شنبه ۲ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۸:۵۵
۰ نفر

ناهید پیشور: حدود نیم قرن از تولد مومیایی‌های کلاسیک کارل فرویندترنس فیشر گذشته بود که استفن سامرز با تلفیق مهاجمان صندوق مقدس گمشده و نابودگر جیمز کامرون، مومیایی مدرنی را خلق کرد و راهب نفرین شده‌ای را که سال‌ها محکوم به شکنجه زندگی ابدی در گور شده بود برای بازستاندن انتقام به جان بشریت انداخت.

او فیلمی ساخت که بسیاری از تحلیلگران روایت آن را فاقد مایه‌های فلسفی و ایدئولوژیک دانستند و مخاطب آن را به دلیل بی‌سروته بودن و غرابت با ارزش‌های سینمایی، تنها قشر نوجوان برشمردند، اما سامرز از این همه نکوهش دل‌زده نشد و راهش را با «مومیایی باز می‌گردد» ادامه داد.

او این‌بار نسخه ناشیانه‌ای از ایندیانا جونز را خلق کرد که فیلمنامه بی‌منطق آن با این شاخه و آن شاخه پریدن، مفهوم و توالی قصه‌اش را هم از دست داد... اما چه کسی فکرش را می‌کرد که علاقه‌مندان اکشن‌های ماجرایی با چنین ذهنیتی نسبت به کار مومیایی‌ساز دهه 90، جای او را روی صندلی کارگردانی «مقبره امپراتور اژدها» خالی بدانند؟!

هرچند که فیلم‌های قبلی مومیایی نیز دستخوش افراطی‌گری سامرز در استفاده از کاراکترهای فرعی، سکانس‌های اغراق‌‌آمیز اکشن و سی‌جی‌آی‌های ابتدایی و رنگ‌ورو رفته بودند اما نمی‌توان منکر جذابیت و سرگرم‌کنندگی آنها شد.

این قسمت‌ها که به فاصله چند سال با روند معقولی ساخته شدند این نقطه قوت‌شان را هم مرهون درخشش برندان فریزر در نقش قهرمان مومیایی بودند؛ هنرپیشه‌ای که گرچه فاقد شور بازیگرانی چون هریسون فورد است اما سعی می‌کند با لحن کمیکش حس اغراق‌آمیز تفوق بر زنان را به سخره گیرد و تاثیرگذار واقع شود! او در ساخت نسخه الحاقی این مجموعه تنها به تهیه‌کنندگی پروژه اکتفا کرده و صندلی کارگردانی را به راب‌کوئن سازنده «پنهان» (محصول 2004) سپرده است و با وجود تمام تلاشی که سامرز برای سرزندگی و روح فر‌ح‌انگیز المان‌های فیلم داشته، حاصل کار استاد ساخت بازی‌های کامپیوتری سینمایی در نهایت اثری سرد و بی‌روح از آب درآمده که بعد از 30 دقیقه نخست آن، ملال‌انگیز می‌شود.

معمولا مومیایی‌ها را با فیلم‌های ایندیانا جونز مقایسه می‌کنند. به نظر می‌رسد که این قیاس با جاودانه شدن قهرمان‌های اسطوره‌ای این دو فرانکشتاین پرطرفدار و تقارن اکران‌ آخرین قسمت آنها در تابستان امسال جایزتر و البته مفیدتر باشد. مصر باستان را فراموش کنید، این‌بار چین قلمرو مومیایی 2008 است! 2 مکتشف ماجراجو به نام‌های ریک اوکانل و همسرش اوی از بازنشستگی صرف‌نظر می‌کنند و برای انجام ماموریتی روانه شانگهای می‌شوند، آنها نشان سرزمین خوشبختی را به چین بازمی‌گردانند تا مراتب وفاداری و احترام انگلستان را به مقامات بلندپایه چین ابراز دارند.

آنها موفق می‌شوند بعد از سال‌ها طلسم امپراتور را بشکنند و او را با کیمیای جاودانگی سیراب‌کننده اما برخاستن امپراتور نفرین‌شده از خواب چندین ساله عواقب جبران‌ناپذیری را در پی دارد و به تفسیر منتقد تایم، ریچاردکوریس صحنه‌هایی از تقابل شرق و غرب را می‌آفریند؛ یک حماسه درخور تحسین از چینی‌ها و یک تصویر رنگ‌پریده از جنگ ضعیف اوکانل و وسترن‌ها! در پس حرکات نمایش فیلم ایده‌ها و عقاید قابل توجهی تعبیه شده‌است و تعقیب و گریزهای جنون‌آمیز و تماشایی در خیابان‌های شانگهای و صحنه‌ نبرد میان قشون خاک سرخ‌هان و هزاران سرباز زامبی جلوه‌های سینمایی برجسته را جلوه‌گر می‌سازد.

یکی از نکات شاخص فیلم، تغییر آهنگ تکنیکی کوئن در سکانس‌های مختلف است. او در گرفتن صحنه‌های اکشن با حرکت‌های پرتنش دوربین و به سبک و سوی فیلم‌های «بورن» آن‌قدر این دست و آن دست می‌کند که تعللش ذهن مخاطب را به هم می‌ریزد و این روش عملا در اثری چون مومیایی که قرار است به سبک فیلم‌های قدیمی گرفته شود چندان تاثیرگذار نیست. اما در نگاهی دقیق‌تر درخواهیم یافت که بیشتر مشکلات و نارسایی‌های فیلم ریشه در ضعف شدید فیلمنامه دارد. فیلمنامه آلفرد و میلز میلار پراست از شرح و توصیفات پرلاف و گزاف و کاراکترها و رویدادهایی که وجودشان اساسا نتیجه معکوسی را به دنبال دارد؛ آنچه می‌بایست به هیجانات و خوشی‌های سرگیجه‌آور تبدیل می‌شد خیلی زود به سردی می‌گراید، بی‌آنکه هیچ انگیزه‌ای در بیننده ایجاد کند. نمونه‌های ضد و نقیض زیادی در جا‌ی‌جای فیلم به چشم می‌خورند.

گروه Yetis اساسا دنیایی را می‌آفریند که با قهقهه‌های گستاخانه و بی‌ملاحظگی که لازمه حفظ روح آن است بیگانه می‌نماید. اما مصیبت‌بارتر از آن تصمیم جدید کارگردان در بازی با شخصیت‌های اصلی است. کوئن کانون توجه مومیایی را از فریزر به فورد در نقش الکس تغییر می‌دهد تا مسیر روایت دنباله‌های بعدی را عوض کند. با وجود آنکه ظاهرا فورد می‌تواند نقش برادر کوچکتر فریزر را بازی کند و در خانواده مومیایی‌ها یک عضو عاری از کاریزما محسوب می‌شود، با فیزیک خاصش می‌تواند در قالب شخصیتی که برایش تعریف شده باورپذیر باشد، اما به هر جهت در افسون و تاثیرگذاری به گرد پای فریزر نمی‌رسد.

به عقیده برخی از صاحب‌نظران، اوکانل در «مقبره امپراتور اژدها» یک نسخه کپی شده ضعیف از بخت‌آزمای غره و خودنمایی است که نخستین مومیایی را خلق کرد. در این فیلم نه‌تنها از لغزگویی‌ها، کنایات و حتی لطایف قسمت‌های قبل خبری نیست بلکه حماسه‌آفرینی قهرمان‌ها هم کاملا روتین و کلیشه‌ای هستند. اتخاذ چنین رویکردی در ساخت مجموعه‌ای که به نام افراد شرور ضدقهرمانش نامگذاری شده اما روح و خط داستانش را از قهرمانش می‌گیرد، یک اشتباه پرواضح محسوب می‌شود! هر چند که فیلم در میان منتقدان طرفداران زیادی نداشت اما بسیاری از آنها نیز در سرگرم‌کننده بودن آن اتفاق نظر داشته‌اند.

چنی پانتر در گلوب اندامیل با تاکید بر این ویژگی ممتاز کارکوئن و برخی نقاط قوت آن اثر تازه او را ساده و سرسری توصیف می‌کند و معتقد است با وجود آنکه این فیلم چیزی بیش از یک سفر فیلمیک و پرسر و صدا به ناکجاآباد است، همه گره‌های روایی و حقه‌های بصری آن آشنا هستند و کار آن‌قدر جذاب نیست که تاثیرگذاری دنباله مجموعه پرطرفداری چون مومیایی را داشته باشد. «مقبره امپراتور اژدها»، همان ایندیانا جونز است متاثر از هنرهای رزمی آسیای شرقی، البته بدون هیچ ریتم، منطق و فردیتی! کارکوئن تقلید نومیدانه و بی‌پروای یک مومیایی از هریسون فورد است که زیرکی و تفکر اسپیلبرگ را ندارد.

منتقد نیویورک دیلی‌نیوز ملال و آشفتگی را ویژگی این فیلم کسالت‌آور می‌داند و آن را آمیزه‌ای درهم و برهم از کلیشه‌های اکشن- ماجرایی توصیف می‌کند که تکنولوژی پردازشگر کامپیوتر در تاثیرگذاری بصری آن بیشتر دخیل بوده تا میزانسن و بازی هنرپیشگان آن!  کارگردان «باجوش و خروش» با استفاده از لوکیشن‌های کم‌نظیر و فیلم‌پردازی حماسی استادانه نمایش با شکوهی از صحنه‌های نبرد و زدوخوردهای تماشایی را سینمایی کرده اما کارش یک فیلم بی‌رمق و نخ‌نما از آب درآمده که عاری از هرگونه هراس فوق طبیعی است.

جیک‌کویل در استار پالس می‌نویسد: تاریخ جامه‌ای گشاد و بی‌قواره برای خطوط مضحک داستان مومیایی 3 است که چون «300» و «قلمرو جمجمه بلورین» اساسا تنها دستاویز کارگردان برای پیشگیری از سقوط کامل فیلم به حساب می‌آید. حتی انتظار می‌رود که مومیایی 4 دیگر فیلم سینمایی نباشد. هر کس جسارت ساخت آن را پیدا کند با درنظر گرفتن روند قسمت‌های پیشین این مجموعه باید یک موزیکال برادوی‌ای بسازد.

کد خبر 61309

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز