آشناترین معرفی برای نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی هم‌محله‌ای ما این است که بگوییم او قصه‌های ظهر جمعه را برایمان می‌خواند؛

سرشار

همشهری آنلاین_ راحله عبدالحسینی:   قصه‌هایی که به ذوق شنیدنش بزرگ و کوچک پای رادیوی خانه جمع می‌شدیم و خیال را در دنیای رنگارنگ قصه‌ها پرواز می‌دادیم. «محمدرضا سرشار» مشهور به «رضا رهگذر» بیش از نیم قرن از عمر 67 ساله خود را در حوزه ادبیات گذرانده و انتشار 150 جلد کتاب و 36 جایزه ملی را در کارنامه خود دارد. به گفته خودش اما عموم مردم جامعه نه برای تألیف و ترجمه و نویسندگی بلکه به خاطر راوی قصه ظهر جمعه بودن به او علاقه دارند. رضا رهگذر هم مانند همه ما روزهای کرونایی را در خانه است و می‌گوید که از فرصت دوری از هیاهو می‌توانیم برای فکر کردن بهره‌ببریم. فرصتی که در زندگی پرشتاب روزمره کمتر پیش می‌آمد.  

 روزهای کرونایی و خانه‌نشینی را چگونه می‌گذرانید؟  
ما که همه عمرمان کرونایی و خانه‌نشین بودیم. (با خنده)

 چطور؟  
غیر از یک دوره کوتاهی که در حوزه هنری مجبور بودم حضور مستقیم داشته باشم، اغلب کار موظف سالانه به‌صورت نوشتن کتاب و مقالات و پژوهش داشتم که در خانه انجام می‌دادم. از سال 1391 هم که بازنشسته شدم به‌طور کامل خانه‌نشین هستم.  

 پس از نظر شرایط کاری، برای شما این روزها فرقی نکرده است.  
همین‌طور است. ولی حس متفاوتی دارد. انسان وقتی آزاد است که هر جا می‌خواهد برود و بیاید حس دیگری دارد. حتی اگر در خانه بنشیند و جایی هم نرود، با موقعی که بداند نمی‌تواند برود، خیلی متفاوت است. حتی همین ماسک‌ها هم احساس نفس تنگی به من می‌دهد. فکر می‌کنم افرادی که در بیمارستان‌ها شبانه‌روز از آن استفاده می‌کنند، آن هم نه این نوع ماسک که ما می‌زنیم، بلکه ماسکی چندلایه و پوشیدن لباس‌های محافظ چقدر دشوار است. هر روز برای کسانی که در خط مقدم مبارزه با کرونا در کشور مبارزه می‌کنند دعا می‌کنم.  

 شما را به‌عنوان نویسنده حوزه کودک و نوجوان هم می‌شناسیم. از دیدگاه شما والدین چطور می‌توانند روزهای خانه‌نشینی و تعطیلی مدارس را برای بچه‌ها غیرتکراری و جذاب کنند؟  
انصافاً یکی دیگر از گروه‌هایی که در خط اول مبارزه با کرونا حضور دارند مادران هستند. چون در گذشته خانه‌ها حیاط داشت، بچه‌ها اوقات آزاد را در حیاط یا کوچه می‌گذراندند، الان این امکانات در شهرهای بزرگ برای بچه‌ها اصلاً نیست یا کمتر هست. نگهداری بچه‌ها در خانه و کنترل آن انرژی‌های متراکمی را که باید تخلیه شود و اگر نشود دچار ناهنجاری در رفتار می‌شوند، کار بسیاری دشواری برای مادرهاست. باید از مادران هم تشکر کرد و در برابرشان تعظیم کرد. برای بچه‌ها تا پایان دبستان هیچ چیز جای دوست و همسن و سال را نمی‌گیرد. بهترین سرگرمی‌ها و برنامه‌های تلویزیونی را برایشان فراهم کنی، ولی یک دوست همبازی پیدا کنند، آن دوست را بر همه این اسباب‌بازی‌ها و سرگرمی‌ها ترجیح می‌دهند. بنابراین با رعایت نکات بهداشتی در مجتمع‌های آپارتمانی هستند، بهتر است دوستانی هم فکر و هم فرهنگ و موافق برای بچه‌ها باشند تا ساعاتی کنار هم باشند و وقتشان را با یکدیگر بگذرانند. نمی‌شود و نباید بچه هارا از صبح تا شب در خانه نگه داشت. قطعاً بچه‌ها دچار ناهنجاری و مشکل می‌شوند و با خرابکاری و لجبازی عکس‌العمل نشان می‌دهند. بعضی بازی‌ها که در فضای بسته امکان انجام آن هست. فضای مجازی خوبی هم دارد که با یک جست وجوی ساده می‌شود بازی‌هایی را پیدا کرد که در آپارتمان‌ها به‌صورت جمعی قابل انجام است. بازی‌های فکری هم گزینه خوبی است. بازی مهم‌ترین ابزار تجربه‌آموزی برای بچه‌هاست. بازی برای بچه‌ها فقط سرگرمی نیست، در بازی‌های جمعی روش زندگی اجتماعی و تحمل همدیگر را یاد می‌گیرند. کمک به یکدیگر و کار گروهی را فرا می‌گیرند. به کار انداختن ذهن برای غلبه بر حریف را یاد می‌گیرند. افراد گروه‌ها با هم جابه‌جا می‌شوند که تمرین مداراست. بزرگ‌ترها باید اشتباهات و خرابکاری بچه‌ها را تحمل کنند.  
بعضی خانواده‌هایی که در شهرک‌ها زندگی می‌کنند، آخر شب با بچه‌ها در محوطه شهرک قدم می‌زنند. بچه‌ها دوچرخه‌سواری و با هم بازی می‌کنند. روزها شلوغ است و بچه‌ها درکی از رعایت فاصله اجتماعی ندارند. ولی در شب با خیال راحت می‌شود در فضای باز با بچه‌ها بازی کرد.  

 قصه‌ها چطور دنیای بچه‌ها و ما را می‌سازند؟  
قصه‌ها اعم از اینکه واقعی باشند یا نیمه واقعی یا تخیلی، اول از همه باعث سرگرمی مخاطب است. بعد از آن اوقات خوشی رقم می‌زند و تجربیاتی را به مخاطب منتقل می‌کند. هرچه سن مخاطب کمتر باشد، عمق و وسعت این تجارب برای او بیشتر است. قصه‌ها فعال کردن قوه تخیل مخاطب را به کار می‌گیرد. داستان که صرفاً کلمه است و مثل هنر سینما شکل، رنگ و صدا را به مخاطب نمی‌دهد، بیشترین به کارگیری تخیل را در مخاطب به کار می‌گیرد. مخاطب کلمه را به واقعیت تبدیل می‌کند. هر کلمه تصویری در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و بعد آمیختگی این تصاویر با هم چه دنیای رنگین و پرسر و صدایی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. داستان علاوه بر تخیل به مخاطب می‌گوید فضاهای خالی را خودت پر کن. مثلاً می‌گوید پیرمرد، به تعداد مخاطبان تصویر پیرمرد در ذهن وجود دارد. بچه‌ها با شنیدن داستان‌های متعدد قوه تخیل‌شان را به کار می‌گیرند. بچه‌ای که در سنین پایین داستان زیاد می‌شنود و می‌خواند، در بزرگسالی ذهنش بسیار خلاق‌تر است. روان‌شناسان به این کشف رسیده‌اند که عمده اختراعات توسط افرادی پدید آمده که قدرت تخیل بالایی داشته و در کودکی داستان و افسانه زیاد شنیده‌اند.  

 محال است صحبت از قصه و قصه‌گویی شود یاد «قصه ظهر جمعه» نیفتیم؛ برنامه‌ای رادیویی که 24 سال قصه‌گویی آن را برعهده داشتید و جزو خاطره جمعی یک نسل بود.  
 24 سال راوی برنامه قصه ظهر جمعه بودم. از سال 1396 تکرار همان داستان‌ها از رادیو پخش می‌شود. بیش از 150 کتاب اعم از تألیف و ترجمه و تحقیق و داستان نوشتم. همه آن کتاب‌ها به اندازه برنامه قصه ظهر جمعه در جلب محبت مردم به بنده تأثیر نداشت. یک نکته جالب اینکه دوستانی دارم که از نظر دیدگاه‌های سیاسی با یکدیگر همسو نیستیم ولی این باعث نمی‌شود که از ابراز محبت نسبت به این برنامه خودداری کنند. قصه ظهر جمعه این‌قدر تأثیر عاطفی روی مخاطب داشت.  

 به واسطه این برنامه که از سال 1384 هم دیگر اجرا نمی‌کنید همچنان بازخورد می‌گیرید؟  
انگار مرا به واسطه قصه ظهر جمعه عضوی از خانواده خود می‌دانند. وقتی مردم با من برخورد می‌کنند، ‌گویی با یک آشنای قدیمی برخورد کردند. با اینکه برای نخستین بار است ما از نزدیک همدیگر را می‌بینیم. بخشی از این اتفاق به خاطر معجزه داستان است. یعنی اگر من این همه سال داستان نمی‌گفتم و کار دیگری را این همه سال تکرار می‌کردم، این محبت و جذابیت برای مخاطب را نداشت. تا قبل از نخستین تصویر من، مخاطبان تصویر ذهنی داشتند. این به اقبال گوینده بستگی دارد که تا چه حد مورد پسند مخاطب قرار گرفته باشد. صدا و تأثیر آن روی مخاطب موضوع عجیبی است.  

 تهران لبریز قصه است. هر کوچه و خیابانش داستانی دارد. قصد ندارید قصه‌های تهران را روایت کنید؟  
علاقه‌مند به قصه‌های تهران هستم ولی فرصتش را ندارم که بخواهم قصه‌های تهران را روایت کنم. مشکل امثال من که به سن و سالی رسیده‌اند این است که اصلاً نمی‌دانیم که چقدر وقت داریم. با نگاه دینی باید فکر کنیم هر لحظه آخرین لحظه زندگی است. مجبور می‌شویم مهم‌ترین کار را انتخاب کنیم. مثل جوانی نیست که فکر کنیم هرکاری را می‌توانیم انجام دهیم. یا چند کار را. در این سن وسال انسان به تفکری درباره اقتصاد عمر می‌رسد که در این فرصت باقیمانده چه‌کاری راانجام دهد. انبوهی از نوشتنی بر زمین مانده دارم. اگر این اطمینان را داشتم که می‌توانستم در کار آنها، قصه‌های تهران را هم روایت کنم، حتماً این کار را هم می‌کردم.  

 تعامل شما با اهل محله چطور است؟ قطعاً از روی صدا شما را می‌شناسند.  
نسل جدید که از قصه ظهر جمعه خبر ندارد و مرا نمی‌شناسد. ولی آن نسلی که قصه گوش می‌کرد، همیشه به من ابراز محبت می‌کنند. مخصوصاً اگر از همسایه‌ها باشند. نعمتی برای من است که محبت مردم را دارم. من قدردان این نعمت هستم.  
 

  • دوستی بیشتر بچه‌ها و کتاب 

بخشی از روز می‌تواند کتابخوانی خانوادگی باشد. این رسمی است که در گذشته که تلویزیون نبود، یا حداقل این‌قدر برای مخاطبانش جذابیت نداشت در برخی خانواده‌های اهل فرهنگ رایج بود. ساعتی از شب را کتابی دست می‌گرفتند، یکی از بچه‌ها یا بزرگ‌ترهای خانواده که توانایی خواندن بهتری داشت، شروع می‌کرد به خواندن و بقیه گوش می‌دادند و تبادل نظری می‌کردند. به نظر من بسته به سن و سال بچه‌ها و حوصله‌شان بین 10 تا 30 دقیقه را می‌شود هر شب به داستان‌خوانی کنار خانواده اختصاص داد. خود این بهانه‌ای است برای دور هم بودن برای اینکه تا یک مدتی جعبه جادوی تلویزیون را خاموش کنیم. در خلال خواندن این داستان‌ها سؤالاتی هم برای بچه‌ها پیش می‌آید که بهترین وقت برای تبادل اطلاعات و انتقال تجریبات به‌طور غیرمستقیم و به شکل غیرتحمیلی به بچه‌هاست و سبب نزدیکی بیشتر بین اعضای خانواده و تبادل احساسات و عواطف می‌شود. بیان خاطرات بخش مهمی از علایق بچه‌هاست. بزرگ‌ترها اگر بدانند که در این خاطرات بسیار ساده که از نظر خودشان ممکن است هیچ نکته مهمی هم نداشته باشد، اما برای بچه‌ها که آن روزها و شرایط را ندیده‌اند بسیار جذاب است و می‌تواند بار آموزشی داشته باشد. این خاطره‌گویی می‌تواند جای کتابخوانی را بگیرد یا در کنار آن باشد.  
 

  • پیشنهادهای آقای قصه‌گو برای کتابخوانی 

رضا رهگذر ترجیح می‌دهد از تازه‌های نشر کتاب معرفی کند و معتقد است کتابخوانی در روزهای بلند فصل بهار که با خانه‌نشینی هم عجین شده، یکی از بهترین راهکارهای سرگرمی است. نخستین پیشنهاد او کتاب «فرمانروای مه» نوشته «‌مهدیه ارطایفه» است. داستان بلند 600 صفحه‌ای که برای جوانان جذاب خواهد بود. دومین پیشنهاد داستان علمی تخیلی با عنوان «زایو» است که «مصطفی رضایی» آن را نوشته. پیشنهاد آخر هم آخرین کتاب خودش با عنوان زندگینامه پیامبر(ص) است که در چند جلد برای نوجوانان نوشته شده. تازه‌ترین جلد که زیر چاپ است و به‌زودی راهی بازار می‌شود «سالیان سخت» نام دارد و به روزگار محاصره در شعب ابی‌طالب می‌پردازد. برخی از آثار او نیز تا به حال به فیلمنامه تبدیل شده است.  
 

  • خانه‌نشینی؛ فرصت طلایی برای فکر کردن

در زندگی روزمره قبل از کرونا فرصت فکر کردن نداشتیم. یکسری کارهای روزمره را به شکل ماشینی انجام می‌دادیم و اغلب هم از کارها عقب بودیم. الان فرصت طلایی برای فکر کردن پدید آمده است. فرصت تجدید نظر در زندگی است. جهان که با این سرعت در سراشیبی سقوط یک رقابت مادی کشنده افتاده بود، ترمز کرد و آرام گرفت. چون همه با هم حرکت نمی‌کنیم کسی نمی‌تواند بگوید عقب افتادیم. به خودمان و نیازهای روحی خودمان توجه کنیم. به جای اینکه این‌قدر از این ویروس بد بگوییم می‌شود خوبی‌ها را بیشتر دید. قدر همدیگر را بیشتر بدانیم. بر اثر یک غفلت فراگیر یا به دلیل سنگدلی به همنوع خودمان توجهی نداشتیم. این کمک کردن‌ها خدمتی است به شخصی که کمک می‌کند و سازندگی‌اش برای خود اوست. هشدار بزرگی بود که ما را آبدیده و استعداد معنوی مردم را آشکار کرد.  

  • علاقه به قصه بزرگ و کوچک ندارد

در داستان‌نویسی یک تعریف خاصی از قصه داریم که مقداری با تعریف داستان متفاوت است. بنابر تعریف لغات قصه خبری است از اخبار گذشتگان که یکی پس از دیگری می‌آید. ردجویی و پیگیری اثر. قصه ستون فقرات داستان است. قصه از خود زندگی نشئت می‌گیرد. علاقه نوع بشر به این معنی است که موضوعی را از اول تا آخر دنبال کند ببیند بعدش‌چی شد. این به قدری در سرشت بشر ریشه دارد که با کمی مبالغه می‌توانیم بگوییم علاقه بشر به قصه فطرتی است. این علاقه در بچه‌ها به مراتب از آدم‌های بزرگ شدیدتر است. به این دلیل که آنها تجارب کمتری از زندگی دارند. جهان برای بچه هاگویی جادویی است و همه چیز برایشان اسرارآمیز است. بچه‌ها در سنین پایین دوست دارند هر داستانی را بارها و بارها بشنوند. به دلیل کمی تجربیاتشان هر داستانی را که می‌شنوند بخشی از آن را درک می‌کنند، بارها و بارها باید آن داستان را بشنوند تا تمام ابعاد آن داستان را درک کنند. به همین دلیل هیچ‌وقت برایشان تکراری نمی‌شود. بچه‌ها با شنیدن داستان علاوه بر اینکه سرگرم می‌شوند و با قهرمان داستان همذات پنداری می‌کنند، نکات بسیاری می‌آموزند. بچه‌ها از جزئیات داستان هم تجربه می‌آموزند.  
 

کد خبر 515429

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha