یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۸:۰۲
۰ نفر

محمد درویش*: در پی چاپ دیدگاه‌های کارشناسان موافق و مخالف حفظ مناطق حفاظت شده که در همین صفحه به چاپ رسید، مقالات دیگری در این زمینه به دستمان رسیده که در آن همچنان به نقد و بررسی این موضوع چالش برانگیز پرداخته‌اند.

مقاله‌ای که از نظرتان می گذرد، نگاه دیگری است به منطقه حفاظت شده.

یک: اینکه سازمان محیط‌زیست نباید وقت و بودجه خود را صرف مناطق حفاظت شده خالی از حیات وحش کند حرف تازه‌ای نیست! کافی است به هر یک از مناطق چهارگانه تحت نظر سازمان مراجعه کرده و با مسئولان حفاظت از عرصه‌های یادشده به گفت‌وگو بنشینید تا دریابید یگانه خواسته مشترک اغلب این مسئولین، کمک به کاهش حوزه تحت امرشان است!

این صدا را می‌توانید در دنا، گاندو، پارک ملی کویر، سبزکوه، مناطق حفاظت شده اطراف تهران، میان‌جنگل، اشترانکوه و بسیاری از مناطق دیگر با رسایی هر چه تمام‌تر بشنوید. در حقیقت، محیط‌بانان و رؤسای مافوق آنها خسته شده‌اند! خسته شده‌اند از بس که مجبور بوده‌اند با مردم محلی و اغلب دستگاه‌های دولتی به مقابله برخاسته و به نفع زیستمندان بی‌زبان از حق زبان‌داران و قدرتمندان محلی بگذرند! و این چالشی جدی است.

 حتی برخی  مدیران کل سازمان در سطح استان، در گفت‌وگویی مستقیم با نگارنده، به صراحت خواهان کاهش سطح مناطق تحت حفاظت خویش در استان متبوعه هستند؛ به‌خصوص در آن بخش‌هایی که همکارانشان، بیشترین درگیری با مردم محلی را داشته و مجبور به تردد روزانه در محاکم دادگستری هستند. به زبانی ساده‌تر، مفهوم سخن دکتر صدوق آن است: حال که با توجه به بضاعت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری دستگاه متولی محیط‌زیست، امکان حراست مطلوب و مؤثر از اغلب مناطق چهارگانه میسر نیست، همان بهتر که به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کنیم و خود را خلاص!

دو: آیا می‌دانید از بین 33 میلیون گونه‌هایی که تخمین زده می‌شود در کره‌ زمین زیست می‌کنند، این بشر پرمدعا تاکنون فقط توانسته 4 درصد آنها را شناسایی کند؟! و آیا می‌دانید: خطر انقراض جانوران 100 برابر سریع‌تر از پیش‌بینی‌های علمی بوده است؟! راست آن است که ما آدم‌زمینی‌ها، آنقدر که حاضریم برای کشتن و تخریب‌کردن سرمایه‌گذاری کرده و پژوهش کنیم، عملاً نشان داده‌ایم که مرد سرمایه‌گذاری در عرصه‌های محیط‌زیست نبوده و نیستیم!

اگر مردمان حاضر در قرن 21، مجبور هستند تا مهم‌ترین چالش‌های خود را در حوزه بیابان‌زایی، جهان‌گرمایی، تغییر اقلیم، سارس، آنفلوانزای مرغی، شیوع دوباره مالاریا، ایدز، خشکسالی و نظایر آن تجربه کنند، خود شاهدی استوار در تأیید این مدعاست که ما نخواسته‌ایم تا واقعاً به شیوه‌های زنده‌ماندن و افزایش پایدار کیفیت زندگی بیندیشیم!

چون هنوز از آن بلوغ فکری که باید، برخوردار نیستیم و بیشتر رهبران کشورهای دنیا، به جای آنکه اندیشمندانی فرزانه و نخبه باشند، هنرپیشگانی خوش سیما و شیک‌پوش یا لمپن‌هایی قداره بند هستند که برای پایداری صندلی قدرت خویش، به پاسخگویی به نیازهای کوتاه‌مدت رأی دهندگان می‌پردازند. به راستی اندکی به سلوک عالی‌ترین مقام کشور فرانسه، مهد تمدن اروپا و قلب ادبیات و شعر جهان دقت کنید تا دریابید که چه می‌گویم.

سه: تقریباً هر هفته خبر می‌رسد که در اقصی نقاط جهان، گونه‌ای جدید کشف شده و یا تعدادی از گونه‌های گیاهی و جانوری که می‌پنداشته‌اند منقرض شده‌اند، دوباره در زیستگاه اجدادی‌شان مشاهده شده‌اند. بازگشت گوزن زرد، حضور دوباره سگ آبی (شینگ) در رودخانه‌های حوزه شهرستان بروجرد، کشف هشت گونه جدید جانوری در غاری در بیت‌المقدس، کشف یک گونه خفاش در ماداگاسکار، مشاهده گونه‌ای نادر از کوسه در آب‌های ژاپن، حضور نادرترین سوسمار جهان (جکو) در کرمانشاه و وزغ کویری در جنوب سمنان (چشمه سفیدآب)، سینه سرخ در گابن، مشاهده دوباره چندین گونه گیاهی در بیابان‌های استرالیا و ده‌ها و ده‌ها نمونه دیگر نشان می‌دهد که ما نه‌تنها هنوز طبیعت را به درستی نشناخته‌ایم، بلکه هنوز باور نداریم که این طبیعت قادر به معجزه است و می‌تواند با وجود دشواری‌های تحمیل شده بر آن، همچنان برگ‌هایی تازه برای بازی کردن رو کند و حریف را به حیرت اندازد! کشف باکتری‌هایی در چشمه‌های آب داغ «یلو استون» در آمریکا، یکی از تازه‌ترین حیرت‌های آدمی است! اینکه چگونه امکان دارد موجودی بتواند در دمای 120 تا 150 درجه سانتی‌گراد به حیات خود ادامه دهد و تازه جهشی در صنعت اتانول هم بیافریند!

اینها را گفتم تا تأکید کنم: ما حق نداریم چون نمی‌دانیم یا چون نمی‌توانیم، حکم به کاهش سطح مناطق حفاظت‌شده خویش صادر کنیم. این عرصه‌های طبیعی متعلق به نسل دیروز و امروز نیست، حتی فقط به ایرانیان هم تعلق ندارد. ما باید به وظایف شهروندی خویش، به‌عنوان عضوی از دهکده‌ جهانی آگاه باشیم و از این عرصه‌های طبیعی، به‌عنوان میراثی جهانی حراست و پاسداری کرده و این امانت گران سنگ را به فرزندان خویش بسپاریم.

سخن آخر: همان طور که دکتر اسماعیل کهرم عزیز، هم به درستی بر آن تأکید کرده است، هنوز که هنوز است، ما نتوانسته‌ایم سطح مناطق حفاظت شده خود را به آستانه استانداردهای جهانی نزدیک کنیم و به حد 11 درصد برسانیم؛ چرا که دستگاه متولی محیط‌زیست کشور نتوانسته الزامات لازم و دلایل مقبولی را برای سیاستگذاران مملکتی ارائه دهد و مهم‌تر آنکه در همین مناطق موجود هم نتوانسته برنامه‌ای مدون و پویا را با جلب مشارکت جوامع محلی بسامان برساند.

وقتی که وضعیت نیروی متخصص محیط‌زیست اینگونه هست که می‌بینیم، وقتی هنوز در بسیاری از مناطق حفاظت شده ما، صحبت کردن از فعالیت مراکز تحقیقات زیست‌محیطی بیشتر به یک آرزو و رؤیا می‌ماند و وقتی که ما از حفاظت شده اعلام کردن یک عرصه‌ طبیعی، همچنان همان پنداری را داریم و همان رفتاری را می‌‌کنیم که با قرق عرصه‌های مرتعی خود انجام می‌دهیم و هیچ خبری از آموزه حاکم بر اندوخته‌گاه‌های زیست‌سپهر (ذخیره‌گاه بیوسفر) در آنها وجود ندارد، معلوم است که وضع همانی است که می‌بینیم و در، بر همان پاشنه‌ای می‌چرخد که تاکنون چرخیده است... بنابراین، باید هر چه سریع‌تر در بخش محیط‌زیست – در هر 3 حوزه‌ اجرایی، پژوهشی و ترویجی – به ارتقای نرم‌افزاری همت کرده و دانش محیط‌زیست را در بین کاربران و دست‌اندرکاران این حوزه افزایش دهیم. تنها در آن صورت است که حتی صحبت کردن در مورد چنین تردیدهایی و مثال آوردن از شغال، می‌تواند اسباب شرمندگی را فراهم آورد!

* کارشناس ارشد محیط‌زیست

کد خبر 63291

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز