دوشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۴:۲۱
۰ نفر

محمدرضا رجبی شکیب: ۱. یک خبرگزاری تیتر زده: «خبرهای خوش وزیر بهداشت برای ماماها» خیلی سلیقه به خرج داده واقعاً.

احتمالا این روزها هیچ عبارتی به این اندازه بین اهل علم، آلرژی ایجاد نمی‌کند. بین عوام هم، این عبارت، دستمایه شوخی و جوک‌ شده، اما برای محققان و استادان دانشگاه‌ها، تکرارش نه فقط مایه ملال است، که حتی خون به دل می‌کند.

حالا تصور کنید خبر ایجاد مؤسسات خصوصی برای ماما، سفر حج عمره برای 52 مامای نمونه کشور و پاسخ به درخواست ماماها برای احیای دفتر مامایی وزارت بهداشت، اخبار خوشی هستند که باید در آستانه روز جهانی ماما، 50 هزار فارغ‌التحصیل کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد مامایی را خوشحال کند. 50 هزار تحصیل‌کرده دانشگاه‌های دولتی و آزاد که حداقل 30 هزارنفرشان «مطلقا» بیکارند و بقیه هم، جز تعداد اندکی که کار آکادمیک می‌کنند، شغلشان ارتباطی به رشته تحصیلی‌شان ندارد.

۲. مثل خیلی از مسائل دیگر کشور، صورت مسئله بسیار ساده است. در نظام سلامت ما، اساسا جایگاهی برای ماماها با آن تعریف کلاسیکشان، تعریف نشده. امروز، حتی در روستاهای دور، اگر مامای سنتی (همان پیرزن فرتوتی که در یک شب بارانی با التماس و زاری مردی، سوار بر الاغ، از راه می‌رسید و آب گرمی می‌خواست و دستمال تمیزی و... بعد از چند دقیقه صدای گریه نوزاد، از پشت در اتاق شنیده می‌شد.

همان کلیشه‌ای که بارها در فیلم‌های ایرانی دیده بودیم) نوزاد مادر روستایی را به دنیا نیاورد، او به مرکز بهداشت می‌رود. درآنجا یک «مامای طرحی» هست، اما امکاناتی وجود ندارد. پس، ماما بچه را به دنیا نمی‌آورد و مادر باردار از آنجا به نزدیک‌ترین بیمارستان ارجاع می‌شود و نوزادش را زیر نظر متخصص محترم زنان و زایمان به دنیا می‌آورد.

در چنین شرایطی، آیا با خبر صدور مجوز برای راه‌اندازی مراکز خصوصی سلامت خانواده، ماماهای ایرانی باید ذوق کنند؟ یا شاید از این جملات دکتر لنکرانی باید به وجد بیایند که « من امروز دستور دادم که اداره مامایی نیز دوباره در مرکز توسعه شبکه احیا شود.»

خوب یا بد، در شهرها، متخصصان زنان و زایمان، خط اول برخورد مادران باردار با نظام بهداشت و درمان کشور هستند. در روستاها هم که خط اول نیستند، تفاوتی نمی‌کند.

جایی که حداقل امکانات برای یک زایمان طبیعی بدون مشکل هم وجود ندارد، چه برسد به امکانات درآوردن نوزاد در شرایط دیستوشی و آسفیکسی و...، وقتی که مادر باردار دچار مشکل می‌شود و آمبولانسی نیست که  او  را به بیمارستان مجهز 100 کیلومتر دورتر برساند، در شرایطی که در مرکز تهران هم، متخصص زنان، برای پرهیز از قرار گرفتن در یک موقعیت‌ پر استرس، راه «مطمئن‌»تر، یعنی زایمان برنامه‌ریزی شده و سزارین را انتخاب می‌کند، در یک روستای دورافتاده، کدام ماما، جز در شرایط اضطرار، تن می‌دهد به قضا؟ این شرایط ماست.

وزارت بهداشت پول ندارد که مراکز خدمات درمانی روستایی را تجهیز کند. شاید اصلا ضرورتی هم نداشته باشد. پس چه باید کرد؟

راه حلی که در این سال‌ها در پیش گرفته شده، به‌کارگیری ماماها در مراقبت‌های پیش از بارداری است و نه مداخله در فرایند زایمان. این نکته‌ای است که وزیر بهداشت هم در مراسم روز ماما به آن تاکید کرد: «خدمات مامایی در کشور هنوز ظرفیت‌های ناشناخته‌ای دارد، مراقبت از مادران باید ممتد و فعالانه باشد، در سیستم پزشک خانواده تجربه مراقبت فعال از مادران موفقیت آمیز بوده است که باید در شهرها نیز اجرا شود.» پس چرا یک‌بار نمی‌آییم و خیال همه را راحت نمی‌کنیم؟

چرا باز هم یک بام و دوهوا؟ چرا در ادامه می‌گوییم: «البته اولویت وزارت بهداشت این است که در بیمارستان‌های زنان و زایمان خدمات بیمارستانی به‌عهده ماماها باشد»؟ مگر تعارف داریم؟ مگر می‌شود روالی که طی دو دهه شکل گرفته را با یک بخشنامه عوض کرد؟

چرا با شجاعت اعلام نمی‌کنیم که در کشور ما، ماماها همان کارشناسان بهداشت خانواده‌اند و ما برای این تعداد مرکز بهداشت این تعداد کارشناس می‌خواهیم و بنابراین، ظرفیت پذیرش مامایی (یا همان کارشناس بهداشت خانواده) باید این‌قدر تعدیل شود و... الی آخر؟

۳. از حق نمی‌گذریم. حذف کاردانی مامایی که خیلی زودتر از اینها باید انجام می‌شد، از اقدامات مثبت وزارت بهداشت دولت نهم است. این یادداشت نمی‌خواهد بگوید مسئولان کم‌کارند. می‌خواهد بگوید باید سریع‌تر و شجاعانه‌تر تصمیم گرفت. گاهی لازم نیست خبر خوش بدهیم. اگر تصمیمی به صلاح است، باید شجاع بود و ایستاد و خبر تلخ را گفت.

کد خبر 50938

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز