ترجیع‌بند همه صحبت‌هایمان به کرونا می‌رسید؛ گویی گریزی و گزیری از این ویروس ذره‌بینی نفرت‌انگیز وجود نداشت.

سیامک صفری

به گزارش همشهری آنلاین هرچند سیامک صفری در جای جای این گفت‌وگو از تلخ‌کامی‌های همیشگی تئاتر گفت ولی همچون نقش‌آفرینی‌هایش، همه این تلخی‌ها با زبانی شیرین روایت شدند. 

  •     ما مردم ایران شرایط عجیبی را پشت‌سر می‌گذاریم.  به‌دلیل ورود کرونا با روزمرگی غریبی دست به گریبان هستیم که به ناچار ما را از گذر زمان غافل کرده و اگر چنین نبود، شاید ورود به سده جدید با تامل و تعمق بیشتری همراه می‌شد. به اعتقاد شما این روزمرگی که دامن‌مان را گرفته چقدر ما را از این تغییر غافل کرده است؟ 

طبیعتا کرونا همه‌چیز را بدتر کرده است. اینکه در این گیرودار چیزی هم به میان آمده به اسم مرگ؛ ممکن است آدمی بی‌خبر از همه جا، حالش بد شود و بعد بفهمد کرونا گرفته است و فردا باخبر شود که تمام ریه‌اش درگیر شده و پس‌فردا هم دیگر همه‌چیز به پایان برسد. اینگونه زندگی‌کردن، بسیار نگران‌کننده و وحشتناک است. بی‌تردید این شرایط بر تئاتر هم تأثیر خود را گذاشته است. درست است که در گذشته هم وضعیت تئاتر ما گل و بلبل نبود ولی حالا که کرونا آمده، شرایط به‌مراتب سخت‌تر هم شده است. در گذشته که ظاهرا همه‌چیز رو به راه بود و کرونایی هم نبود، گرفتاری‌ها آنچنان به جامعه تئاتری‌ سخت می‌گرفت که در آن زمان هم همه به نوعی گرفتار روزمرگی و مسائل پیش پاافتاده بودند.

  •    این شرایط به نوعی زیست هنر ما را تغییر داده، تمام حوزه‌های فرهنگ و هنر متاثر از این وضعیت شده‌اند. همچنان‌که کل زندگی ما تحت‌تأثیر کرونا بوده ولی زندگی تئاتر در مجاورت کرونا و روزگار کرونایی چگونه می‌گذرد؟

برای یادآوری وضعیت تئاتر در دوران پیش از کرونا، کافی است گفت‌وگوهای مطبوعاتی هنرمندان این رشته را درباره وضعیت تئاتر در همان دوران مرور کنیم تا بار دیگر به یاد آوریم تئاتر ما چندان اوضاع رو به‌راهی نداشته است که آدمی بگوید همه‌چیز به قاعده و درست بود و کرونا خرابش کرد ولی این ویروس موذی همان فرصت‌های کوچک را هم محدود کرده و ماه‌هاست که سالن‌های اجرا و آموزشگاه‌های هنری تعطیل بوده‌اند و همه فعالیت‌ها مختل و بیکاری فعالان تئاتر بیشتر شده است. حال باید دید آیا این جامعه کوچک از کمترین حمایتی برخوردار می‌شود، هیچ اراده و تضمینی برای بقای او وجود دارد. زیست او در این شرایط چگونه است. همه اینها تکلیف و وضعیت هنرمندان تئاتر را مشخص می‌کند که هم‌اکنون واقعا در روزگار دشواری دست و پا می‌زنند. با همه اینها امیدوارم به‌زودی همه‌چیز به‌گونه‌ای پیش برود که هنرمندان تئاتر، زندگی بی‌دغدغه‌تری داشته باشند.

  •    در نخستین ماه‌های همه‌گیری کرونا برخی از هنرمندان درباره وضعیت تئاتر و آینده مبهم آن ابراز نگرانی‌های جدی می‌کردند؛ چراکه ذات این هنر وابسته به جمع و حضور همزمان تماشاگر و اجراگر است؛ چیزی که در دوران کرونا امکان ندارد و معتقد بودند نمی‌توانیم از آینده تئاتر مطمئن باشیم. شما چه دیدگاهی در این زمینه دارید؟

کرونا به هر حال تأثیر خود را گذاشته و شرایط را برای تئاتر سخت‌تر کرده است. این اتفاق فقط در ایران رخ نداده و در همه جای دنیا، تئاترها و موزه‌ها و تمام مکان‌های فرهنگی، تعطیل یا محدود شده‌اند. در ایران هم این اتفاق افتاده است. ما باید درباره کشور خودمان صحبت کنیم؛ اینکه تئاتر ما تئاتر پرمشکلی بوده و امروز هم با شرایط کرونا وضعیت آن وخیم‌تر و سخت‌تر شده است؛ معضلاتی مانند معیشت و نبود امکانات اولیه برای جامعه تئاتری و حمایت‌هایی که باید بشود و وجود ندارد. مجموعه اینها بی‌تردید نگران‌کننده است. با این شرایط گاهی دیده‌ام برخی از دوستان تئاتری موضوعاتی را مطرح کرده‌اند مانند اینکه اصلا برای چه تئاتر می‌خواهیم، تئاتر ضرورتی ندارد! انگار در جامعه ما بود و نبود آن تفاوتی ایجاد نمی‌کند. اینگونه نگاه‌کردن به تئاتر، نگاهی کاملا برخاسته از نومیدی است و فراموش‌کردن این مسئله که تئاتر برای یک جامعه ضرورتی است مهم. دلیل بودن تئاتر و این پیشینه بسیار پرفراز و نشیبی که دارد، برآمده از نیاز بشر است به گفت‌وگو درباره خود و مسائل خویش در قالب شکلی که به‌عنوان تئاتر مطرح شده است. اساسا تئاتر متعلق به جوامعی است که به سعادت و آینده می‌اندیشند و امیدوار هستند. در وضعیت فعلی، طبیعی است که عده‌ای ناامید شوند و تصور کنند تئاتر مفهومی ندارد و نیازی به آن نیست. تا این حد پیش رفته‌ایم که فعالان تئاتر چنین قضاوت‌هایی می‌کنند که در واقع نوعی خودزنی است؛ یعنی فعالیت خود را زیرسؤال می‌برند ولی این شرایط متعلق به همه است؛ بیکاری، نبود امکانات و نداشتن فرصت‌هایی برای خوب‌زیستن. اینها مختص به جامعه تئاتری نیست؛ با این حال شرایط تئاتر ما و فعالان آن سخت‌تر است چون همیشه این مشکلات بوده و در عصر کرونا بیشتر و بدتر شده است.

  •    اگر برگردیم به سال‌های گذشته و پیش از کرونا، 100‌سال عجیب را گذرانده‌ایم و البته تئاتر ما قدمتی بیش از 100سال دارد و اینکه طبیعتا افت و خیزها و فراز و فرودهایی داشته ولی زندگی تئاتر را در سده‌ای که گذشته، با توجه به مطالعات و تجربه‌های خودتان چگونه می‌بینید؟

به‌طور طبیعی پیوند فعالیتی مانند تئاتر با اتفاقات اجتماعی بسیار عمیق است. به همین دلیل اصولا اتفاقات اجتماعی بر تئاتر تأثیر می‌گذارد. گاهی دچار رکود می‌شود، گاهی دچار مشکلات می‌شود و گاه زندگی طبیعی خود را پیش می‌گیرد. در مقطعی ممکن است صاحب جریانی ‌شود و احتمال دارد در دوره‌ای بار دیگر دچار سکون و ایستایی شود و از خلاقیت فاصله بگیرد. همه اینها هست و در مسیر صد ساله فعالیت تئاتر ما این اتفاقات برای آن رخ داده. در دوره‌هایی ثبات برقرار و بسترهایی فراهم بوده که هنرمندان بتوانند در آرامش، رفتار طبیعی خود را داشته باشند و جریان‌های فرهنگی در زمینه شعر، ادبیات، تئاتر، سینما، موسیقی... ایجاد کنند.

  •    در بسیاری از مواقع گفته می‌شود دهه 40در همه حوزه‌ها، تئاتر، ادبیات، موسیقی، گرافیک و... دهه طلایی فرهنگ و هنر بوده است. شرایطی فراهم شده که این دهه بسیار پربار بوده و این حوزه‌ها با یکدیگر ارتباط مؤثری داشته و خیلی به یکدیگر کمک کرده‌اند. این حرکت رو به رشد در مقاطع دیگری هم اتفاق افتاده؟

درست است که در دهه40 یک جریان فرهنگی شکل گرفت. رمان‌نویسی تعریف شد و جریان پیدا کرد؛ در زمینه شعر هم همینطور. نسلی از شعرا شکل گرفتند که ما امروز هم شعرهایشان را می‌خوانیم ولی بعد متناسب با شرایط اجتماعی، این وضعیت تغییر کرده است؛ به این معنا که در برخی از زمان‌ها آنچه سبب‌ شکل‌گیری جریان‌های فرهنگی و هنری است، ضعیف شده و آنچه رخ داده، بیشتر به فعالیت‌های فردی هنرمندان محدود شده است. به‌عنوان نمونه در دوره‌ای فقط اسم چند هنرمند انگشت‌شمار را می‌شنویم که به‌واسطه ارتباط‌هایی توانسته‌اند کارهایی به انجام برسانند ولی نمی‌توانند جریان‌ساز باشند. بنابراین جریان فرهنگی وجود ندارد. این عده اندک، تأثیر می‌گذارند ولی فقط جرقه‌هایی هستند و اتفاقاتی را متناسب با شرایط اجتماعی رقم می‌زنند. این مجموعه آن چیزی است که در کشور ما رخ داده. گاه روند آن در زمینه فرهنگی خوب و رو به رشد و پر از خلاقیت بوده و گاهی رکود بوده و به دور از هر اتفاقی، در روزمرگی گذشته است. این فراز و نشیب‌ها را در گذشته خود داریم و همچنان هم این وضعیت ادامه دارد. با شرایط فعلی، نمی‌توان هیچ انتظاری داشت که جریانی در تئاتر شکل بگیرد یا در زمینه ادبیات اتفاقی رخ دهد. حتما کوشش‌های فردی هست و کسانی در تنهایی خود و در تلاش فردی‌شان کارهایی به انجام می‌رسانند که ما از آن بی‌خبریم و نمی‌دانیم کجا هستند و قرار است چه زمانی برای ما رونمایی شوند ولی امیدوارم در این وضعیت هم هنرمندان خلاقی داشته باشیم که مشغول نوآوری باشند.

  •    با توجه به دوره‌های سختی که پشت‌سر گذاشته‌ایم، فکر می‌کنید سده جدید را چگونه آغاز می‌کنیم؟ آیا فقط یک قرارداد است و ما همان آدم‌ها هستیم و چیزی عوض نمی‌شود یا اینکه ممکن است نوعی خودآگاهی در بر داشته باشد؟ وضعیت هنرمان به چه صورتی درمی‌آید؟ می‌شود پیش‌بینی کرد که فرهنگ و هنر به چه سمت و سویی پیش می‌رود. آیا به همین منوال ادامه پیدا می‌کند؟

اینکه داریم وارد یک سده جدید می‌شویم، نوعی قرارداد بشری است؛ مثلا اینکه روز 24ساعت باشد و هفته، 7روز و ‌ماه، 30روز. این تقسیم‌بندی‌ها زمانی زیباست که آدمی بتواند زندگی را دوست داشته و به آینده امیدوار باشد و گذر زمان برایش جذاب باشد. از این جهت که ببیند امروز کجا ایستاده و برنامه فردایش چگونه است و چه اتفاقاتی برایش رخ داده و رشدش چگونه بوده. ولی حالا همه‌چیز ایستاده است، هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد. به همین دلیل آدمی فکر نمی‌کند در این تقسیم‌بندی و قراردادهای بشری که مثلا داریم وارد سده جدید می‌شویم، چیزی تغییر کند و اساسا انسان امروز آنچنان درگیر مشکلات روزمره خود شده که کمتر فرصت فکرکردن به این موضوعات را پیدا می‌کند.

  •    با همه اینها، تأثیر فرهنگ و هنر را بر زندگی مردم در سده اخیر چگونه می‌بییند؟ به هر حال در کشوری هستیم با ادبیات بسیار غنی، سینمایمان در دنیا مطرح است و بیش از یک سده است که تئاتر هم داریم، ولی فکر می‌کنید فرهنگ و هنر چقدر توانسته بر زندگی اجتماعی و فردی مردم ما اثرگذار باشد و در روزمره ما جاری شود؟ چون ظاهرا ارتباط میان فرهنگ و هنر و جامعه چندان تنگاتنگ نبوده است.

نوع زندگی در هر جامعه‌ای باید به مردم این فرصت را بدهد تا بتوانند از گنجینه‌هایی که در قالب ادبیات، هنر و در مجموع آنچه فرهنگ نامیده می‌شود، در زندگی روزمره خود استفاده کنند. ضمن اینکه خود آن جریان‌ها هم ابزار و امکانات لازم را برای برقراری ارتباط با مردم داشته باشند. طبیعتا قطع این ارتباط تأثیر بسیار زیادی بر نوع زندگی و نگاه مردم دارد ولی امروزه ظاهرا مردم از آنچه در حال و گذشته خود داشته‌اند و دارند، به خوبی بهره‌مند نشده‌اند و این خیلی ترسناک است؛ چراکه جامعه باید بتواند بر داشته‌های خود تکیه کند و هویت خویش را شکل بدهد ولی جای این در جامعه ما خالی است. من هم فکر می‌کنم در شرایط حاضر رابطه مردم با هنر و اساسا آنچه فعالیت هنری نامیده می‌شود، قوی نیست چون زندگی به آنان این فرصت را نمی‌دهد. از طرفی هنرمندان هم گرفتار روزمرگی شده‌اند و این روزمرگی دردناک است.

  •      در این بین، بحث و گفت‌وگو هم اهمیت بسیاری پیدا می‌کند به‌ویژه در چند وقت اخیر می‌بینیم که چقدر در این زمینه ضعیف هستیم. نمی‌توانیم به خوبی با یکدیگر صحبت کنیم و سخنان یکدیگر را بشنویم. یکسری از مشکلات عمیق ما در همین ناتوانی ریشه دارد. حتی این ضعف در هنرمندان تئاترمان هم وجود دارد. تعدادی از آنان حاضر نیستند دور یک میز کنار هم بنشینند و درباره موضوعی صحبت کنند. با توجه به اینکه اساس و پایه تئاتر، گفت‌وگوست، چرا در این زمینه ضعف داریم؟

جای تأسف است که هنرمندان هم نمی‌توانند با یکدیگر گفت‌وگو کنند. وقتی چنین است، از مردم عادی چه انتظاری می‌توان داشت. متأسفانه گوش‌هایمان بسته شده و سخن یکدیگر را نمی‌شنویم و همدیگر را نمی‌بینیم. دوست‌داشتن یکدیگر را فراموش کرده‌ایم و اصلا نمی‌دانم قبلا این را داشته‌ایم یا نه ولی به‌طور کل این مجموعه سبب می‌شود ایجاد ارتباط، از نوعی که همدیگر را بشنویم و ببینیم و به یکدیگر احترام بگذاریم و زحمت یکدیگر را شناسایی کنیم و خودخواهی‌ها را کنار بگذاریم، کم‌رنگ شود. جالب است همه اینها تکنیک‌های تئاتر است؛ یعنی اگر بازیگر، بازیگر مقابل خود را نبیند و به دیالوگ او گوش ندهد یا خودخواهی‌هایش را کنار نگذارد، نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. اینها موضوعاتی است که اتفاقا هنرمندان در کار هنری خود انجام می‌دهند؛ یعنی آنان حتما باید یکدیگر را ببینند، سخن یکدیگر را بشنوند و به هم احترام بگذارند چون همین سبب رشدشان می‌شود. از تأثیری که از رفتار و تلاش دیگری می‌گیرند، پیشرفت می‌کنند. وقتی در این پروسه این اتفاق رخ ندهد، به‌تدریج جامعه هم دچار این معضل می‌شود که آدم‌ها یکدیگر را نشنوند و نبینند و کم‌کم به هم احترام نگذارند و فرصت‌ها را فقط برای خود ببینند و همه تلاش‌شان، پیداکردن یک زندگی راحت و آسان باشد و به موقعیت‌ها با توجه به خواسته‌های خود بنگرند. همه اینها بیمارگونه است و جامعه را به موجودی بی‌احساس تبدیل می‌کند و این خطرناک است.

  •    اگر بخواهیم بر دهه آخر این قرن متمرکز شویم، وضعیت فرهنگ و هنر ما به چه سمت و سویی رفته؟ به‌نظر می‌رسد در نیمه دوم دهه 70 یا همان دوره اصلاحات رشد و پیشرفت داشته‌ایم که بعد متوقف می‌شود و حالا وضعیت پیچیده‌ای داریم. ارزیابی شما درباره یک دهه اخیر چگونه است؟

تصور من از دهه گذشته این است که شاید در دوره‌های کوتاه‌مدتی، اتفاقات خوبی افتاده باشد ولی آنچه به‌ویژه در زمینه هنر رخ داده، تلاش فردی هنرمند بوده؛ یعنی شاید گاهی فضا برای او باز شده و احساس آرامش و امنیت کرده و توانسته در آن بستر، کاری، حرکتی یا اتفاقی را رقم بزند ولی در مجموع خیلی ایده‌آل نبوده است. تئاتر ما خیلی خود را به در و دیوار می‌زند ولی جریانی در آن شکل نگرفته و در حال دست و پا زدن است. آنچه مورد انتظار و دلخواه جامعه هنری است، وجود ندارد. ولی این موضوع همیشه و دردوره‌های گوناگون و در همه جا در تئاتر رخ داده است. در ایران هم این شرایط بوده و هست و قطعا به‌خاطر پیوندی که با دغدغه‌ها و مسائل خود دارد، اتفاقاتی رقم می‌زند که به‌تدریج وضعیت بهتری پیدا کند.

  •    با توجه به اینکه در کشور دیگری هم زندگی می‌کنید و به نوعی امکان مقایسه دارید، ظاهرا برخلاف شعارهایی که مطرح می‌شود، ما در زمینه فرهنگ و هنر هم اعتماد به‌نفس بالایی نداریم و فکر می‌کنیم کشورهای دیگر از ما پیشرفته‌تر هستند. در بحث کرونا البته معلوم شد با وجود مشکلات بیشتری که داریم، تفاوت چندانی هم نیست.

وضعیت ما به‌گونه‌ای است که مطمئنم هنرمندان بسیار خلاق و خوش‌فکری داریم. بحث این است که بستر فعالیت این هنرمند باید به‌گونه‌ای باشد که بتواند خلاقیت خود را ارائه دهد و حرکت کند و جریان‌ساز باشد ولی نمی‌توان کتمان کرد که هنرمندان بسیار خوبی در زمینه‌های مختلف داریم؛ در شعر، ادبیات، نقاشی و... بازیگران مطرحی داریم با قواره‌های بزرگ و خلاق که دیدن توانمندی و هوش‌شان روی پرده سینما لذت‌بخش است ولی مسئله این است که باید زمینه رشد این خلاقیت‌ها فراهم باشد؛ یعنی رفتار و فعالیت هنری یک هنرمند در جامعه‌ای آرام و سعادتمند، رو به رشد خواهد بود. هرگز از کشورهای دیگر عقب نمانده‌ایم. شاید از نظر تکنیک و ابزار کمبودهایی داشته باشیم ولی در زمینه‌های مختلف حرف برای گفتن داریم و اتفاقا دنیا هم به این فعالیت‌ها توجه دارد و آنها را می‌نگرد ولی خب اندازه و جریانش کوچک است و باید خیلی بزرگ‌تر از اینها باشد؛ به این صورت که ویترینی خیلی بزرگ‌تر از آنچه امروز داریم، برای ارائه خود بیابد و این اتفاق حتما خواهد افتاد.

  •     در این شرایط، شاهد روی‌آوردن بسیاری از اقشار ازجمله هنرمندان به فضای مجازی هستیم؛ مانند خودتان که کارگاه آموزشی آنلاینی برگزار کردید. ظاهرا فعلا زمینه انجام فعالیت‌های هنری، بیشتر در دنیای مجازی فراهم است. آیا باید به‌تدریج بر این بخش متمرکز شویم و تئاترمان ناگزیر باید به این سمت و سو برود یا دوره ‌گذار است و مانند دوره‌های دشواری که قبلا بوده، این مقطع را هم می‌گذرانیم؟

به‌نظرم ضرورتی مقطعی است و به ناچار به سمت استفاده از این ابزار می‌رویم تا ارتباط خود را گم نکنیم. اما باید در شکل برگزاری و ایجاد این ارتباط در فضای مجازی خلاق باشیم تا بتواند جایگزینی موقت باشد. احتمالا این وضعیت (همه‌گیری کرونا) ادامه پیدا نمی‌کند و سرانجام روزی همه‌چیز آرام خواهد شد و دیگر ویروس و بیماری ما را تهدید نمی‌کند و می‌توانیم در سالن‌های تئاتر یا پلاتوهای تمرین به‌صورت حضوری دور هم باشیم و انرژی یکدیگر را از نزدیک حس کنیم ولی فعلا به ضرورت، این امکان هست که بتوانیم آن را موقتا به فضای مجازی منتقل کنیم که البته کیفیت ایجاد آن مهم است. شاید همین هم سبب شود که اتفاقی نو در این بستر بیفتد و به‌نظرم می‌افتد. این هم یک نوع پرداختن به حوزه هنر است منتها ابزار آن در دنیای مجازی است.

  •    فکر می‌کنید کرونا توانسته باشد تلنگری به ما بزند؟ و همانطور که بر وجوه مختلف زندگی‌مان تأثیر گذاشته، آیا توانسته بر تفکرمان هم اثر بگذارد؟ از این جهت آیا می‌توانیم فکر کنیم تفکر آدم‌ها در دوران بعد از کرونا تغییر کند یا آدمیزاد موجودی است که به سرعت همه‌چیز را به‌دست فراموشی می‌سپارد؟ 

فکر می‌کنم بخشی از ما فراموش خواهند کرد ولی بخشی حتما از این اتفاق تأثیر گرفته‌اند. مسلما در رابطه با تجربه کرونا واکنش‌های متنوع و مختلفی داریم. امیدوارم نتیجه آن سالم زندگی‌کردن و درست‌دیدن و مهربان‌شدن و حفظ احترام به یکدیگر باشد و به قول شما بتوانیم حرف یکدیگر را بشنویم و کنار هم بنشینیم و با هم همکاری کنیم و به خلاقیت هم توجه داشته باشیم، به یکدیگر افتخار کنیم و همدیگر را دوست داشته باشیم. این مجموعه‌ای است که امیدوارم اتفاق بیفتد. جامعه سالم و سعادتمندی که خواستار خوشبختی در آینده خود است، باید این ویژگی‌ها را پیدا کند؛ یعنی همه آنچه امروزه برای ما بسیار کم‌رنگ شده است. امیدوارم بعد از اینکه این خطر از بیخ گوش همه ما برطرف شد، این نگاه را پیدا کنیم. البته که دنیا، دنیای عجیبی شده است. ممکن است با رفتن کرونا، بحران دیگری رخ بدهد. شاید بشنویم یخچال‌های قطب جنوب و شمال آب شده‌اند و تا خرخره در آب فرو رفته‌ایم و نیمی از جمعیت جهان هم غرق شده‌اند چون شنا بلد نبوده‌اند! یا هزار مسئله و اتفاق دیگر که در این دنیا به‌سرعت رخ می‌دهد و این است که آدم امروز باید امیدوار باشد، خیلی امیدوار تا بتواند زندگی را ادامه بدهد و برای خود آینده‌ای ترسیم کند و بسازد؛ چراکه دنیای پرخطری است.

نمی‌توانیم گفت وگو کنیم، گوش‌هایمان بسته شده است

کد خبر 590616

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha