اگرچه هنوز در حالیکه فقط خبر احتمال انجام این سفر بدون تایید رسمی اصل آن، منتشر شده اعتراضات متعددی را درداخل کشور در پی داشته است و برخی رسانههای نوشتاری نظیر روزنامه کیهان حضور وزیر خارجه انگلیس را به دلیل نقش این کشور در تصویب قطعنامه اخیر شورای امنیت غیر ضروری و فاقد توجیه دانستهاند.
با وجود این، اگر چنین اتفاقی بیفتد و حضور دیوید میلیبند در تهران میتواند نقطه عطف روابط دیپلماتیک تهران-لندن محسوب شود. روابطی که تا نیم قرن پیش بیتنش جلو میرفت و حکمرانان وقت ایران از آنجا که تحت نفوذ انگلیسیها کشورداری میکردند بیهیچ جدلی دوستان خوب یکدیگر محسوب میشدند اما وقوع یک رخداد مهم در ایران نقطه آغاز تاریخ پرفراز و نشیب روابط 2 کشور شد و آن اتفاق، ملی شدن شرکت نفت انگلیس - ایران بود که اولین جرقه مناقشه میان تهران-لندن در سال 1328 زد. تا آنکه 2سال بعد، دولت مصدق نخستوزیر وقت ایران در کودتایی که با حمایت انگلیس و آمریکا صورت گرفت سرنگون شد.
این 2 رویداد هرچند از مهمترین وقایع تاریخی کشور محسوب میشوند اما هیچگاه مانع از ادامه روابط دیپلماتیک 2 کشور نشدند. تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد و پس از آن بود که انگلیس سفارت خود را در تهران تعطیل و دیپلماتهایش را به دفتر حفاظت منافع بریتانیا در سفارت سوئد منتقل کرد. روابط فیمابین اما 9سال بعد که سفارت انگلیس دوباره در تهران باز شد، از سر گرفته شد.
اما هنوز به یکسال نرسیده بود که امام خمینی(ره) فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده انگلیسی و هندی تبار را به علت تالیف کتاب آیات شیطانی صادر کرد و این اتفاق یکبار دیگر باعث قطع روابط 2کشور شد.
شهریور سال بعد اگرچه روابط مجددا برقرار شد اما در سطح کاردار محدود ماند و این شکل ارتباط ادامه داشت تا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری 1376، سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور اصلاحطلب از سوی اکثریت مردم برگزیده شد و این امر همراه با سیاست دولت وی یعنی تلاش برای عادی سازی روابط دیپلماتیک باعث آن شد تا سطح ارتباط با انگلیس ارتقا یافته و 2کشور به تبادل سفیر بپردازند.
نتیجه این رویکرد سفر کمال خرازی وزیر خارجه دولت اصلاحات به لندن در سال 2000میلادی بود و چند ماه بعد نیز، جک استراو همتای بریتانیایی خرازی راهی تهران شد تا عنوان اولین وزیر خارجه انگلیس که پس از انقلاب به ایران میآید را به خود اختصاص دهد.
اگرچه هدف عمده این سفر و دیدار با مقامات ایرانی ، تلاش برای ایجاد ائتلافی علیه طالبان در افغانستان بود ولی در حالیکه میتوانست نوید بخش روابطی گستردهتر در مناسبات 2 کشور باشد باز هم در پی وقوع یک اتفاق روبه تنش رفت و آن هنگامی بود که تهران سفیر جدید انگلیس یعنی دیوید ردووی را به اتهام جاسوس بودن نپذیرفت.
حالا دیگر رویدادهای مناقشهساز دیگری هم در پیش بود. چرا که مسئله پرونده هستهای کشورمان نیز به موضوعی مهم تبدیل شده بود. البته قبل از آن بازداشتهای سلیمان پور دیپلمات ایران در لندن، مسئولان ایرانی را به تکاپو وا داشت.
سلیمان پور به علت اتهامات وارده از سوی آرژانتین در ارتباط با انفجارآمیا تحت تعقیب بود. به دنبال این حادثه ایران خواستار آزادی فوری او شد و حتی علی آهنی معاون وزارتخانه برای ملاقات با جک استراو راهی انگلیس شد اما در پاسخ شنید که لندن در مسائل قضایی دخالت نمیکند.
تنش پیش آمده اما با آزادی و بیگناه شناخته شدن سلیمان پور رفع شد و تواقف سعد آباد که به پذیرش تعلیق غنیسازی اورانیوم از سوی ایران با وساطت 3کشور اروپایی انجامید نقطه طلایی روابط ایران و انگلیس شد، به گونهای که حالا تهران مذاکرات 4جانبهای را با لندن، پاریس و برلین در خصوص پرونده هستهایاش برگزار میکرد.
چهره تفاهم دیپلماتیک میان ایران و انگلیس در این هنگام آنقدر برای دیپلماتهای طرفین دوستداشتنی بود که ریچارد دالتون سفیر وقت این کشور در تهران توافقات آن موقع را از بهترین خاطرات دوران ماموریتش در تهران دانست. این وضعیت ادامه دانست و تنها تظاهراتی در مقابل سفارت انگلیس صورت گرفت که اعتراضی بود به خاطر نبرد نیروهای آمریکایی و انگلیسی در نزدیکی شهرهای مقدس شیعه در عراق.
اما روابط سیاسی 2کشور ایران و انگلیس آنقدر بهبود یافته بود که همزمان با وقوع زلزله بم در سال 1383شاهزاده چارلز ولیعهد انگلیس رسما برای دیدار از شهر زلزله زده بم و با هدف ابراز همدردی با بازماندگان این فاجعه راهی ایران شود. بسیاری از تحلیلگران این سفر را که به دعوت چهرههایی متعلق به اردوگاه محافظه کاران صورت گرفت مصداق بهبود روابط تهران –لندن ارزیابی کردند.
اما بازهم حادثهای دیگر مانع از تغییر این دیدگاه شد. بدین شکل که وقتی فرودگاه بینالمللی امام خمینی(ره) که بالاخره پس از کشمکشهای فراوان بازگشایی شد، برخی گزارشهایی منتشر شد مبنی بر آنکه دولت انگلیس از شهروندان خود خواسته تا زمانی که نام فرودگاه تازه تاسیس تهران تغییر نکرده، آنها از این فرودگاه استفاده نکنند.
این مسئله باعث شد که بعضی از نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی خواستار برخورد شدید با انگلستان و اخراج سفیر این کشور از ایران شوند. اما تکذیب این خبر توسط سفارت انگلیس در تهران باعث ختم کشمکش به وجود آمده شد.
تا اینکه همزمان با روزهای پایانی دوران 8ساله ریاست جمهوری خاتمی کم کم زمزمه شکستن تعلیق از سوی مسئولان کشور آغاز شد و بعد از آنکه تهران رسما غنیسازی اورانیوم را مجددا از سرگرفت،3کشور اروپایی نیز ضمن انتقاد از این اقدام، مذاکرات هستهای خود را با تهران قطع کردند.
حالا دیگر محمود احمدینژاد هم به عنوان نهمین رئیس جمهور در مسند اجرایی کشور نشسته بود و مسئله هستهای ایران میرفت که وارد مسیر جدیدی شود.در اولین گام، انگلیس به همراه آلمان و فرانسه قطعنامهای را در شورای حکام پیشنهاد کردند که مورد تصویب 35 عضو شورای حکام آژانس اتمی قرار گرفت و به موجب آن ایران ملزم میشد که هرچه زودتر آن بخش از فعالیتهای مرتبط با غنیسازی اورانیوم را که اخیرا از سرگرفته است متوقف کند وگرنه رسیدگی به پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد واگذار خواهد شد.
شورای امنیت نیز نهادی است که میتواند دست به اقدامات سختگیرانهای همچون تحریم اقتصادی یا حتی برخورد نظامی علیه هر کشوری بزند.
به دنبال تصویب این قطعنامه و ارسال پرونده هستهای به شورای امنیت بود که تجمع اعتراض آمیزی مقابل سفارت انگلیس در تهران برگزار شد و به خشونت انجامید. در نتیجه نیروی انتظامی ناگزیر از دخالت و کنترل وضعیت شد و از تجمعکنندگان خواست محل را ترک کنند.
احمدینژاد نیز که چندی قبل با اظهارات بحث برانگیز خود درباره هولوکاست موجی از واکنشهای منفی برخی کشورهای بینالمللی را علیه ایران به راه انداخته بود در سخنان خود دولت انگلیس را به شدت مورد انتقاد قرار داد و تاکید کرد که این کشور در ارائه قطعنامه به شورای امنیت علیه ایران پیشقدم شده است.
رئیس جمهوری ایران همچنین دولت انگلیس امروز را بسیار ضعیف خواند و گفت: آنها با وجود آنکه حتی نمیتوانند امورداخل کشور خود را سامان دهند، فقط قیافه امپراتورها را به خود میگیرند.
احمدینژاد در ادامه با اشاره به نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران و مخالفت دولت انگلیس با آن گفت: انگلیس خیال میکند 50سال قبل است و دوره استعماری است که راه بیفتد و شرق و غرب عالم را تصرف و برای مردم وزیر و وکیل تعیین کند ولی باید بداند که آن دوران گذشته است.وی سپس انگلیس را نصحیت کرد که دست از لجاجت برداشته و منافع خود را درست تشخیص دهند.
اما این پایان ماجرا نبود چرا که با وقوع چند موضوع دیگر، تنش و جدال لفظی میان 2 پایتخت به اوج خود نزدیک میشد. از یک سو مسئله برگزاری کنفرانس هولوکاست در تهران مطرح شد که بلر آن را حیرتآور و بیمعنی و احمقانه دانست و خاطر نشان شد که رئیسجمهور ایران باید به کشورهایی اروپایی سفر کند تا از نزدیک ناظر شواهدی از هولوکاست (کشتار یهودیان) باشد.
با این حال وزارت خارجه ایران از نخستوزیر انگلیس برای شرکت در سمینار مذکور دعوت به عمل آورد و آصفی سخنگوی وقت وزارتخانه گفت: اگر آقای بلر به این سمینار مقاله بدهد ما وقت میدهیم که دیگران نظرات او را بشنوند.
از آن پس تاکنون دولتمردان 2کشور در ظاهر هیچ گامی برای بهبود وضعیت به وجود آمده برنداشتند به خصوص آنکه حالا دیگر 2قطعنامه با حمایت تروئیکای اروپا به خاطر فعالیتهای هستهای ایران به تصویب رسیده بود و سومین آن هم چندی قبل صادر شد.
وضعیت پرونده هستهای آنقدر بر سایر امور سایه گسترانیده و سایر حوزهها را تحتالشعاع خود قرار داده بود که حتی تغییر دولت در انگلیس نیز نتوانست روزنه جدیدی در روابط طرفین به وجود آورد.
از اینرو 2 کشور اگرچه بنابر تعریف دیپلماسی با داشتن سفیر در پایتختهای یکدیگر با هم در ارتباط هستند اما بنابر شواهد امر همانطور که در مقامات انگلیس و ایران در سخنان رسمی و غیر رسمی خود اعلام میدارند، همچنان به یکدیگر بیاعتمادند حال اینکه سایه این بیاعتمادی چه زمانی از روابط دیپلماتیک تهران لندن رخت برخواهد بست چیزی است که تنها با گذشت زمان میتوان درباره آن به قضاوت نشست.