رسید به این جمله که: «نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرهٔ خود به فراموشی سپرده شوند» ادامهٔ پیام هرچه بود، موضوع این نوشته نیست. همانجا در دل کفتم: خدا را شکر! دیگر نمیگذارند پابرهنههایی که با فقر و فاقه زیستند و جوانانشان را راهی نبرد کردند، در گمنامی و بیچیزی به سر برند. گمان میکردم از این پس اهالی محلههای دوازه ری، شاه سیدعلی، نیروگاه و شاه ابراهیم قم عزتمند تر از اهالی محلههای دیگر زندگی میکنند. . یادم آمد با بچههای دبیرستان حافظ رفته بودیم منزل پدر شهید محمد عظیمی. مادرش دور از چشم ما رفته بود تعداد کفشهایمان را شمرده بود تا به تعداد ما برایمان «نون خامهای» بخرد؛ اما حیف! پولش نرسیده بود. ما در منزل این شهید چای نوشیدیم؛ چای ایرانی با قند کوپنی. یادم آمد روزی از طرف دبیرستان، قاب و لوح سادهای را برده بودیم که به خانوادهٔ شهیدی تحویل دهیم. در زدیم. از خانهٔ شهید، دخترکی آمد دم در. به او گفتیم: «این لوح رو بگیر و بده پدرت.» دخترک شرمگین نگاهش را به زمین دوخت و گفت: «من که بابا ندارم، بابام شهید شده.» تازه فهمیدیم همکلاسی ما خود فرزند شهید بوده است.
به این موارد و دهها مورد از این دست فکر میکردم و گمان می کردم حرف رهبر انقلاب که زمین نمیماند.
امروز سی و یک سال از آن پیام میگذرد. پیشکسوتان شهادت و خون در محلههای قم فراموش شدهاند یا خیر؛ نمید انم. اما گهگاه نام کسانی را میشنویم که اتفاقا پیشکسوت جنگ بودهاند؛ ولی امروز الهیه نشین و فرمانیهنشین شدهاند و با پول یکی از ساختمانهایشان میشود تمام محلهٔ دروازه ری قم را خرید. پیشکسوت شهادت و خوناند؛ با سرداران شهید عکس یادگاری دارند؛ اما نامشان در پروندههای فسادهای اقتصادی و... دیده میشود. پیشکسوت شهادت و خوناند؛ اما اکنون باید با وثیقهٔ چند صد میلیونی آزاد باشند. بگذریم. نمونههایی از این دست فراواناند.
تردیدی نیست که آن تذکر امام خمینی دربارهٔ طبقات فرودست جامعه بوده است. همچنین ذرهای تردید ندارم که این جماعت تازه به دوران رسیده، امروز، نه طرز فکر چند دهه قبل خود را قبول دارند و نه از حال و روز مردم خبر دارند. هرچه هست، این جماعت از گذشتهٔ خود سوء استفاده کردهاند. راستی چرا چنین میشود؟ چرا مجال فاسد شدن به سادگی فراهم میشود اما فرصت اصلاح همیشه نادر است؟
نظر شما