دبیرکل‌حزب مؤتلفه می‌گوید: سیاست مؤتلفه در مجلس این نیست که هر روز درباره موضوعی سرو صدا به راه بیندازد؛ سیاست ما در برابر دولت‌ها تقابل، تحقیر و تضعیف نیست بلکه سیاست ما همکاری، نقد منصفانه و رصد هوشمندانه است.

بادامچیان

همشهری آنلاین - حمیدرضا بوجاریان: گفت‌وگو با اسدالله بادامچیان در آستانه۸۰ سالگی‌اش در ساختمان سالخورده حزب مؤتلفه اسلامی بعد از برگزاری انتخابات اخیر این حزب انجام شد؛ انتخاباتی که نشان داد تغییر و تحول در ساختار حزبی که نزدیک ۶دهه از عمر خود را گذرانده است کار ساده‌ای نیست. گرچه بادامچیان معتقد است حزب در حال جوانگرایی است اما می‌گوید مدیریت یک جریان حزبی با یک شرکت متفاوت است و نمی‌توان افراد گمنام یا کمتر شناخته شده را برای عضویت در شورای مرکزی و ریاست آن انتخاب کرد.

با این چهره اصولگرای منتسب به جریان راست سنتی از سیاست، اقتصاد و نقدهایی که به مؤتلفه می‌شود هم صحبت شده‌ایم. دبیرکل‌حزب مؤتلفه در این گفت‌وگو از نقش بین‌المللی مؤتلفه سخن به میان آورد و از نمایندگانی گفت که چراغ خاموش در مجلس اهداف این جریان را پیگیری می‌کنند.

در چند دوره اخیر مسئولان حزب اعلام کرده‌اند که دنبال جوانگرایی و استفاده از نیروهای جوان در مؤتلفه هستند اما ترکیب هسته مرکزی حزب چیزی برخلاف این موضوع را نشان می‌دهد. چرا جوانان در کادر اصلی مدیریتی حزب مؤتلفه حضور ندارند و معمولاً چهره‌های سنتی این حزب در جایگاه خود ابقا می‌شوند؟

اینکه می‌گویید جوانگرایی نشده است درست نیست. رهبر انقلاب هم وقتی از جوانگرایی صحبت کردند ادامه دادند منذظورشان پیرستیزی نیست. موضوع اصلی در مسئله جوانگرایی سن نیست. مسئله توجه به جوان‌هاست؛ چون آینده در اختیار آنهاست. ما هم معتقدیم که جوانگرایی ضرورتی غیرقابل اجتناب است و در اسلام نیز به انجام آن در اجرای امور تأکید شده است.

در مؤتلفه اتفاقاً ما موضوع جوانگرایی را از مدت‌ها قبل در دستور کار قرار داده‌ایم. بدنه اجرایی مؤتلفه اسلامی از مدیران نشریه هفتگی حزب گرفته تا دبیران استانی آن عمدتاً از نیروهای جوان و با انگیزه انتخاب شده‌اند. بخش جوانان ما با جوانان سایر احزاب حتی اصلاح‌طلب با حفظ ارزش‌ها ارتباط نزدیکی دارند.

اما نقدی که وارد می‌شود به شورای مرکزی و ترکیب آن است.

ترکیب شورای مرکزی یک حزب غیر از ترکیب مدیران یک شرکت یا سازمان است. یک حزب، براساس سابقه‌ای که دارد سنجیده و ارزیابی می‌شود. به‌عنوان نمونه، درکشورهای دیگر که احزابی با قدمت ۵۰، ۶۰، ۱۰۰سال دارند آیا پیران آن حزب را از مجموعه بیرون می‌کنند؟ حزب محل حضور نمایندگان منتخب اعضای حزب است. اعضای منتخب حزب از بین نسل‌های گوناگون انتخاب شده‌اند. نسل اولی‌ها، نسل دومی‌ها، نسل سومی‌ها و نسل چهارمی‌ها. الان هر ۴نسل در ترکیب شورای مرکزی حضور دارند. آقای توکلی بینا، نماینده نسل اولی‌هاست.

آقایان انواری و انبارلویی، نماینده نسل دومی‌ها هستند. نسل سومی‌هایی مانند آقای طهرانی که قائم‌مقام حوزه بین‌الملل ماست نیز در ترکیب شورای مرکزی حضور دارد. نماینده نسل چهارم هم در حزب حضور دارد. اصولاً حزب محل پیوند نسل‌هاست نه گسست آنها. بنابراین این نقد که ما جایی برای جوان‌ترها نگذاشته‌ایم را قبول ندارم.

برخی معتقدند آقای بادامچیان، میرسلیم و دوستانی مانند ایشان باید در حزب باشند اما به‌عنوان مشاور نه مدیران همیشگی حزب.

بخشی از این کارها را انجام داده‌ایم. اما ۲ بحث داریم. مسئول حزب باید کسی باشد که بدنه حزب او را باور داشته باشد. یعنی وقتی رئیس شورای مرکزی در شورای مرکزی قرار می‌گیرد ۳۹عضو دیگر شورای مرکزی او را قبول داشته باشند. حال اگر این فردی که همه او را قبول دارند کنار برود و فردی بیاید که تازه وارد است ممکن است عده‌ای او را قبول داشته باشند و عده‌ای دیگر قبول نداشته باشند. در چنین شرایطی چه اتفاقی رخ می‌دهد. اینکه فرد مورد وثوق همه اعضای شورای مرکزی کنار برود و به فردی که عده‌ای به او اعتماد ندارند مشاوره بدهد، این فرایند در قالب یک حزب قابل اجرا نیست. اگرموضوع استفاده از جوانان است، باید بگویم که الان ۵۰درصد از نیروهای حزب جوان هستند و مسئولان بدنه اجرایی هم جوانان هستند.

اما اگر سؤال این است که چرا در شورای مرکزی افرادی مانند میرسلیم همیشه عضویت دارند؛ جوابش این است که امام(ره) تا زمانی که در قید حیات بودند کسی از مراجع جلو می‌آمد تا مرجعیت را برعهده بگیرد؟ درمؤتلفه اعضای شورای مرکزی با رأی اکثریت انتخاب می‌شوند. در انتخابات اخیر هم برای عضویت در شورای مرکزی از۳نسل مختلف افرادی داوطلب شدند و این میرسلیم بود که رأی لازم را برای عضویت در شورای مرکزی کسب کرد.

دلیلش را منتقدان در این می‌دانند که ترکیب شورای مرکزی به‌گونه‌ای نیست که منجر به تغییر خاصی در ترکیب مدیریتی مؤتلفه شود.

تغییر این نیست که در یک حزب بگوییم ۸۰درصد اعضا عوض شوند. در احزاب بزرگ دنیا هم این اتفاق رخ نمی‌دهد چراکه این افراد سابقه، تجربه، موقعیت و شهرت اجتماعی دارند. نمی‌شود افراد گمنام را به مدیریت احزاب انتخاب کرد. اگر قرار است افراد جوان را بیاوریم و مدیریت احزاب را به آنها بدهیم اما این افراد تابع بزرگ‌ترها باشند چرا باید این کار را انجام دهیم؟ الان در آمریکا ترامپ و بایدن و رؤسای جمهور دیگر در این کشور هیچ‌کدام جوان نیستند و آن یک جوانی را هم که رئیس‌جمهور شد، خودشان کشتند. الان در مؤتلفه اکثریت رأی خود را داده‌اند.
ممکن است روزی برسد که بخواهید از کار سیاسی بازنشسته شوید و نخواهید در مؤتلفه کار سیاسی کنید؟

اولاً اینکه من کارمند نیستم که بازنشستگی برایم معنا و مفهومی داشته باشد. کار سیاسی هم بازنشستگی ندارد و تا زمانی که هستم کار سیاسی خودم را انجام می‌دهم و با آب باریکه‌ای که در زندگی شخصی‌ام دارم روزگار می‌گذرانم. از محل فعالیت در مؤتلفه هم درآمدی ندارم که نگران از دست دادن آن باشم و به این دلیل وابستگی مالی هم به حزب ندارم. اینکه چنین حرف‌هایی زده می‌شود بیشتر از روی احساسات است. واقعیت این است که چهره‌های مشهور برای فعالیت‌های سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرند نه جوان‌ترهایی که ممکن است مردم آنها را باور نداشته باشند.

به‌نظر می‌رسد نبود روحیه نشاط و جوانی در مؤتلفه سبب شده است این حزب به‌رغم گذشت نزدیک به ۶دهه از عمر خود در سپهر سیاسی ایران، در اعلام مواضع، کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی سرعت عمل لازم را نداشته باشد و این مسئله به مؤتلفه آسیب بزند. چرا تا این اندازه در واکنش نشان دادن به وقایع در مؤتلفه کند عمل می‌شود؟

وقتی یک حزب کار می‌کند ممکن است در برخی موارد کند، تند یا شتابزده عمل کند. این مسئله طبیعی است. حزب هم مانند یک انسان زنده است و نباید از آن انتظار ماورایی داشت. اگر حزبی مانند مؤتلفه جایگاه ویژه‌ای در سیاست ایران دارد یعنی حضور تأثیرگذار داشته است و حضورش احساسی نبوده که این موضوع دارای اهمیت است.

تأثیرگذاری مؤتلفه در کدام موضوع را می‌توانید مثال بزنید.

از هر کس بپرسید که تنها حزب سازمان یافته کشور کدام حزب است همه مؤتلفه را معرفی می‌کنند. حزب جایگاه ویژه‌ای دارد. ما در کمیسیون احزاب بیشتر از۲۰سال نقش اصلی را داشتیم. به بیش از ۳۰۰حزب مجوز فعالیت دادیم و مانند اصلاح‌طلبان نگفتیم تنها چند حزب باشند و فعالیت کنند. این نقش ما در کمیسیون احزاب بود. در انتخابات مجلس در قالب شورای ائتلاف و دیگر شوراها نقش‌مان برجسته بود. مؤتلفه اسلامی سال قبل، نامه‌ای به حزب حاکم چین فرستاد و از آنان خواست تجهیزات مقابله با کرونا را در اختیار ایران قرار دهد. این در حالی بود که وزارت بهداشت و دولت مدعی بود کسی به ما تجهیزات مقابله با کرونا نمی‌دهد.

ما با نفوذی که داشتیم توانستیم از چین تجهیزات مقابله با کرونا تهیه کنیم و آن را در اختیار وزارت بهداشت قرار دهیم. قبل از پایان دولت روحانی، وزارت کشور نامه‌ای ارسال کرد که در آن حزب حاکم ویتنام درخواست برقراری تعامل مشترک با مؤتلفه را کرده بود که در حال انجام امورات مربوط به آن هستیم. آیا این اثرگذاری مؤتلفه را بین گروه‌های سیاسی نشان نمی‌دهد؟ چرا ما درicapp جایگاه ویژه‌ای میان۴۰۰حزب معتبر دنیا داریم و از اعضای هیأت رئیسه آن هستیم؟ آیا این نشان نمی‌دهد مؤتلفه جایگاه خود را در عرصه‌های بین‌المللی پیدا کرده است.

شما می‌گویید نفوذ بالایی در مجامع بین‌المللـی دارید اما در مجلس شاهد حضور نمایندگانی‌ با نام مؤتلفه اسلامی نیستیم.

ما در مجلس تعداد قابل توجهی نماینده داریم منتها، نمایندگانی داریم که با رأی قابل توجه مؤتلفه به مجلس راه پیدا کرده‌اند اما عضو مؤتلفه نیستند. سیاست ما در مجلس این نیست که هر روز درباره موضوعی سرو صدا به راه بیندازیم. سیاست ما در برابر دولت‌ها تقابل، تحقیر و تضعیف نیست بلکه سیاست ما همکاری، نقد منصفانه و رصد هوشمندانه است.

مؤتلفه در دولت هاشمی وزیر داشت و اتفاقاً وزیر مربوطه از موفق‌ترین وزرای کابینه مرحوم هاشمی بود. در دولت خاتمی با اینکه او از ما وزیری انتخاب نکرده بود، دعوایی هم نداشتیم چرا که این حق رئیس‌جمهور است که کابینه خود را انتخاب کند. ما در مؤتلفه هرگز دنبال سهم‌خواهی از هیچ دولتی نبودیم گرچه اغلب رؤسای جمهور از مؤتلفه می‌خواستند که اسامی کاندیداهای خود را برای حضور در دولت به آنان ارائه دهد. ما معتقدیم دولتی که سرکار است نباید تضعیف شود ولو اینکه ضعیف باشد.

این درست است که شما دنبال نقد منصفانه هستید اما، دولت روحانی به‌قدری مشکل داشت که مطالبه افکار عمومی از احزاب به‌عنوان بخشی از بدنه نخبگانی جامعه این بود که از دولت مطالبه جدی درباره عملکردش داشته باشند و دولت را پاسخگو کنند. این مطالبه از حزبی مانند مؤتلفه به‌دلیل قدمتی که دارد بسیار بیشتر از احزاب دولت ساخته و مانند آن است. تا چه اندازه به این مطالبه پاسخ دادید؟

ما دولت روحانی را نقد کرده‌ایم. هرهفته دبیرکل ما اعلام موضع دارد. البته الان حضور ذهن ندارم که به کدام عملکرد دولت روحانی نقد جدی داشتیم اما، نقد داشتیم که چرا از همه نیروهای داخل کشور استفاده نمی‌کند. درست همان نقدی که در دوره دوم احمدی‌نژاد به او داشتیم. وقتی که احمدی‌نژاد خودش را منحصر در جبهه پایداری و رایحه خوش‌خدمت کرد شکست خورد.

این بالاترین نقد است. مؤتلفه نه‌تنها در مواضع هفتگی نقد خود را به دولت اعلام کرده است بلکه، در نامه‌های محرمانه‌ای که به شخص آقای روحانی دادیم او و عملکرد دولت‌های تحت مدیریت ایشان را نقد کردیم.

حتی با وزرای دولت روحانی‌هم گفت‌وگو کردیم و خواهان اصلاح برخی موارد شدیم. وقتی دولتی هیچ گوش شنوایی برای شنیدن نقد نداشته باشد و به شکل باندی عمل کند و نیروهایی را که به‌کار می‌گمارد صرفاً براساس رفاقت و دوستی و نه براساس شایسته‌سالاری و انتخاب اصلح این دولت شکست می‌خورد و در نهایت به موفقیتی نمی‌رسد. اینجاست که صدای نقد هم شنیده نمی‌شود.

شما رسانه دارید و می‌توانید از طریق هفته‌نامه شما که ارگان مطبوعاتی حزب است حرف‌تان را به گوش مردم برسانید.

مؤتلفه دولت قبل را بارها نقد کرده است اما، بگذارید حرفم را راحت بزنم. رسانه‌ها معمولا مؤتلفه را در انتشار اخبار سانسور کرده‌اند. ما برای اینکه هفته‌نامه شما را تبدیل به روزنامه کنیم پول نداریم.

یعنی حزبی با این سابقه قادر به تأمین هزینه تولید روزنامه برای انتشار دیدگاه‌های خود نیست؟

مشکل همینجاست. مسئله ما هزینه‌های حزبی است. احزاب براساس قانون احزاب که قانون درستی هم هست، حق ندارند خرید و فروش یا کار تجاری کنند. موضوع بعدی این است که احزاب باید از پول و هدایای مردم روزگار بگذرانند و خودشان را اداره کنند. یک جایی هست که برخی احزاب باج‌گیرند.

برای اینکه فهرست‌های انتخاباتی خود را ببندند از داوطلب انتخابات مبالغی را طلب می‌کنند و می‌خواهند این پول‌ها را در قالب کمک به حزب پرداخت کنند. از این موارد زیاد داریم. یا پیمانکارانی هستند که مشکل دارند می‌آیند و به احزاب پول می‌دهند به این امید که بعد انتخابات نفری که به قدرت می‌رسد برای آنها کار کند. مؤتلفه چنین پول‌هایی را از کسی نمی‌گیرد. الان با اینکه ما حزب فراگیری هستیم و دفاتر زیادی داریم، مجموع کمک‌های مردمی و هدایایی که می‌گیریم حداقل نیازهای ما را تأمین می‌کند. مؤتلفه از همان ابتدای تاسیسش تاکنون پول شبهه‌ناک از کسی نگرفته و کسی هم جرأت پرداخت چنین مبالغی را به ما نداشته است.

احزابی داریم که ساختمان‌های چند طبقه و روزنامه دارند و اصطلاحاً متمول‌اند. یعنی این احزاب از روش‌هایی که به آن اشاره کردید تأمین مالی می‌شوند؟

اینکه این دسته از احزاب از کجا تأمین مالی می‌شوند را باید از خودشان بپرسید. من کسی را متهم نمی‌کنم. می‌گویم مؤتلفه در طول این سال‌ها از مردم پول گرفته است آن هم برای انقلاب و نه برای خودش. الان فقط می‌توانیم هزینه‌های حداقلی خودمان را تأمین می‌کنیم. سال‌هاست‌دلمان می‌خواهد پولی داشته باشیم تا هفته‌نامه را روزنامه کنیم اما مردم پولی برای روزنامه نمی‌دهند. مردم برای چاپ روزنامه باید به ما پول بدهند و قرار نیست که از حق عضویت افراد یا کمک مردم که برای امور دیگری است بیایم و پول روزنامه بدهیم. برای همین است که صدای مؤتلفه در رسانه‌ها کمتر شنیده می‌شود.

سابقه تاریخی مؤتلفه نشان می‌دهد بازار از شما حمایت مالی خوبی داشته است.

بازار هم مانند سایر اقشار از مؤتلفه حمایت می‌کند. البته بازار اسلامی نه بازار سودجو. الان کمک‌هایی که از بازار به‌دست ما می‌رسد از طرف بازاریان مسلمان و معتقد است. نباید اینطور تصور شود که سودجویان بازار از مؤتلفه حمایت می‌کنند.

به بازار اشاره کردید، مؤتلفه معتقد به بازار اسلامی است و آن را ترویج می‌کند اما عملاً  توفیق چندانی نداشتیم. مشکل را در کجا می‌بینید؟

ما به اقتصاد اسلامی معتقدیم. نوشته‌های زیادی در این حوزه در مؤتلفه تألیف شده است. قاعده فکری ما مبتنی بر اقتصاد اسلامی است. امام(ره) می‌فرمایند دولت می‌تواند مسائل را محدود کند. حتی می‌تواند بگوید نمی‌توانید هر سال فرزنددار شوید یا بگوید که حق ندارید درختی که کاشته‌اید را قطع کنید. دولت بر چه مبنایی این حرف را می‌زند؛ بر مبنای اداره جامعه. در حوزه اقتصاد هم دولت نگاهی به اقتصاد اسلامی نداشت.و تلاش کرد اقتصاد آزاد را به‌عنوان اقتصاد اسلامی معرفی کند. این را باید بدانیم که اقتصاد آزاد، اقتصاد اسلامی نیست و به این دلیل است که هنوز نتوانسته‌ایم اقتصاد اسلامی را در کشور عملی کنیم.

مؤتلفه خواهان اقتصاد اسلامی است آیا از بعد بهمن ۵۷تاکنون موفق به اجرای آن شده‌ایم؟

ذهنیت‌هایی که در موضوع اقتصاد در سال‌های بعد انقلاب بوده است برمبنای غرب‌زدگی بود. در دولت میرحسین هم برمبنای چپ‌گرایی بود که آن هم مبنای غربی دارد. اتفاقاً میرحسین می‌گفت که اقتصاد چپ بر مبنای اسلام است و بارها در این‌باره با او مجادله هم کردیم. اقتصاد راست هم اقتصاد سرمایه‌داری است. اقتصاد بازار هم اقتصاد سودجویانه است و تناسبی با اسلام ندارد. اقتصاد اسلامی، هدف و مبنا دارد که هدف نهایی آن توزیع عدالت و ثروت ‌خدایی بین توده‌های مردم است.

درهیچ دولتی که تاکنون مستقر بوده است؛ اقتصاد اسلامی در دستور کار نبود. اما در همه این دولت‌ها افرادی بودند و دوست داشتند که اقتصاد اسلامی داشته باشیم حتی میرحسین موسوی هم چنین علاقه‌ای داشت اما، کسانی که در فرایند اجرای امور بودند اعتقادی به آن نداشتند. بنابراین ممکن است رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و افراد دیگر به اقتصاد اسلامی و اجرای آن علاقه‌مند بوده باشند اما، عملاً موفق به عملی کردن سازوکارهای اقتصاد اسلامی نشده باشند.

یکی از مشکلاتی که اکنون با آن روبه‌رو هستیم این است که زمانی افراد با درآمد پایین با مشکل معیشتی روبه‌رو بودند اما اکنون حتی افراد دارای درآمد بالا هم با مشکلاتی در این حوزه روبه‌رو هستند. این اتفاق ناشی از چیست؟

این ناشی از همان سیاست‌های اقتصادی غرب‌گرایانه در سیاست‌هایی است که تاکنون اجرا کرده‌ایم. در قانون اساسی اقتصاد ۳بخش دولتی، خصوصی و تعاونی دارد. زمانی اقتصاد دولتی شد، بعد برای اصلاح این موضوع بخش تعاونی را هم وارد ماجرا کردند و حتی وزارتخانه‌ای برایش ایجاد شد. بخش تعاونی ما با وجود تأکیدات قانونی و ایجاد سازوکار مشخص قادر نیست به درستی آنچه باید انجام دهد و تعهدات خود را عملی کند. این ناشی از نگاه غربی به بخش تعاونی در اقتصاد ماست. بگذارید از منظر دیگری به این سؤال جواب بدهم. ما امروز شاهد هستیم که تراز واردات و صادرات‌مان تقریباً مناسب است.

حدود ۱۴۰میلیارد دلار از صادرات و پول آن نیز در خارج کشور باقی‌مانده است. با این حال، خدمات خوبی به مردم داده شد اما، بخشی از مردم با مشکل روبه‌رو بودند. در ۸سال گذشته با حاکم شدن تفکر غربی در کشور کار به جایی رسید که حتی اقشاری که درآمد بالایی هم دارند با مشکل روبه‌رو هستند. الان فردی که ثروتمند است برای ازدواج فرزندش دچار مشکل است. همه این موارد محصول اشتباهات بسیار جدی دولت روحانی در حوزه اقتصاد بود چون ذهنیت غلط داشت و افرادی ناکاربلد، غرب‌گرا، سرمایه‌سالار در رأس کار قرار داده بود.

با توجه به اینکه کسی در سیستم اداره کشور به اقتصاد اسلامی توجه ندارد پس چرا همچنان مصرانه دنبال اجرای چنین اقتصادی در کشور هستید.

مگر غرب الان در اقتصادش موفق است؟ آنها در حال غارت کشورهای دیگر برای پر کردن کسری‌های خود هستند. آمریکا اکنون در حجم سنگینی از بدهی دست و پا می‌زند. ما هم همین مدل را تاکنون داشته‌ایم و باید برای اینکه مانند این کشورها در بدهی غرق نشویم به سمت اقتصاد اسلامی برویم. مشکل ما این است که اقتصاد در نظام مردم‌سالاری پایه مردمی دارد اما، دولت‌هایی که از بعد انقلاب روی کار آمدند جز دولت شهید رجایی، اقتصاد را دولتی کردند. همین الان در وزارت صمت هیچ جایی برای اقتصاد اسلامی دیده نشده است.

دولت که الان هم طیف شماست چرا نمی‌توانید دولت را متقاعد کنید که مدل اقتصاد اسلامی را در سیاست‌های خود اجرا کند؟

بله دولت هم طیف ماست اما کسی که در دانشگاه درس اقتصاد خوانده است اما فقه اسلامی نخوانده است. البته اقتصاد تنها در فقه اسلامی خلاصه نمی‌شود. الان کسی می‌تواند در اقتصاد موفق باشد که اقتصاد حوزوی، دانشگاهی، بین‌الملل، دولتی و اداری را بداند و درک کند که اقتصاد بومی چیست و راه استفاده از بازار اقتصاد اسلامی چیست. ما این موارد را به دولت فعلی هم متذکر شدیم. دولت رئیسی هم از نیروهای ما استفاده نکرد. دولت ایشان مال خودشان است و قرار نیست که دولت ما یا شورای ائتلاف باشد. ایشان اسامی را از همه گروه‌ها گرفت اما از بین اسامی که داده شد کسانی را که خودش می‌خواست انتخاب کرد. این طبیعی است اما، بهتر بود از افراد باتجربه در دیگر احزاب هم استفاده می‌شد.

پس دولت‌ها نگاهی به احزاب ندارند.

بله متأسفانه. چاره‌ای نداریم که در آینده به سمت دولت حزبی حرکت کنیم. همه این را باور دارند که کشور نیاز به احزاب دارد.

رهبر معظم انقلاب در یکی از آخرین سخنرانی‌های خود قبل از انتخابات فرمودند که ممکن است این آخرین انتخاباتی باشد که به این شکل در حال برگزاری است. ممکن است که در آینده ما به سمت حذف ریاست‌جمهوری، احیای نخست‌وزیری و انتخاب رئیس دولت از سوی مجلس در راستای تقویت احزاب و نظارت بهتر و کم هزینه‌تر برعملکرد دولت باشیم؟

به این شکل نمی‌شود. در مسئله ریاست‌جمهوری یعنی دو رئیس بودن دولت در حزب جمهوری اسلامی بحث‌های زیادی شد. بحث شهید آیت این بود که رئیس‌جمهور بعد از رهبری یک چهره معتبر و ثبات بخش برای کشور است. از طرف دیگر نمی‌شود در دوره چهارساله ریاست‌جمهوری هم به‌سادگی او را استیضاح کرد. بحث شد که ۲رئیسی می‌شود و دیدند که نمی‌شود. در دوره شهید رجایی، چون رجایی خود را مقلد امام(ره)، برادر رئیس‌جمهور و فرزند ملت می‌دانست مشکلی پیش نیامد. در دولت میرحسین موسوی او بدون نظر رئیس‌جمهور هر کاری دلش می‌خواست می‌کرد. در دوره بازرگان هم همینطور بود. امام رهبر بود و بازرگان کار خودش را می‌کرد. حتی بازرگان مصاحبه‌ای کرد و معترف شد همه کارهایی که انجام می‌دهد با دعواست. همه رسیدن به اینجا که از یک طرف رئیس‌جمهور و از سوی دیگر نخست‌وزیر می‌خواهند قوه مجریه را اداره کنند. برای همین نخست‌وزیری حذف شد.‌

 احیای نخست‌وزیری ممکن است؟

 نه بعید می‌دانم. یکی از بحث‌های جدی ما تغییرات مورد نیاز درقانون اساسی است. هر وقت ولی بخواهد این اتفاق می‌افتد. ما الان در مسئله انتخاب رئیس‌جمهور اختیار دست توده مردم است و می‌گوییم اختیار دست ولایت است. امامت با امت همراه است. یعنی امامت مردمی است. ازسوی دیگر امت، امت امام دار است و چطور باید در قانون اساسی این موضوع را ببینیم که درمسئله ریاست‌جمهوری هم انتخاب مردمی اعمال شود هم اینکه نظر ولایت حاکم باشد. این را باید فکر کنیم که چطور باید انجام شود.

اگر نخست‌وزیری را احیا کنیم ممکن است فردی با تبلیغات گسترده رأی مردم را بگیرد و مانند ۸۸شود. اگر در این سال موسوی رأی آورده بود، رهبری تنفیذ می‌کردند. فردی که استکبار او را پوشش رسانه‌ای گسترده داده بود و تلاش می‌کرد رئیس‌جمهور شود. این باید حل شود. الان رئیس قوه قضاییه دارد کار می‌کند اما من که در قوه قضاییه بودم می‌دانم تا زمانی که تحولی عظیم در ساختار تشریفات قوه‌ای که داور فراماسونر آن را طراحی کرده است ایجاد نشود، توفیقی به‌دست نمی‌آید.

کد خبر 647187

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شاکی IR ۱۰:۲۸ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۲
    0 0
    خاصییت این خبر چیه؟ به چه دردمون میخوره؟ کی بهش توجه میکنه.
  • ali IR ۱۶:۱۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۲
    0 0
    شکست احمدی نژاد از چه زمانی اغاز شد؟! بستگی داره شکست را در چی ببینید. دبیر کل حزب موتلفه! در همین لحظه شما بیشتر در بین مردم جا داری یا احمدی نژاد؟