دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۲:۱۰
۰ نفر

فرانک وراسترو - سارا لادیسلاو: همان‌گونه که تقاضای فزاینده انرژی جهانی بر سامانه عرضه آن تا حد زیادی فشار وارد آورده، قیمت‌های بالای آن هم اضطراب جهانی را درمورد توانایی جهان برای ارضای نیازهای انرژی به نحو قابل اطمینان و قابل پرداخت افزایش داده است.

چند سال گذشته بیشتر صرف تمرکز دوباره بر نقش بحرانی و حساسی که انرژی در صحنه اقتصادهای ملی و جهانی بازی می‌کند، شده است.

افزایش تقاضای جهانی برای نفت، نگرانی‌ها درمورد کافی‌بودن، قابل اطمینان بود و قیمت‌گذاری منابع عرضه انرژی را سبب شده است.

معانی ضمنی زیست‌محیطی افزایش مصرف سوخت‌های فسیلی (سنگواره‌ای)؛ هزینه‌های منابع عرضه برای اقتصادهای کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌یابنده به‌طور مساوی؛ بازرگانی و جریان سرمایه؛ و جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) موضوعاتی هستند که کسب و کار و دولت‌های اطراف جهان را به خود مشغول کرده‌اند.

نگرانی‌ها درمورد توانایی مداوم برای تامین منابع عرضه انرژی از یک فهرست فزاینده مناطقی از جهان که دسترسی‌ناپذیر، پرخطر یا کمتر قابل اطمینان هستند، سیاستگذاران را بر آن داشته تا یک‌بار دیگر موضوعات تمایل فراوان برای رسیدن به استقلال انرژی را مطرح سازند.

در واقع، تمرکز بر «استقلال انرژی»، گرچه از لحاظ سیاسی جذاب است اما یک تلاش و جست‌وجوی به غلط راهنمایی شده است که می‌تواند در حقیقت انحراف از هدف مهم‌تر مدیریت مرحله گذار را به سوی آینده‌ای مطمئن و پایدار برای انرژی سبب شود.

چالش پیش‌رو، مدیریت‌کردن پیچیدگی فزاینده جهانی است که از لحاظ انرژی به هم وابسته  است درحالی که سعی دارد به اهداف اقتصادی، امنیتی و زیست‌محیطی دست یابد.

این موضوع، رویکردی بسیار پیچیده‌تر را برای سیاستگذاری انرژی می‌طلبد؛ رویکردی که بتواند به‌طور جامع‌تر به هم وابستگی‌های بازارهای جهانی، سرشت پیچیده امنیت انرژی و نیاز به مدیریت بده‌بستان‌های سیاست تصمیم‌گیری‌های انرژی را درنظر گرفته و کامل‌تر درک کند.

روندهای انرژی جهانی

بخشی از درخواست‌ها برای استقلال انرژی منشعب از روندهای بالقوه نگران‌کننده در بازار جهانی انرژی است؛ یعنی آیا انرژی کافی برای ارضای تقاضا وجود دارد و از کجا آن انرژی تامین خواهد شد.

تقاضای جهانی انرژی براساس برآوردها، قرار است بین سال‌های 2004 و 2030 حدود 50درصد افزایش یابد که 70 درصد رشد آن در اقتصادهای توسعه‌یابنده و 20 درصد تنها از چین خواهد بود.

در حقیقت، تقاضای انرژی از سوی کشورهای غیر OECD (سازمان همکاری اقتصادی و توسعه) بین سال‌های 2010 و 2015، برآورد می‌شود از مصرف انرژی در جهان توسعه‌یافته بیشتر شود.

طی همان دوره، انتظار می‌رود این تقاضا با همان ترکیب سوختی که امروز بیشتر کشورها به آن وابسته‌اند یعنی سوخت‌های سنگواره‌ای، برآورده شود.

با داشتن حد تقاضای پایه فعلی انرژی، چنین پیش‌بینی شد، به  نگرانی درباره اینکه آیا منابع انرژی برای برآوردن نیازهای آینده کافی هستند، منجر می‌شود.

البته، منابع انرژی جهان درحال تمام‌شدن نیستند اما چالش‌های چشمگیر در نیل به دسترسی، تولید و تبدیل آن منابع و به مقصدرساندن و تحویل آنها به مردمی که نیاز دارند، وجود دارد.

در سال‌های آتیه جریان‌های داد و ستد انرژی زیر تاثیر مراکزی از عرضه و تقاضا قرار خواهد گرفت که از لحاظ جغرافیایی در یک مکان نیستند. کافی‌بودن و امنیت ساختارهای زیربنایی لازم برای رساندن و تحویل حجم‌های بیشتری از منابع نفت و گاز طی فواصل به‌طور فزاینده طولانی و از طریق نقاط گذار (ترانزیت) نیز یک نگرانی مهم خواهد بود.

سایر عوامل جغرافیای سیاسی نیز احتمالا محیطی را به چالش می‌کشد که صنعت انرژی در آن کار می‌کند. مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان اصلی جدیدی وارد بازار انرژی می‌شوند که احتمالا پویایی (دینامیک) آن را مطابق منافع خود تغییر داده تا بیشترین قدرت نفوذ را به‌دست آورند.

قیمت‌های بالاتر سبب خیزش‌های ملی‌گرایانه‌ای شده که اغلب دسترسی به منابع نفت و گاز را محدود ساخته و عدم قطعیت بیشتری را در سرمایه‌گذاری‌ها ایجاد می‌کنند. در نتیجه این عوامل و قیمت‌های بالاتر، دولت‌ها به‌طور فزاینده نگران امنیت انرژی کوتاه‌مدت و درازمدت خود هستند.

علاوه بر این، نگرانی‌های امنیت انرژی که در راه است، کشورها و شرکت‌ها متوجه اثرات بالقوه تغییرات اقلیمی جهان و ظهور یک جهان محدود شده با کربن شده‌اند، هنگامی که شما  تصمیم‌گیری‌ها در زمینه فناوری، مقررات و سرمایه‌گذاری لازم را برای پاسخگویی به نیازهای یک جمعیت جهانی درحال رشد درنظر می‌گیرید و سرگرم مدیریت انتشار دی‌اکسید کربن و سبک‌کردن تاثیر آن بر تغییرات اقلیمی هستید، با چالشی عظیم روبه رو بوده که زمان زیادی را همراه با تعهد جهانی و هماهنگی‌های پایدار می‌طلبد تا بتواند بر آنها چیره شود.

تخریب و بازسازی ساختار استقلال انرژی

نکته منفی شعار عامه‌پسند «استقلال انرژی» در این است که یک موضوع پیچیده را به‌خاطر یک هدف سؤال‌برانگیز، زیاد از حد ساده می‌سازد.

تا جایی که مفهوم استقلال انرژی تمرکزش بر تنوع فزاینده عرضه‌کنندگان و نیز انتخاب سوخت‌های مختلف است و کارایی بیشتر را سبب می‌شود و از جهاتی هدفش می‌تواند یاری‌رسان باشد.

با این‌حال، این عبارت در تشریح و توجیه چهارچوب زمانی، فناوری، هزینه‌ها و بده‌بستان‌هایی که برای رسیدن به امنیت انرژی لازم است، شکست می‌خورد.

بخشی از مسئله این است که استقلال انرژی معنایش برای افراد مختلف متفاوت است؛ هم از لحاظ روح آن و هم از نظر کاربردش. در کوته‌بینانه‌ترین حالت، استقلال، خودکفایی کامل انرژی را می‌رساند؛ یعنی آمریکا از منابع داخلی‌اش تمام انرژی لازم را برای نیازهای خود تولید کند.

براساس یک تعبیر وسیع‌تر، متمرکز بر گزینه‌های بدون محدودیت سیاست خارجی، استقلال به معنای کاهش وابستگی آمریکا به واردات نفت تا جایی است که این کشور بتواند از یک قحطی عرضه پایدار، بدون لطمه اقتصادی غیرضروری یا ناراحتی جغرافیایی سیاسی، خود را نجات بخشد.

برخی طرفداران استقلال انرژی به‌ویژه بر محدودسازی میزان نفت وارداتی به آمریکا به کشورهایی تکیه کرده‌اند که بی‌ثبات تلقی شده، غیرقابل اطمینان شناخته شده یا نسبت به منافع آمریکا متخاصم‌اند.

گفتمان‌های استقلال انرژی معمولا تنها بر موضوعات امنیت عرضه تکیه می‌کنند، بدون آنکه به تدارکات عرضه، جریان‌های داد و ستد و موضوعات اقتصادی و زیست‌محیطی توجه کافی بکنند.

اخیراً دوباره مد روز شده که در واکنش به قیمت‌های بالاتر انرژی و تهدیدهای ضدخطوط عرضه بی‌ثبات و بدون امنیت، ایده استقلال انرژی را دوباره تجدید حیات بخشند؛ توگویی رسیدن به چنین وضعیتی قیمت‌های انرژی را کاهش داده، بی‌ثباتی قیمت‌ها را کم کرده، امنیت انرژی بیشتری را به ارمغان آورده و آمریکا را از تمام قیدها و محدودیت‌های سیاست خارجی رها می‌سازد.

ساختار زیربنایی فعلی انرژی که طی قرن میلادی پیش ساخته شده، برای تواناسازی تولید قابل‌اطمینان و به مقصدرساندن ارزان و کم‌هزینه سوخت‌ها به مصرف‌کنندگان به‌وجود آمده است.

مقیاس این سامانه عرضه انرژی فوق‌العاده بزرگ است. اعمال تغییرات اصلی، اضافات یا بهسازی‌های آن، زمان آماده‌سازی طولانی و سطوح بالای سرمایه‌گذاری را می‌طلبد.

این ساختار زیربنایی یکی از کم‌هزینه‌ترین سامانه‌ها برای بهره‌برداری مداوم منابع سوخت سنگواره‌ای نسبت به سایر منابع انرژی، مانند انرژی‌های تجدیدپذیر و پایدار بوده است.

سوخت‌های سنگواره‌ای جای خود را در بازار مسلط خویش حفظ کرده‌اند، نه تنها به خاطر کارایی و فراوانی‌شان بلکه همچنین به خاطر ساختار زیربنایی درجا که می‌تواند این سوخت‌ها را تا اقصی‌نقاط جهان برساند.

همان‌گونه که نفوس و جمعیت رشد کرده و تقاضای انرژی افزایش می‌یابد، سرمایه‌گذاری‌های تولید و ظرفیت‌های اضافی باید خود را نشان دهند. اما گسترش ظرفیت اضافی مبتنی بر آرزوی خودکفایی به جای گزینه‌های دقیقا متعادل برای توسعه منابع انرژی پاک، اقتصادی و امن، اغلب به عواقب پیش‌بینی نشده می‌انجامد.

تولید داخلی عرضه‌های نفت و گاز غیرمتعارف، برای مثال، می‌تواند گران‌تر، سبب تخلیه بیشتر منابع یا ناسازگارتر از لحاظ زیست‌محیطی نسبت به نفت و گاز به‌دست آمده از بازارهای بین‌المللی باشد.

در حال حاضر، تولید یک بشکه نفت از «سنگ‌های نفت‌زا» در آمریکا به نام «اویل شیل» 55 دلار هزینه برمی‌دارد درحالی که همان میزان نفت تولیدش در عربستان 5 دلار هزینه دارد. تولید «اویل شیل» مقدار بسیار زیادی آب می‌برد و به‌طور بالقوه عواقب وخیم و منفی زیست‌محیطی دارد.

زغال‌سنگ که شاید فراوان‌ترین منبع طبیعی داخلی در کشورهای مهم مصرف‌کننده انرژی مانند آمریکا، چین و هند است، گزینه خوبی بر مبنای امنیت و اقتصادش است اما عواقب عملیات معدن‌کاری و نیز انتشار گازهای گلخانه‌ای و موضوعات کیفیت هوای همراه با استفاده از زغال‌سنگ برای تولید نیروی برق یا مصرف آن به‌عنوان سوخت مایع بی‌نهایت زیانبار است، اگر به ملاحظات اقلیمی توجه کنیم.

استقلال انرژی حتی نمی‌تواند به قول و قرارهای خود در زمینه امنیت وفادار بماند. در زمان‌های قطع عرضه، اعتماد به نفس در سطح ملی و عرضه انرژی خودی همیشه امنیت انرژی بیشتر به همراه نمی‌آورد.

اگر پاسخگویی عرضه جهانی پس از توفان‌های کاترینا و ریتا در سال 2005 نبود، ضربه وارده به قیمت‌های انرژی در آمریکا می‌توانست بسیار بدتر باشد.

تمام تولیدکنندگان و صادرکنندگان انرژی و مصرف‌کنندگان و واردکنندگان آن با یک به هم‌وابستگی متقابل، به یکدیگر متصل‌اند. تمام آنان نسبت به هر رخدادی، در هر کجا و در هر زمان که بر عرضه و تقاضا تاثیرگذار باشد، آسیب‌پذیرند.

آینده انرژی آمریکا احتمالا دست‌کم بخشی با رخدادهایی شکل خواهد گرفت که خارج از کنترل و فراسوی نفوذ آمریکاست. درخواست‌ها برای استقلال انرژی با آرزوی پیشرفت‌های مهم فناوری و ایجاد یک حلقه تعهد ملی در کوتاه‌مدت هر دو غیرواقعی و دست‌نیافتنی است.

در نبود اراده قاطع سیاسی برای به‌عهده‌گرفتن آن گام‌های لازم به‌منظور بهسازی کارایی و محیط‌زیست و تشویق توسعه منابع انرژی داخلی و نیز گسترش اشکال مختلف انرژی‌های پایدار و تجدیدپذیر، آموختن مدیریت خطرهای همراه با وابستگی واردات احتمالا تنها راهکار خواهد بود؛ دست‌کم برای آینده قابل پیش‌بینی.

گرچه کاهش وابستگی آمریکا به واردات، ما (آمریکا) را امن‌تر خواهد کرد، اگر دوباره اعمال‌کردن کنترل قیمت‌ها از داخل کشور رخ ندهد، آمریکا هنوز نسبت به افزایش قیمت جهانی نفت آسیب‌پذیر خواهد بود؛ حال می‌خواهد وابستگی به واردات 20 درصد یا 60 درصد باشد.

به علاوه، این ایده که به سادگی کاهش وابستگی آمریکا به نفت وارداتی به‌طور چشمگیری گزینه‌های سیاست خارجی آمریکا را بهتر می‌سازد نیز به اصطلاح آدرس غلط داده و بالقوه برای بسیاری از روابط موجود زیانبار است.

حتی اگر آمریکا از لحاظ انرژی خودکفا می‌بود، تا زمانی که متحدانش وابسته به واردات باقی می‌ماندند، نفوذش احتمالا از لحاظ دیپلماتیک کمتر می‌شد؛ چراکه جهان می‌توانست بیشتر قسمت قسمت بشود.

وابستگی متقابل بین کشورهای مصرف‌کننده و میان مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان باید به‌عنوان وسیله‌ای برای یافتن راه‌حل‌های مشترک برای مسائل انرژی سهیم شده جهانی شامل ملاحظات زیست‌محیطی، امنیتی و اقتصادی باشد.

واقعیت به هم‌وابستگی

به‌رغم این تنش‌های داخلی و فطری و شماری از قطع‌شدن‌های چشمگیر عرضه، داد و ستد انرژی به نحوی شایسته به جهان خدمات ارائه کرده است. طی دهه‌ها، بخش‌های عمومی و خصوصی کار کرده‌اند تا بازرگانی انرژی را در زمینه کالا و خدمات افزایش دهند درحالی که برای مصرف‌کنندگان کم‌هزینه‌ترین منابع انرژی را فراهم سازند.

تا جایی که به بازارهای مالی و کاری جهان مربوط می‌شود، توانایی حرکت انرژی از مرزها یک منبع امنیت و پس‌انداز ارز بوده و یک مبنای روابط تجارت و دیپلماتیک خارجی است.

از 193 کشور جهان، هیچ‌کدام از لحاظ نرژی مستقل نیستند. حتی کشورهای مهم صادرکننده نفت مانند عربستان، روسیه، نروژ، امارات متحده عربی و نیجریه تماما انرژی را یا به شکل فراورده‌های نفتی تصفیه‌شده، برق، گاز طبیعی یا به‌صورت زغال‌سنگ وارد می‌کنند.

نفت درحال‌حاضر منبع انرژی‌ای است که بالاترین میزان داد و ستد را دارد؛ یعنی حدود 60 درصد نفت جهانی فراسوی مرزهای ملی داد و ستد می‌شود. درصدهای داد و ستد بین‌المللی گاز طبیعی و زغال‌سنگ کمتر است اما بازهم به ترتیب 25 درصد و 17 درصد تولید است که چشمگیر است.

در دهه‌های آینده، انتظار می‌رود داد و ستد جهانی در تمام 3 نوع سوخت به‌طور چشمگیری افزایش یابد. تا سال 2030، انتظار می‌رود حجم داد و ستد جهانی نفت دوبرابر و گاز طبیعی 3‌برابر شود.

بازار جهانی نفت بسیار دور از کامل‌بودن است و نفوذ سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) در قیمت‌گذاری عرضه نفت در بازار به هیچ‌وجه غیرچشمگیر نیست. یکی از گفتمان‌های اصلی کاهش وابستگی به نفت وارداتی، کاهش نفوذ استراتژیک و راهبردی کشورهای خاورمیانه است.

این احساس به‌ویژه پس از حملات 11 سپتامبر و در میانه جنگ عراق، بسیار قوی است. اما بااین‌حال، کشورهای تولیدکننده نفت برای ثبات اقتصاد داخلی خود به این بازارها تکیه دارند.

بنابراین، روند کار برای کشورهای تولیدکننده نفت تلاش برای به‌دست‌آوردن قیمت باثباتی است که اجازه دهد بازار برایشان با قطعیت و ثبات باشد تا بتوانند سرمایه‌گذاری کنند و درآمدهای مداوم داشته باشند.

هزینه تولید نفت در مناطق مختلف جهان براساس چهارچوب‌های سرمایه‌گذاری، چالش‌های فناوری، کیفیت نفت خام و هزینه‌های پالایش و حمل و نقل فرق می‌کند. چون انواع مختلف نفت خام در یک بازار جهانی معامله می‌شود، تمام جهان از کارایی و پس‌انداز آن بازار سود می‌برد.

درضمن، بازار جهانی نفت درصورت قطع‌شدن عرضه، امنیت را حفظ می‌کند. یک اعتصاب عمومی در ونزوئلا در دسامبر 2002، حدود روزی 3 میلیون بشکه نفت را از بازار جهانی کم کرد.

آمریکا به‌ویژه به سختی از این قطع عرضه ضربه خورد، زیرا در آن زمان 13 درصد نفت وارداتی آمریکا از ونزوئلا می‌آمد. تاثیر قطع عرضه با افزایش واردات نفت از مکزیک و کشورهای خاورمیانه، به‌ویژه عراق خنثی شد.

بازار جهانی نفت، در زمان‌های قطع عرضه اجازه می‌دهد تخصیص منابع عرضه نفت با کارایی صورت گیرد. از سوی دیگر، استقلال، مانند بسیاری از سیاست‌های انزواگرایی، خطر منتهی‌شدن به هزینه‌های بالاتر و انعطاف‌پذیری کمتر و در نتیجه عدم امنیت بیشتر را طی قطع جریان عرضه، دارد.

ساختار زیربنایی انرژی جهانی به‌ویژه برای حمایت و پشتیبانی از روابط به‌هم وابسته طراحی شده است. یک ساختار زیربنایی عظیم جهانی انرژی شامل خطوط لوله، تانکرها، بنادر، پایانه‌های صادرات و واردات، پالایشگاه‌ها و تجهیزات فراوری حول محور داد و ستد جهانی انرژی ساخته شده است.

اگر بخواهیم این ساختار را به‌طور چشمگیر تغییر دهیم یا یک ساختار زیربنایی جدید بسازیم، باید مقادیر عظیمی وقت و سرمایه صرف کنیم. تا اندازه‌ای، این هزینه سبب شده که بسیاری از احتمال‌های قطع عرضه انرژی که در غیر این صورت در اثر جر و بحث‌های سیاسی یا اقتصادی نتیجه می‌شد، روی ندهد.

همان‌گونه که روابط میان ونزوئلا و آمریکا طی چندین سال اخیر بدتر شده و بسیاری از تحلیل‌گران امنیت پیش‌بینی کرده‌اند که کاراکاس احتمالا صادرات نفت خود را به بازار آمریکا قطع خواهد کرد.

ونزوئلا و آمریکا در یک رابطه مهم انرژی با هم سهیم هستند. ونزوئلا فراهم‌کننده 11 درصد واردات انرژی آمریکا و آمریکا خریدار حدود 60 درصد صادرات نفت و فرآورده‌های نفتی ونزوئلاست.

یک شبکه بزرگ پالایشگاه‌های متعلق به شرکت CITGO – که یک شعبه شرکت نفت ونزوئلا موسوم به PDVSA است – در آمریکا واقع شده و مخصوص قبول و فراوری نفت خام ونزوئلاست.

به‌رغم سخنرانی‌های داغ هوگو چاوز درباره فرستادن نفت خود به سایر نقاط جهان و «کناره‌گیری از بازار آمریکا»، از لحاظ اقتصادی برای ونزوئلا امکان ندارد صادرات خود را به آمریکا قطع کند، بدون آنکه به‌طور ناگهانی یکی از جریان‌های درآمد اصلی‌اش نیز قطع نشود.

این حقیقت بازتاب واقعیت‌های اقتصادی رابطه نزدیک جغرافیایی میان آمریکا و ونزوئلاست؛ همان‌گونه که هزینه‌های تجهیزات پالایشی نفت خام باید در آمریکا صورت گیرد.

سال‌های بسیار دراز طول کشید تا توسعه سطح به هم وابستگی به جایی برسد که امروز در جهان وجود دارد. بازار جهانی نفت بزرگ‌ترین بازار کالا در جهان است و شامل داد و ستد در امور مالی، کار و سایر کالاها و خدمات همراه آن است.

با هر رابطه تجاری که به منظور تولید یا داد و ستد یک منبع انرژی با گذشتن از مرزهای ملی تشکیل شده، کشورها با یک کسب و کار جدید به هم متصل شده‌اند. طی سالیان متمادی، برقراری روابط تجاری، تبدیل به روابط دیپلماتیک شد و سپس به شکل ارتباطات جغرافیای سیاسی درازمدت تکامل یافت.

بسیاری از این روابط در گفتمان‌های استقلال انرژی مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. داد و ستد نفت سپر بلای سیاسی برای جزء قراردادن اهداف سیاست خارجی نسبت به کل‌بودن پیوندهای بازرگانی شده است.

در ضمن، این داد و ستد منبع اصلی تامین مالی تروریسم و یک منبع عدم امنیت است زیرا آمریکا را به‌ مناطق فرار و بی‌ثبات جهان متصل می‌کند. به‌نظر متناقض می‌آید که بگوییم بدون این اتصال‌ها جهان جایی امن‌تر از امروز خواهد بود.

در حقیقت، یکی از منافع روابط بازرگانی آن است که کشورها در یک نفع مشترک سهیم می‌شوند تا بتوانند روابط صلح‌آمیز و ثبات را نگه دارند.

اعتماد زیاد از حد به هر نوع سوخت یا هر عرضه‌کننده، منبع بالقوه عدم امنیت است. اما در موضوع سخن‌پراکنی‌های مربوط به استقلال انرژی - که در گفتمان‌های سیاستگذاری آمریکا استفاده می‌شود - این عبارت بیشتر حال و هوای اتهام‌زنی به خود گرفته که برای نگه‌داشتن حلقه‌های اتصال مهم سیاست خارجی به‌هیچ‌وجه مثبت نیست.

قطع‌کردن روابط داد و ستد انرژی به‌منظور آسان‌سازی محاسبات سیاست خارجی، کوته‌بینانه است. یک سیاست خارجی آینده‌نگر، به‌ویژه با درنظرگرفتن چالش‌های تغییرات اقلیمی جهان، باید حلقه‌های اتصال انرژی و سیاست خارجی را به‌عنوان فرصتی مغتنم برای حمایت بیشتر از ارتباطات و همکاری‌ها در آغوش گیرد تا بتواند جغرافیای سیاسی روابط به هم وابسته انرژی ما را درحالی که مرحله گذار خود را به یک آینده جدید انرژی طی می‌کنیم، مدیریت کند.

یک پارادایم سیاست جدید

دوری‌جستن از اعتماد زیاد از حد به یک سوخت یا فراهم‌کننده انرژی مشخص، بده‌بستان‌های پیچیده‌ای را در میان اهداف اقتصادی، امنیتی و زیست‌محیطی می‌طلبد.

اما شماری از گزینه‌های سیاستگذاری بالقوه برای افزایش امنیت انرژی وجود دارد؛ کاهش تقاضا، تنوع سوخت‌ها و منابع آنها، مطمئن‌سازی ساختار زیربنایی فیزیکی و مدیریت روابط جغرافیای سیاسی.

کاهش تقاضا را می‌توان با ترکیبی از کارایی بیشتر سوخت و سیاست انگیزه‌دادن به کاهش مصرف محقق ساخت.

استانداردهای کارایی سوخت خودرو بالا برده شده اما هنوز هم بهسازی بیشتر بدون مصالحه در زمینه ایمنی و عملکرد ممکن است. تولید بیشتر را می‌توان با افزایش دستیابی به منابع داخلی و افزایش انگیزه‌ها برای تولید نفت از منابع غیرمتعارف، مانند «اویل شیل» محقق کرد.

تنوع بیشتر در انتخاب سوخت هم با افزایش بیوسوخت‌ها (مانند بیوگاز) و تولید سوخت‌های مایع از زغال‌سنگ امکان دارد. پیشرفت‌های فناوری در ساخت خودروهای دوگانه قابل شارژ هم یک گزینه است.

هر یک از سیاست‌های در دسترس برای بهسازی امنیت انرژی همراه با بده بستان‌های بالقوه است. کارایی و انگیزه‌ها برای کاهش مصرف، اغلب لازمه‌اش افزایش هزینه‌هاست؛ چه در سرمایه‌گذاری‌های بالادستی و چه در افزایش قیمت‌ها برای افراهم‌سازی تغییرات در رفتار مصرف‌کنندگان.

گزینه افزایش دسترسی به منابع نفت داخلی و تشویق افزایش تولید، موضوعات مهم زیست محیطی را مطرح می‌سازد و احتمالا یارانه‌های بیشتری را می‌طلبد.

توسعه گزینه سوخت‌های کم کربن مانند بیوسوخت‌ها، خودروهای با موتورهای دوگانه قابل اتصال به برق خانگی و شارژپذیر و تبدیل زغال سنگ به سوخت مایع همه و همه هزینه‌های عظیم بالادستی را می‌طلبد.

به‌علاوه، بیوسوخت‌ها موضوعات مهم امنیت غذایی، منابع آب و بهره‌برداری از زمین را مطرح می‌سازند. خودروهای دوگانه قابل شارژ، مدرن‌سازی تولید برق، خطوط انتقال نیرو و تجهیزات توزیع، فناوری بهتر باتری‌ها را می‌طلبد.

در ضمن، به طور سرجمع، انتشار دی‌اکسید کربن حاصل از تولید و بهره‌برداری مایعات به دست آمده از زغال سنگ، بیش از انتشار آن از نفت است. حتی اگر دی‌اکسید کربن حاصله جذب و تجزیه شود، میزان کربن آن سوخت باز هم بدتر از کربن به دست آمده از نفت است.

حتی اگر این گزینه‌های سیاست انرژی پیگیری شود، هنوز به احتمال قوی، در صورت نبود تغییرات عمده رفتاری و فناوری، آمریکا نیاز به وارد کردن بخشی از نفت خود دست‌کم تا سال 2030 دارد.

تنوع در عرضه‌کنندگان نیز، یک اصل مهم است که باید رعایت شود. آمریکا در حال حاضر نفت خام و فراورده‌های نفتی خود را از حدود 35 کشور وارد می‌کند. حدود 48درصد این منابع از کشورهای نیمکره غربی و 17درصد از کشورهای خاورمیانه می‌آید.

5 منبع اصلی واردات نفت آمریکا عبارتند از؛ کانادا، مکزیک، عربستان، ونزوئلا و نیجریه که 58درصد نیازهای نفتی آن را برآورده می‌کنند.

زمان‌های آماده‌سازی طولانی و سرمایه‌گذاری اساسی لازم است، پیش از آنکه تغییرات چشمگیر در تولید و بهره‌برداری انرژی در مقیاسی به آن اندازه بزرگ ظاهر شود که به طور چشمگیر تاثیرگذار باشد.

توسعه ساختار زیربنایی، پیشرفت‌ها در فناوری و برنامه‌ریزی‌ها تماما زمان‌بر هستند؛ زمانی که بسیار طولانی‌تر از چرخه انتخاباتی نمادین است. به‌علاوه، سیاست‌ها اغلب در واکنش به مسائل و بحران‌های روز طراحی می‌شوند و نه برای مسائلی که در افق‌ها پدیدارند.

سیاست انرژی امروز نه‌تنها باید از درس‌های گذشته بیاموزد، بلکه همچنین بهتر است برای مسائل آینده آماده شود.

هنگامی که راه‌حل سیاست‌های بالقوه درون چهارچوب بده بستان‌های اقتصادی، زیست محیطی و امنیتی همراه هر یک از آنها در نظر گرفته شود، آن‌وقت آسان می‌شود دید که چرا تصمیم‌گیری در مورد سیاست‌های انرژی پیچیده، از لحاظ سیاسی غیرعامه‌پسند و اغلب دیرهنگام است.

در حال حاضر، بهترین گزینه برای سیاست‌ها، کاهش مصرف با هدف بهسازی محیط زیست و کارایی افزایش عرضه سوخت‌های با پایه غیرسنگواره‌ای از طریق فناوری‌های جدید و تنوع و گسترش عرضه سوخت‌های متعارف است، در حالی که جغرافیای سیاسی دادوستد جهانی انرژی نیز باید مدیریت شود.

عامل آب و هوا

با نگاهی به آینده، حلقه اتصال و پیوند بین انرژی و تغییرات آب و هوایی، چالش اصلی برای برنامه‌ریزی انرژی خواهد بود.

همان‌گونه که پیش‌بینی شده، تقاضای جهانی انرژی روبه‌رشد است، یک اتفاق نظر کلی سیاسی و علمی ظهور کرده است که تغییرات اقلیمی جهانی در حال شکل‌گرفتن بوده و آنکه افزایش غلظت‌های دی‌اکسیدکربن ساخته دست بشر سبب افزایش دمای کره زمین شده است.

چالش اصلی پیش‌رو، فراهم‌سازی منابع انرژی کافی، قابل اطمینان و قابل پرداخت است، در حالی که انتشار گازهای گلخانه‌ای را محدود ساخته و بتوانیم خود را با تغییرات جهانی اقلیم و آب و هوا وفق دهیم.

این یک چهارچوب جهانی را می‌طلبد که درون آن کشورها بتوانند برنامه‌‌های ملی خود را توسعه داده و اعمال کنند تا انتشار گازهای گلخانه‌ای را کاهش داده و محدود سازند. این محدودیت‌ها به گونه‌ای چشمگیر طریقی که ما انرژی راتولید و مصرف می‌‌‌کنیم، تغییر خواهد داد.

اقتصاد آمریکا و تا اندازه‌ای اقتصاد جهانی، بر مبنای انرژی ارزان ساخته شده است. در آینده پیش‌رو، احتمالا این ساختار باید تغییر کند.

سوخت‌های فسیلی یا سنگواره‌ای بیش از 85 درصد تقاضای فعلی انرژی جهانی و بیش از 95 درصد نیازهای کشورهای توسعه یابنده را فراهم می‌سازند.

مقیاس عظیم ساختار زیربنایی انرژی موجود برای تولید، به مقصدرسانی و مصرف سوخت‌های سنگواره‌ای معنایش آن است که زمان‌گذار برای دوری از اقتصاد مبتنی بر کربن طولانی است.

در عین حال، همکاری و شراکت جهانی فزاینده لازم است تا اعتماد به یکدیگر را در کشورها نهادینه کرده و آنان را قادر سازد تا کارایی انرژی را افزایش داده، مصرف سوخت‌های کم انتشار یا بدون انتشار گازهای گلخانه‌ای را تشویق کرده و توسعه و گسترش فناوری‌های جدیدی را به وجود آورد که کشورها را برای ارضای نیازهای انرژی و آب و هوایی خود آماده سازد.

انشعابات و شاخه شاخگی‌های جغرافیای سیاسی تغییرات اقلیمی جهان به خاطر مصرف انرژی و وفق دادن‌ها هنوز ناشناخته و بالقوه بی‌ثبات است و این وضعیتی نیست که هر کشوری از آن بتواند اعلام استقلال کند.

سرمایه‌گذاری در آینده

جهان در مسیری به سوی به هم وابستگی حتی بیشتر قرار دارد. اطمینان‌سازی در سطوح کافی امنیت انرژی در یک جهان به هم وابسته، تنوع منابع سوخت‌ها و عرضه‌کنندگان، یک درک سالم برای بده‌بستان‌های درون آن را به منظور ساختن یک سیاست انرژی خوب می‌طلبد و باید دانست و فهمید که سیاست خارجی و سیاست انرژی به طور خلاص‌نشدنی به هم متصل‌اند.

سیاستگذاری انرژی پیچیده است و برنامه‌ریزی درازمدت و سرمایه‌‌گذاری‌های چشمگیری را می‌طلبد و به هیچ وجه در سطح شعارهای قشنگ یا ابداعات در سیاست‌هایی که هنگام فروکش کردن علاقه‌مندی عموم پایدار نمی‌ماند، نیست.

یک ارزشیابی صادقانه‌تر و دیالوگ (مکالمه) و گفتمان بازتر درباره چالش‌های انرژی لازم است، به‌ویژه با در نظر گرفتن نگرانی‌های تغییرات اقلیمی تا جهان بتواند نیازهای انرژی خود را با منابع عرضه انرژی خوب طوری پاسخ گوید که قابل اطمینان، قابل پرداخت و از نظر زیست محیطی قابل قبول باشد.

ترجمه دکتر سیدسعید علوی نائینی
منبع: فصلنامه واشینگتن کوارترلی
پاییز 2007

کد خبر 44640

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز