به گزارش همشهری آنلاین، لوک هاردینگ که زمانی خبرنگار آبزرور در مسکو بود، به تازگی یک گفتگوی اسکایپی با رادچنکف ترتیب داده تا افشاگر دوپینگ سازمانیافته ورزشکاران روس از واقعیتها، دروغها و ترسهای خودش بگوید. نکته جالب اینکه او در این گفتگوی از راه دور برای اینکه شناخته نشود و لو نرود، یک روسری سیاه به سر کرده و یک عینک تیره به چشم زده است. گفته میشود ماموران سازمان جاسوسی روسیه شبانهروز در تلاشند او را بیابند و یک حساب قدیمی را با بزرگترین افشاگر ورزشی قرن ۲۱ تسویه کنند.
هر چند ولادیمیر پوتین دهها و صدها دشمن ریز و درشت و پنهان و آشکار دارد اما بیتردید میتوان رادچنکف را در بالای این فهرست قرار داد. او کسی است که با رسوا کردن دوپینگهای سازمانیافته ورزشکاران روس آینده ورزش روسیه را در رویدادهایی چون المپیک و جام جهانی به خطر انداخت. در واقع این رادچنکف بود که سالها برنامه دوپینگ ورزشکاران روس را مدیریت میکرد و پیش میبرد و با ساختن داروهای نیروزای قوی امکان برنده شدن به نمایندگان روسیه میداد. داروهای دوپینگ رادچنکف به گونهای بود که حتی در آزمایشها هم مشخص نمیشد.
داستان استفاده ورزشکاران روس از داروهای ممنوع و نیروزا به گونهای بود که کسی نمیتوانست حضور کاروان روسیه را در بازیهای جهانی بدون دوپینگ تصور کند. با همین دوپینگ بود که روسیه در المپیک ۲۰۱۲ درخشید و به گفته رادچنکف «کثیفترین المپیک تاریخ» را رقم زد. اوج کار هم المپیک زمستانی سوچی در روسیه بود که با حضور پوتین در سال ۲۰۱۴ برگزار شد. دکتر رادچنکف تمام این ماجراها را در کتاب «ماجرای رادچنکف: چگونه امپراتوری پنهان دوپینگ پوتین را زمین زدم» شرح داده و بر این باور است رئیس جمهوری روسیه در جریان ریز و جزئیات تمام دوپینگها بود.
دوپینگ در دوران جنگ سرد امری مرسوم و پذیرفتهشده در بلوک شرق بود و رادچنکف هم به یاد میآورد که نخستین بار سال ۱۹۸۱ به عنوان یک دانشجوی ورزشکار با مادهای که مادرش به ران راست او تزریق کرد، چگونه احساس میکرد نیرومندترین انسان روی زمین است. او در دانشگاه دولتی مسکو درس شیمی خواند و در میانههای دهه ۱۹۸۰ در آزمایشگاه ضد دوپینگ روسیه کاری برای خودش دست و پا کرد. بعد پلههای پیشرفت را بالا رفت و رئیس مرکز شد. رادچنکف دستکم صدها مورد دوپینگ ورزشکاران و قهرمانان روس را به یاد دارد که بسیاری از آنها ستاره بودند و تقریبا همه کارهایش را با ویتالی موتکو، وزیر ورزش هماهنگ میکرد.
با اینکه رادچنکف برای پیشرفت ورزش روسیه و راضی کردن سیاستمداران تمام توانش را به کار میبست اما در دنیای ورزش گاهی اوضاع بر وفق مراد نبود. کاروان روسیه در المپیک زمستان ۲۰۱۰ ونکوور فقط سه مدال طلا برد و پوتین دستور داد کارها چنان مدیریت شود که ورزشکاران روس در المپیک زمستانی ۲۰۱۴ سوچی آن ناکامی را جبران کنند. در این میان، ماجرای المپیک لندن هم در نوع خود جالب است؛ به لطف آزمایشگاه ضعیف ضد دوپینگ بریتانیا، دستکم ۱۲۶ مورد دوپینگ مثبت تشخیص داده نشد که ۸۲ مورد آن در رشته دو و میدانی بود.
وقتی سوچی از راه رسید، پوتین گروهی از ماموران و جاسوسان FSB (سرویس امنیت فدرال روسیه) را به مرکز ضد دوپنیگ فرستاد تا از نزدیک با رادچنکف همکاری کنند. آنها چنان ماهر بودند که میتوانستند نمونههای ورزشکاران دوپینگی را بدون اینکه کسی متوجه شود باز و با نمونههای پاک جایگزین کنند. پیش از آغاز بازیها انبوه نمونههای پاک گردآوری و تامین شد تا در جریان المپیک زمستانی مشکلی برای جایگزینی پیش نیاید. حالا نوبت رادچنکف و رفقایش بود که داروهای نیروزا را به ویژه در اختیار ورزشکاران مسنتر بگذارند و منتظر درخشش آنها و بردن مدال باشند.
از اینجا آنچه رخ داده، بیشتر شبیه یک فیلم جیمز باندی است. یکی از دستیاران رادچنکف به نام یوری چیژف حفرهای در اتاق ۲۱۵ ایجاد کرد که به اتاق ۲۱۴ راه داشت؛ جایی که ماموران FSB نمونههای ادرار پاک را گذاشته بودند. وقتی نمونههای ورزشکاران دوپینگی روس میآمد، نمونههای پاک جای آنها را میگرفت تا در آزمایشها چیزی مشخص نشود. نه خبری از دوربینهای امنیتی بود نه ماموران ضد دوپینگ کمیته بینالمللی المپیک و وادا آنقدر وارد و کارکشته بودند که متوجه جابهجایی نمونهها و حفره درون دیوار باشند.
بازیهای المپیک زمستانی سوچی به پایان رسید و رادچنکف خسته از انبوه کارها، از پوتین نشان دوستی جایزه گرفت. اندکی بعد در ۲۰۱۵ بحران آغاز شد و تلویزیون دولتی آلمان او را به پیش بردن یک برنامه گسترده دوپینگ متهم کرد. سازمان جهانی مبارزه با دوپینگ (وادا) وارد کار شد و با بازخوانی نمونههای دوپینگ ادعا کرد آزمایشگاه رادچنکف نمونههای اصلی را در گورستانی در ۳۰ کیلومتری مسکو نابود کرده است. اینجا بود که رادچنکف به شدت احساس خطر کرد و تصمیم خود را برای فرار کردن از روسیه گرفت.
او هارد رایانه خود را که حاوی اسناد جنایتهای کرملین بود برداشت و به لسآنجلس گریخت تا آنجا با برایان فوگل در تولید مستند برنده اسکار «ایکاروس» همکاری کند. یک ماه بعد از رسیدن به آمریکا جلوی دوربینها نشست تا همه چیز را بگوید؛ دروغها، پنهانکاریها و نظارت دولتی بر همه چیز. حالا پنج سال بعد، رادچنکف معتقد است تصمیم درست را گرفته و فقط دلش به شدت برای خانواده تنگ شده است؛ همسرش ورنیکا و فرزندانش واسیلی و مارینا. هر چند او هنوز خوشبخت است که به سرنوشت جانشین خودش در مرکز مبارزه با دوپینگ دچار نشده است.
اندکی پس از فرار رادچنکف به کالیفرنیا، ماموران جنازه نیکیتا کامائف را در شرایطی مرموز پیدا کردند. همان ماه یکی دیگر از مدیران ارشد ورزش روسیه به نام ویاچسلاو سینیف از دنیا رفت و رادچنکف باور دارد هر دو همکارش کشته شدهاند. او نسخهای از کتاب افشاگرانهاش «ماجرای رادچنکف» را پس از ورود به خاک آمریکا نوشت و بعد تلاش کرد آن را دوباره تدوین کند. رادچنکف به ادبیات جورج اورول هم علاقه دارد و معتقد است اورول خیلی خوب دنیای سیاست را در شوروی میشناخت: «فریبف دروغ و انکار لازمه زندگی سیاسی در روسیه است.»
همزمان با تلاش سیاستمردان و مسئولان ورزش روسیه برای فرجامخواهی حکم چهار سال محروم شدن ورزشکاران روس از بازیهای المپیک و جهانی، در داخل مرزهای روسیه رادچنکف را یک افسانهسرای فریبکار معرفی میکنند. او که از ایستادن کنار واقعیت و حقیقت خوشحال است، میداند که دیر یا زود جانش را در این راه از دست میدهد. جاسوسها همه جا را دنبالش میگردند و حتی اگر پوتین بمیرد هم سایه مرگ از سر بزرگترین افشاگر ورزشی تاریخ برچیده نمیشود.
نظر شما