یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۹
۰ نفر

در حالی‌ که در جامعه مدرن، آموزش‌ و پرورش و روح جمعی باعث جامعه‌پذیری و توافقات میان افراد جامعه می‌شود، جامعه‌ای مانند ایران پیش از این که بر جامعه‌پذیری درونی و اصل اعتماد استوار باشد، تحت‌تأثیر عنصر خانواده، مناسک و شعائر دینی و ایرانی و نیز زور و قدرت مدیریت می‌شود.

تعهد

همشهری - مرضیه ثمره‌حسینی: وفای به عهد از اصول اخلاقی و انسانی و در نقطه مقابل، بدقولی و بدعهدی از رفتارهای زشت شمرده می‌شود. انسان‌ها روی کسی حساب می‌کنند که به حرف خود عمل کند و دوستی با کسی را پیشنهاد می‌دهند که به عهد و پیمان خود وفادار باشد. در سطح کلان‌، گفته می‌شود که پایه و اساس زندگی اجتماعی بر وفای به عهد استوار است که اعتماد متقابل و همبستگی بین افراد جامعه را سبب می‌شود. مهم‌ترین سرمایه یک جامعه نیز اعتماد متقابل بین مردمانش است که اگر از آن سلب شود، دچار ازهم‌گسیختگی و فروپاشی خواهد شد. در جامعه خانواده‌محور ایران، وابستگی عاطفی بین اعضای خانواده زمینه تعهد به خانواده را فراهم می‌کند که به‌تدریج زمینه‌ساز تعهد اجتماعی می‌شود اما تجربیات زندگی شخصی، از بدعهدی بر سر قول و قرارهای روزانه تا چک‌های بی‌محل و نیز روایات محیط‌های شغلی مانند پایبند نبودن کارفرمایان به قراردادهای کاری و در سطح کلان‌ جامعه، وعده‌ها و شعارهای بی‌شمار وفانکرده مدیران و مسئولان از حوزه بهداشت و سلامت گرفته تا حوزه اقتصاد، حاکی از رخنه بدعهدی در جامعه است. آیا می‌شود با استناد به این تجربیات، گفت ما ایرانیان مردمان بدعهدی هستیم که به‌ویژه تحت‌تأثیر رواج سبک زندگی مدرن که با گسترش فردگرایی همراه است، منفعت شخصی را بر منافع جمعی ترجیح می‌دهیم؟ آیا وضعیت کاهش تعهدات در زندگی خصوصی و شغلی و سطح جامعه به‌گونه‌ای است که جای نگرانی باشد و کاهش سطح اعتماد و وفاق اجتماعی را به ‌همراه داشته باشد؟ برای بررسی این موضوعات، با دکتر مصطفی مهرآیین، جامعه‌شناس، صحبت کردیم.

جهان امروز مبتنی بر اعتماد است

دکتر مهرآیین در ابتدا تأکید می‌کند که در جهان و جامعه امروز، مفاهیم تغییر کرده و تعهد که به‌معنای پایبندی به عهد و پیمان تا آخرین قطره خون است، دیگر کاربردی ندارد! او توضیح می‌دهد: طبق طبقه‌بندی امیل دورکیم، جامعه‌شناس بزرگ فرانسوی، جامعه از مرحله مکانیکی به ارگانیکی و از حالت اجتماع به سطح جامعه رسیده است و در جامعه مدرن یا ارگانیک امروز دیگر نمی‌توانیم مبتنی بر مفاهیمی مانند عهد و پیمان، نظم اجتماعی را تفسیر کنیم. دکتر مهرآیین با بیان این که جهان امروز مبتنی بر گفت‌وگو، مذاکره و رایزنی و توافق است و دیگر خوش‌عهدی و بدعهدی مفهوم ندارد، بر این باور است که امروز فقط در عرصه اقتصاد است که کلمه عهد و پیمان به مفهوم قرارداد کاربرد دارد و در حوزه اجتماع، اعتماد اجتماعی برقرار است و به تعبیر آنتونی گیدنز، نظریه‌پرداز اجتماعی معاصر، جهان امروز، جهان اعتماد است. نمونه ساده آن، اعتمادی است که پدر و مادرها به راننده سرویس مدرسه می‌کنند و فرزند خود را به او می‌سپارند، یا اعتمادی که خبرنگاران محیط‌ زیست به راننده اتوبوس کردند و اگر کسی به آنها گفته بود که اتوبوس خراب است، دیگر سوار ‌آن نمی‌شدند، یا اعتماد بیماران به پزشکان و... .

او حرف‌هایش را اینگونه ادامه می‌دهد: در جوامع امروزی تحولات جدی رخ داده. برای مثال، حوزه خانواده از شکل خانواده گسترده به خانواده هسته‌ای متشکل از پدر، مادر و فرزند تغییر کرده است. به همان نسبت در روابط خانوادگی تغییراتی رخ داده. اگر در گذشته در خانواده حمایت وجود داشت و افراد از یکدیگر توقع حمایت داشتند، امروز توانایی افراد مهم است و تقریباً کمتر کسی از سوی دیگری حمایت می‌شود و افراد بیشتر با تکیه بر توانایی خود پیش می‌روند. همچنین اگر در گذشته، عهد و پیمان‌ها طولانی‌مدت بود، امروز عمر توافقات معمولا کوتاه است. یا ازدواج‌ها که در گذشته اغلب با اجبار و توافقات درون‌خانوادگی صورت می‌گرفت، امروز نه مبتنی بر عهد و پیمان، بلکه مبتنی بر گفت‌وگو و رایزنی زن و مرد شکل می‌گیرد و در ادامه زندگی، چنانچه طرفین احساس کنند که در کنار هم رشد نمی‌کنند، از هم جدا می‌شوند که این نیز معنای بدعهدی و پایبند نبودن به زندگی مشترک نمی‌دهد.

ناتوانی در اجرای اعتماد خطرناک است

فردگرایی از مشخصه‌های زندگی مدرن شناخته می‌شود. امروز از دغدغه‌های اجتماعی این است که گسترش سطح انفراد باعث می‌شود افراد کمتر به تعهدات خود پایبند بمانند و صرفاً به منافع و سود خود فکر کنند و حتی در پی آن برآیند که با رفتارهای غیراخلاقی و فریب و حیله، تنها به منافع خودشان دسترسی پیدا کنند. همراه با این جریان، دغدغه کاهش اعتماد اجتماعی مطرح است.

نظر دکتر مهرآیین این است که با وجود دغدغه‌هایی که در این زمینه مطرح است، این رویه عجیب نیست و اتفاقی است که در جوامع پیشین نیز که از مرحله مکانیک به ارگانیگ و مدرن گذر کرده‌اند، تجربه شده است. او می‌گوید: دورکیم برای کاهش این دغدغه، بر نظریه همبستگی اجتماعی تأکید داشت و می‌گفت در شرایطی که میل به فردگرایی در حال رشد است، می‌شود از طریق دو مؤلفه تقسیم کار و روح جمعی انتزاعی (که همان فرهنگ و نظم اخلاقی است) انسان‌ها را در کنار هم قرار داد و روابط متقابل و عهد و پیمان‌های آنها را حفظ کرد. تأکید دورکیم بر روح جمعی انتزاعی نیز در جهت کاهش کثرت‌گرایی و اختلاف‌نظرها بود.

این جامعه‌شناس فرهنگی با بیان این که برای تحلیل وضعیت کنونی اعتماد اجتماعی در ایران می‌توان به‌نظریات گیدنز نیز متوسل شد، می‌گوید: به اعتقاد این جامعه‌شناس بریتانیایی، اگر در جهان امروز افراد در کنار هم زندگی می‌کنند، به‌خاطر دو ویژگی‌ اعتماد و تشخص است که بر جامعه مدرن حاکم است. درواقع، شهروندان دنیای مدرن متأثر از هویت‌مندی و تشخصی که به آن می‌رسند، در اوج توانمندی و تشخص فردی، به همدیگر اعتماد و در کنار هم زندگی می‌کنند و نظم برقرار می‌شود. اما اگر این اعتماد اجرا نشود، جامعه، جامعه خطر خواهد شد. مهرآیین توضیح می‌دهد: درواقع، در مقابل مفهوم امروزی اعتماد، مفهوم ناکارآمدی و ناتوانی در اجرای اعتماد است که اگر اتفاق بیفتد و تکرار شود، آن جامعه به سمت نابودی پیش خواهد رفت. این جامعه‌شناس با بیان اینکه مشکل اصلی در جامعه کنونی ایران، مشخص‌نبودن حد و حدودها و مرزهاست، می‌گوید: جامعه ایران هنوز در بستر دو نظم مکانیک و ارگانیک یا جامعه قدیم و جدید گرفتار است و هنوز مردم ایران نمی‌دانند که در چه ساختاری زندگی می‌کنند! دلیل این وضعیت نیز ترکیب فرهنگی‌ جامعه است که بین سه‌لایه ایران، اسلام و غرب جریان دارد.

سردرگمی؛ نتیجه جامعه‌پذیری سه‌لایه‌ای

مهرآیین می‌گوید: درحالی‌که در جامعه مدرن، آموزش‌ و پرورش و روح جمعی باعث جامعه‌پذیری و توافقات میان افراد جامعه می‌شود، جامعه‌ای مانند ایران پیش از این که بر جامعه‌پذیری درونی و اصل اعتماد استوار باشد، تحت‌تأثیر عنصر خانواده، مناسک و شعائر دینی و ایرانی و نیز زور و قدرت مدیریت می‌شود. این جامعه‌شناس با بیان این که روشن‌نبودن ساختار جامعه در ایران، فرایند جامعه‌پذیری را دچار اختلال کرده، می‌گوید: وقتی حد و حدودها مشخص نیست، چیزی درونی نمی‌شود و اعتماد که پایه و اساس جهان امروز است، برقرار نمی‌شود. به بیان دیگر، نتیجه این جریان که ما در پی درونی‌کردن هر سه‌لایه فرهنگ ایرانی، اسلامی و غربی در جامعه هستیم و تعریف روشنی از ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نداریم، نبود جامعه‌پذیری درست و تربیت افرادی است که به هم اعتماد ندارند، به شرایط خود و اطراف خود نمی‌اندیشند، فاقد تشخص و هویت می‌مانند و تکلیف‌ تعامل با خود و با جهان را نیز نمی‌دانند!

برای مثال در سطح اقتصاد ساختاربندی مشخص نیست. اقتصاد ایران کماکان برپایه شیوه کشاورزی سنتی و تجارت کلاسیک می‌چرخد که چون مدرنیزه نشدند، همچنان دچار بحران هستند! تنها بخش مدرنی که به اقتصاد ایران اضافه شده، بخش رانتی و اقتصاد مبتنی بر درآمدهای بادآورده مانند نفت و مواد معدنی است که چون اصلاً‌ در پیوند با جامعه نیست، منجر به همبستگی و نظم و اعتماد خاصی هم نمی‌شود! در حوزه نظام سیاسی نیز هنوز دعوا بین جریان‌های مختلف برقرار است و جامعه نتوانسته ساختار سیاسی خود را تعریف و مشخص کند که حد و حدود رفتار حاکمان تا کجاست؟ جایگاه مردم و جمهوریت کجاست؟ و وقتی اینها معلوم نیست چگونه می‌شود جامعه‌پذیری سیاسی ممکن شود و احزاب و جامعه مدنی تشکیل شوند و کنشگران سیاسی فعالیت کنند؟! در حوزه خانواده نیز هنوز مشخص نیست که آیا جامعه ایران همچنان خانواده و اجتماع مبتنی بر نظم کلاسیک را می‌خواهد که از مفهوم تعهد و وفاداری حرف می‌زند و زوج‌ها باید با لباس سفید به خانه بخت بیایند و با کفن سفید از آن بروند، یا خانواده مدرنی می‌خواهد که مبنای آن عشق رمانتیک است؛ عشق سستی که هر لحظه ممکن است عوض شود!

کد خبر 613524

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha