علی اکبر جوانفکر بیش از آنکه مشاور رئیس‌جمهور باشد در صحنه حضور دارد؛ شاید اولین مشاور رئیس‌جمهور در ایران است که حضور او ملموس به‌نظر می‌رسد و شناخته شده است.

پیشنهاداتی که تا کنون داده و در گفت‌وگو با همشهری عصر نیز به آنها اشاره می‌کند بیشتر در حوزه اختیارات وزیر ارشاد است.

شاید انتقادات او از دومین مدیر ایرنا در دولت نهم است که او را بر آنچه وجهه«خودانتقادی» دولت نهم می‌خواند مصر کرده است.او معتقد است «دولت نهم دولتی است که از نقد پذیری عبور کرده و به‌خود انتقادی رسیده است.» و شاید از همین جهت است که می‌گوید «ما سخنگوی شایسته و بایسته‌ای نداریم و همین‌ها هم که داریم در حد مطلوبی نتوانسته‌اند اطلاع رسانی کنند.»

همشهری عصر در گفت‌وگویی مفصل نظرات مشاور مطبوعاتی رئیس‌جمهور را بررسی می‌کند هر چند او می‌گوید: «دولت از طرف هردو جناح اصولگرا و اصلاح طلب تحریم خبری شده است.» بخش اول گفت‌وگوی همشهری عصر با علی‌اکبر جهان‌فکر را بخوانید.

  • آقای جوانفکر فضای رسانه‌ای کشور در تعامل با دولت فضای چندان مطلوبی ندارد. به‌نظر می‌رسد هنوز دولت نهم بر آن است که نیازی به رسانه‌ای شدن ندارد و مردم در عمل اقدامات دولت را می‌بینند. اما به واقع این اتفاق نیفتاده است.

من نمی‌توانم صحت این موضوع را که شما می‌گویید تایید کنم. من با دیدگاه رسانه‌ای رئیس‌جمهور آشنا هستم. ایشان در شهرداری هم ارتباط نزدیکی با رسانه‌ها داشتند و هر هفته ما نشست‌هایی را در شهرداریهای مناطق با رسانه‌ها برگزار می‌کردیم. زمانی که ایشان در شهردای تهران بودند، فعالیت‌های شهرداری جلوی چشم مردم بود و صبح که از خانه بیرون می‌آمدند آنها را می‌دیدند از این‌رو بعضی افراد در شهرداری تهران نسبت به اطلاع‌رسانی در باره خدمات انجام شده، احساس بی‌نیازی می‌کردند اما دکتر احمدی‌نژاد براساس این اصل که دانستن حق مردم است، اهمیت اطلاع‌رسانی به مردم را گوشزد می‌کردند.

  • به‌نظر می‌رسد فکر سابق رئیس‌جمهور هنوز پس از فاصله سه ساله با زمان شهرداری تهران ادامه دارد و به بدنه دولت و دستگاه‌ها هم تسری پیدا کرده.

نه، این فکر دکتر احمدی‌نژاد نبود. برخی از مدیران شهرداری می‌گفتند چون خدمات ما جلوی چشم مردم است، نیازی به رسانه‌ای قوی نداریم.اما دکتر احمدی‌نژاد چنین نگاهی نداشتند و حتی ایشان مشوق مسئولین روابط عمومی در برگزاری دو جشنواره تجلیل از رسانه‌های منتقد عملکرد شهرداری تهران بودند که همین روحیه به ریاست‌جمهوری هم منتقل شد و مشاورت مطبوعاتی از جمله اولین مشاورت هایی بود که انتخاب کردند. بنابراین از نظر ایشان، بسیار حائز اهمیت بود که ما بتوانیم با مطبوعات ارتباط مناسبی داشته باشیم.

  • اما با استقرار دولت نهم بدنه دولت کاملا درهای روابط عمومی‌های خود را به روی خبرنگاران بست. این غیرقابل انکار است که روابط عمومی‌ها با جاری شدن این فکر در بدنه دستگاه‌های اجرایی کاملا از مطبوعات فاصله گرفتند و این مسئله در بسیاری از بخش‌ها به مرز حادی رسیده بود.

ضعف در عملکرد روابط عمومی‌ها صرفا محدود به دولت نهم نمی‌شود. در سه دهه اخیر روابط عمومی دستگاه‌های مختلف نتوانستند در شان ملت ایران باشند و یک ارتباط دو سویه را با مردم برقرارکنند. روابط عمومی‌ها غالبا در خدمت رؤسا و مسئولان دستگاه‌ها بودند تا خود دستگاه‌ها و فعالیت‌هایشان عمدتا به بسترسازی در جهت مطرح کردن نام مدیران ارشد محدود می‌شد. البته باید این نکته هم تاکید شود که در سه دهه اخیر، روابط عمومی‌ها از آموزش لازم و نیروی مناسب برخوردار نبوده‌اند، لذا کسانی در این بخش به‌کار گرفته شدند که اغلب آنها تحصیلات  و نوع آموزش‌شان مربوط به روابط عمومی‌ها نبود و هنوز هم این ضعف وجود دارد.

  • اگر این ضعف در دولت‌های قبل هم بود، به این شدت که دامن دولت نهم را گرفت به چشم نیامد؟

بله، همین طور است، اما در سه سال گذشته ما عملا وارد حوزه اطلاع‌رسانی شدیم و به روابط عمومی‌ها هم گفتیم که باید در مورد اقدامات دولت اطلاع‌رسانی صورت بگیرد.

  • یعنی شما مدعی هستید بر خلاف تصوراتی که وجود دارد دولت نهم در این حوزه به‌طور ویژه وارد شد؟

بله دلیلش این بود که احساس نیازدر گذشته کمتر وجود داشت، چون دولت‌های گذشته از درون خود به سازماندهی احزاب و گروه‌های سیاسی پرداختند و آنها هم جریان‌های رسانه‌ای را شکل دادند و به این ترتیب رسانه‌هایی به وجود آمدند که هدف اصلی شان حمایت از دولت و افراد مشخص درون دولت بود. در دولت آقای هاشمی هم با همین رویکرد یک سری از روزنامه‌ها متولد شدند که البته نسبت به زمان دولت آقای خاتمی محدود‌تر بود.

  • به‌نظر نمی‌رسد این دولت هم چندان بدش بیاید مطرح باشد.

دولت نهم دولت کارگری و مهندسی است و از روزی که آمده با برنامه و طرح و  ساخت و ساز در جهت پیشرفت کشور سر و کار داشته و به‌دنبال آن بوده تا به جای حرف زدن برای مردم کار کند. در دولت قبل تئوری‌سازی‌ و ایده پردازی در حوزه سیاسی رشد بسیاری داشت و بیشترین فعالیت‌ها در دولت قبل در این حوزه متمرکز شده بود و از این جهت عملکرد سیاسی دولت خاتمی خیلی برجسته‌تر بود و به همین دلیل از همه جای صدا و حرف و سخن بلند بود به نحوی که حتی مدیران اجرایی که باید همه حواس و توجه خود را به کار و تلاش برای پیشرفت کشور معطوف می‌کردند نیز تحت‌تأثیر این فضا قرار گرفتند و به‌اصطلاح جو زده شدند و حتی شاهد بودیم که تحت‌تأثیر این فضاسازی های سیاسی، استانداران و مدیران اجرایی کار اصلی خود را رها کردند و وارد دعواهای سیاسی شدند.

اما در دولت نهم این بحث‌های بی‌ثمر و فرصت سوز، برچیده شد و رئیس‌جمهور هدف اصلی دولت خود را اهتمام و تلاش بی‌وقفه برای پیشرفت همه جانبه کشور اعلام کرد. در واقع عرصه پیش روی دولت نهم عرصه کار است نه عرصه مجادلات سیاسی. ولی در عین حال توجه داشته باشید که جبهه مقابل دولت نهم هیچ وقت خالی از مجادلات سیاسی نبوده است و همان کسانی که پرچمدار مجادلات سیاسی بودند در دولت نهم نیز خیمه این مجادلات را فرا روی دولت گستردند و جبهه ضد‌احمدی‌نژاد را سازماندهی کردند و پیوسته کوشیده‌اند تا با زمینگیر کردن دولت مانع از کار و تلاش برای پیشرفت کشور شوند اما می‌بینید که گوش دولت نهم به این جنجال آفرینی‌ها بدهکار نیست و راه خود را گم نکرده است.

  • آقای جوانفکر به‌نظر می‌رسد این تفکرآرمانی است و بیشتر شبیه برنامه‌های شهرداری است تا کل بدنه عظیم قوه مجریه کشور، به هر حال دولت نیاز دارد که خود را مطرح کند تا مردم بدانند که چه می‌کند؟ این حق مردم است.

بله درست است. این اصل که دانستن حق مردم است جزو باورهای ماست. رهاورد سفرهای استانی دولت، تصویب صدها طرح   برای پیشرفت کشور متناسب با نیازهای مردم و امکانات طبیعی و انسانی هر منطقه بود.در پایان دور اول سفرها، نیاز به اطلاع‌رسانی به شکلی که شما می‌گویید کاملا در دولت احساس شد. با توجه به حجم سرمایه‌گذاری‌هایی که در طرح‌های استانی صورت می‌گرفت زمانی فرا رسید که مردم می‌خواستند بدانند که سرمایه‌های ملی و ثروت کشور در کجا و چگونه به کار گرفته شده و چه تاثیری در آینده کشور و رفع مشکلات در حوزه‌های مختلف داشته است. بنابراین اطلاع‌رسانی به مردم، ضرورت و اهمیت بیشتری پیدا کرد و مقام معظم رهبری نیز در این زمینه به دولت تذکر دادند.

  • یعنی تا یک سال و نیم اول این ضرورت و ضعف در دولت احساس نشد؟ به‌نظر می‌رسد دولت در مقابل مردم فرصت‌های زیادی را برای معرفی خودش و اقداماتش از دست داد.

همانطور که عرض کردم، اهمیت و ضرورت اطلاع‌رسانی در پایان دور اول سفرهای استانی رئیس‌جمهور نمود بیشتری پیدا کرد و ضعف روابط عمومی‌ها به لحاظ ساختاری و نیروی انسانی بیشتر خود را نشان داد. به خاطر این ضعف که از گذشته به دولت نهم منتقل شده بود، روابط عمومی‌ها نتوانستند نیاز دولت را برای انعکاس اخبار مربوط به حجم عظیم این فعالیت‌ها بر طرف کنند و به همین خاطر احساس خلأ نسبت به گذشته بیش از پیش احساس می‌شد. جا دارد به این نکته نیز اشاره کنم که باید مراقبت می‌شد تا از فرصت‌های پیش رو فقط برای پیشرفت جهشی وهمه جانبه کشور استفاده شود و مسئولان وارد عرصه‌های تنش زا و مجادلات بی‌حاصل سیاسی و مطبوعاتی نشوند که این هم دشواری های خاص خود را دارد. ما یقین داشتیم که فرصت سوزی در دولت به منزله فرصت‌سازی‌ برای عناصری است که به جز منافع خود به هیچ‌چیز دیگر نمی‌اندیشند و تجربه دولت‌های گذشته نیز همین واقعیت را اثبات می‌کند.

  • لطفا واضح بگویید چه فرصت‌هایی و چه سوءاستفاده‌هایی شد؟

پیدایش عناصری مانند شهرام جزایری ثمره فرصت سوزی‌ها و بی‌توجهی‌های مسئولان و تصمیم‌گیران در دولت و مجالس گذشته است. وقتی تمامی اهتمام یک دولت، صرف مباحث سرگرم‌کننده و بی‌ارزش بشود، معنی آن این است که فرصت خدمت به ملت از دست می‌رود و فرصت‌های جدیدی برای ویژه خواران و مفسدان اقتصادی فراهم می‌شود و صدالبته برخی از رسانه‌ها در به وجود آمدن چنین شرایطی نقش داشتند. اگر از فرصت‌ها به درستی برای خدمت‌رسانی استفاده می‌شد امثال شهرام جزایری امکان بروز و ظهور در جامعه اسلامی را پیدا نمی‌کردند. در دولت نهم به شدت مراقبت کردیم و مشاهده می‌کنید که به میزان زیادی راه‌ها و بیراهه‌ها یکی پس از دیگری به روی مفسدان و ویژه خواران مالی و اقتصادی بسته شده است. اجازه بدهید به بحث اصلی خودمان برگردیم.

پس از تذکر رهبر انقلاب، تیم رسانه‌ای دولت، حرکت حساب شده‌ای را برای فعال کردن روابط عمومی‌ها صورت داد که یک بخش آن به شورای‌عالی اطلاع‌رسانی دولت مربوط می‌شد و آیین نامه جدیدی در این خصوص تدوین شد و یک بخش هم که مربوط به مشاوران مطبوعاتی و رسانه‌ای رئیس‌جمهور بود که در این زمینه سفرهایی را به استان‌های مختلف انجام دادیم و نشست‌های مشترکی را با روابط عمومی‌ها و مدیران اجرایی دستگاه‌ها برگزار کردیم. در این نشست‌ها سیاست‌های دولت با تکیه بر اهمیت و ضرورت اطلاع‌رسانی به مردم مورد تاکید قرار گرفت اما به‌دلیل همان ضعف ریشه دار روابط عمومی‌ها که پیشتر توضیح دادم، هنوز نتوانسته‌ایم به سطح مطلوب و رضایتبخشی در این زمینه نائل شویم.

  • اما رسانه بخشی از کار است.دولت در بخش ارتباط با رسانه‌ها به شدت مورد انتقاد است.

بله این انتقاد تا حدی درست است. ما علاوه بر فعال کردن روابط عمومی‌ها نیازمند فعال شدن رسانه‌ها نیز هستیم تا در یک همکاری مشترک امکان ساماندهی کار اطلاع‌رسانی به مردم فراهم شود. ابزار انتقال اطلاعات به مردم، رسانه‌ها هستند و اگر هدف گذاری رسانه‌ها مبتنی بر اطلاع‌رسانی به مردم نباشند، در عمل نمی‌توان کار چندانی از پیش برد. ضمنا دولت نهم از ابتدا قصد نداشت رویکردهای گذشته را در سازماندهی رسانه‌های حزبی و گروهی، مد نظر خود قرار دهد زیرا این یک دور باطل بود و هر دولتی که می‌آمد لاجرم باید وارد این دور باطل می‌شد اما دولت نهم تصمیمی شجاعانه گرفت که وارد این عرصه نشود و صد البته هزینه آن را هم داریم می‌پردازیم.

ما از تکرار اشتباهات گذشته اجتناب کرده و همواره درخواست کرده‌ایم تا جریان‌های سیاسی طالب قدرت، عرصه رسانه‌ای کشور را به حال خود رها کنند تا امکان رشد و پیشرفت رسانه‌ای در کشور فراهم شود. چندین سال است که رسانه‌های ارتباط جمعی کشور تحت‌تأثیر حضور مخرب احزاب و جریان های سیاسی قرار دارند و از این بابت نیز به شدت رنج می‌برند زیرا زیر سایه سنگین احزاب و گروه‌های سیاسی، رسانه‌های ارتباط جمعی نمی‌توانند به وظیفه ذاتی خود یعنی اطلاع‌رسانی شفاف، جامع و کامل  عمل کنند.

  • یعنی دولت از نیروهایی استفاده کرد که چنین برچسبی نداشتند؟پس دلیل این حجم خروج از کابینه چیست؟

به هر حال چهره‌های قدیمی‌تر کسانی هستند که به نحوی در یک حوزه مشخص سیاسی قابل تعریف هستند و سوابق سیاسی آنها موید همین موضوع است و به همین دلیل هم احمدی‌نژاد مجبور می‌شود ابتدا با آنها میثاق نامه امضا کند تا آنها را از این طریق به روش و منشی متعهد سازد که مبین الگوی دولت نهم است.

  • یعنی حضور در جریان سیاسی خاص از نظر شما مذموم است؟به هر حال هر کدام از مسئولین کشور متعلق به خط فکری خاصی هستند.

من نمی‌خواهم بار منفی به حضور در جریانات سیاسی بدهم اما چون رئیس‌جمهوری تحت حمایت هیچ کدام از این جریانات به پیروزی نرسیده بود، مجبور بود که این میثاق را ببندد و آنها هم امضا و شروع به کار کردند اما به یکباره و پس از این همه پیش‌بینی وضعیت آینده، مواجه می‌شویم با وزیر اقتصادی که به روشنی می‌گوید من سیاست‌های دولت را عمل نکردم و این چیز بسیار بدی است. با اینکه میثاق نامه را امضا کرده اند، افرادی پیدا می‌شوند که آن را نقض می‌کنند و این اوج فشاری است که این دولت با آن مواجه است.

  • این درست است که دکتر احمدی‌نژاد چرخه مدیران را شکست و سعی کرد حالت موروثی آن را از میان ببرد، اما موضوع اصلی این است که این اتفاق به‌خوبی مدیریت نشد و تغییرات کابینه وسیع‌تر از این بود. من یادم است که زمان معرفی کابینه برای رای اعتماد به مجلس بسیاری از همفکران و کسانی که رئیس‌جمهوری را دراین باره مورد حمایت قرار داده بودند از اسامی این فهرست ابراز تعجب می‌کردند؟

منظور شما اصولگرایان است؟

  • بله البته طیف اصولگرایان در مجلس بسیار بزرگ است و شاخه‌های متعددی دارد.

به هر حال شما باز هم آقای احمدی‌نژاد را در قالب یک جریان سیاسی مورد توجه قرار دادید و این درست نیست. شما می‌دانید که آقای احمدی‌نژاد خودشان کاندیدا شدند و رای آوردند و در مرحله دوم اصولگرایان آمدند و از ایشان اعلام حمایت کردند. حمایت یا عدم‌حمایت آنها از ایشان در مرحله دوم تاثیر‌گذار نبود و مردم به تصمیم رسیده بودند. بنابراین حمایت اصولگرایان از آقای احمدی‌نژاد نتیجه محاسبات ریاضی بود. در واقع این حمایت باعث اعتبار خود اصولگرایان به معنای یک جبهه سیاسی بود و چیزی بر آرای آقای احمدی‌نژاد نیفزود. شما باید بین این نوع حمایت و حمایتی که از ابتدا باید صورت می‌گرفت، تفاوت قائل شوید. آنها در واقع بین دو نفری که باقی مانده بودند ناگزیر به انتخابی شدند که متضمن مصلحت خودشان بود.

  • یعنی حمایت اصولگرایان از دکتر احمدی‌نژاد صوری بود؟

بنده تحلیل و ارزیابی خودم را برای شما می‌گویم. به هر حال شما توجه داشته باشید که دکتر احمدی‌نژاد اصولگرا‌ترین فردی است که در بدنه مدیریتی کشور می‌توان سراغ گرفت. او همزمان اثبات کرده است که اصلاح طلب‌ترین فرد نیز محسوب می‌شود و این را در عمل هم اثبات کرده است و این واقعیت را می‌توان در گام‌های اساسی که ایشان برای انجام اصلاحات ساختاری در بخش‌هایی از نظام اجرایی کشور برداشته است، مشاهده کرد. پس ایشان هم یک اصلاح طلب اصیل و هم یک اصولگرای اصیل و بی‌نظیر است که نمی‌توان او را با اصلاح طلب‌ها و اصولگرایان تجمع یافته زیر تابلوهایی با همین عنوان قابل جمع دانست.

  • اما ابتدای تشکیل کابینه، سهم خواهی اصولگرایان از دولت به‌دلیل همین حمایت‌ها انجام شد. آن موقع کسی از نوع این حمایت‌ها حرفی نزد.

نه، این طور نبود. دکتر احمدی‌نژاد براساس منافع ملت کار خود را انجام داد و تصمیم گرفت و ملاحظات احزاب و گروه‌های مدعی را مد نظر قرار نداد و رفتاری که هر دو طیف در برابر دولت او از خود نشان دادند، مبین همین واقعیت است. در این مسیر حتی دوستان نزدیک وی نیز از ایشان رنجیده شدند واشکالی هم ندارد چون اصل بر این است که رئیس‌جمهور براساس منافع و حقوق ملت تصمیم بگیرد و نه براساس منافع احزاب و گروه‌های سیاسی مدعی. دولت نهم از مدیران همین را می‌خواهد که در تصمیم‌گیری‌هایشان چیزی جز منافع ملت را دخالت ندهند و به خاطر همین مسئله، شاید بعضی از دوستان و نزدیکان رئیس‌جمهور از ایشان رنجیده خاطر هستند.

  • اما دکتر احمدی‌نژاد، مدیرانی را انتخاب کرد که به مصلحتی که ایشان از منافع ملت تعریف می‌کردند عمل نکردند، آیا این به ضرر ملت نیست که کابینه تا این حد دچار نوسان باشد؟

این را توجه کنید که بخش عمده مدیران و نیروهای فعال در دولت نهم وهمکاران نزدیک دکتر احمدی‌نژاد، افرادی پرتلاش، با انگیزه، امین و خلاق، مبتکر و موفق هستند و باید انصاف بدهید که اگر آنها مجدانه و پر تلاش عمل نمی‌کردند ما امروز شاهد این همه پیشرفت و موفقیت در داخل و خارج از کشور نبودیم. در کلان کار بسیار موفق عمل شد و شاید در برخی از موارد دچار مشکل شدیم که اگر بخواهیم این موارد را مورد توجه قرار دهیم به موردی  مانند دکتردانش جعفری برخورد می کنیم. این رویداد مناسبی نبود اما فراگیر هم نیست. برخی دیگر از تغییرات کابینه نیز تا حدودی می‌تواند متاثر از ضعف مدیریتی باشد که طبیعی است چون رئیس‌جمهور عملکردها را زیر نظر دارد، به سرعت چاره اندیشی می‌کند و در مرحله اول تلاش می‌کند تا با تزریق مدیران قوی تر، ضعف مدیریتی دستگاه را برطرف کند و اگر مشکل برطرف نمی‌شد، به ناچار تصمیم به جراحی می‌گرفت و این انتظار طبیعی و به حقی است که مردم از رئیس‌جمهور دارند.

  • اما اینجا این سؤال پیش می‌آِید که آیا در این مدت زمان باقیمانده هزینه‌های تغییر به نفع ملت است؟ در حالی که می‌دانیم  ثبات و تغییر دو کفه هم ترازند و تغییرات وسیع در بدنه کابینه آیا می‌تواند آن نتیجه‌ای را که دولت دنبال می‌کند یعنی آنچه به نام منفعت ملت از آن نام می‌برد در پس این همه تغییرات به دست بیاورد؟

اولا توجه داشته باشید که تغییرات انجام شده درون کابینه بسیار محدود بوده و ناشی از ضرورت بوده است.این یک اصل انکار ناپذیر است که جلوی ضرر را از هرجا بگیریم، فایده است. هر جا که دیده شود با یک مدیر مشخص نمی‌توان کار را به جلو برد و به اهداف نزدیک شد، حتما باید فرد قوی تری را جایگزین کرد و این یک اصل پایدار و متکی به منطق و عدالت است به‌خصوص در دولتی که ایستا و محافظه کار محسوب نمی‌شود. آن ثباتی که شما می‌گویید بیش از همه در یک دولت محافظه کار و باری به هر جهت که کار امروز را به فردا می‌اندازد معنا پیدا کند و ضرورتش احساس ‌شود هرچند که این مطلب به معنای اعتقاد بنده به بی‌ثباتی مدیریتی نیست.

دولتی که پیوسته برای انجام کارهای بزرگ در داخل و خارج از کشور تلاش می‌کند و انرژی فوق العاده‌ای را درون خود ذخیره کرده ، ذاتا تحولگرا و در حال حرکت رو به جلو است و مانع تراشی در سر راه او برای جلوگیری از انجام تغییرات به منزله خفه کردن دولت و هدر دادن انرژی‌های فراوان نهفته درون دولت است، بنابراین دولت نهم ذاتا نمی‌تواند با آدم‌های ضعیف، پیمان شکن و غیرهمسو با سیاست‌های روشن و دقیق رئیس‌جمهور کار کند، ضمن آنکه همگرایی، همکاری و انسجام در دولت یک اصل خدشه ناپذیر است و هرکس در این جهت از خود همراهی و هماهنگی نشان ندهد، به‌طور طبیعی دوام نمی‌آورد.

  • یعنی اگر یک ایده و رای مخالف وجود داشت از نظر دولت به معنی عدم‌انسجام است؟

خیر من چنین منظوری نداشتم. اگر ایده‌ها و نظرات متفاوت نباشد که نمی‌توان رو به جلو حرکت کرد و اگر بخواهیم به جلو برویم نیازمند تضارب آراء هستیم، بنابراین در دولت نظرات مخالف هم وجود دارد اما در نهایت به همگرایی می‌رسند و این اصل مهمی است که همه اعضای دولت باید به آن متعهد و پایبند باشند. یعنی همه به سمت هم پوشانی و کمک به هم حرکت کنند و این روحیه بسیار تعیین‌کننده و اساسی است. وقتی رئیس‌جمهور و اعضای کابینه با تکیه بر نظرات عالمانه و دوراندیشانه و در پاسخ به خواست و اراده مردم، بر اهمیت و ضرورت کاهش نرخ سود بانکی اصرار می‌ورزند، وزیر اقتصاد و دارایی باید مجری آن باشد و در این جهت تلاش کند و اگر خلاف آن عمل کند در واقع در برابر سیاست های دولت و بر خلاف میثاقی که با رئیس‌جمهور بسته، عمل کرده است و چنین رویکردی قابل تحمل نیست.

  • اما این کاهش دستوری نرخ ،مخالفینی هم در بدنه دانشگاهی دارد.

این نرخ در کشورهای دیگر با وجود تورم جهانی، 2 تا 3 درصد است و در این عدد هم نگه داشته شده است پس این منطقی که برخی از مخالفین دولت آن را با تورم مربوط می‌دانند اصلا درست نیست و اگر قرار باشد که این نرخ با تورم جهانی مربوط باشد پس کشورهای اروپایی باید نرخ سود شان را افزایش دهند اما می‌بینیم که چنین نکردند و می‌توان پی برد که کاهش نرخ سود پول، کاملا درست و منطقی است.

  • اما بسیاری از رسانه‌ها به یاد دارند که دکتر احمدی‌نژاد از حضور دکتر دانش در دولت دفاع می‌کردند و با وجود اینکه وی در برخی از حوزه‌ها همفکر ایشان نبود اما وی را وزیر ایده آل رئیس‌جمهوری می‌دانستند.

تا وقتی که هر مدیری در دولت مشغول به کار است تا آخرین لحظه دکتراحمدی نژاد از وی حمایت می‌کند و وی را زیر سایه خود قرار می‌دهد و این منطقی نیست که وی را وزیر بداند و اجازه کار به او بدهد اما از وی حمایت نکند من فکر می‌کنم این قسمت محل اشکال نباشد و نباید مباحث را با هم خلط کنیم.

  • اما بسیاری فکر می‌کردند که دکتر دانش جزو تئوریسین‌ها ی اقتصادی دولت احمدی‌نژاد است.

این طور نبود وخود دکتر احمدی‌نژاد دارای ایده‌های مشخص اقتصادی روشن و شفاف است و کار به جایی رسیده بود که رئیس‌جمهوری باید تصمیم می‌گرفت و البته خیلی هم سخت بود زیرا رئیس‌جمهوری دوست ندارد کسی از کابینه خارج شود و‌ای کاش شرایط به گونه‌ای باشد که تا آخرین روز، همه اعضای کابینه بتوانند در کنار ایشان باقی بمانند و شاید به همین دلیل بود که قبل از اینکه دکتر دانش جعفری جای خود را به آقای صمصامی بدهد، برای ایشان حکم مشاورت زده شد. در عین حال آنچه مهم است و یک اصل پایدار محسوب می‌شود، میثاق و قولی است که رئیس‌جمهوری به ملت داده‌اند و این برای ایشان دارای اولویت بوده و تغییراتی که صورت می‌دهند مبتنی بر اراده ملت است.

  • اما این طیف تغییرات خیلی گسترده است.

خیلی هم گسترده نبوده و این در بسیاری از کشورها مرسوم است.

کد خبر 52206

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دولت

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز