دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۱
۰ نفر

محمدامین خرمی: کشتار مردم بی‌گناه هزاره در روستای میرزااولنگ و سپس کشف گور دسته‌جمعی تعدادی از قربانیان که برخی هم سر بریده شده بودند، بار دیگر زنگ خطری بزرگ را برای دولت و مردم افغانستان به صدا در آورد.

داوود مرادیان

تحركات گسترده نظامي طالبان طي ماه‌هاي اخير، بهانه گفت‌وگوي ما با داوود مراديان، رئيس مركز مطالعات راهبردي افغانستان شد. مراديان طالبان را بازنده زمين سياست در افغانستان مي‌داند. او معتقد است اقدامات افراطي اخير طالبان در افغانستان ناشي از قدرت گرفتن نسل جديدي در اين گروه است كه تندرو‌تر از نسل قديمي است.

  • طبق جديدترين گزارش‌هاي‌ وزارت دفاع آمريكا اكنون تنها كنترل حدود 60درصد از خاك افغانستان در اختيار دولت است. آقاي اشرف غني انتقادها در مورد ناتواني دولت در تامين امنيت را رد مي‌كند و معتقد است سخنان مخالفان از سياسي‌كاري آنها نشأت مي‌گيرد. مي‌خواهيم بدانيم مسئله ناتواني دولت در تأمين امنيت چقدر جدي است.

در اينكه نيروهاي طالبان منطقه جغرافيايي وسيع‌تري را طي 2سال گذشته اشغال كرده‌اند، شكي نيست. قدرت نظامي طالبان اكنون بيشتر از گذشته شده و اين حقيقت كه نيروهاي اين گروه در 20استان افغانستان مشغول جنگيدن با نيروهاي دولتي هستند، خود بازتابي از قدرت نظامي طالبان است. در كنار پذيرش اين واقعيت، 2نكته را نبايد فراموش كرد؛ بايد پرسيد كه آيا طالبان توانسته‌ قدرت نظامي خود و جغرافيايي كه اشغال كرده‌ را به قدرت سياسي ترجمه كند يا خير؟

به‌عبارت ديگر، دستاورد طالبان در جبهه سياسي در مقايسه با دستاوردهاي اين گروه در جبهه نظامي چه بوده است؟ نه‌تنها هيچ نشانه‌اي مبني بر افزايش قدرت سياسي طالبان طي ماه‌هاي اخير ديده نمي‌شود بلكه اين گروه طي اين مدت ماهيت تروريستي خود را بيش از گذشته نشان داده كه كشتار در روستاي ميرزااولنگ نمونه‌اي از آن‌ بود.

فراموش نكنيم كه يكي از دلايل قدرت گرفتن نظامي طالبان، سردرگمي آمريكا در برابر افغانستان بوده است. در 2سال گذشته سياست آمريكا نسبت به افغانستان متوقف مانده است. در سال آخر دولت باراك اوباما، افغانستان از اولويت‌هاي سياسي واشنگتن خارج شده بود و طي 7‌ماه گذشته يعني از زمان ورود دونالد ترامپ به كاخ سفيد هم راهبرد مشخصي براي حضور آمريكا در افغانستان وجود نداشته است. درصورتي كه سياست آمريكا در قبال افغانستان طي هفته‌هاي آينده تعيين شود، احتمالا اين موضوع مي‌تواند توازن قدرت نظامي را تا اندازه زيادي به نفع دولت مركزي تغيير دهد و جلوي پيشرفت نظامي طالبان گرفته شود.

  • وقتي در مورد دلايل افزايش قدرت نظامي طالبان صحبت مي‌كنيم نمي‌توانيم ضعف دولت افغانستان و تنش‌هاي موجود در پايتخت آن‌را ناديده بگيريم. آنچه در كابل در جريان است بيشتر به يك جنگ قدرت شبيه است تا يك دولت وحدت ملي. در واقع سياسيون مشغول امورات انتخاباتي خود هستند. نسبت اختلافات سياسي در مركز را با قدرت‌گيري دوباره طالبان چگونه مي‌بينيد؟

درست است؛ يكي از دلايل قدرت‌گيري طالبان متأسفانه همين تنش‌هاي سياسي در افغانستان بوده است. به‌خصوص اينكه بيشتر انرژي دولت وحدت ملي كه نخستين تجربه براي ما افغان‌ها بود، صرف مديريت تنش‌هاي سياسي شده است و دولت كمتر توانسته آنگونه كه بايد متوجه جبهه جنگ باشد. دليل ديگر هم به برهم خوردن اجماع منطقه‌اي نسبت به افغانستان بازمي‌گردد. كشورهاي عمده منطقه كه تا پيش از اين رابطه سردي با طالبان داشتند، طي 2سال اخير فضاي تنفس بيشتري براي طالبان ايجاد كرده‌اند.

  • طالبان طي 2سال گذشته تغييراتي در استراتژي خود داده است. غيراز اينكه از حملات ايذايي به حملات منظم رو آورده، بخش‌هايي از اين گروه هم حملات‌شان را متوجه مردم كرده‌اند. اين رويكرد را چگونه تحليل مي‌كنيد؟

تجربه نشان داده روند تكامل طبيعي تمامي گروه‌هاي تروريستي به همين شكل است. گروه‌هاي تروريستي اگر متوقف نشوند، نسل جديدي از تندروها جايگزين نسل قديم مي‌شوند. در مورد طالبان هم همين اتفاق افتاده است؛ نسل جديدي از تندروها جايگزين نسل قديم شده‌اند و نسل جديد تندروتر از نسل قديمي هستند. شاهد آن‌ هستيم كه الگوي نسل جديد طالبان، جريان‌هاي تندرويي همچون گروه داعش است. اكنون رقابتي در وحشت‌آفريني در ميان گروه‌هاي تروريستي در افغانستان ايجاد شده است.

  • داعش مدعي شده كه در عمليات حمله به روستاي ميرزااولنگ حضور داشته است. اين اتفاق نادر است. تاكنون همه تصور مي‌كردند كه طالبان نيرويي است كه در مقابل داعش قرار دارد. همكاري داعش و طالبان را چگونه مي‌بينيد؟

اين اشتباه كشورهاي منطقه است. پاكستانيزه شدن ديدگاه كشورهاي منطقه باعث شده تا اين تصور به‌وجود آيد كه طالبان مقابل داعش ايستاده است. پاكستان تروريست‌ها را به تروريست خوب و تروريست بد تقسيم مي‌كند. يكي را در مقابل ديگري قرار مي‌دهد و از يكي در مقابل ديگري حمايت مي‌كند. واقعيت ميداني افغانستان اين است كه هيچ فرقي بين طالبان و داعش وجود ندارد.

  • اما همان‌زمان كه داعش در افغانستان اعلام موجوديت كرد، رهبران طالبان عليه اين گروه اعلام جهاد كردند. اعلام جهاد عليه داعش مقابله با اين گروه نيست؟

ببينيد اگر سابقه طالبان را مطالعه كنيد متوجه مي‌شويد كه آنها گروهي هستند كه هيچگاه اجازه نداده‌اند يك گروه رقيب فضاي مربوط به آنها را اشغال كند. طالبان مي‌خواهد فضاي افغانستان را در اختيار خود داشته باشد بنابراين ظهور هر نوع رقيبي براي طالبان غيرقابل تحمل است. تجربه فعاليت گروه‌هاي مجاهدين در زمان اشغال افغانستان نشان مي‌دهد كه اگرچه آنها هميشه ميان خود اختلاف‌هايي داشته‌اند اما زماني كه دشمن مشتركي مقابل آنها قرار مي‌گرفت، با هم متحد مي‌شدند. اگر درگيري و اختلافي هم بين گروه به‌اصطلاح داعش در افغانستان و طالبان وجود داشته باشد، اختلاف بر سر منابع است نه بر سر اهداف و ايدئولوژي.

  • خاطرم هست كه يك‌سال و نيم پيش كه باهم درباره شدت گرفتن حملات طالبان گفت‌وگو كرديم و در خلال آن به ظهور داعش در افغانستان هم پرداختيم، گفتيد كه مبناي شكل‌گيري داعش اختلافات فرقه‌اي است و به همين دليل در افغانستان زمينه رشد داعش وجود ندارد. طي اين مدت نه‌تنها داعش در افغانستان اعلام موجوديت كرد بلكه اين گروه مناطقي از شرق افغانستان را هم تصرف كرده است. گسترش حضور داعش در افغانستان را در شرايط كنوني چگونه مي‌بينيد؟

در اين رابطه چند سؤال اساسي وجود دارد و آن اينكه داعش در افغانستان به چه معناست؟ آيا اصلا داعش در افغانستان به‌معناي سازماني آن وجود دارد؟ آيا بين گروه‌هايي كه در افغانستان پرچم داعش را بلند كرده‌اند و داعش خاورميانه پيوند سازماني وجود دارد؟ هيچ نشانه قوي در اين زمينه وجود ندارد. از لحاظ ذاتي و ماهيتي، طالبان و داعش 2روي يك سكه هستند. از لحاظ سازماني نمي‌توان گفت داعش در افغانستان شكل گرفته است. داعش افغانستان را نمي‌توان ادامه سازماني داعش خاورميانه تلقي كرد.

  • اشاره كرديد كه آمريكا هنوز در مورد استراتژي خود در افغانستان دچار ترديد است. طي روزهاي اخير بحثي مطرح شده مبني بر اينكه احتمالا آمريكا نيروهايش را از افغانستان خارج كند و به جاي آنها از شركت‌هاي خصوصي مثل بلك واتر استفاده كند؛ يعني همان تجربه‌اي كه در عراق اتفاق افتاد. پيش‌بيني شما چيست؟

ببينيد در آمريكا هرگاه رئيس‌جمهور جديدي سر كار مي‌آيد، او و تيمش ارزيابي جديدي از سياست‌هاي آمريكا در جهان دارند. آقاي اوباما هم همين رويه را داشت و چند ماهي طول كشيد تا سياستش در قبال افغانستان مشخص شود. تيم ترامپ هم سنت هميشگي دولت‌هاي آمريكا را دنبال مي‌كند و به‌دنبال ارزيابي از شرايط است. هنگام انجام ارزيابي، تمام گزينه‌ها روي ميز قرار مي‌گيرد و هزينه فايده مي‌شود تا گزينه نهايي انتخاب شود. گزينه‌هايي كه اخيرا در رسانه‌ها مطرح شده، پيش از اين هم مطرح بوده است. اصل خروج نيروهاي آمريكا از افغانستان به آن شكلي كه درعراق اتفاق افتاد مردود است و احتمال آن‌ بسيار بسيار ضعيف است. اين امكان وجود دارد كه سهم شركت‌هاي خصوصي از نيروهاي نظامي آمريكايي حاضر در افغانستان در جاهايي بيشتر و در جاهايي كمتر شود. كميت و كيفيت نيروهاي آمريكايي مستقر در افغانستان ممكن است كم يا زياد شود، اما اصل باقي ماندن نيروهاي آمريكايي در افغانستان همچنان پابرجاست.

  • بنابراين پيش‌بيني شما اين است كه آمريكا در افغانستان افزايش نيرو مي‌دهد؟

افزايش نيرو اتفاق مي‌افتد فقط ممكن است نوع و كيفيت اين افزايش نيرو به‌گونه‌اي ديگر باشد. يعني ممكن است تركيبي از نيروهاي رسمي و غيررسمي باشد.

  • به نقش پاكستان در جنگ افغانستان بپردازيم. پاكستان نوعي رفتار دوگانه در قبال گروه‌هاي تروريستي و مسلح داشته است. از طرفي گروه‌هاي مسلح داخلي خود مثل تحريك طالبان پاكستان و لشكر جهنگوي را سركوب مي‌كند اما از طرف ديگر به بخشي از نيروهاي وابسته به طالبان افغانستان پناه مي‌دهد. در اين شرايط، پاكستان چه نسبتي با افغانستان دارد؟

دقيقا همان نسبتي كه روسيه با اوكراين و عربستان با قطر دارد. افغانستان يك همسايه كوچك‌تر و ضعيف‌تر است و پاكستان نمي‌خواهد كه يك كشور مستقل را در همسايگي‌اش تحمل كند و براي خود اين حق را تعريف مي‌كند كه در مسائل داخلي افغانستان دخالت كند. اما دولت افغانستان و كشورهاي منطقه ازجمله ايران و غربي‌ها به‌دنبال فشار آوردن به پاكستان براي پذيرش افغانستان به‌عنوان يك كشور مستقل هستند.

کد خبر 379774

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha