همشهری آنلاین- سید محمد بهشتی: ما (همچنان که ماهی در آب) در اتمسفری شناوریم که که چگونگی رفتار، گفتار و پندار ما را شکل می دهد. این اتمسفر را «فرهنگ» میخوانیم. سادهترین تعریف این است: «آنچه را که به آن اعتقاد داری و انجام میدهی، فرهنگ است». ما اساسا کاری را که درست ندانیم، انجام نمیدهیم. تذکری برای آنها که مدعیاند مجبورند از چراغ قرمز رد شوند، دوبله پارک کنند، ته سیگارشان را روی زمین بیندازند، سر همسرشان فریاد بزنند و مجبورند برای پیشبرد کارشان رشوه بدهند یا بگیرند. نه، آنچه انجام میدهیم از اعتقاد راسخ ما به درستی آن بر میخیزد.
گفتیم که هویت، زیر بنای سنت است. خرده فرهنگها (فرهنگهای قبیلهای و قومی) و سنتهای گروهی، همه و همه زیر مجموعهای از فرهنگاند. از هنگامی که بشر در اجتماعات کثیر (شهرها) گرد آمد فرهنگ نیز شکل گرفت. از منظری دیگر می توان فرهنگ را برنامهای عملی خواند که سرمشق افراد و آحاد اجتماع است و به آنها نشان میدهد که چطور با هم تعامل کنند، بگویند و بشنوند و معامله کنند و بنشینند و برخیزند. هر چند ممکن است حیرت کنید اما این حقیقت دارد که فرهنگ، موجودی است زنده، صاحب حیات و دائما در حال رشد و تکثیر. درست مثل نرمافزار یک کامپیوتر که نیاز دارد روزآمد (آپدیت) شود. از این روست که نمیتوان رفتار یا فکری را به فرهنگ تحمیل کرد. به اسامی خیابانها نگاه کنید. مردم در مواردی، هنوز اسامی قدیمی را به کار میبرند. نزدیک به سه دهه پیش، شهرداری مشهد نام یکی از میادین آن شهر را تغییر داد اما مردم هنوز آن میدان را «تقیآباد» مینامند. این واقعیت، نه تنها مسوولیت تکتک ما و به ویژه مسئولین امر را در باره «چگونگی برخورد با پدیدههای فرهنگی و در کل، فرهنگ» یادآور میشود بلکه نمایانگر این است که به آسانی نمیتوان به کمک بخشنامه و امریه به فرهنگ شکل داد.
چنین است که در کنار فرهنگ، «ضد فرهنگ» هم پدید میآید. اما چه عنصری ضامن حیات فرهنگ است؟ چرا ضد فرهنگها پدید میآیند؟ چرا گاهی آدمها قانع میشوند که ضد فرهنگ، همان فرهنگ است و به آن عمل میکنند؟ جواب این سوالات نزد خود ماست. مایی که (مثل ماهی در آب) در فرهنگ شناوریم.
نظر شما