تأثير اين برنامههاي جذاب و دوست داشتني گاهي آنقدر عميق است كه حتي تا دوران بزرگسالي نيز همراه مخاطبان خود خواهد بود. حال كه سينماي هاليوود فروش خود را از اين انيميشنها دارد ، ما نيز بهعنوان كشوري كه در سينما موفق بوده است بايد به تقويت فيلمنامههاي انيميشني بپردازيم و با به نمايش گذاشتن نمادهاي ايراني- اسلامي بتوانيم آثار مخرب نمادهاي غربي را از ذهن فرزندان سرزمينمان پاك و در كنار آن از نظر تكنيكي هم رشد كنيم.
اما چرا اين اتفاق به خوبي نيفتاده است؟ براي پاسخ به اين سؤال و بهمنظور بررسي تأثير انيميشن در جهان، با سيدمحمد حسيني، كارشناس رسانه و سردبير مجله سينما رسانه به گفتوگو نشستيم كه در ادامه ميخوانيد.
- سينماي انيميشن بهخصوص سينماي هاليوود همواره جاذبه خاصي داشته است، اما بهنظر ميرسد از حالت سرگرمي خارج شده و به سمت مفاهيم پيچيدهتر ميرود؛ بهنظر شما اين چرخش در محتوا براي چيست؟
نميتوان اعلام كرد سينماي انيميشن جديدا از موضوع سرگرمي جدا شده و به سمت مفاهيم فلسفي رفته است؛ چرا كه اينگونه نيست و هميشه مفاهيم فلسفي در سينماي هاليوود مطرح ميشده. زيرلايههاي فلسفي يك قدري جديتر شده است كه در اين خصوص مشخصا ميشود به فيلمهاي «درون برون» (inside out) يا فيلم انيميشني «زوتوپيا» اشاره كرد كه جزو فيلمهاي موفق اخير بود.
انگارههاي فلسفي در اين آثار انگارههايي جدي هستند كه اگر مخاطب قدري سواد فلسفي، سواد روانشناختي و انسانشناسي داشته باشد، ميتواند زيرلايهها را داخل فيلم مشاهده كند. ضمن اينكه انيميشنسازان طرز تربيتيآموزشي را هم براي نسل آينده خود نظر ميگيرند و اين را بهصورت فيلم سرگرمكنندهاي براي مخاطب نوجوان و جوان مطرح ميكنند. در اين رابطه ميتوان به فيلم انيميشني «inside out» اشاره كرد كه مراكز وجودي حسي بشر را كاملا مطرح ميكند و همان چيزهايي كه بهنظر من جزو پيچيدهترين پيچهاي فلسفه در حوزه انسانشناسي است داخل يك داستان آورده شده است كه شما ميتوانيد عالم خيال، عالم وهم، تفاوت ميان عالم عقل، عالم ذهن و اين عناصر را در قالب يك داستان ببينيد.
البته بايد به اين توجه داشت كه به مراتب لذتي كه انسان از تماشاي يك قصه ميبرد نيز متفاوت است، اما تا حدودي با سؤال شما موافق هستم كه اين رفتن به سمت پيچيدهتر شدن مفاهيم مطرح شده در داستانها قدري به تم جذابيت سرگرمكننده كه صرفا بهدنبال ايجاد لحظات مفرح بوده، لطمه زده و انيميشن را قدري جلوتر از فضاي عمومي برده است.
شايد ذائقه مخاطب عام مقداري با اين فاصله داشته باشد اما اين فاصله آنقدري نيست كه بشود گفت يك نقطه ضعف براي آثار است. در واقع نوعي چرخش است و شايد در واقع يك ريزهكاري است براي آثار انيميشن كه مخاطب را در فضاي فكريتري فرو ببرد.
- بهنظر شما نقش انيميشن در تلاش غرب براي جهانيسازي چيست؟
اگر بخواهيم بهصورت عام راجع به سينماي هاليوود صحبت كنيم، هرگز در فضاي والت ديزني و استوديوهاي بزرگ انيميشنسازي نميشود هاليوود را تصور كرد. شايد بتوان گفت بخش عمدهاي از آثار بزرگ سينمايي هم دارد وامدار عالم انيميشن ميشود؛ چرا كه رفتن به اين سمت بيشترين تأثيرگذاري را در عرصه جهانيسازي دارد. ضمن اينكه هژموني سينماي آمريكا را بهخاطر اينكه بهشدت وابسته به تكنولوژي انيميشن با كيفيت است بيشتر به رخ ميكشد.
شايد همين تئوري نيز وجود داشته باشد كه فيلمهاي سينمايي نيز با سرعت سرسامآوري به سمت ساختههاي عجيب و غريب انيميشني و جلوههاي ويژه خيليخاص پيش ميروند؛ در اين عرصه نيز مسابقهاي گذاشته شده و ديگر فضاي رئال سينماي كلاسيك كمتر به ذائقه مخاطب خوش ميآيد.
البته بهنظر من يك جور بازي است و اين تجربهاي است كه غرب وارد فضاي تكنيكال خود كرده تا از زمينههاي هژمونيك بيشتر بهرهمند شود و اين بدين سبب است كه تكنولوژي فوقپيشرفتهاي كه ميتواند انجام دهد، در هيچ نقطهاي از دنيا وجود ندارد و غرب منحصرا اين كار را انجام ميدهد.
- براي اين تكنولوژي چه مثالهايي وجود دارد؟
فيلم انيميشني «زوتوپيا» فيلم بسيار خاصي است و ميشود راجع به لايههاي فلسفي فكري و حاكميتي آن صحبت كرد و شكل حاكميتي كه آنجا به تصوير كشيده شده را مورد بررسي قرار داد؛ چراكه جهان آينده پر از رفاه را به شكل تصوير درآوردهاند يا مثلا فيلم «پانداي كنگفو كار» كه اين انيميشن فضاي بسيار سرگرمكننده و خوبي دارد تا مخاطب را جذب كند، در واقع مخاطب پسربچه به شكل شگفتآوري با اين اثر ارتباط برقرار ميكند و نميتواند از آن جدا شود.ضمن آنكه در خلال اين قبيل انيميشنها نوعي سبك زندگي را به كودك آموزش ميدهد و ياد ميدهد كه فضاي زندگي تعريف خاص«فرهنگ باحال»آمريكايي دارد؛ به نوعي رؤياي آمريكايي است كه در فيلمهاي انيميشني جا باز كرده و خود را نشان ميدهد و با مخاطب ارتباط برقرار ميكند.
- يكي از مسائل مهم در سينماي انيميشن استفاده از نمادها بهخصوص نمادهاي فراماسونري و اومانيستي است؛ چطور از اين ابزار استفاده ميشود و راهكار مقابله با آن چيست؟
يك بخشهايي از اين نمادها ساخته ذهن ماست و بخشهايي نيز واقعا در داستان وجود دارد، البته استفاده از اين نمادها در اين انيميشنها بديهي است؛ چرا كه شركتهاي سازنده اين آثار عمدتا شركتهاي يهودي هستند؛ يعني اصلا از آن جنس شركتهاي چندقوميتي نيستند. شايد بتوان ريشههاي اين شركتها را در كارهاي اوليه سينماي هاليوود ديد كه در كتاب «امپراتوري هاليوود» نيل گابلر به آن اشاره كرده است. اينها بهصورت بديهي سبك زندگياي كه سبك زندگي يهوديشدهاي است را در آثار خود نشان ميدهند و در جهان به نمايش ميگذارند.
- شما فكر ميكنيد جايگزيني براي انيميشنهاي هاليوودي در سبد فرهنگي خانوادهها وجود دارد؟
من معتقد هستم ما در سينماي ايران براي ساخت انيميشن به لحاظ تكنيكي چيزي از آنها كم نداريم؛ يعني اگر بخواهيم خودمان را در اين عرصه مطرح كنيم، ميتوانيم رقباي جدياي براي هاليوود باشيم. ميشود گفت افرادي كه در سينماي ايران فعاليت ميكنند بسيار افراد متبحري هستند اما در ايران قابليت استفاده درست از زمانبندي اينها وجود ندارد، انيميشن سازان ايراني بالاترين قشري هستند كه راحتتر از همه اقشار سينما جذب سينماي هاليوود ميشوند و تعداد زيادي از اين افراد در هاليوود فعاليت ميكنند.
دومين بخش براي ساخت يك انيميشن خوب،بخش قصه و درام است. ما در اين بخش،كهنالگوهاي خاص خود را داريم و نسبت به غرب چيزي كم نداريم؛ قطعا فرهنگ ايراني پر از داستانهايي است كه جنبههاي اجتماعي و قابليت جهاني شدن نيز دارد.اما كاستياي كه در اين آثار حس ميشود، زبان فيلمنامه انيميشن است كه ما هنوز درك درستي از اين فضاي سينمايي نداريم.بهخصوص در سالهاي اخير شاهد مشكل فيلمنامهها هستيم و در فيلمهاي شاخص مثل «پشت دروازههاي بهشت»، «شاهزاده روم» و برخي ديگر از آثار انيميشني با ضعف فيلمنامه مواجه بودهايم.
البته خود داستان بنمايه خوبي دارد و تكنيكهاي استفادهشده نيز خوب و قابلقبول است؛ مثلا ما در انيميشن «شاهزاده روم» با يك روايت شاداب نوجوانانه طرف هستيم و روايت به قدري خوب است كه ضعفهاي داستان را ميپوشاند.
ما اگر ميخواهيم در جهان سينما حرفي براي گفتن داشته باشيم بايد بخش فيلمنامهنويسي را بهخصوص در انيميشنسازي تقويت كنيم.
- چند سالي است كه شاهديم انيميشنسازهاي ما دست بهكار شدهاند اما صرف اينكه ما به سمت ظرفي به اسم انيميشن برويم كافي است؟ مظروف آنچه چيزي بايد باشد كه با فرهنگ ما همخواني داشته باشد؟
ما موضوعاتي داريم كه بومي هستند و نگاهشان به عشق، كينه، سخاوت، خساست و ديگر عناصر انساني كاملا بومي است و هيچ ربطي با نگاه موجود و متداول در سينماي هاليوود ندارد.شايد برخي از بخشها همپوشاني داشته باشد، مثلا در همه جاي دنيا انسان عاشق دوست داشتن است و مردم از انسان سخاوتمند خوششان ميآيد.
قصه بايد روايت شود اما شكل نگاه به عشق در نگاه نظامي و مولوي يك شكل است و در نگاه باستاني كه امروزه توسط هاليوود بيان شده است كاملا متفاوت است.برخي جاها نهتنها اين ديدگاهها شبيه به يكديگر نيستند، بلكه متفاوت هم هستند. در اين زمينه بايد رجعتي به داستانهاي خود داشته باشيم؛ چرا كه اينها بهشدت ميتوانند قابليت جهانيشدن را داشته باشند و براي تمام مردم جهان خيلي دوستداشتني ميشوند و ميتواند بازار جدي هم داشته باشد.
با توجه به قابليتها و انيميشنسازان ماهري كه در كشور داريم، بايد در لفافه به اين نكته اشاره كنم كه حتي سينماي انيميشن ميتواند ستون محركي باشد و ما اگر بتوانيم فضاي سينماي انيميشن را به درستي مديريت كنيم، احتمالا در گيشه سينما بهگونهاي ايجاد تحول ميكند كه سينماي رئال ايران هم تقويت ميشود.
- بهنظر شما سينماي رئال از محبوبيت بيشتري برخوردار است يا سينماي انيميشن؟
بازار جهاني سينماي انيميشن جديتر از بازار سينماي رئال است و هاليوود فروش خود را از انيميشنها دارد.در سينماي دنيا هم اگر بخواهيم عرض اندام كنيم، لاجرم بايد به سمت انيميشن پيش برويم و ميتوانيم براي مقابله با نمادهاي فراماسونري از نمادهاي ايراني خود در انيميشنها استفاده كنيم و در جهان به نمايش بگذاريم.
نظر شما