جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۸۶ - ۰۵:۳۹
۰ نفر

ندا انتظامی: هر گردی، گردو نیست وهر کتابی هم برای کودکان و نوجوانان نیست، حتی اگر مصور باشد و امضای پای کتاب نام نویسنده‌ای باشد که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان شناخته شده باشد.

با این دیدگاه دو کتاب «بادکنک و اسب آبی» و «من، زن بابا و دماغ بابام» به نویسندگی محمدرضا شمس‌هم می‌تواند کتابی برای کودک و نوجوان باشد و هم می‌تواند برای والدین آنها باشد و این یعنی که می‌تواند برای همه باشد.

1) بادکنک و اسب آبی با تصویرگری محمد‌علی بنی‌اسدی، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که نوع نگاه متفاوت آن از شروع هر داستان مشخص است؛ داستان اول این‌گونه آغازمی‌شود:کرم دندان اولین دندانش که در آمد، فوری یک مسواک خرید و داستان دیگر  در مورد قطاری است که از تاریکی می‌ترسد و حکایت تونلی که عاشق سفر است و داستان دیگر درباره هزارپایی است که درنهایت هزار‌ویک‌پایش را دور می‌ریزد و کرم می‌شود. داستان‌های کوتاه این مجموعه همه این گونه هستند:ساده اما با نگاهی فلسفی که ناخودآگاه مخاطب را یاد داستان‌های شل سیلور استاین می‌اندازد.

2)از اسمش پیدا است که قرار نیست خواننده یک داستان عادی باشیم«من، زن بابا و دماغ بابام» از همان ابتدا مشخص می‌کند که شخصیت‌های داستان این سه نفر هستند و همان قدر  زن بابا در داستان نقش دارد که دماغ بابا.

بر خلاف کتاب قبلی این کتاب یک داستان پیوسته ولی اپیزودیک است داستان با این جمله شروع می‌شود:من در بهشت بودم.با خواندن این جمله خواننده به یاد روایت آدم و حوا می‌افتد اما جمله بعدی این اپیزود دیدگاه نویسنده را مشخص می‌کند:بهشت من خیلی کوچک بود.من در بهشت کوچکم واسه خودم کیف می‌کردم.

این بازی با داستان‌ها وافسانه‌های کهن و پیوند آن با فضا و شرایط امروزی تا آخر ادامه دارد، از داستان‌های ایرانی گرفته تا داستان‌های خارجی در این بازی شرکت دارند و در نهایت یک داستان واحد را می‌سازند و برنده نهایی این کتاب، خواننده‌ای است که با داستان‌ها آشنا باشد، اما جذابیت داستان‌ها تشویقی است برای خوانندگان تا سری به ادبیات کهن بزنند و در اینصورت، خواندن مجدد کتاب لذت دوباره خواهد داشت.

پسر انار، ماه پیشونی، پینوکیو، سنگ صبور، لحاف ملا، لوبیای سحرآمیز و شاهزاده کوچولو از قصه‌هایی است که در کتاب استفاده شده است.هرچند که سرفصل‌ها این عناوین را با خود دارد اما بازی‌ای که نویسنده با خواننده انجام می‌دهد با این عناوین متفاوت است و داستان‌ها را چنان با هم پیوند می‌دهد که غیر از اسامی هیچ نشانی نمی‌توان یافت. داستان شاهزاده کوچولو با این جمله شروع می‌شود:درست بالای دماغ بابا سیاره‌ای کوچک قرار دارد.من و پری دریایی و چاه تو این سیاره زندگی می‌کنیم.

جالب اینجاست که در داستان قبلی یعنی لوبیای سحرآمیز مشخص شده که دماغ بابا به‌دلیل دروغ‌هایش دراز شده و چون در حیاط می‌خوابد، با  بارش باران، دماغ او سبز می‌شود و مثل لوبیای سحرآمیز پیج می‌خورد، می‌رود تا نوک ابرها بالا.

3)محمد رضا شمس بیش از30‌عنوان کتاب چاپ کرده که در تمامی این آثار می‌توان رد علاقه او را به ادبیات کهن و اسطوره‌های  ایرانی دید.گاهی این دلبستگی به صورت روایت صرف است و گاهی هم این روایت شکلی متفاوت و تازه به خود می‌گیرد اما در دو حالت او در جست و جوی نگارش خلاقانه است که این بار در کتاب«من، بابام و دماغ بابام» دیده می‌شودکه حاصل جست و جوی او در نگارش اسطوره‌هاست.

کد خبر 44168

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز