پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۲:۳۱
۰ نفر

عادت کرده‌ایم. هربار خبر فوت یک چهره بزرگ را می‌شنویم، کمی افسوس می‌خوریم، سری تکان می‌دهیم و طبق عادت فراموش می‌کنیم.

سال 86 با تمام برکت‌هایش، سالی پر از خبرهای ناگوار بود. انسان‌های مهمی در این سال چهره در نقاب خاک کشیدند و خاموش شدند؛ افرادی که سفر هرکدام‌شان تا مدت‌ها رنگ غم به شهر می‌پاشید.

اجازه دهید خودمان اعتراف کنیم که در این صفحه، جای مطلب و تصویر خیلی‌ها خالی است؛ همان‌هایی که رفته‌اند و فراموش کردن‌شان کار آسانی نیست؛ همان‌هایی که به قول قیصر امین‌پور فقط در ستون تسلیت‌ها نامشان به یادگار مانده است. لطفا قبل از خواندن این صفحه، فاتحه را فراموش نکنید.

 

جعفر شهیدی / 26دی
مردی که زیاد می‌دانست

درست چند دقیقه پس از آنکه خبر رحلت آیت‌الله مجتهدی تهرانی اعلام شد، خبرگزاری‌ها از درگذشت سیدجعفر شهیدی خبر دادند؛ مردی که سابقه تحصیل و تدریس در حوزه و دانشگاه را توأمان داشت.

شهیدی از اوایل تیر امسال به دلیل عفونت ریه، تحت مراقبت‌های ویژه پزشکان قرار داشت و در بیمارستان کسری بستری بود. تاریخ‌دان 89ساله کشور هرچند پا به سن گذاشته بود اما کارهای ناتمام بسیاری داشت.

او در کنار علامه دهخدا توانست سازمان لغتنامه دهخدا را تأسیس کند.

خودش پس از فوت مرحوم دهخدا، مدیریت این سازمان را به‌عهده گرفت و برای انجام امور این مؤسسه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. استاد حتی خانه قدیمی خود را در محله نارمک فروخت تا محل اصلی زندگی‌اش همین مؤسسه باشد. شهیدی برای گسترش فعالیت‌های مؤسسه، نقشه‌‌های زیادی کشیده بود اما حیف که مرگ امانش نداد و پس از 7ماه بیماری چشم از جهان فرو بست.

اگرچه خیلی‌ها او را مورخی بی‌نظیر می‌دانستند اما بی‌شک مهم‌ترین اثر به‌جا مانده از او ترجمه نهج‌البلاغه است؛ ترجمه‌ای که با عشق امیرالمؤمنین، شبانه‌روز برایش زحمت کشید و در نهایت جایزه کتاب سال را برای همین اثر گرفت. یکی از شاگردان‌اش می‌گوید وقتی با استاد درباره حق‌التألیف نهج‌البلاغه حرف می‌زدیم، می‌خندید و می‌گفت: «حق‌التألیف؟! آن کار عشق بود...».

کامل کردن لغتنامه دهخدا نیز یکی دیگر از خدمات شهیدی به زبان فارسی بود. حتما به دلیل همین فعالیت‌ها بود که پس از فوتش، مقام معظم رهبری به او عنوان «علامه شهیدی» را داد.

آیت‌الله مجتهدی تهرانی / 26دی
 من از همه دل بریده‌ام

مسجد ملامحمد جعفر برای طلبه‌های حوزه علمیه نام آشنایی است؛ مسجدی که 53 سال پیش میزبان شیخ احمد مجتهدی شد و حالا حوزه علمیه‌اش در قم و تهران، زبانزد خاص و عام است. روزی که شیخ احمد جوان به مسجد ملامحمد جعفر آمد و با کمک مردم این مدرسه علمیه را راه‌اندازی کرد، هیچ‌‌‌کس فکر نمی‌کرد مسجدی که آن روزها محل نگهداری خمره‌های ترشی بود، تبدیل به یکی از مشهورترین مراکز دینی کشور شود.

آیت‌الله مجتهدی 53 سال برای تقویت حوزه‌های علمیه تهران فعالیت کرد و توانست یک مدرسه کم‌نظیر را از خود به یادگار بگذارد؛ مدرسه‌ای که این روزها بیش از هزار طلبه را به صورت رسمی و غیررسمی تربیت می‌کند.

در این سال‌های اخیر، همه بچه‌ها می‌دانستند که حال استاد خوب نیست. دیگر مجالی برای تدریس نداشت و کلاس‌های اخلاق را نیز تعطیل کرده بود، گاهی به عشق حوزه وارد مسجد می‌شد و نماز جماعتی می‌خواند و می‌رفت. با آنکه حضور خودش کمرنگ شده بود اما در این چند دهه، طوری مدرسه را منظم کرده بود که حتی بدون حضورش هم، کارها آن‌گونه که باید انجام می‌شد.

بیماری قلبی، یار دیرینه آیت‌‌الله بود. با آنکه چند باری سکته کرده بود اما باز هم دست از تدریس و تعلیم برنمی‌داشت. تا آنکه در نهایت 2 سال پیش عفونت ریه نیز به مجموعه بیماری‌های او اضافه شد و استاد را برای همیشه خانه‌نشین کرد.

به گفته شاگردان‌اش، این روزهای آخر را در اتاقش می‌نشست و مدام دعا می‌خواند و استغفار می‌کرد.

یکی از خبرنگاران سیما، چند ماه قبل از فوت ایشان سراغش رفت و پرسید: «دلتان برای حوزه و طلبه‌ها تنگ نشده؟». و حاج آقا با همان لهجه شیرین پاسخ داده بود: «نه! من از همه چیز دل بریده‌ام ولی می‌دانم دل طلبه‌ها برای من تنگ می‌شود».

حق با او بود. شاگردان آیت‌الله وداعی سخت و باشکوه با مرادشان داشتند و او را در حجره خودش دفن کردند.

بی‌شک تشییع جنازه آیت‌الله مجتهدی یکی از باشکوه‌ترین وداع‌هایی بود که امسال انجام شد.

آیت‌الله فاضل لنکرانی / 26خرداد
سفر یک مرجع

فقط 13سالش بود که عشق طلبه‌شدن در دلش شعله کشید. با صمیمی‌ترین دوست دوره نوجوانی‌اش- سید مصطفی خمینی(ره)- وارد حوزه علمیه شدند تا در مکتب امام صادق(ع) علوم دینی را تحصیل کنند.

«محمد» در همان روزهای اول تحصیل، باعث شگفتی بسیاری از استادان خود شد.  قدرت یادگیری او آن‌قدر بالا بود که آیت‌الله بروجردی در نامه‌ای خطاب به پدر شیخ محمد نوشت: «هیچ فکر نمی‌کردم فرزند شما با این سن و سال اندک بتواند این‌قدر خوب به رموز و خصوصیات دروس دینی مسلط شود».

همان سال‌ها یک دوره 7ساله علم اصول را نزد امام خمینی(ره) گذراند و چنان شیفته آیت‌الله خمینی(ره) شد که تا لحظه‌های پایان عمرش، از خدا می‌خواست روحش را با او محشور کند.

آشنایی با امام خمینی(ره)، ایشان را وارد فعالیت‌های انقلابی کرد. او یکی از مهره‌های اصلی مبارزات ضدشاهنشاهی محسوب می‌شد و به همین دلیل چندین‌بار طعم تلخ شکنجه‌های ساواک و تبعید به نقاط گرمسیر را تحمل کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آیت‌ا... فاضل لنکرانی جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد. او دیگر یکی از علمای بزرگ کشور محسوب می‌شد. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همان سال‌ها او را به عنوان یکی از مراجع تقلید معرفی کرد و هزاران نفر  مقلد ایشان شدند. بیماری اما اجازه نداد سن استاد از 76 سال تجاوز کند.

با آنکه ایشان را چندین‌بار برای مداوا به کشورهای اروپایی فرستاده بودند اما شدت بیماری آن‌قدر بود که کاری از دست پزشکان برنمی‌آمد. «آیت‌الله فاضل لنکرانی» ظهر روز 26 خرداد، درست در لحظه‌ای که مؤذن الله‌اکبر می‌گفت، چشم از جهان فرو بست.

حمید عاملی / 10 دی
قصه ما به سر رسید

عجیب بود. زمانی که خبر فوت او اعلام شد خیلی‌ها زانوی غم به بغل گرفتند و اشک ریختند؛ درحالی که حتی یک‌بار هم چهره‌اش را ندیده بودند.[قصه‌گوی راه شب خاموش شد]

این خاصیت کار رادیویی است. خیلی از افرادی که این روزها برف پیری بر سر و صورتشان نشسته است، با قصه‌های «حمید عاملی» بزرگ شده‌اند و دوران کودکی و نوجوانی را با برنامه‌های «راه شب» و «قصه ظهر جمعه» به خاطر سپرده‌اند؛ درحالی که شاید در این سال‌ها حتی یک‌بار هم او را ندیده باشند.

عاملی سال 1320 در تهران به دنیا آمد و از سال 1334 فعالیت‌های هنری خود را برای کودکان و نوجوانان آغاز کرد. او در مجله «کیهان بچه‌ها» برای بچه‌ها داستان کوتاه می‌نوشت.

استقبال بچه‌ها آن‌قدر زیاد بود که مسئولان رادیو از او خواستند داستان‌های خود را در قالب برنامه «راه شب» با صدای خودش برای مردم تعریف کند. صدای عاملی آن‌قدر برای بچه‌ها دلنشین بود که پس از «مرحوم صبحی» مسئولان رادیو اجرای برنامه «قصه یک روز تعطیل» را نیز به او سپردند؛ برنامه‌ای که 33 سال به‌طور مداوم پخش شد.

او در کنار گویندگی، نوشتن را نیز رها نکرد و توانست ده‌ها کتاب داستان برای کودکان تألیف کند. آقای قصه‌گو، روزهای اوج را پشت‌سر می‌گذاشت تا آنکه سرطان ریه به سراغش آمد و زندگی‌اش را به هم ریخت.

سرطان، روز به روز شکسته‌ترش می‌کرد اما عاملی روحیه‌اش را از دست نمی‌داد؛ درست 6 روز قبل از مرگ، مراسم بزرگداشت‌اش در رادیو تهران برگزار شد.

استاد قصه ایران را با صندلی چرخ‌دار وارد استودیو شماره 8 رادیو کردند و  وقتی در آن مراسم صدایش پخش شد، اشک در چشم همه حلقه زد. عاملی با صراحت گفت: «الان دیگر نمی‌توانم قصه بگویم چون جان حرف‌زدن ندارم». و البته او یک‌بار دیگر قصه گفت؛‌ بامداد دهم دی‌ماه امسال، عاملی در بیمارستان کسری، قصه مرگ را تعریف کرد و برای همیشه قصه‌هایش به‌سر رسید.

قیصر امین‌پور / 8 آبان
سه‌شنبه چرا این همه فاصله؟

استاد 48 سال بیشتر نداشت. همه می‌دانستند که عارضه قلبی و بیماری کلیه‌ها زندگی‌اش را دگرگون کرده اما هیچ‌کس انتظار شنیدن خبر فوتش را نداشت.

ششم آبان امسال قیصر امین‌پور دچار یک حمله قلبی شد و خودش به بیمارستان دی رفت. همه فکر می‌کردند این‌بار هم مثل دفعات قبل، شاعر نام‌آشنای  ایرانی با پای خودش از درب اصلی بیمارستان دی خارج می‌شود و به منزل می‌رود اما وقتی پزشک مخصوص دکتر امین‌پور او را معاینه کرد، فهمید که این‌بار قصه متفاوت است.

قیصر شعر انقلاب را بستری کردند و تحت مراقبت‌های ویژه قرار دادند اما حال امین‌پور لحظه به لحظه وخیم‌تر می‌شد. استاد چند ساعتی با مرگ دست و پنجه نرم کرد و در نهایت بامداد روز سه‌شنبه، هشتم آبان برای  همیشه چشمانش را بست.

تیم پزشکی عملیات احیای قلب را نیز انجام داد اما قلب قیصر هرگز نتپید.
خبر خیلی زود در شهر پیچید. اهالی شعر و ادبیات به درستی فهمیده بودند گوهری بی‌نظیر از دستشان رفته است؛ به همین دلیل، درست چند دقیقه پس از اعلام خبر فوت قیصر امین‌پور، ده‌ها نفر به بیمارستان دی رفتند تا با شاعر خسته انقلاب وداع کنند.

روز فوت قیصر امین‌پور انگار رازهای بسیاری دارد. او که چندین سال سردبیری مجله سروش «نوجوان» را به‌عهده داشت و چندین کتاب برای «نوجوانان» نوشته بود، در سه‌شنبه‌ای که روز «نوجوان» - 8 آبان – بود، از دنیا رفت؛ سه‌شنبه‌ای که امین‌پور سال‌ها پیش درموردش سخن گفته بود:
«سه‌شنبه چرا تلخ و بی‌حوصله / سه‌شنبه چرا این همه فاصله / سه‌شنبه چه سنگین، چه سرسخت، فرسخ به فرسخ / سه‌شنبه خدا کوه را آفرید».

از شاعر سفرکرده پاییز 86، چند کتاب به یادگار مانده است که پس از مرگ او چندین‌بار تجدید چاپ شدند. «تنفس صبح» عنوان نخستین دفتر شعر امین‌پور است که سال 63 منتشر شد.

همان سال کتاب «در کوچه آفتاب» نیز از امین‌پور وارد بازار شد و مورد استقبال دوستداران ادبیات قرار گرفت.

«منظومه ظهر روز دهم»، «گل‌ها همه آفتابگردانند»، «شرح بی‌بال پریدن»، «آینه‌های ناگهان» و «دستور زبان عشق» آثار دیگر امین‌پور در حوزه نظم و نثر فارسی‌اند.

پس از مرگ دکتر امین‌پور، اختلاف‌نظرهای بسیاری درباره محل خاکسپاری او پیش آمد؛ دوستان تهرانی‌اش می‌خواستند او را در قطعه هنرمندان بهشت‌زهرا دفن کنند و خانواده باتعصبش برای انتقال بدن او به اهواز، راهی تهران شدند.

همین اختلاف‌نظرها، یک روز تشییع‌جنازه امین‌پور را به تعویق انداخت و در نهایت قیصر شعر انقلاب برای خواب همیشگی به زادگاه‌اش – شهر گتوند– منتقل شد. 

کد خبر 46417

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز