دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۸
۰ نفر

همشهری دو - زهره کهندل: دوتار را که به دستش می‌گیرد، گویی جانی تازه در رگ‌های دستان چروکیده‌اش می‌دود و چنان با شور بر تارهای ابریشمی می‌نوازد که گویی تارها چون پروانه‌هایی که پیله را دریده‌اند، بال پرواز می‌گیرند و در تاب انگشتانش می‌پیچند.

موسیقی-آی محمد یوسفی

به مهماني نوازندگي آي‌محمد يوسفي آمده‌ايم. آدرس خانه‌اش را از هركه در روستاي« تگن» شهرستان درگز بپرسيد به شما مي‌گويد، چون آي‌محمد در روستا كه سرشناس است هيچ، در ايران و جهان هم شناخته‌شده است. خانه‌اي همچون ديگر خانه‌هاي روستايي دارد، بي‌هيچ وسيله اضافه‌اي كه خانه‌هاي شهري را تا خرخره پر مي‌كند؛ قالي‌هاي گل‌قرمز و پشتي‌هايي با همان رنگ و تابلوهايي كه همه با هدفي روشن بر سينه ديوار جا گرفته‌اند، عاري از ادابازي‌هاي مدرنيته. پيرمرد خنده‌روي تركمن، با همان قامت خميده، ميزباني ما را مي‌كند. پذيرايي روستايي‌‌ها، يك استكان چاي است كه مي‌تواني به شيوه خودشان در نعلبكي بريزي و جانانه سربكشي. آي‌محمد يوسفي، آدم مهمي است. او شاگرد اولياقلي يگانه بوده و اكنون قديمي‌ترين نوازنده و اصيل‌ترين نوازنده بخشي در ميان تركمن‌هاي ايران است. او از معدود نوازندگاني است كه هنوز با تار ابريشم مي‌نوازد؛ ‌سازي‌ كه صدايي بم‌تر از دوتار سيمي دارد و رنگ و صوت آن متفاوت است. آي‌محمد يوسفي حدود 70سال است كه به شيوه بخشي‌هاي شمال خراسان مي‌خواند و دوتار مي‌نوازد و در زمينه داستانسرايي و نقل افسانه‌ها و آيين‌هاي قومي و منطقه‌اي، هنر كم‌نظيري دارد؛ پيرمرد خوشرو و خنداني كه دلش گرم جوان‌‌هاست و با همين قامت خميده و صداي افسونگرش، به وقت ديدن جوان‌هاي دوستدار موسيقي، «دورتان بگردم» ورد زبانش است. او هم مثل همه پيرمردها، دو تا گوش شنوا مي‌خواهد و دوتا چشم مشتاق براي اينكه داستان‌هايش را با جان دل بشنوند؛ داستان‌ها و افسانه‌هايي كه حافظه او، پاسدار اين گنجينه ارزشمند است.

  • شور نواختن

وقت لمس انگشتانش روي تارها، انگشت شستش بالا مي‌ماند و كهنسالي‌اش بيشتر نمود پيدا مي‌كند اما همين كه صداي لطيف دوتار ابريشمي طنين‌‌انداز مي‌شود، مي‌فهمي كه نواي ساز او هرگز پير نمي‌شود. بخشي آي‌محمد مي‌گويد: چون از جنس هم هستند و با هم هماهنگند، صدايش خوش‌تر است. كرم ابريشم، برگ درخت توت را مي‌خورد تا پروانه شود، كاسه دوتار هم از جنس چوب درخت توت است. تار ابريشم و كاسه توت، زبان هم را خوب مي‌فهمند. وقت نواختن، چنان شوري وجودش را فرامي‌گيرد كه گويي از اين دنيا بريده است. چشمانش را مي‌بندد، مي‌خواند، مي‌نوازد، مي‌لرزد، سرش را با ريتم مي‌چرخاند، آرام مي‌گيرد و باز حالش دگرگون مي‌شود و حالمان را با ساز و آوازش دگرگون مي‌كند. به زبان تركمني مي‌خواند اما گويي داستان به گوش فارسي‌زبان‌ها هم آشناست. عشق، داستان مشترك همه زبان‌هاست. دست‌هاي پيرش را روي تارهاي ساز مي‌كشد و رشته كلامش را با اين سخنان مي‌ريسد: صداي ابريشم با من همنواخت است، صداي سيم به صداي من نمي‌آيد. با سيم هم نوك انگشتانم خون مي‌شود به وقت خواندن و نواختن. صداي دوتار سيم را خوش ندارم، من تك‌نوازم و صداي سيم به خواندنم نمي‌آيد. مي‌گويد: تارهاي ابريشم را وقتي جوان‌تر بودم، خودم از پيله مي‌كشيدم ولي الان حاضري از بازار مي‌خرم، گفته‌ام كه برايم بياورند. فصل ابريشم‌كشي كه باشد، برايم تارهاي ابريشم مي‌آورند، نه از تارهايي كه براي پارچه‌بافي و قاليبافي است. تارهاي ساز، زبرتر است.

  • كاسه دوتار 150ساله و فرزند 70ساله

مادرش اين دوتار را براي برادرش خريده بود. قبل از او، برادرش دوتار مي‌نواخته و بعدش رسيده به آي‌محمد. مي گويد: اين دوتار مال اسماعيل بخشي است، 60سال نوازندگي كرد و بعد از آنكه مرحوم شد، زنش آن را به مادرم «حوا» فروخت و به جاي آن 25 مَن گندم گرفت. آن زمان گندم نبود و گرسنگي بود. مادرم اين دوتار را براي برادرم، كدخدايوسف خريده بود كه الان 8‌سالي مي‌شود مرحوم شده است. حدود 20سال برادرم اين ساز را زد و بعد از آن هم داد به من. قصه كاسه دوتارش را چنان جانانه تعريف مي‌كند كه اگرهم جايي لهجه و واژه‌هاي تركمني اجازه ندهد كل كلام را بفهميم اما قصه را با تمام وجود درك مي‌كنيم؛ اينكه كاسه دوتارش بيش از 150سال عمر دارد يعني دوبرابر سن خودش. عمق كلام و جنس صدايش، جادويي دارد كه مستمع را پاي منبر سخنانش مي‌نشاند. دوتارش را به‌دست گرفته و گاهي هم به سينه مي‌چسباند، انگار فرزندش است؛ فرزندي 70ساله. استاد او اولياقلي يگانه معروف به اولياقلي بخشي بود؛ از دوتارنوازان برجسته ايران. آي‌محمد كه اصالتا تركمني است سال‌هاست كه در روستاي تگن، زندگي مي‌كند. او تعريف مي‌كند كه تا وقتي سرپا بوده، كشاورزي مي‌كرده و شاليكاري برنج داشته است. الان پسرش، كشاورزي مي‌كند و 10هكتار مزرعه شالي دارند. اين روزهاي آي‌محمد به دوتارنوازي مي‌گذرد و با‌ سازي‌ عاشقي مي‌كند كه تارهايي از جنس ابريشم دارد؛ پيرمردي ساده و روستايي كه عمرش را پاي دوتارش گذاشته، مثل بسياري از نوازنده‌هاي روستايي موسيقي مقامي؛ پيرمردي است كه عمرش به عاشقي گذشته و لبخند گويي بر صورتش دوخته شده است.

  • مهجوريت روايتگري با دوتار

اين پژوهشگر موسيقي تأكيد دارد كه اهميت كار ‌آي‌محمد يوسفي همين‌جاست، او موسيقي را با روايتش كامل مي‌داند؛ يعني داستان را تعريف مي‌كند و ترانه‌هاي بين آن را هم مي‌خواند. اين شكل از موسيقي حتي بين بخشي‌هاي كرمانج هم چندان رايج نيست و به‌جز يكي‌دو پيرمرد، جوان‌ها اصلا به سمت روايتگري با دوتار نرفته‌اند. جاويد مي‌گويد: در موسيقي روايتي تركمن‌هاي ايران، ‌آي‌محمد يوسفي تك مانده است. درست است كه چند شاگرد دارد كه يكي از آنها پسرش است اما از ميان شاگردانش كدامشان توانسته‌اند آن فرهنگ را حفظ كنند؟! خود اين جاي بحث دارد. او ادامه مي‌دهد: مكتب تركمن‌هاي شمال خراسان از موسيقي «چاولدور» بهره مي‌برد. چاولدور يك بخشي تركمن بود كه ماجراي جالبي دارد. او نابينا بود و همسر بسيار زيبايي داشت، وقتي مي‌بيند كه همسرش را اذيت مي‌كنند به ايران مي‌آيد، پسرهاي خان تركمن به‌دنبالش مي‌آيند كه همسر چاولدور را از او بگيرند. چاولدور مبارزه مي‌كند و همه اينها تبديل به داستان مي‌شود.

  • عجين شدن صدا و ساز

اين موسيقي‌پژوه به سبك نوازندگي ‌آي‌محمد اشاره مي‌كند كه برگرفته از سبك گوگلان‌هاست كه سبك بسيار سنگين‌تر و باوقارتري است، به‌طوري كه پژوهشگران بزرگ موسيقي جهان معتقدند كه مدنيت اين سبك به شكوفايي هنر خوارزم مي‌رسد و از آن تأثيرات فراواني گرفته است. در اين سبك، صدا و ساز با هم عجين مي‌شود. جاويد توضيح مي‌دهد: همين «جُق جُق»‌ها يا تحريرهاي آوازي به‌صورت ضربه‌اي حين اجرا، به شكلي ادا مي‌شود كه گويي خواننده با اين صدا مي‌خواهد ريتم ايجاد كند. شروع كلام هم با صداي پرطنين و با فشار ادا مي‌شود. در اين سبك، خواننده ملزم است كه معاني و روح كلام را درست بيان كند. اين سبك، قدرت نفس‌گيري، نفس‌گرداني خوب در حنجره و وسعت صداي بالا مي‌خواهد. در مصرع آخر، اغلب اجراها هم شادي‌اي نهفته در نغمات دارند كه بسيار قابل توجه است.

  • سبكي كه نمونه ندارد

هوشنگ جاويد با اشاره به تأثيرگذاري اين مرد بر موسيقي منطقه شمال خراسان مي‌گويد: به‌صورت دقيق از شاگردان‌ آي‌محمد اطلاعي ندارم اما چندنفري را ديده‌ام كه مي‌زنند ولي قدرت استاد را ندارند، البته پسرش خودش به سبك پدر نزديك شده‌است. اين موسيقي‌پژوه خاطرنشان مي‌كند: از گلستان تا خراسان، سبك و شيوه كار آي‌محمد نمونه ندارد. او داستان‌هاي قديمي را كامل اجرا مي‌كند. اجرا‌كردن به اين معنا نيست كه فقط دوتار بزند، اين مرد، 4‌كتاب 300 صفحه‌اي را در حافظه خود دارد و به راحتي آهنگ مورد نظرش را از اين هزار و 200صفحه پيدا مي‌كند و مي‌زند. به گفته او، اين براي جوانان مدعي بخشي‌بودن قابل توجه است. وقتي تفاوت‌ها را نگاه كنيم مي‌بينيم كه جوان‌ها به گرد پاي آي‌محمد هم نمي‌رسند. او گنجينه‌اي را در سينه دارد كه بسيار ارزشمند است. در واقع ‌آي‌محمد، پاسدار يك فرهنگ ديرينه است.كه توانسته نغمات و داستان‌هاي قومي يك فرهنگ را نگهداري كند.

  • حرف‌هايي براي شنيدن

آي‌محمد هم مانند بسياري از روستاييان، دل بزرگي دارد. او همه سال‌‌هاي عمرش را در اين روستا گذرانده، بچه‌هايش در اين هوا قد كشيده‌اند و ديگر دل‌كندن از اين خانه در ميان درختان سربه فلك كشيده، براي او مثل جان‌كندن وسط خياباني با ساختمان‌هاي مرتفع است. تعريف مي‌كند: پدرم خواندنش خوب بود. آن زمان، سواركار بود و اسب نگه مي‌داشت. با آب و تاب از اسب‌هاي اصيل تركمن صحبت مي‌كند؛ از خاطرات گذشته، از زماني كه پدرش اسب نگه مي‌داشته، از عروسي پسر بخشعلي، از زماني كه مرز ايران با شوروي باز بوده و از روزهايي كه ديگر رفته‌اند. برايمان از استادش اولياقلي مي‌گويد كه جايي در ميان مرز ايران و تركمنستان زندگي مي‌كرده و سبك موسيقي‌اش به موسيقي تركمني نزديك است. مي‌گويد كه از آثارش چيزي نمانده اما خليل شادمهر كه يك پايش لنگ است، نوارهايش را مي‌فروشد. كلي حرف براي گفتن دارد كه بنشيند و قسمتي از گنجينه داستان‌ها و افسانه‌هايي را كه در سينه دارد، براي آنها كه گوش جان مي‌سپارند، بخواند.

  • تك‌درخت موسيقي روايتي تركمن‌ها

آي‌محمد يوسفي آدم مهمي است؛ گنجينه‌اي ارزشمند از موسيقي روايي تركمن‌هاي شمال خراسان. به سراغ هوشنگ جاويد، پژوهشگر موسيقي نواحي ايران رفتيم تا با او درِ اين گنجينه اسرار را باز كنيم و از اين پيرمرد مهم تركمن بيشتر بدانيم. او مي‌گويد:‌ آي‌محمد يوسفي را بايد حافظ ميراث فرهنگي دانست. او موسيقي تركمن‌ها را به 2 دسته تقسيم مي‌كند كه يك دسته از اين موسيقي در استان گلستان باقي‌ مانده است و بخش دوم، بيشتر به شرق خراسان كشيده شده است؛ به‌ويژه منطقه درگز و رازوجرگلان كه البته از آن به‌عنوان مكتب درگز هم ياد مي‌شود. اين موسيقي از طرق خاصي وارد منطقه خراسان شد و به لحاظ شيوه نواختن، شيوه اجرا و تعهد به اصالت، وزن سنگين‌تري دارد چون «گوگلان»‌ها، موسيقي روايي را حفظ كرده‌اند و آي‌محمد يوسفي، تنها راوي باقيمانده اين سبك است؛ سبكي كه نوازنده، راوي موسيقايي است و داستان را به همراه موسيقي و شعر اجرا مي‌كند. به گفته جاويد، آي‌محمد حين اجرا، داستان را مي‌گويد، شعر و موسيقي را اجرا مي‌كند و باز داستان را ادامه مي‌دهد.اما اين شكل از روايت يا داستان‌گزاري موسيقي بين تركمن‌هاي «يوموت» از بين رفته و كسي نمانده است كه بنوازد و داستان تعريف كند.

«بخشي» لقبي است كه به برخي از نوازندگان دوتار در شمال خراسان و تركمن‌صحرا داده مي‌شود؛ آنها كه نه فقط كارشان نوازندگي بلكه داستان‌سرايي و آوازخواني و بيان همه احساسات و باورهاي كهن يك منطقه است. حاج ‌آي‌محمد يوسفي 86سال دارد و بيش از 7دهه است كه جانش به نواي دوتار آشناست. 5پسر و يك دخترش هم در پي عشق پدر، دوتار مي‌نوازند. همه آنها صدايي خوش براي آواز دارند و البته نواختن سازهاي ديگر را هم تجربه كرده‌اند. در خانه‌اي كه از در و ديوارش، نواي ساز و آواز مي‌بارد، مگر مي‌شود جز اين بود؟!‌ آي‌محمد مي‌گويد: از 10سالگي مي‌نواختم.

کد خبر 385272

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha