دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۵:۱۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: سعید مرتضوی،حمله موشکی آمریکا و ... از جمله موضوعاتی هستند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۲۷ فروردین-جای گرفتند.

محمدكاظم انبارلويي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت با تيتر« تأملات موشكي» نوشت:
روزنامه رسالت،۲۷ فروردین

1- فروردين 95 توئيتي در صفحه شخصي مرحوم آيت الله هاشمي رفسنجاني منتشر شد. در اين توئيت آمده بود: «دنياي فردا دنياي گفتمان است نه موشك‌ ها.» اين توئيت با واكنش تند محافل داخلي روبه‌رو شد. به دنبال آن يك مشت جيره‌خوار اجنبي و اهل فتنه، رزمايش موشكي نيروهاي مسلح و نمايش شهرهاي موشكي را به سخره گرفتند و آن را ماجراجويي تلقي كردند. بعد از آن مرحوم هاشمي رفسنجاني تأكيد كرد: «تقويت قدرت موشكي كشور را لازم مي دانم.» معلوم شد آن توئيت توسط معاون سردبير سايت بدون هماهنگي روي خروجي سايت رفته بود!

حملات موشكي حزب الله و حماس در جنگ‌هاي 33 روزه ، 8 روزه ، 52 روزه و ... نشان داد اتفاقاً گفتمان موشكي، گفتمان امروز دنياست. چرا كه رژيم صهيونيستي پس از 50 سال سلطه، كشتار و غصب سرزمين مردم فلسطين تنها با گفتمان موشكي حاضر به عقب ‌نشيني و پذيرش شكست شد. امروز كه دولت سوريه موفق شده است آخرين پايگاه‌هاي تروريست‌ها را در اين كشور منهدم كند، آمريكا، انگليس و فرانسه به عنوان حاميان اصلي تروريست‌ها در منطقه به گفتمان موشكي روي آورده‌اند. سحرگاه شنبه براي دومين بار آمريكا به بهانه ‌هاي واهي دست به اين اقدام زد.

2- ترامپ بدون اجازه از كنگره و بدون مجوز شوراي امنيت پس از شكست‌هاي پياپي در شوراي امنيت سازمان ملل دست به اين تجاوز نظامي زد. او با آنكه بوش و اوباما را در ايام انتخابات مذمت مي كرد که با 7 تريليون دلار هزينه نتوانسته است به اهداف خود در خاورميانه برسد و هزينه‌كردن در اين منطقه را نادرست و ديوانگي تلقي كرده بود، اما عملاً وارد يك ماجراجويي خطرناك شد كه نمي‌تواند از تبعات آن بگريزد.

او براي اينكه شريك جرمي پيدا كند انگليس و فرانسه را هم با خود همراه كرد و عملاً اين دو كشور و اتحاديه اروپا را شريك جنايت خود كرد تا از هزينه‌هاي آن بكاهد.

موشك‌هاي شليك شده در اين دو حمله هوايي عمدتاً توسط سامانه ضدموشكي سوريه در هوا منهدم شد. خسارت‌هاي ناشي از اين حملات آن قدر ناچيز است كه نمي‌شود آن را ذكر كرد. قدرت‌نمايي مردم دمشق در محكوميت اين حملات و خوشحالي آنها از شكست اين پروژه نشان مي‌دهد آمريكا‌يي‌ها به اهداف خود نرسيدند و آن را فقط يك بزن در رو

تلقي كردند. اما فوايد آن دو حمله براي جبهه مقاومت بي‌شمار  است. مقاومت مي تواند به بهانه اين حملات «صوري» با همان منطق نظامي گري

آمريكا؛ پايگاه‌هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي را مورد هدف موشكي قرار دهد و اين پيام را به واشنگتن، لندن و پاريس منتقل كند كه دوران بزن در رو گذشته است. خط مقاومت سال‌هاست براي مقابله با تجاوز و جلوگيري از جنايت، هر هزينه‌ اي را پذيراست. اين مقطع، طلايي‌ترين فرصت براي تحميل هزينه‌هاي جديد به آمريكا و رژيم‌ صهيونيستي است و بايد از آن به نحو احسن استفاده كند.

ناوگان آمريكا در خليج فارس و پايگاه‌هاي آمريكا در منطقه مي تواند هدف «تأملات موشكي» جبهه مقاومت به ويژه ايران باشد. سرزمين‌هاي اشغالي همانند يك سيبل بزرگ فراروي مقاومت در غزه، لبنان و نيز سوريه است. كافي است سمت و سوي موشك‌ها را به سوي هدف نشانه‌گيري كنيم، هر جا موشك‌ها فرود آيند آنجا هدف است.

3- انهدام موشك‌هاي شليك شده در هوا نشان داد كه سامانه‌هاي دفاعي مقاومت خوب عمل مي‌كنند، ضمن اينكه هنوز از سامانه‌هاي جديد استفاده بهينه نشده است. در عوض، سامانه‌هاي دفاع موشكي آمريكا در سرزمين‌هاي اشغالي و نيز عربستان نشان دادند كه از كارآمدي لازم برخوردار نيستند. لذا مي توان حملات «صوري» و «مشقي» دشمن را با حملات جديد و خونين و واقعي پاسخ داد تا آنها براي هميشه طعم شكست را بچشند و سر جاي خود بنشينند.

آمريكا را بايد به كام يك جنگ جديد كشيد، درست از همان چيزي كه وحشت دارد و از آن پرهيز مي‌كند. ظرفيت افكار عمومي جهان و داخل آمريكا امروز به گونه‌اي است كه اجازه ماجراجويي جديد به سران جنايتكار آنها را نمي دهد. به زودي آنها خواهند ديد از كوه موشك ‌آنها فقط «موش» زاييده مي‌شود. آمريكايي‌ها هر چه در غرب آسيا هزينه كنند، زيان مي‌كنند. اين هزينه و فايده را شايد پنتاگون و سيا و وزارت خارجه آمريكا نفهمد، اما وزير خزانه‌داري آمريكا مي‌فهمد. اين فهم جلوي ماجراجويي آنها را خواهد گرفت.

هارت و پورت غرب را كه امروز به گفتمان موشكي فروكاهيده شده، مي توان با تأملات موشكي به خوبي پاسخ داد. اگر جبهه مقاومت به اين مهم جهت اقدام، امروز فكر نكند فردا خيلي دير است.

4- تجاوز ‌آمريكا به سوريه هيچ دستاورد نظامي نداشت، فقط يك رجزخواني جنگي براي جبران شكست تروريست‌ها در غوطه‌ شرقي است. اينكه وزير جنگ آمريكا اعلام مي‌كند: «محدود بود و پايان يافت» و نيز ترامپ در توئيت خود مي‌نويسد: «خواستيم پيامي به ايران و سوريه بدهيم»، اين دو پيام را بايد درست فهميد و خوب دريافت كرد. مفهوم اين پيام ها اين است كه تأملات موشكي، مقاومت را به سوي مقابله به مثل نبَرَد. اين ما هستيم كه تعيين مي‌كنيم چه كسي چه قدر بايد تنبيه شود. وزير جنگ آمريكا دروغ مي‌گويد حملات محدود بوده و پايان يافته است. آنها دوباره به همين راهبرد روي مي‌آورند چون حمله موشكي اول بي‌پاسخ ماند، آنها به اين حمله دست زدند. اگر اين هم بي‌پاسخ بماند، حمله جديدي در راه است.

علت اينكه ترامپ روز بعثت نبي اكرم (ص) اين پيام را همراه با حمله موشكي به ايران و سوريه و به طور طبيعي به روسيه مي‌دهد، آن است كه مي خواهد بگويد اينکه مي گويند فلسفه بعثت پيامبر اسلام (ص) اتمام و تكميل «اخلاق» بوده، ما آن را قبول نداريم، ما به هيچ قاعده اخلاقي و حقوقي اعتقاد نداريم، هر وقت بخواهيم، به هر كجا بخواهيم، حمله مي‌كنيم و هر وقت هم بخواهيم، آتش‌بس مي‌دهيم. با هر كه بخواهيم معاهده مي‌بنديم و هر وقت بخواهيم، همان را  نقض مي‌كنيم. با چنين دشمني چه بايد كرد؟! تأملات موشكي به ما مي‌گويد از  همان جايي كه ضربه مي‌خوريد، ضربه را، آن هم با موشک هاي نقطه زن وارد كنيد! فيلسوفان سياسي جنگ در ‌آمريكا زماني كه به پايان تاريخ فكر مي كردند و به اين نتيجه رسيدند كه نمي توان گفتمان ليبرال دموكراسي غرب را با گفتگو پيش ببرند، امروزدستان همه آنها روي ماشه موشكي است. كل پارادايم غرب در مواجهه با انقلاب اسلامي و انديشه‌هاي نوراني پيامبر اعظم (ص) پس از شكست مدل‌هاي به روز شده ليبراليسم، امروز محدود به گفتمان موشكي است. هيچ اثر و آثاري از گفتگوي تمدن‌ها ديده نمي‌شود.

شكست فضاحت‌ بار تروريست‌ها در سوريه و عراق، آنها را به اين وادي كشانده است. دورانديشي مقامات نظامي جمهوري اسلامي پس از جنگ در مورد «تأملات موشكي»، ستودني است. اينكه امروز غرب براي مذاكرات موشكي التماس مي‌كند و به دروغ، عمل به تعهدات خود در برجام را موكول به آن كرده، همين ضربه‌پذيري در اين وادي است.

جبهه مقاومت نبايد در ضربه وارد كردن از اين نقطه كه دشمن از آن هراس دارد، به خود ترديد راه دهد. اگر به راهبرد «بزن در رو»ي غرب در اين باره پاسخ ندهيم، قطعاً از همين نقطه ضربه مي‌خوريم.

دنیای فردا دنیای موشک‌هاست نه گفتمان‌ها!

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:

روزنامه کیهان،۲۷ فروردین

همانطور که پیش‌بینی می‌شد، آمریکا حملات «مقطعی» و «پر سروصدایی» را به چند نقطه از سوریه (در سه استان حمص، دمشق و حماه) انجام داد تا به گفته «نیکی هیلی»، نماینده آمریکا در سازمان ملل نشان دهد، «ترامپ مرد عمل است و زمانی که خطوط قرمزی را مشخص می‌کند، اگر کسی وارد آن خطوط شد، آن را بی‌پاسخ نمی‌گذارد.»(!) این حمله درست مثل حمله سابق ترامپ به بهانه حملات شیمیایی صورت گرفت و فقط سروصدا داشت؛ و به قول ستون‌نویس روزنامه انگلیسی «گاردین»، کسی دستاورد آن را ندید!

حمله موشکی آمریکا به سوریه که با مشارکت فرانسه و انگلیس صورت گرفت و طی آن حدود 100 موشک به خاک سوریه شلیک شد، فقط 3 زخمی داشت و 70 درصد موشک‌ها نیز در آسمان منهدم گردید. این حملات اگرچه «بی‌خاصیت»، «پر سروصدا»، پر هزینه و در یک کلام «صرفا سیاسی» بود اما در بطن خود حاوی نکات، پیام‌ها و پی‌آمدهایی بود که تبیین بخشی از  آنها موضوع این نوشتار است.

شاید مهمترین نکته نهفته شده در این موشک‌پرانی‌ها! پیامی بود که حمله کنندگان قصد داشتند به گوش ایرانیان برسانند. «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی آمریکا که عده‌ای در کشور با روی کار آمدنش، سروصدای زیادی به راه انداختند! ساعاتی پس از این حمله توئیت کرد: «سوریه فقط یک سایه است، هدف اصلی ایران است.» راز واکنش قاطع و سریع رهبر انقلاب به این حمله موشکی و پاسخشان به این سه کشور که سرانشان را هم جنایتکار خواندند، می‌تواند در همین نکته نهفته باشد. رژیم صهیونیستی، آمریکا به همراه انگلیس و فرانسه با ادبیات‌های متفاوت به کرات اعلام کرده‌اند نگران ریشه‌کن شدن تروریست‌های تکفیری در منطقه به ویژه سوریه و در نتیجه افزایش نفوذ و اقتدار ایران هستند و اینکه «به هر قیمتی که شده اجازه نمی‌دهیم، ایران در سوریه حضور داشته باشد....بزرگترین خطری که امروز اسرائیل را تهدید می‌کند، تقویت نفوذ ایران در سوریه و مرزهای اسرائیل پس از داعش است.»

از این دریچه، حمله رژیم صهیونیستی به پایگاه «تی-4» حمص که به شهادت 7 مدافع ایرانی حرم منجر شد نیز با حملات موشکی آمریکا، فرانسه و انگلیس به سوریه و پیام تهدیدآمیزش علیه کشورمان مرتبط است. رسانه‌های غربی و صهیونیستی در واکنش به این حمله بی‌سابقه که چند روز قبل از حملات آمریکا به سوریه و از آسمان لبنان انجام شد، نوشتند، اسرائیل قصد دارد با این حمله به تهران پیام بدهد ادامه حضور ایران در سوریه را تحمل نمی‌کند. اگرچه این تحلیل نیز وجود دارد که هدف کوتاه‌مدت صهیونیست‌ها از حمله به مدافعان ایرانی حرم، واداشتن کشورمان به پاسخ و وارد کردن آمریکا به معرکه بود که با هوشمندی جمهوری اسلامی ایران این توطئه، نقش بر آب شد؛ به هر تقدیر هدف هر چه بوده باشد، تردیدی وجود ندارد که این جنایت، بی‌پاسخ نخواهد ماند:

«ایران ما را متهم به حمله به اهداف ایرانی و قتل نیروهایش می‌کند. معتقدم باید تهدیدهای آنها را جدی گرفت. با شناختی که از ایرانی‌ها دارم، وقتی که تهدید می‌کنند، تهدیدشان را عملی می‌کنند.» (دانی یاتوم، رئیس پیشین موساد- دیروز)... «سرویس‌های امنیتی اسرائیل در هر لحظه منتظر پاسخ ایران هستند؛ آنها می‌گویند همین که ایران تلفات خود در تی-4 را رسانه‌ای کرد، یعنی تل آویو منتظر پاسخ باشد.» (روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارونوت- دیروز)

در کنار این پیام و رجز خوانی‌های بعد از این حمله به ویژه از سوی نتانیاهو، ترامپ و مایک پنس، باید به این نکته هم توجه داشت که، آمریکایی‌ها، در جریان برنامه‌ریزی برای حمله به خاک سوریه، به شدت مراقب این بودند که به اهداف ایران و متحدانش آسیبی نرسد: «یک مسئول آگاه در کاخ سفید به ما خبر داد در میان لیست اهدافی که واشنگتن به آنها یورش برده، مواضع ایران و روسیه وجود نداشته است.» (العربیه-دیروز)

بی‌آبروتر شدن شورای امنیت سازمان ملل، از پیامدهای دیگر این حملات موشکی بود. فراموش نکنیم که این تجاوز به بهانه حملات شیمیایی «دوما» صورت گرفت. حملاتی که تا این لحظه هیچ سندی درباره مشارکت دولت سوریه در آن پیدا نشده چرا که هنوز تحقیقاتی در این باره آغاز نشده است! و در مقابل اسناد و شواهد زیادی هست که نشان می‌دهد این حملات توطئه‌ای از سوی همین کشورهای حمله کننده به سوریه بوده تا به تروریست‌های در حال احتضار تنفس مصنوعی بدهند. (به عنوان یک نمونه مراجعه شود به اظهارات مهم ژنرال جاناتان شاو، رئیس سابق نیروهای ویژه انگلیس)

حمله کنندگان به سوریه کشورهای آمریکا، انگلیس و فرانسه یعنی سه عضو دارای حق وتوی شورای امنیت سازمان ملل هستند! نیکی هیلی در همان صحن جلسه شورای امنیت گفت که این قطعنامه چه رای بیاورد و چه نیاورد، علیه سوریه وارد عمل خواهد شد! این کشورها که خود را فاتحان جنگ جهانی می‌دانند، پس از جنگ خود قوانین سازمان ملل و شورای امنیت را نوشته و برای خود حق وتو قائل شده‌اند، اما وقتی از این ساز و کار طرفی نبستند، قوانین خود را به راحتی نیز زیر پا گذاشتند و آبرویی برای سازمان ملل و خود نگذاشتند.

به هر تقدیر، اگر بپذیریم که هدف اصلی آمریکا و نوچه‌هایش از تجاوز آشکار به سوریه، خط و نشان کشیدن برای ایران و متحدانش بوده و این امر بدیهی را هم بپذیریم که عصر، عصر قانون جنگل است و کشورهای زورگو به قوانینی که خود تدوین کرده‌اند هم، عمل نمی‌کنند، آیا صحبت کردن از برجام 2 و مذاکره بر سر توانایی‌های نظامی و موشکی‌مان از قضا با همین سه کشور! عقلانی است؟! کشورهایی که پرونده سیاه برجام را هم در کارنامه سیاه و بلند بدعهدی‌های خود دارند.

در این ماجرا، نقش دلارهای سعودی (نه خود سعودی‌ها) را نباید کمرنگ دید. ترامپ خیلی واضح و روشن اعلام می‌کند امثال بن سلمان، گاوهای شیردهی هستند که باید دوشیدشان و وقتی شیرشان خشک شد، باید ذبحشان کرد. حمله به سوریه از سوی سه کشوری صورت گرفته که طی چند ماه گذشته با هم مسابقه «سعودی‌دوشی» داشته‌اند. گزارش‌های متعددی وجود  دارد که نشان می‌دهد این حملات با هزینه سعودی‌ها صورت گرفته چرا که این روزها، این رژیم از هیچ تلاشی برای نزدیکی به رژیم صهیونیستی دریغ نکرده است. نمونه آن گزارش دیروز رسانه‌های رسمی سعودی درباره اجلاس اتحادیه عرب در «ظهران» عربستان است که خطاب به شرکت کنندگان آن نوشتند: «در نشست ظهران باید صلح با اسرائیل و مقابله با ایران مورد اتفاق قرار گیرد.»

با توجه به قرابتی که فرزندان «ابولهب» و «تئودور هرتزل» پیدا کرده‌اند، هیچ بعید نیست این حملات، به درخواست رژیم صهیونیستی و با هزینه آل سعود صورت گرفته باشد. یعنی طرح از اسرائیل، هزینه با آل سعود و اجرا با آمریکا، فرانسه و انگلیس! اگر این فرضیه قوی را قبول کنیم، باید گفت، در این ماجرا بازنده اصلی همین سعودی‌ها هستند. برای درک این مسئله، کافی است نگاهی به قیمت موشک‌هایی بیندازیم که به خاک سوریه شلیک شد و تنها 3 زخمی بر جای گذاشت! گفته می‌شود قیمت هر یک از موشک‌های شلیک شده به سوریه یک و نیم میلیون دلار است که اگر در 105 موشک شلیک شده ضرب شود می‌شود چیزی حدود 158 میلیون دلار! با توجه به میزان کم خسارات، تلاش آمریکایی‌ها به نزدیک نشدن به اهداف ایرانی، یافت نشدن دستاوردهای این حملات و پاسخی که از ایران گرفتند و صد البته خواهند گرفت، می‌توان نتیجه گرفت، این بار هم سر سعودی‌ها کلاه گشادی رفته چرا که بن سلمان به درخواست ترامپ چیزی نزدیک به 4 میلیارد دلار به آمریکایی‌ها داده است تا این کشور از سوریه خارج نشود! رقمی که به انگلیس و فرانسه داده پیشکش!

این رخداد، درس مهمی هم به همه ما ایرانی‌ها به ویژه دولت محترم داد و آن اینکه، در دنیای سیاست منهای اخلاق، قدرت‌ها برای قانون، منطق، دیپلماسی، مذاکره و وعده‌هایی که می‌دهند، پشیزی ارزش قائل نیستند و برای رسیدن به هدف، حاضرند دست به شیطانی‌ترین جنایات بزنند و با سلاح‌های شیمیایی مردم بی‌دفاع را قتل عام و سپس اعلام کنند، به خاطر اخلاق به سوریه حمله کرده‌اند!  اینکه، در چنین دنیای بی‌رحمی، با اقتدار است که کارها پیش می‌رود نه با لبخند و دیپلماسی و دشمن دیپلماسی بدون قدرت و اقتدار را«ضعف» برداشت می‌کند.  اینکه، کسانی که می‌گویند «دنیای فردا، دنیای گفتمان‌ها است نه موشک‌ها» تا نتیجه بگیرند باید مذاکرات موشکی را هم کلید زد، یا خوش‌خیال و خام‌اندیشند یا به خیانت در میدان دشمن بازی می‌کنند، چرا که امروز، دنیای موشک است و دنیای گفتمان با کشورهایی با مختصات آمریکا، انگلیس و فرانسه تمام شده است.

برخوردهاي دوگانه

غلامرضا ظريفيان در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:

روزنامه اعتماد،۲۷ فروردین

چندي است كه شيوه برخورد با تخلفات صورت گرفته از سوي شخصيت‌ها و جريانات مختلف، فضاي دوگانه‌اي را در جامعه ايجاد كرده است. تلقي افكار عمومي از نحوه برخورد با جريان احمدي‌نژاد و سعيد مرتضوي اين است كه با جريان‌هاي سياسي رفتار يكساني نمي‌شود. برخي جريانات به دلايلي از حاشيه‌اي امن برخوردار هستند و مي‌توانند به هر شيوه و روشي عمل كرده و جامعه را آزرده كنند. جريان احمدي‌نژاد در طول اين مدت از مرزهاي قانوني و هنجارهاي اخلاقي عبور كرد؛ مرزهايي كه عملا براي جريان اصلاحات خط قرمز محسوب مي‌شوند.

 

متاسفانه شاهد هستيم كه با حداكثر رافت و مسامحه با آنها برخورد مي‌شود. اين جريان از التفات ويژه برخوردار است و اين درحالي است كه در مقابل جريان ديگر بهانه‌تراشي شده و با مسائل آن با فوريت برخورد مي‌شود. كوچك‌ترين موضوعات مربوط به جناح اصلاح‌طلب زير ذره‌بين است. اتفاقات اخير در مورد شهرداري آقاي نجفي و مسائلي كه در برج ميلاد رخ داده بود، گواه اين مساله است و ديديم كه چگونه يك شخصيت ملي با سابقه به سرعت احضار و پيگيري شد. اين پرسش در افكار عمومي نسبت به جريان احمدي‌نژاد تقويت شد كه با وجود عبور اين جريان از مرزها و چنين رفتارهايي چرا اين همه تسامح و اغماض صورت مي‌گيرد. شايد به اين دليل كه در دوره‌اي جريان احمدي‌نژاد خدمات ويژه‌اي به اصولگرايان داشته است. موقعيت‌هاي خاص مرتضوي باعث شد كه رسيدگي به پرونده تاكنون زمان ببرد و اين امر حاصلي غير از آسيب زدن به اعتماد افكار عمومي ندارد. به هر صورت اين نوع برخورد‌هاي دوگانه توسط جايگاهي كه مردم از آن انتظار بي‌طرفي دارند، چندان خوب نيست. اين مساله پرسش‌هاي جدي گفته و نگفته‌اي ايجاد مي‌كند. ديديم كه چگونه در بزنگاه‌ها و در مورد جريان احمدي‌نژاد و مرتضوي حرمت قانون و هنجارهاي جامعه را رعايت نمي‌كنند و زماني كه به هر دليلي معيار عدالت به سراغ‌شان مي‌آيد حاضر نيستند مجازات را تحمل كنند. اميدوارم كه در آينده يك نگاه منصفانه به همه جريانات را شاهد باشيم زيرا در اين صورت جامعه احساس امنيت و اعتماد بيشتري خواهد داشت.

واقعیت‌های روز واقعه

جاوید قربان‌اوغلی . دیپلمات ارشد در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:

روزنامه شرق،۲۷ فروردین

با گذشت 48 ساعت از حمله موشکی آمریکا، انگلیس و فرانسه به سوریه، تقریبا همه تحلیلگران در این نکته اتفاق‌نظر دارند که این تهاجم تناسبی با حجم تبلیغات و لفاظی‌های ترامپ و متهم‌کردن دولت سوریه در حمله شیمیایی به دوما نداشته و تغییری در وضعیت و توازن قدرت در عرصه نبردهای میدانی ایجاد نخواهد کرد. اطلاعات منتشرشده از اهداف این تهاجم و مکان‌هایی که مورد اصابت موشک‌ها قرار گرفته‌اند، نشان می‌دهد که برخلاف گمانه‌زنی‌های ناشی از «تبلیغات ترامپی»، هیچ‌یک از مراکز فرماندهی ارتش، نیروی هوایی و مراکز یگان‌های عملیاتی در این تهاجم از اهداف عملیاتی غرب نبوده و بر اساس ادعای کاخ سفید، مراکز تحقیق و تولید سلاح‌های شیمیایی مورد اصابت موشک‌ها قرار گرفته است. از سوی دیگر، ادعای کاخ سفید مبنی بر اینکه تهاجم اخیر تسلیحات شیمیایی سوریه را از «بیخ‌و‌بن» منهدم کرده و برنامه این کشور را برای تولید این‌گونه تسلیحات تا «مدت‌های مدیدی» به تعویق انداخته است، به آن معناست که در صورت تداوم جنگ داخلی در سوریه، هرگونه ادعایی برای استفاده از سلاح‌های شیمیایی در آینده از سوی غرب، اتهامی واهی خواهد بود. بیانیه‌های رئیس‌جمهور آمریکا و تغییر مواضع پی‌درپی او در کمتر از یک هفته از زمان به‌کار‌گیری سلاح شیمیایی علیه دوما تا زمان تهاجم موشکی، هرچند نمایانگر آشفتگی در چرخه تصمیم‌گیری سیاسی دولت آمریکا از زمان روی‌کارآمدن ترامپ است؛ با این وجود پیامدهای پس از تهاجم و به‌ویژه واکنش روسیه، حکایت از آن دارد که تعویق زمان حمله در کنار آشفتگی چرخه تصمیم‌سازی در واشنگتن و نیاز به هماهنگی با متحدان (انگلیس و فرانسه)، مهلتی برای رایزنی‌های پشت پرده بین آمریکا و روسیه بود تا از تکرار شرایط پس از خان‌شیخون و تهاجم موشکی آمریکا به پایگاه نظامی شعیرات که در آن تعدادی از سربازان و اتباع روسی کشته شدند، جلوگیری شود. در همین راستا، به نظر می‌رسد دو قدرت بزرگ اتمی جهان در کنار رقابت در بحران سوریه، در این نکته توافق کرده‌اند که منازعه سوریه باید از سوی این دو مدیریت شده و نباید به سطح مخاطره‌آمیز و درگیری حتی محدود آمریکا و روسیه ارتقا یابد.

سناریوی توافق نیز بسیار ساده و درک‌شدنی است. آمریکا به‌ویژه پس از بیانیه‌های ترامپ که با زبان جدی و شوخی و گاهی مطایبه و بیشتر از طریق توییتر بيان مي‌شد، نمی‌توانست در قبال حمله شیمیایی دست‌بسته مانده و مورد مضحکه قرار گیرد. از سوی دیگر، اشتباه محاسبه‌ای و تکرار تهاجم موشکی به پایگاه نظامی شعیرات نیز می‌توانست مدیریت بحران سوریه از سوی دو قدرت جهانی را به‌شدت در معرض مخاطره قرار دهد. اتاق فکر دونالد ترامپ حل این مشکل را با وجود اکراه رئیس‌جمهور و توییت بمب‌های هوشمند که سامانه دفاع موشکی روسیه قادر به انهدام آن نیست، رایزنی با دیگر بازیگر اصلی و تأثیرگذار بحران سوریه دانسته و در نهایت دو طرف با بمباران نمادین، مشروط به آنکه پایگاه‌ها و سربازان روسیه و همچنین مراکز اصلی قدرت در سوریه و به‌خصوص شخص بشار اسد در این تهاجم مورد هدف قرار نگیرند، به توافق می‌رسند. مراحل بعدی این سناریو مضحک‌تر از اصل آن است. روسیه برخلاف تهدیدهای قبلی، به صدور بیانیه‌ای از سوی سفیرش در آمریکا بسنده می‌کند. قطع‌نامه پیشنهادی روسیه در شورای امنیت تنها از سوی چین و بولیوی حمایت می‌شود تا نیازی به استفاده آمریکا از اعمال حق وتو نباشد و به‌این‌ترتیب پرونده حمله شیمیایی به دوما و تهدیدهای ترامپ نیز بسته می‌شود.  بحران سوریه وارد مرحله جدیدی شده که هرگونه غفلت یا اشتباه محاسبه‌ای از سوی نقش‌آفرینان می‌تواند پیامدهای جبران‌نشدنی‌ای در پی داشته باشد. تردیدی نیست که ایران و روسیه بازیگران و نقش‌آفرینانی هستند که معادله و موازنه قدرت را در منازعه سوریه برهم زده و حکومت بشار اسد را از سقوط حتمی نجات داده‌اند. فارغ از بحث هزینه - فایده در این بحران، باید خاستگاه فکری و استراتژی این دو بازیگر و مهم‌تر از آن قدرت مانور هریک در شرایط حساس را مانند آنچه در یک هفته گذشته شاهد بودیم، ارزیابی کرده و درباره آن مداقه کنیم و بر اساس آن، راهبرد منطبق با واقعیت‌ها و تأمین‌کننده منافع کشور تنظیم شود.

واکنش دیگر بازیگران بحران سوریه در حمله اسرائیل به مقر نیروهای ایرانی در سوریه و شهادت هفت نفر و جراحت عده‌ای دیگر، طرح کناره‌گیری اسد از سوی ترکیه در اوج بحران پس از حمله شیمیایی و آمادگی آمریکا در تهاجم موشکی، حمایت قطر به‌عنوان اولین کشور عربی از این تهاجم و در نهایت قدرت چانه‌زنی روسیه با غرب، واقعیت‌هایی هستند که در روز واقعه می‌توانند شرایط و موازنه را به‌شدت تغيير دهند.

بارها گفته شده است هدف غایی روسیه در ورود به بحران سوریه، احیای قدرت و جای پای شوروی سابق در این منطقه حیاتی از سوی فدراسیون روسیه و استفاده از آن برای بالابردن قدرت چانه‌زنی خود در حوزه‌های استراتژیک این کشور در مواجهه با غرب و به‌خصوص اوکراین و اشغال کریمه است.

کد خبر 402836

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha