مجموع نظرات: ۰
سه‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۷:۳۹
۰ نفر

آرزو رستم‌زاد: در دومین سالی که بانک توسعه اسلامی رقابتی را در میان زنان جوامع مسلمان ترتیب داده بود، عنوان موثرترین زن در توسعه جامعه اسلامی کنار نام سعیده قدس، بانوی 57 ساله ایرانی قرار گرفت

قدس، با بنیان‌گذاری موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) و تبدیل آن به یک مجتمع درمانی- رفاهی، خود را در رده بانوانی قرار داده است که تحولی زیربنایی در یک جامعه مسلمان ایجاد کرده است.

قدس، مدرک کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی دارد و تاکنون به عنوان کارشناس برنامه و بودجه در شرکت دخانیات ایران، کارشناس روابط بین‌الملل در وزارت صنایع و کارشناس روابط بین‌الملل در مرکز اقیانوس‌شناسی به فعالیت پرداخته است.

وقتی کتاب کیمیا خاتون را چاپ کرد، 54 سال داشت. تازه از سفر به هندوستان بازگشته بود و عشق به مولانا، در کنار علاقه به تاریخ، تولد کیمیا خاتون را رقم زد و جایزه ادﺑﻰ پروین اعتصامی، تحسین ویژه داوران جایزه ادبی ﭘﮑﺎ، کاندیداتوری جایزه ادبی ﮔﻠﺸﻴﺭﻯ و کاندیداتوری جایزه ادبی یلدا را برای او به ارمغان آورد. با موثرترین زن سال 2008 در زمینه توسعه جامعه اسلامی به گفت‌وگو نشستیم:

  • فکر می‌کنید چه مزیتی در شما وجود داشت که به عنوان موثرترین زن در توسعه جامعه اسلامی انتخاب شدید؟

این انتخاب از بین بیش از 300 شرکت‌کننده از همه کشورهای اسلامی انجام می‌شد که همگی از نظر دو ویژگی بافت شخصیتی، و فعالیت سازمان یافته توسعه‌گرانه بررسی می‌شدند.

یعنی شرکت‌کنندگان باید هم یک کار موثر در جامعه انجام می‌دادند که منجر به توسعه کشور شده باشد و مثلا وضعیت زنان، کودکان و فقر را در کشور اسلامی تغییر داده باشد و هم در انجام وظایف‌شان به عنوان یک زن موفق بوده باشند. یعنی خانواده، فرزند، تحصیلات، فعالیت اجتماعی، هنری و... همه امتیاز محسوب می‌شدند.

  • چه چیزی بیشتر از آن 300 نفر در شما بود که انتخاب شدید؟

یکی از داوران این جایزه می‌گفت که ما حدود 2هفته در کمیته درباره انتخاب شما و خانم رونا خان بحث داشتیم. شما هر دو یک امتیاز داشتید و نهایتا دیدیم بهتر است هر را دو انتخاب کنیم.

من فکر می‌کنم این انتخاب درست مثل کنکور است. یعنی ممکن است کسی با یک فاصله یک دهم میلیمتری انتخاب شود.

حتی نمی‌توان مطمئن بود کسی که در کنکور در سطح بالایی قرار گرفته، واقعا بالاتر باشد.

چون این تا حدود زیادی بستگی به شرایط زمانی و موقعیت آن لحظه فرد دارد. در این جا هم من می‌توانم بگویم 10 تا 15 درصد شرکت‌کننده‌ها در یک سطح قرار داشتند. اما در نهایت من انتخاب شدم.

  • یعنی اگر جای یکی از افراد هیات داوران بودید، شخصی مثل خودتان را انتخاب می‌کردید؟

بله حتما. به دلیل این که وقتی به جده رفتم و کسانی را که در جنبه‌های مختلف رتبه آورده بودند، دیدم، خیلی تاسف خودم که چرا ما به اندازه کافی معرفی نمی‌شویم.

اگر معیارهای دریافت جایزه اینهایی است که من در اینجا می‌بینم، زنان زیادی در ایران هستند که کارهای بزرگی می‌کنند و می‌توانند انتخاب شوند.

درست معرفی شدن مشکل بزرگ ما است. درست معرفی شدن ابزار خاص خودش را دارد. فیلم می‌خواهد، پاورپوینت‌های مختلف می‌خواهد، تاییدیه‌های مختلف از سازمان‌های معتبر جهانی می‌خواهد و... مثلا موسسه محک سال گذشته به عنوان اولین سازمان غیردولتی در منطقه خاورمیانه موفق به دریافت گواهینامه NGO Benchmarking از شرکت بین‌المللی
(SGS Société Générale de Surveillance) شد.

همین به کسب اعتبار بین‌المللی برای یک سازمان غیر دولتی کمک می‌کند. عنصر مهم برای جلو رفتن در این بازار رقابتی، داشتن اعتبار جهانی است که ما در این زمینه مشکل داریم.

من خوشبختانه این شانس را داشته‌ام که سازمانم سازمان پویایی است و با قرن بیست و یکم پیش می‌رود. در قرن 21 شما در دهکده جهانی زندگی می‌کنید.

ممکن است شما کدخدای یک ده باشید. همه دوستتان داشته باشند، همه به شما اعتماد کنند. اما اگر می‌خواهید در شهر نماینده شوید، باید در شهر هم شناخته شده باشید.

اگر می‌خواهید در مجلس عضو شوید، باید به همان اندازه اعتبار پیدا کنید و شناخته شده باشید.

در مورد کار ما هم همین طور. اگر می‌خواهید دنیا بشناسدتان، باید امکانات تکنیکی داشته باشید.

اعتماد دولت را جلب کنید که دولت اعتماد به درستی و شفافیت فعالیت شما داشته باشد. پس از آن، فعالیت‌های تبلیغاتی استاندارد موثر است.

  • پس مشکلتان کجا بود؟

من مشکلی نداشتم! من برنده جایزه هستم و همه امکانات لازم را برای کسب این رتبه داشتم.

اما برای معرفی دیگر زنان کشور ما چنین امکاناتی لازم است. با توجه به این که ما داریم در دهکده جهانی زندگی می‌کنیم، سازمان‌های مردمی برای بهره‌مندی از امکانات و سطوح علمی جهانی، باید در مجامع شرکت کنند و برای شرکت در این مجامع، باید ابزار شرکت را داشته باشند.

یعنی کارشان، یک کار واقعی، شفاف و دقیق باشد که بتوانند آن را معرفی کنند، از آن حمایت کنند، توضیح دهند.

ابزار تبلیغات داشته باشند، زبان ارتباط با ارگان‌های جهانی را بدانند و... سرمایه‌هایی که در منابع بین‌المللی وجود دارد، یعنی همه می‌توانیم از آن استفاده کنیم.

اما من همیشه می‌گویم، ما آنقدر غرور ملی داریم که فکر می‌کنیم خداوند همه چیز به ما داده است و خودمان را بی‌نیاز از این کمک‌ها می‌بینیم.

وقتی بانک توسعه اسلامی برای سلامت در خاورمیانه سرمایه در نظر می‌گیرد، این سرمایه متعلق به ما هم هست.

چون ما داریم به بانک سهمیه می‌دهیم و این سرمایه بخشی از پول ما است. چرا نتوانیم آن را جذب کنیم؟ ما احتیاج به تقویت روابط بین‌الملل در این عرصه‌ها داریم.

  • راهیابی شما به مراسم موثرترین زن در توسعه جامعه اسلامی، چه کمک‌هایی برایتان داشت؟ توانستید با سازمان‌هایی مذاکره کنید که از امکانات آنها برای محک استفاده ببرید؟

برای من تصور ایجاد یک رابطه متقابل به وجود آورد. چون ما از ظرفیت‌هایی برخورداریم که می‌توانیم به مردم منطقه سرویس بدهیم.

وقتی یک فرد مسلمان از عمان، امارات یا عربستان برای درمان سرطان پیشرفته اطفال به لندن می‌رود، باید 100برابر آنچه که در محک خرج می‌شود، خرج کند.

به علاوه خانواده بیمار با مشکلاتی مواجه‌اند. غذای بیمارستان حلال نیست، خانواده در بیمارستان راحت نیستند، احتمال این که کسی زبانشان را بفهمد بسیار کم است، برای انجام مناسک مذهبی با مشکل مواجه‌اند و... در صورتی که همان خانواده می‌تواند با کمترین هزینه بیمار خود را در محک درمان کند.

به نظر من این بزرگترین دستاورد است. من اصلا روی گرفتن پول از بانک توسعه اسلامی اصراری ندارم.

همین معرفی شدن ما در منطقه، گسترش دامنه فعالیت‌های بین‌المللی محک و تبادل بیمار، پزشک و تجربیات ما، دستاورد کمی نیست.

من به این امیدوارم. مثلا در مصر بیمارستانی هست که مثل ما فعالیت می‌کند و مثل محک اداره می‌شود اما آن طور که من در سایتشان می‌بینم، با وجود بهره‌مندی از حمایت‌های مختلف و پشتیبان‌های مالی، نتوانسته‌اند به اندازه محک موفق باشند.

ما می‌توانیم با این مراکز همکاری کنیم و مبادله اطلاعات داشته باشیم. بیشترین دستاورد این سفرها رابطه متقابل انسانی است، به مفهوم مطلق. خارج از محدوده‌های جغرافیایی.

  • این رابطه شکل گرفت؟

بله. بسیار زیاد. ما در نظر داریم با بیمارستان‌های مشابه خود همکاری کنیم. در زمینه تبادل بیمار، پزشک و پرستار کار کنیم.

مثلا ما در زمینه پرستار شیمی درمانی مشکل داریم. پرستاری این حوزه بسیار مشکل و پر فشار است. برنامه تبادل اطلاعات پرستاری و برگزاری ورک‌شاپ‌های پرستاری از برنامه‌هایی است که ما داریم.

  • چرا در زمینه آموزشی و برگزاری این ورک‌شاپ‌ها از وزارت بهداشت کمک نمی‌گیرید؟

ما با وزارت بهداشت ارتباط خیلی خوبی داریم اما من همیشه گفته‌ام، ما نیامده‌ایم که امکانات دولت را بگیریم. دولت امکانات خودش را دارد و دارد با آنها کار می‌کند.

ما می‌خواهیم امکانات مردم را به امکانات دولت استفاده کنیم. یعنی سرویس بیشتری به جامعه بدهیم و به ظرفیت‌های دولت اضافه کنیم.

  • گفتید با خانم رونا خان مشترکا این رتبه را کسب کردید. او چه کاری کرده بود؟

رونا خان یک خانم بنگلادشی است که همسرش پزشک است و در آلمان زندگی می‌کنند. در بنگلادش جزایری وجود دارد که 6 ماه از سال هستند و 6 ماه دیگر سال زیر آب می‌روند.

کسانی که در این جزایر زندگی می‌کنند هر 6 ماه یک بار خانه و زندگی خود را از دست می‌دهند. بنابراین در این منطقه امکان احداث هیچ تاسیسات پایداری نیست.

این منطقه به شدت از نظر بهداشتی ضعیف است. مشکلات در این منطقه فراوان است. بچه‌های زیادی مریض می‌شوند و می‌میرند. تصور کنید در این جزایر هیچ امکانات درمانی وجود ندارد.

مثلا در این منطقه، چون مادران خودشان در تنور نان می‌پزند، در تنور افتادن بچه‌ها اتفاق خیلی عادی و رایجی است.

به این قضیه همان طور نگاه می‌شود که به زمین خوردن بچه نگاه می‌شود. گاهی حتی مادرها تا چندین دقیقه بعد از افتادن بچه در تنور، متوجه قضیه نمی‌شوند و وقتی می‌فهمند، با بچه‌ای که بالاترین درجات سوختگی را دارد چه کار می‌توانند بکنند؟ بچه‌ها می‌مردند، مادران سر زایمان از بین می‌رفتند.

رونا خان و همسرش با هزینه شخصی، یک کشتی از کار افتاده بی‌مصرف اما قابل استفاده را خریداری کردند، تعمیر کردند و تبدیل به بیمارستان این جزایر کردند. به این ترتیب که هر جا اتفاقی می‌افتد، نمایندگان این بیمارستان مثل آمبولانس با قایق به جزیره اعزام می‌شوند، بیمار را درمان مقدماتی می‌کنند و به بیمارستان انتقال می‌دهند. این کار کمی نیست.

  • کیمیا خاتون چه قدر به رتبه شما کمک کرد؟

من نمی‌دانم به سایر فعالیت‌ها چقدر نمره می‌دهند اما در پرسشنامه‌ای که برای ما فرستاده بودند، از دیگر فعالیت‌های ما پرسیده بودند.

من فکر می‌کنم اگر یکی از شرکت‌کننده‌ها نویسنده یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های 5/4 سال اخیر کشورش باشد، این برای او امتیاز محسوب شود.

اما نمی‌دانم چند امتیاز داشت. چون امتیازها مربوط به توسعه بود. البته در مورد کتاب من توسعه به اعتقاد بسیاری از اساتید ادبیات معنا داشت.

چون کیمیا خاتون به نوعی ساختار شکنی محسوب می‌شد. خیلی‌ها از این کتاب متنفرند و خیلی‌ها این کتاب را یک حادثه می‌دانند.

  • این درست است که نگاه فمینیستی در این کتاب داشته‌اید؟

من تحت هیچ شرایطی آدم فمینیستی نیستم چون معتقدم فمینیست بودن خودش توهینی است به ساحت زن.

ما تلاشی در این نداریم که تساوی حقوق یا برابری حقوق داشته باشیم. موضوع مهم بروز و پرورش استعدادهای زن است که تا حالا موفق به نشان دادن آن نشده بود.

این به هیچ وجه فمینیسم نیست. کیمیا خاتون را من ننوشته‌ام. این یک قالی بافته شده بود که وقتی بافته شد من خودم از آن تعجب کردم.

مبنای کتاب من واقعیت‌های تاریخی است و من نقشی در پدید آوردن آن نداشته‌ام. من دنبال مظلوم نمایی زن ایرانی نبوده‌ام.

برای من مهم این بود که من چطور نمی‌دانم شمس دختر مولانا را گرفته است. من که از عشاق مولانا هستم چطور این را نمی‌دانستم.

بعضی‌ها معتقدند در این کتاب چهره شمس و مولانا تخریب شده اما من معتقدم این دو در عرفان مقام بی‌مثالی دارند اما در زندگی شخصی آدم‌هایی بوده‌اند مثل ما و همین است که آنها را با اهمیت‌تر از گذشته می‌کند.

  • وقتی عنوان موثرترین زن در توسعه جامعه اسلامی به نامتان اضافه شد، چه اتفاقی در شما افتاد؟

نمی‌توان انکار کرد که آدم حس افتخار می‌کند. اما بگذارید این طور بگویم؛ من در مراسم وقتی روی سن رفتم که سخنرانی کنم، گفتم که قبل از مراسم، وقتی قرار شد جایزه بگیرم، فکر می‌کردم کسب این رتبه و جایزه چیزی به داشته‌های من اضافه می‌کند. اما اینجا با دیدن این همه زن موفق، تازه می‌فهمم که چقدر کوچکم!

  • تعادل برقرار کردن بین مسئولیت های زنانه و مسئولیت های اجتماعی که زن امروز به دنبال آنهاست، کار ساده ای نیست. به همین دلیل هم بانک توسعه اسلامی شخصیت شرکت کنندگان را به عنوان یک فاکتور موثر در نظر گرفته است. شما چطور توانستید بین این جنبه ها تعادل برقرار کنید؟

زن وقتی پا به عرصه جامعه می‌گذارد، می‌تواند تصمیم بگیرد. این که وظایف زن بودن خود را نادیده بگیرد و بگوید که من بدون جنسیت، موجودی هستم که می‌خواهم فعالیت اجتماعی داشته باشم.

اما اگر زنی به موجودیت خودش به عنوان یک زن احترام می‌گذارد باید بداند که طبیعت یکی از دشوارترین و مهم‌ترین مسئولیت‌های خود را به دوش او گذاشته است.

یعنی زایش، آفرینش و تربیت نسل. این بسیار مسئولیت بزرگی است. به محض این که زن خود را به عنوان یک زن می‌پذیرد، این جنبه به تمام آرزوهای شخصی‌اش اولویت پیدا می‌کند.

یعنی وقتی زن هستی، آفرینش و زایش بخشی از موجودیت تو است. تو نمی‌توانی بگویی من درختم ولی شاخه نمی‌دهم، برگ نمی‌دهم. چرا؟ چون دلم نمی‌خواهد شاخه بدهم، برگ بدهم.

تو وقتی درخت هستی، شاخه و برگ هم جزو توست. با تو می‌آید و تو می‌توانی تصمیم بگیری مادر خوب، زن خوب باشی و بعد ببینی آیا می‌توانی به آرزوهای خودت برسی یا نه.

اینها را طبیعت تعیین کرده. تو تا حدی می‌توانی خلاف طبیعت عمل کنی. اما نمی‌توانی منکر این تفاوت‌ها شوی.

  • حالا از جایزه و رتبه که فاصله بگیریم، چطور شد اصلا به فکر فراهم آوردن تشکیلات محک افتادید؟

من اصلا فکر نمی‌کردم موسسه خیریه‌ای با این وسعت بنیان‌گذاری کنم.

این موسسه، این بیمارستان، همه از آرزوهای من خیلی بزرگترند. من در زمان سه سالی که برای درمان فرزند خودم که مبتلا به سرطان بود، به بیمارستان‌ها رفت و آمد می‌کردم، می‌دیدم که خانواده‌ها، خصوصا آنهایی که از شهرستان برای درمان فرزند خود می‌آمدند با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند.

به شدت عذاب می‌کشیدند، با مشکلات مالی مواجه می‌شدند و در نهایت بچه‌ها محکوم به مرگ بودند. چون خانواده‌ها با تحمل فشار زیاد و از دست دادن سرمایه خود، دیگر درمان را ادامه نمی‌دادند و همان هزینه‌ای هم که دولت صرف درمان بچه‌های مبتلا به سرطان کرده بود، از بین می‌رفت.

وقتی می‌دیدم همان بیماری فرزند مرا، بچه دیگری دارد که به دلیل نداشتن امکانات یا ادامه ندادن درمان از بین می‌رود، تصمیم گرفتم زمینه کمک‌ها را فراهم کنم.

الان به لطف خدا در محک شعار ما این است که به جایی برسیم که هیچ کودکی به دلیل فقر از سرطان نمیرد.

ما در بیمارستان محک امکانات تشخیصی، درمانی و رفاهی فراهم کرده‌ایم. به طوری که نقاهت‌گاه‌هایی داریم برای استراحت خانواده‌هایی که از شهرستان‌ها می‌آیند.

ما تلاش کردیم تا آرزوی کودکان تحت پوشش محک را از زنده ماندن به چگونه زیستن در آینده تغییر دهیم.

  • زمانی که شما شروع کردید، NGOها خیلی شناخته شده نبودند. حداقل در ایران. نترسیدید هدفتان زیادی بزرگ باشد؟ مثلا سنگ بزرگ برداشته باشید و از پسش بر نیایید؟

ما مرحله به مرحله پیش رفتیم. اول جریانی میان اعضای خانواده و دوست و همکار و آشنا بود. اما من دوست نداشتم همین طور به صورت هیاتی کار کنیم که اگر باشیم، کار خیرمان هم هست و اگر نباشیم، دیگر کارمان ادامه پیدا نمی‌کند.

رفتم به دنبال ثبت این موسسه خیریه و به تدریج تعداد اعضا و دامنه کار بیشتر شد.

ببینید، در حقیقت زمان زیادی نمی‌گذرد از وقتی که دنیا متوجه شده است توجه به فرد و نهادهای مردمی چقدر اهمیت دارد. در حقیقت قلب تپنده پیشرفت و تحول جوامع باید میان مردم جستجو شود تا برنامه‌های مهم و بزرگ.

در هر جامعه‌ای این افراد متوسط جامعه هستند که آن را می‌سازند نه نخبگان و برگزیدگان. در واقع اجراکننده تمام برنامه‌ها و طرح‌های سازنده، مردم طبقه متوسط یک جامعه هستند.

بنابراین بیشترین توجه باید معطوف به نهاد‌های مردمی باشد که با تلاش و انگیزه شخصی افراد پیش می‌رود.

شاید قبلا با این دید به این نوع کمک‌رسانی نگاه نمی‌شد. حداقل در جامعه ما این طور بوده که افراد اگر نیت خیری هم داشتند، خودشان به صورت انفرادی وارد عمل می‌شدند.

به این ترتیب کار خیر این آدم با بودن او وجود داشت و با نبودنش از بین می‌رفت. کارهای نهادینه و بنیادین خیلی جدید هستند که به نوعی انگیزه‌های فردی را جهت دهی می‌کنند و ماندگاری بیشتری به آن می‌دهند.

  • اما این فعالیت‌های ماندگار مثل ساخت مدرسه و بیمارستان سابقه کوتاهی در فرهنگ ما ندارند. ما حتی در اسلام هم باقیات و صالحات داریم که به عنوان یک دستور مطرح شده و همیشه در کنار عرف و فرهنگ نیکو کاری، محرک خوبی برای مردمان به شمار می‌رفته.

قبول دارم. من فکر نمی‌کنم هیچ ملتی در جهان به اندازه ایرانی‌ها در عرصه کار نیک سابقه داشته باشند.

من این را هم با توجه به تجربیاتم در محک می‌گویم و هم در عرصه‌های مختلف جنگ، سانحه‌های طبیعی و... دیده‌ام.

هر بار یک فاجعه جهانی یا ملی اتفاق می‌افتد، شما فقط کافی است سری به جنوب تهران بزنید تا ببینید چطور مردمی که حتی از نظر اقتصادی در وضعیت ضعیفی هستند، پای صندوق‌های کمک جمع می‌شوند و پول، طلا و دارایی خودشان را انفاق می‌کنند.

من در زمینه‌های تاریخی مطالعات زیادی داشته‌ام اما در کمتر جایی دیده‌ام که همکاری‌های داوطلبانه‌ای مانند فعالیت زنان ما در زمان جنگ اتفاق بیفتد.

زنان ما از هر گوشه و کنار کشور، حتی دهات و روستا‌ها دور هم جمع می‌شدند، میوه‌های درختان باغشان را می‌چیدند، مربا می‌پختند و می‌فرستادند به جبهه‌ها.

ما چنین چیزی را به این شکل خودجوش که خانمی دیگران را جمع بکند و بگوید بیایید ملحفه درست کنیم، بیایید مربا درست کنیم برای رزمنده‌های جبهه، در هیچ کشوری پیدا نمی‌کنیم.

مگر در قالب انجمن‌های خیریه یا نهادهای سازمان یافته. بنابراین انگیزه کار خیر و پیدا کردن راه‌های کمک در بین مردم ما به طور ذاتی وجود دارد.

در سال‌های اخیر تعداد افراد خیری که به طور سنتی فعالیت می‌کردند زیاد بود اما متاسفانه فعالیت آنها سازمان یافته و هدفمند نبود، اکثر فعالیت‌های سازمان یافته هم در رابطه با ایتام یا زنان بی‌سرپرست انجام می‌گرفت.

در این میان، انجمن‌های خیریه مربوط به افراد بیمار فعالیت چندانی نداشت. در مواردی خانواده افراد بیمار دور هم جمع می‌شدند تا فعالیت‌های خیریه برای بیماران انجام دهند، اما چون گرفتار مسایل بیماری بودند، نمی‌توانستند کارایی داشته باشند و خشمی که انسان هنگام مورد ظلم طبیعت قرار گرفتن پیدا می‌کند، دیگر انرژی برای حرکت سازمان یافته نمی‌گذارد.

ما البته انجمن‌های مختلفی داریم که در زمینه بیماری‌های مختلف فعالیت‌های موثری دارند اما این انجمن‌ها در شرایطی شروع به رشد کردند که دیگر حالت خیریه و دلسوزی نداشتند.

اما ما با این نگاه وارد شدیم که این حادثه‌ای است که برای هر کسی می‌تواند اتفاق بیفتد و ما الان وظیفه داریم به آنها کمک کنیم.

این وظیفه است، نه ترحم. بنابراین سازمان‌ها کم‌کم از این فکر که کمک کردن به نیازمندان و بیماران وظیفه دولت است، بیرون آمدند و دریافتند که مردم هستند که باید به فکر بیافتند.

  • نگاه شرکت‌کنندگان در مراسم به زن ایرانی چطور بود؟ توانسته بودند کلیشه‌های تبلیغاتی رسانه‌ها را بشکنند و زن ایرانی را همان‌طور که هست ببینند؟

می‌توانم بگویم برخورد بسیار‌بسیار خوبی با من داشتند. بسیار علاقه‌مند بودند که بیشتر از ما و فرهنگمان بدانند.

دوست داشتند بدانند در ایران برای زن مسلمان چه امکاناتی وجود دارد. خیلی‌هایشان هم از موفقیت‌های دیگر زنان ایرانی خبر داشتند.

در تمام این مدت ارتباطات ما بسیار دوستانه بود. شاید آن تصورات کلیشه‌ای که منظور شماست، در سطوح پایین‌تر جامعه وجود داشته باشد.

اما در میان بانوانی که به مراسم دعوت شده بودند، خیر. تصویر بسیار مثبت و احترام‌آمیزی از زن ایرانی وجود داشت.

 همشهری امارات

کد خبر 55293

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز