمه‌ای رنگی هست هنوز. درست شبیه همانی که دیانا از پشت تلفن برایش توصیف می‌کرد.

کد خبر 695321
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار حوادث

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 134
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 102
  • حاجی IR ۰۹:۳۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    195 4
    علت اصلی حادثه گسترش حرم بدون مهندسی وبستن حریم رودخانه است
    • IR ۱۰:۴۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      97 1
      هر سال مانورهای مقابله با بلایای طبیعی برگزار میکنیم ولی سیساستهای بالادستی ما بی‌توجه به خطرات فقط به دنبال توسعه ظاهری است
    • حمید IR ۱۴:۳۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      60 2
      دقیقا همینه ، و ساخت انواع مغازه . تخت جمشید ۲۵۰۰ سال پیش راه آب های اصولی و مهندسی داشت .
    • ناشناس IR ۱۸:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      9 0
      علت حادثه مدیریت نابسامان است .
    • GB ۱۹:۰۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      8 3
      بنظرت سیل سال ۱۳۳۳ که دوهزار نفر کشته شدند هم بخاطر بستن مسیر رودخانه بود؟
    • ناشناس IR ۲۱:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
      1 0
      حداقل كاري كه ميتونستن انجام بدن اين بود كه ورودي امامزاده رو براي زائرين ببندن و بگن كه برگرديد به خونه هاتون و پذيرش نميكردن اين همه ادم رو و به اهالي بازارچه هم هشدار بدن كه مغازه هاشون رو ببندن ، نه اين كه اين همه زائر و اسكان بدن . واقعا بي تدبيري موج ميزنه . اون افرداي هم كه ميگن با بلند گو اعلام شده بود خوب شما تصور كنيد شايد زائري از شهرستان مي اومده و دير رسيده بود و هشدارها رو نشنيده بود . اصلا و ابدا اين كم كاري ها و بي مسئوليتي ها قابل توجيه نيست . بايد هر جايي كه مكان تفريحي سياحتي و زيارتي هست و احتمال خطر هست براي اون روزها بسته بشه
  • IR ۰۹:۴۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    140 2
    کدام ارگان‌ این پروژه را اجرا کرده ؟؟؟
    • علی IR ۱۶:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      18 38
      تخت جمشید تو زمین باز ساخته شده دهنه کوه نیست
  • IR ۱۰:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    193 2
    خدابه بازمانده هاشون صبربده بینهایت غم انگیز😢🖤
    • عبدالله IR ۱۲:۰۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      65 2
      معلوم است اوقاف
    • IR ۱۲:۴۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      45 4
      اوقاف
    • علی IR ۱۶:۳۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      9 3
      تخت جمشید بالای کوه قرار داره چطوری تو دهنه کوه نیست
    • US ۱۷:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      14 3
      تخت جمشید اصولی و‌مهندسی هست دقیقا دهنه کوه هست خودم بچه مرودشتم تا کجاهای تخت جمشیددیدن کردی
  • IR ۱۰:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    151 7
    خدا رحمتشون کن صبری خانوادشون بده 😭😭🖤🖤
  • سجاد IR ۱۰:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    163 9
    یاحسین قلبم درد گرفت حتی تصورش سخته😔😔😔😔😔
  • IR ۱۰:۲۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    یا حسین
  • IR ۱۰:۲۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    چقدغمناک وای برما ک از سرنوشت خودمان خبر نداریم و خدارا فرموش کردیم کدر قران به بندگانش هشدار دادبیچار طفلان بی گناه ک به بزرگترهای گناه مث گل پرپر شدن
    • کوروش IR ۱۹:۰۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      4 0
      یا الله
  • ابراهیم IR ۱۰:۲۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    هم مردم به اخبار هواشناسی بی توجه هستند هم صدا و سیما در مورد هواشناسی همیشه می خواهد زود سر و ته قضیه را هم بیاورد ! در حالیکه هواشناسی جزء مهمترین اخبار روز است .... این هم یک نمونه اش ، مرگ عدّه ای از عزیزان این کشور
    • IR ۱۲:۱۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      48 24
      خدایا به همه رحم کن ظلم و ستم و دوری از اخلاقیات و خشم خدا باعث بلاهای طبیعی است الهم عجل لولیک
  • IR ۱۰:۲۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    106 4
    چقدر تلخ خدایا خودت صبر بده
    • IR ۱۲:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      76 0
      چطور اگهی ها را زیادتر پخش میکنند اما هواشناسی را کوتاه.....
    • Shakib IR ۲۱:۰۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      12 1
      دوست عزیز چرا شان خداوند را اینقدر پایین می آوری ؟ چرا تاوان دور شدن از اخلافیات و ظلم ستم را باید بچه ۷ ساله بدهد !!! یعنی نعوذبالله خداوند که حکیم و داناست قادر و هلیم است نمی تواند سزای هر فردی را کف دست خودش بگذارد فرض کن در تهران در محله فرمانیه بانوانی بی حجاب در حال دور دور با ماشین های لوکسشان هستند که اغلب توسط والدینشان با رانت و ظلم به دیگران به دست آورده اند ، چرا باید تاوانش را یک خانواده قزوینی متدین بدهد . یا کوکان معصوم و بی گناه . این چه طرز فکری است ؟
  • IR ۱۰:۲۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    50 7
    حزن انگیز بود
  • هموطن IR ۱۰:۳۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    59 10
    خدایا به عظمت وبزرگیت،به عظمت خون خودت، ثارالله، در این ماه محرم قسمت می دهیم،همه بازماندگان این مصیبت بزرگ را صبر و بردباری عنایت فرمایید،و روح درگذشتگان را شادوقرین رحمت خودت قرار بده.انشاءالله.
  • احسان IR ۱۰:۳۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    96 7
    با سلام . اینا بستر رودخونه رو مغازه کردن . به نظرتون یه روزی روزگاری یه ابی اومد از رودخونه رد شد چطوری باید رد بشه . مثل شیراز که مسیر رودخونه رو پارک کرده بودن .
    • بهار IR ۱۴:۵۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      17 2
      خدایا قلبم درد گرفت خیلی سخته خیلی
  • Sh IR ۱۰:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    57 2
    وای خدااااا خودت به همه بازماندگان صبر بده
  • FR ۱۰:۴۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    18 0
    یا خدا
    • IR ۱۳:۰۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      9 0
      ۰۰۰۰
  • IR ۱۰:۵۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    43 2
    خدایا چرا باید این جوری بشه چرا وقتی من که یه شهر دیگه ام می دونم قرار سیل بیاد ولی تو که نزدیک دره خونه ات ست خونه آت اینقدر بی تفاوت رفتار کنید که این جور بشه چرا چقدر دردناک چقدر دردناک
  • یاسمن IR ۱۰:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    62 12
    مردن مردم ایران دیگه واسه مسئولین عادی شده
  • IR ۱۰:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    61 11
    خدا بیامرزد این هموطنان را. غم انگیز بود فکری برای پیشگیری بشود.
  • SG ۱۰:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    46 3
    چرا هیچ رسانه‌تا حالا اینا رو ننوشته بود
  • مظفر IR ۱۰:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    50 5
    قبل از سیل ب همه ملت هشدار دادندک سیل می آید وقتی دهانه خانه سیل با امامزاده و خانه باغ بسته شود سیل کجا رود تلفنها فقط برای وب گردی نیست.مااعلامات را قبول نمیکنیم
  • حسین IR ۱۱:۰۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    36 3
    خداوند به همه بازماندگان صبر عنایت کند
  • آویشن IR ۱۱:۰۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    28 4
    الله اکبر الله اکبر الله اکبر خدا برا هیشکی نیاره خدا صبر بده ب بازمانده ها
  • IR ۱۱:۰۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    33 7
    خدابه خانواده هاشون صبربده اخرین تصویراز عزیزانشون دراخرین لحظه ها همیشه عذابشون میده😭😭😭
  • IR ۱۱:۱۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    40 6
    زیارتشان قبول بسیار ناراحت کننده مرگ از رگ گردن به ما نزدیکتر است. پس اندیشه کن ای انسان
  • IR ۱۱:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    58 8
    سلام متن انقدر آشفته و درهم بود نویسنده نباید اجازه بده این قدر آشفتگی تو نوشته اش باشه مثل ادم مستاصلی که داره از یه واقعه پراکنده گویی میکنه
  • روزانو IR ۱۱:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    29 4
    چقدر غم انگیز،🥺😔
    • مبینا IR ۱۴:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      5 3
      خیلی خیلی زیاد آره
    • IR ۱۵:۳۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      20 4
      نویسنده خیلی پراکنده نوشته،انگار داره رمان مینویسه، درست و حسابی نفهمیدیم چی شد
  • سمیرا IR ۱۱:۵۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    16 1
    وای خدا چه مصیبتی
  • IR ۱۱:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    27 6
    مگه نمیگید اینارا آب برد اینهمه اطلاعات از کجا آوردید. کدومشون بهتون داد
  • IR ۱۲:۰۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    30 2
    دلم صد پاره شد
    • آیرین IR ۱۳:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
      0 0
      فقط یاد گرفتیم بگیم خدا صبر بده و بیامرزه.خدا راضی به مرگ هیچ کودکی نیست بی خردی مسئولان رو گردن خدا نندازیم پس این عقل و شعور دو برای چی داده به بندش
    • Abolfazl IR ۱۵:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
      0 0
      کی گفته همرو اب برده
  • علی IR ۱۲:۰۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    60 3
    کم کم روز به روز ماه به ماه سال به سال فراموش میشه و دوباره مغازه و ... همین جا ساخته میشه و سالیان بعد دوباره حادثه تکرار میشه باید نهادی متولی ثبت و جلوگیری از احداث در مکانهایی که سابقه حوادث طبیعی دارند بشه
  • IR ۱۲:۰۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    30 4
    😔😔😔😔😔😔😔😔😔
  • بینام IR ۱۲:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    54 0
    تجاوز به حریم طبیعت۔ طبیعت از حریم خود دفاع میکند۔ هرجا انسانها ، پارا از گلیم خود دراز کردند ، طبیعت آن ها را پس خواهد زد۔ بیاییم ، با طبیعت آشتی کنیم۔
    • Abolfazl IR ۱۵:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
      0 1
      چه ربطی به حریم طبیعت داره روی رودخانه پوشانده شده بود بعد داخل رودخانه نخاله زیاد بود از بالا هم ماشینا جلوی اب رو گرفته بودن و سیل شدت پیدا کردن و رودخانه اومده بالا و خراب شد
  • فاطمه زهرا فرجی IR ۱۲:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    22 3
    خیلی سخت خدایا خودت به بازماندگان صبر بده تصورش هم دردناک 🖤🖤🖤
  • علی IR ۱۲:۱۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    59 4
    ساعت 12و نیم بعد از نیمه شب اومده بودند بازارگردی!!! جزیره کیش هم اونموقع بازار تعطیله. در ضمن از صبح و عصر با بلندگو هشدار سیل داده شده بود و باید بازارچه تخلیه میشد.
    • IR ۱۴:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      35 1
      دقیقا.از روز قبل سیل با بلندگو تو محوطه امامزاده و بازاچه ها و مغازه ها هشدار داده بودن برای سیل.تلویزیونم که از ی هفته قبل برای تهران هشدار داده بود با این وجود و تو این اوضاع و شرایط مسافرت رفتن کار دزستی آیا؟
    • Abolfazl IR ۱۵:۲۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
      1 0
      کسی داخل امام زاده سیل رو اعلام نکرده بود بعد مردم بازار گردی نمیکردن یه سری ها تازع از راه رسیده بودن
  • میکاییل مرادی .کردسنان IR ۱۲:۱۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    23 15
    خداوندا، به بزرگی خودت و عصمت وجود ، خودت به بازماندگان و مصیبت دیدگان این حادثه طبیعی صبر عنایت بفرما. الهی آمین
  • IR ۱۲:۱۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    26 5
    انالله وانا الیه راجعون
  • هم وطن IR ۱۲:۱۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    29 8
    اینقدر که از سیل امام زاده داوود گفته شد از شهرهای دیگر کشور چیز زیادی نگفتند اینجا هم انگار پارتی بازی است باز هم پایتخت نشین ها
    • امیر IR ۱۷:۵۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      6 2
      ای بابا کشتین شما هم خودتون رو با این پاییتخت نشین ها ، اخه زندگی تو دود و دم و ترافیک و شلوغی و اپارتمان چهل متری بیست واحدی انقد حسادت داره ، هر چیزی رو میچسبونید به پاییتخت نشینا ، پاییتخت رو ببرن شهر شما راحت شیم ، چند صد ساله تهران پاییتخته شما هم کشتین خودتون رو ، اصلا برا ایران پاییتخت نزارن هر جا باشه
  • ناشناس IR ۱۲:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    16 4
    ما همیشه از زمان وحوادث عقب هستیم واعتقاد زیادی به پیش بینی وپیشگیری نداریم ولی این امید هست که اموزش از طریق انواع رسانه های فراگیر باعث شود منبعد کمتر غافلگیر شویم .
    • IR ۱۲:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۴
      0 0
      راست میگه دیگه حسادت و یه، تمام امکانات شهرهای دیگه کشور برای خودتون استفاده میکنید بعد تحمل انتقاد هم نداری
  • Aa IR ۱۲:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    24 3
    تمام کسانی که در امام زاده داود مردن خودشان خودکشی کردند وگرنه نیروی انتظامی با بلندگو اعلام باران شدید و سیل کرد خودشان نرفتند.
  • IR ۱۲:۲۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    14 4
    خدایا صبر بده
    • IR ۱۴:۰۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      4 6
      ما از صبح اونجا بودیم هیچ کس هشدار نداد تازه گفتن پنج شنبه کمی ابری نگفتن اصلا بارندگی هست همه بی خبر بودند وگرنه مگه از جونشون سیر شدن بیان تو سیل
    • IR ۱۴:۱۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      4 3
      شما اونجا بودی والا منی که اونجا بودم نشنیدم
    • منتها IR ۱۷:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      1 0
      چطور نشنیدی چنتا از مسئولین توی یک کلیپ با بلندگو توی کوچه های امامزاده هشدار میدادن که احتمال سیل و ابگرفتگی هست به جای امن برید بعد همون کلیپ رو توی فضای مجازی مسخره میکردن که مسئولین با بلندگوی دستی میوه فروشی اومدن هشدار میدن و هشدارها را باهشدارهای دیگر کشورها باتمسخر مقایسه کردند تا زمانی که خودمون چیزیو جدی نگیریم کسی جدی نمیگیره من از روستاهای جنوبی کشور و کمترین امکانات بهره میبرم و از سیل امامزاده داوود خبر داشتم با اینکه برا اولین بار بود اسم امامزاده داوود میشنیدم و وقتی شنیدم ۳۰۰نفر اونجا کشته شدن باخودم گفتم دیگه چجوری بهتون خبر بدن ؟اینا ک بابلندگو داشتن میگفتن بهتون بازم رفتید کنار سیل؟
  • FR ۱۲:۲۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    12 1
    ایران تسلیت
  • رحمت IR ۱۲:۲۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    8 1
    چه عرض کنم
    • محمد کریم بهرامیان IR ۱۸:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      0 4
      بسم الله الرحمن الرحیم الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون
  • سیفی IR ۱۲:۲۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    6 0
    چه سرنوشت غم‌ انگیزی. خدا بهشون صبر بده
  • IR ۱۲:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    9 33
    ممنونم از همشهری که باعث شد با این متن خوب اشک بریزم از اول محرم نتونسته بودم گریه کنم اما با خط خط این متن خوب گریه کردم و یا حسین گفتم انشالله امام حسین خودش ارامش قلب این عزیزان بشه باز هم از همشهری بابتش تشکر میکنم
  • IR ۱۲:۳۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    7 3
    قطعی شبکه برق بر اثر مانسون در خرما‌پزان بهبهان
  • majed IR ۱۲:۴۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    16 0
    شهردار منطقه مسئول باید پاسخ گو باشد چرا تدابیر لازم فراهم نکردن
  • IR ۱۲:۴۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    20 1
    کدوم ارگان ساخته ؟!
  • IR ۱۲:۵۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    17 0
    انسان متاسف هست متاسف تر میشه که مصیبت خانواده به جای اینکه گزارش کنید، رمان نوشتید، وای بر شما وای بر شما.
  • غلام IR ۱۲:۵۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    12 5
    فقط به خدا برگردیم گمراه شده این برادران گمراه
  • سحر IR ۱۲:۵۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    10 3
    تو ایران همه فاجعه ها دو روز بعد اعلام میشه اگر همه چیز رو اصول باشه این اتفاق ها نمیفته چرا هواشناسی اعلام نکرد چرا دولت خودش را آماده نکرد به داد مردم برسه .از دولتی که خودش مردم را می‌کشه چه انتظاری داریم
  • غلام IR ۱۳:۰۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    17 6
    لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فستجا بنا له ونجیناه منالغم وکذالک منجی المومنین هیچ پناهگاهی نیست جز پناه بر خدا ومن از ستمکارانم وخداوند دعای اورا قبول کرد وام را از او گرفت و اینگونه. مومنان را نجات می دهد
  • روح ا.. IR ۱۳:۰۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    11 0
    😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
  • IR ۱۳:۱۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    16 1
    الان که یکی از بازماندگان داره میگه حداقل ۲۰۰ تا جسد زیر گل ولای مانده وهیچ هشداری هم به اهالی توسط بخشداری ویا دهداری داده نشده وراه را هم با انکه خودشان هشدار رسمی ددیافت کرده بودن بر روری زایران نبسته بودن ومردم زیادی به انجا انروز امده بودن وابن اجساد میگفت فقط برای داخل امازاده بووه
  • معصومه IR ۱۳:۱۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    10 9
    یا امام زاده داوود
  • IR ۱۳:۱۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    8 3
    خدا صبرشون بده توی یک ثانیه دنیا روسر انسان خراب بشه وهمه زندگیش اب ببره
  • بهزادی IR ۱۳:۴۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    10 2
    عرض پل یک چهارم رودخانه است چطور این حجم آب ازعرض کم عبورکند؟
  • مهدی IR ۱۳:۵۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    16 10
    واقعا خیلی غم انگیزه ولی1700حیوان بی گناه وبی زبان هم غم انگیزه بترس از آن روزی که خدا غذبش بگیره
  • IR ۱۴:۰۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    21 4
    حادثه ای که به دست انسانها رقم خورد حریم رودخانه جای بازارچه زدن نیست
  • بهمن IR ۱۴:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    13 1
    هیچ مسولی در خصوص این طرح بی ضابطه حرم جرات نکرد حرفی بزنه.چرا آخه کف رودخونه رو بیای صحن و حرم کنی؟
  • م IR ۱۴:۳۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    20 4
    سلام ما اون شب اونجا بودیم قیامتی بود کسی از زایران داخل امامزاده اتفاقی نیافتاد فقط هرکس بیرون مانده بود اسیر سیل شد وبسیاری از افراد همان ساعت های اولیه بیرون کشیده شدند وچون اب یکدفعه شدت گرفت وهم چون دریا داخل حیاط موج میزد خیلی وحشتناک بود ولی کف حیاط فروکش کرد وهمه اب وبقیه چیزها در یه گودال بزرگ رفتند واب صحن خالی شد وگرنه ما که داخل سوییت ها بودیم همه مرده بودیم واب بالاتر میامد .درضمن کلیه خادم ها ساعت دوازده وخورده ای صحن را خالی کردند وحیاط هم خالی بود ودر هم بستند وهیچ هشداری درمورد سیل تهران وامامزاده نداده بودند ما چند بار قبل از راه افتادن چک کردیم واون هشدارها که فیلمش هست برای فردای سیل هست که مردم اهالی اونجا راترک کنند که اتفاق مجددی نیافتد واگر معجزه امامزاده نبود ویکدفعه زمین دهن باز نمیکرد تا گنبد وستون ها زیر اب رفته بود این را نوشتم تا اطلاعات واقعی رابدانید ودعا کنیم مفقودین پیدا بشن واموات را خدا بیامرزد وبدل بازماندگان خداوند صبر وارامش بدهد
  • محمدرضا IR ۱۴:۵۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    13 3
    مقصر اصلی فقط و فقط هواشناسی و صدا سیما هستن ک خوب اطلاع رسانی نکردن دین این همه آدم به گردن اونهاست باید جواب گوی این دنیا و آخرت باشن.
    • IR ۱۵:۳۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      2 1
      اونایی طبقه بالا بودن نجات پیدا کردن شما ک اونجا بودین خبر دارید
    • IR ۱۶:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      1 0
      الهی آمین و اینا نشونه هایی از آخر زمان هستش خدا به همه ی بازماندگان سیل اخیر صبر جمیل عطا کنه 😔🖤
  • IR ۱۴:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    3 0
    چه غمناک😭😭😭😭
  • احمد IR ۱۴:۵۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    2 0
    خداهست فراموش نکنیم درست زندگی کنیم
  • داریوش IR ۱۴:۵۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    8 0
    نمیدونم چرا یاد سازه های آبی شوشتر افتادم که هنر و صنعت سالیان دور ایرانیان هست که خیلی دقیق سیل رو مهار و کنترل کرد
  • پریوش IR ۱۴:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    13 0
    اگر پیش بینی کردند ومیدونستند که دران مکان به این شکل سیل میاد باید اعلام ومانع عبورومرور وتجمغ مردم دران محل می شدند باید می بستند محل خطر رو ،می شد بخدا میشد جلوی این مرگ ومیرهارا گرفت ،پس کارشناس براچیه خدا برا هیچکی بد نمی‌خواد ،بی مسیولیتی خودمون رو بحساب قسمت نکذاریم
  • IR ۱۴:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    5 1
    خیلی سخته تصور کردنش ،خدا کنه درس بگیریم از این اتفاقا ویکم جدی بگیریم
  • IR ۱۴:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    6 0
    خدا به همه باز مانده ها صبر بده خیلی سخته فقط خود پروردگار میتونه دل این آدمای بیچاره رو آروم کنه
    • DE ۱۷:۵۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      1 0
      چه بگم خدا رفتنی هاره بیامورزه ماندنی هایش را صبر عاجل عنایت کنه
  • ف م IR ۱۵:۰۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    4 0
    گریه م گرفت ،حتی تصورش هم سخته،خدا رحمتشون کنه و به بازمانده هاشون صبر بده
  • ساعر IR ۱۵:۰۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    1 2
    تدبیر برای قضا وقر افت است
  • بینام IR ۱۵:۰۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    16 2
    فازتون از لایک منفی چیه به خود برگردید
  • IR ۱۵:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    6 4
    وااااای خدا خودش صبرشون بده😭😭😭😭
  • IR ۱۵:۱۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    5 1
    امداد گران بی ادعا.
  • علی IR ۱۵:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    12 1
    سیل دروازه قرآن شیراز هم به خاطر ساخت و ساز رو بستر و حریم رودخانه بود! کو درس عبرت??
  • IR ۱۶:۰۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    7 0
    وای خدای من🖤 خدابه بازمانده هاشون صبربده🤲😭
  • مجتبی IR ۱۶:۳۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    0 0
    خدا بهشون صبر بده
  • ساناز IR ۱۶:۴۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    6 0
    فقط دل آدم میسوزه ازاین همه دردی که آن شب وحشتناک برسر.این عزیزان آمده .خیلی دردناک است مادر خونه هامون خواب بودیم این بنده های خدا چه عذابی کشیدند
  • مهری IR ۱۶:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    5 7
    بله وقتی اتوبان اونجا میزنند وراه رودخانه میبنندند وقتی سگها را سم میدهندوقتی درختها را میسوزاند طبیعت کاربه امامزاده و غیره ندارد انتقام میگیرد
    • IR ۱۸:۲۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      7 3
      بعدوقتی سگهای ولگردبه بچه های معصوم حمله میکنن وپاره پارشون میکنن،کی داره ازکی،یاچی داره ازچی انتقام میگیره؟
  • رها IR ۱۷:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    1 0
    واقعا سخته تصورش هم خدا صبر بده به خانواده هاشون ،😭😭🖤🖤
    • IR ۰۱:۴۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۴
      0 1
      خودتون رو کشتید با اینهمه سگ سگ کردن ، واقعا انسانها رو مساوی با حیوانی مثل سگ میدونید جون بچه های بی دفاع و بی گناه مهمتره یا سگها
  • IR ۱۷:۲۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    1 0
    وقتی هواشناسی میدونه باید به همه ارگانها خبر بده ومُسولین باید روز قبل از سیل که خبر هم داشتند امام زاده وتمام منازل ومغازه های آنجا را باید تخلیه میکردند حالا با وجدان آرام زند گیشون رو ادامه دهند برا مردم بیچاره اتفاق افتاده نه برای آنها فقط خدا صبری عظیم به خانواده های داغدار بدهد
  • مهرسانا IR ۱۷:۲۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    2 0
    من موندم چرا یه عده منفی میدن...یعنی چه خوشحالن جون هموطن بی ارزش شده ...با امام حسین مشکل دارن ....خدا عاقبت همه رو به خیر کنه
  • IR ۱۷:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    4 0
    چرا زمانیکه احتمال بارندگی وسیل هست،راه بر زائران بسته نمیشه؟چنین مکانهایی قبل از هر چیز باید گوش به زنگ هواشناسی باشن ودر صورت پیش بینی هر حادثه ای از ورود زائر ومهمان از یه هفته قبل جلوگیری بشه.نه اینکه اجازه بدن مسافر بیاد وبعد با بلندگو اعلام کنن که سیل در راهه.واقعا عملکرد مسئولین ما تو این مواقع بسیار افتضاحه.فقط این روزها شاهد این هستیم که مرتب به خانواده های داغدار ایرانی داره اضافه میشه.
  • همرزم IR ۱۷:۴۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    2 0
    خدایا به بازمانده هاشون صبر بده فقط همین😢🙏
  • ایرانی IR ۱۷:۴۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    1 0
    خدا به خانوادشون صبر بده بیایید همه یه فاتحه بخونیم وقت زیادی نمیگیره
  • مرتضی IR ۱۷:۵۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    0 0
    یا حسین
  • سیما IR ۱۷:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    2 0
    خدایا خودت رحم کن بهشون صبربده خیلی سخته
  • پروانه IR ۱۷:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    3 0
    خداوندمتعال به انسانهاعقل وهوش داده که خوب ازبدتمیزدهند. سال 1333بایددرس عبرت باشد... آخرچراروی رودخانه ساخت وسازباشدسیل بایدراه به جایی داشته باشد. تاحالاهرچی بلابودبخاطراینه که دربستررودخانه ساختمان بوده. وراه وشهرسازی چه نقشی دارندنمیدانیم؟
  • احمد IR ۱۸:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    2 1
    تصویرسازیتون عالی بود. ممنون
  • مسلم IR ۱۸:۰۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    2 1
    تخت جمشیدبرای مواقع سیل بوسیله کانالهای سیل که براش تعبیه شده ازسیل درامانه
  • IR ۱۸:۱۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    2 0
    هر سال یک اتفاق طبیعی توی کشور ما رخ میده اما از بی کفایتی و بی مسئولیتی برخی دولتمردان تبدیل به یک فاجعه میشه و جان خیلی از هموطنانمون رو می گیره تسلیت به همه ی مردم ایران به خاطر این مصیبت وارد شده
  • س.ه. IR ۱۸:۳۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    0 1
    بنظر من، پیکر مطهرامامزاده داوود را ، بالاترین جا، دفن کنند و جایی که سیلاب و رعد،نباشد، آنجا ،شهرک و بازارچه درست کنند، خیلی بهتر است، که اینقدر، سیلاب نشود و زخم زبان، کافران نباشد.
  • ناشناس IR ۱۸:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    0 0
    سلام، لطفا دیگه از این جریانات سیل امام...‌نزارید، خواهش میکنم جیگر ما رو آتیش زدید همه‌ی سیستم بدنیم بهم ریخته...فقط الله میدونه چه مرگ سختی داشتن وای وای بیچاره ها
  • IR ۱۹:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    1 1
    فورا داستان ساختید چه کاریه مرده ها بدبخت و زنده های دربدر داستان سرای نمیخوان
  • a-o IR ۱۹:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    1 1
    غم تا عمق وجود انسان میره😔
  • بهلول IR ۱۹:۳۲ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    3 0
    داغ مردم رو تازه می کنید که چی؟ خدا بهشون صبر بده و سزای باعث و بانی این اتفاقات رو بده
  • ناشناس IR ۲۲:۴۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
    4 1
    کسانی که مسیر رودخانه رو بستن یا تنگ کردن مقصرن .مردم عادی هم که نمیدونن. شهرداری نباید اجازه ساخت یا فعالیت در حاشیه‌ی روخانه بدهد.
    • حسن حیدربیگی IR ۲۳:۲۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۲
      3 3
      رفیق عجل وقتی اید از چپ و راست میاید هیچی هم حالیش نیست
  • امیرحسین IR ۰۹:۰۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
    0 0
    خدا رحمت کن تمام رفتگان ایران زمین به خصوص سیل زده
  • بنده خدا IR ۰۹:۲۴ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
    2 0
    با سلام شما ببیند چطور ژاپن سیل را مهار کرده ولی مسولین ما فقط به دنبال این هستند که ببیند دوتا تار موی زنی از زیر روسریش زده بیرون
  • IR ۰۹:۴۸ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
    0 0
    خدا رحمتشون کنه چقد باخوندنش اشک ریختم حیف چه بادلی خوش رفته بودن زیارت آخ که چه وحشتناک اما همه کسانیکه دخیل بودن وهستن باخدا ست جزایشان اخه ادم مرده رو توی دره خاک میکنه وبارگاه براش درست میکنه الانم باید قبر امامزاده رو جابجا کنن
  • جاوید IR ۱۴:۳۹ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
    1 0
    واقعا سخته، سخت تر ازاین گمراهی وجهالت ما ایرانی هاست خدا خودش رحم کنه عذاب های بیشتری نفرسته. آمین
  • بنده عاصی IR ۲۲:۱۷ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۵
    0 0
    اگه بودم همچین موقع ها,فقط کمک میکردم و دعا میکردم و بعد هم کمک به بازمانده‌ها؛ یا ستار