دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۶ - ۲۰:۰۳
۰ نفر

ترجمه عبدالله آل بوغبیش: هفت سال پیش یکی از وزرای افراطی و رادیکال دولت اسراییل، جلسه کابینه را با این گفته آغاز کرد:

اگر ابوعلی مصطفی دبیرکل جبهه مردمی برای آزادی فلسطین زنده بود، رحبعام زئیفی وزیر حمل و نقل نیز در میان ما می بود.
این جلسه اولین جلسه دولت اسراییل پس از ترور این وزیر اسراییلی به دست گروهی از اعضای جبهه یاد شده در واکنش به دبیر کل خود بود.

پیش از این وزیر، برخی از تحلیل گران و مقامات اسراییلی نیز درباره ارتباط این ترورها و واکنش زودهنگام جبهه مردمی سخن رانده بودند.

اما باید این پرسش را مطرح کرد که دستاورد اسراییل از این ترور چه بود؟ پاسخ هویداست: اسراییل با ضربه ای شدید مواجه شد که از زمان تحمیل اش به منطقه تاکنون مانند آن را تجربه نکرده بود.

پرواضح است که اسراییل هنوز عبرت نگرفته است. زیرا رهبران آن تندروتر و رادیکال تر از گذشته شده اند؛ عواملی زودگذر و آنی به افکار و رفتار آنان جهت می دهد و واکنش های آنان را رسانه های گروهی و افکار عمومی با چشم اندازی از انتخابات ترسیم و تعریف می کنند.

در یک واکاوی سریع از تاریخ ترورهای اسراییلی، درمی یابیم که این ترورها نتایجی معکوس را برای این رژیم رقم زده است.

اکنون اسراییل شوک ترور عماد مغنیه فرمانده نظامی حزب الله لبنان را به همگان وارد کرده است. اما مقامات رسمی و دولتی اسراییل برخلاف عادت همیشگی خود دست داشتن در این ترور را رد کرده اند. پیش از اینها، مسئولان این رژیم سیاست ابهام ( نه به عهده گرفتن مسئولیت و نه رد آن ) را در پیش می گرفتند در حالی که این بار، دست داشتن در ترور را رد کردند.

این امر برخاسته از این نکته است که اسراییل عمق تبعات و پیامدهای این اقدام خود را پیش بینی و درک می کند و نمی خواهد که برای واکنش های احتمالی توجیهی به دست رقیب دهد.

اما در بعد رسانه‌ای و نه رسمی اسراییل، همگی می‌دانیم که این دو با توجه به سوابق تاریخی و ارتباطی، چه پیوند مستحکمی با هم دارند. رسانه‌های اسراییل به صورت آشکار مسئولیت این رژیم را به زبان و بیان آوردند.

یکی از روزنامه های این رژیم به صورت تلویحی بدین موضوع پرداخته و نوشته است : "خنده اولمرت کافی است." اما برخی دیگر این نکته را به جانشین آریل شارون گوشزد کرده اند که ترور سید عباس موسوی دبیرکل سابق حزب الله لبنان، فردی مانند سید حسن نصرالله را به منصه ظهور رساند که توان و قدرت این حزب در ناآرام کردن اسراییل را دو چندان کرد.

علاوه بر آن، مصداقیت حسن نصرالله نیز برای اسراییل تبدیل به مشکلی لاینحل شده است، به طوری که حتی خود شهرک نشینان اسراییلی بیشتر از آنکه سخنان رهبران خود را باور کنند، چشم به سخنان حسن نصرالله دارند تا صحبت های وی را باور کنند.

از این رو عجیب نیست که سخنان سید نصرالله در مراسم تشییع جنازه و سوگواری شهید مغنیه نوعی حالت هیستریا را در میان اسراییلی ها باعث شود، به طوری که آنان همدیگر را به ناشناس کردن خود در سطح جهان و مخفی نگه داشتن هرگونه علامت دال بر اسراییلی بودنشان سفارش می کنند و از همدیگر بخواهند که به برخی از کشورها سفر نکنند و معاملات بازرگانی و سفرهای توریستی خود را لغو نمایند.

اگر اسراییل در ارتکاب جنایات خود امنیت را بهانه قرار می دهد پس چگونه یکی از عوامل تهدید امنیت این رژیم را ترور می کند و سپس از اسراییلی ها در گوشه و کنار جهان می خواهد تا رنج احساس وحشت و نبود امنیت در هر مکان را تحمل کنند؟

اسراییلی‌ها اکنون دوگزینه در پیش رو دارند: یا اینکه منتظر واکنش احتمالی و زودهنگام باشند و حالت آماده باش خود را با ترس و وحشت و هزینه‌های سنگین مادی ادامه دهند یا اینکه به تدریج شرایط و حالت آماده‌باش برداشته شود و پس از آن واکنش حزب‌الله رخ نماید.

در هر دو حالت، نظریه امنیت و به دنبال آن "خنده اولمرت" بی معنا خواهد بود.

روزنامه اماراتی الخلیج
نویسنده: امجد عرار

کد خبر 44551

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز