یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۳۹
۰ نفر

همشهری دو : پدر و پسر خیلی با هم رفیقند. اگر از نزدیک بشناسی‌شان، تصور کردن فضای ارتباط و تعاملشان کار سختی نیست؛ پدر دست به قلم است و تجربه مدیریت در رسانه‌های مختلفی را دارد و البته استاد دانشجویان روزنامه‌نگاری است.

محمد گرافيست مطبوعاتي است و عكاسي مي‌كند؛ پدر از پسرش مي‌خواهد يك لوگو برايش طراحي كند و پسر عكس‌هايش را به پدر نشان مي‌دهد تا برايشان يك تيتر و شرح مناسب پيشنهاد كند و در اين ميان ديدني است بحث و دعواهاي پدر و پسر بر سر كار!

محمد اگرچه چندان اهل مستقيم تشكر كردن نيست اما خودش را خيلي مديون پدرش مي‌داند؛ «بودنش خيلي به من كمك كرد كه كار را ياد بگيرم، تا اينجا به هر چيزي كه رسيده‌ام همه را مديون پدرم هستم.» با اين حال شايد هيچ‌چيز بيشتر از اين ناراحتش نكند كه كسي بگويد همه موفقيت‌هايي كه در كار كسب كرده به‌خاطر اين است كه پسر دكتر است؛ «همه فكر مي‌كنند همه پيشرفت‌‌هاي من فقط به‌خاطر بودن بابا در مطبوعات است، همه مي‌گويند پدرت هوايت را دارد. من و بابا ديگر جرأت نمي‌كنيم يك‌جا كار كنيم و من همه‌اش سعي مي‌كنم جايي بروم كه با بابا اصلا ارتباط كاري نداشته باشم.» حتي براي مصاحبه هم هرچه اصرار كرديم نتوانستيم راضي‌اش كنيم بيايد دفتر روزنامه همشهري، اين شد كه با دكتر و محمد توكلي جدا جدا مصاحبه كرديم.

مثبت‌تر از انتظار

وقتي دكتراحمد توكلي از محمد حرف مي‌زند گل از گلش مي‌شكفد. او از مسيري كه پسرش براي زندگي و كار انتخاب كرده راضي است؛ «محمد به‌طور فوق‌العاده‌اي از آن چيزي كه من انتظارش را داشتم مثبت‌‌تر عمل كرده. الان خيلي از او راضي‌ام.» محمد، هم از زندگي پدرش راضي است، هم از آنچه در كارش به آن رسيده و هم از انتخاب‌هايش در ديگر ابعاد زندگي. دكتر توكلي آدم واقع‌بيني است و مي‌داند يكي از دلايل مهم ورود پسرش به دنياي مطبوعات، حضور خودش در اين فضا بوده است ولي تأكيد مي‌كند كه محمد از اين امتياز فقط در مرحله ورود استفاده كرده و بعد تلاش خودش باعث موفقيت‌هايش بوده است؛ «سعي كردم راه‌ها را به او نشان دهم، مثلا هر وقت مي‌خواستم به او هديه بدهم برايش كتاب عكس مي‌خريدم و مي‌گفتم براي اينكه بتواني خوب عكس بگيري بايد عكس خوب ببيني و اين همان نكته‌ها و توصيه‌هايي است كه سر كلاس و در دانشگاه به دانشجويانم هم مي‌گويم و فقط مختص پسرم نيست.»

رضايت از شغل

به‌نظر دكتر توكلي آنچه باعث ادامه‌دادن راه پدر توسط فرزند مي‌شود شايد بخشي‌اش طبيعي باشد. آدمي كه از شغلش راضي است، براي بچه‌اش هم آن شغل را مي‌پسندد. از طرف ديگر بازتاب رضايتمندي آن فرد از شغلش در خانه باعث مي‌شود بچه‌ها هم تشويق شوند كه به سمت آن بروند. البته او اعتقاد دارد بخشي از آن هم اتفاق است و فرصت. فرصت به اين معني كه مثلا چون يك نفر در محيطي فعال است، اين امكان برايش وجود دارد كه براي بچه خودش هم در همان موقعيت، كاري فراهم كند. در مورد ورود محمد به‌كار مطبوعات هم تقريبا تمام عوامل بالا دخيل بوده است؛ «واقعيت اين است براي اينكه محمد وارد اين كار شود، اصلا تشويقي از طرف من وجود نداشت. من احساس كردم او خيلي تمايل به‌كار كردن دارد و دوست دارد هرچه زودتر وارد فضاي كار شود، براي همين با دوستانم صحبت كردم و محمد در ليتوگرافي كارش را شروع كرد. من حتي فكر هم نمي‌كردم او در اين كار ماندگار شود. حدس مي‌زدم بعد از 2‌ماه پشيمان مي‌شود و حوصله‌اش از كار سر مي‌رود ولي بعد از كار در ليتوگرافي به بخش ورزشي رفت و صفحه‌بندي را ياد گرفت و ادامه داد و حالا در كنار صفحه‌بندي، عكاسي هم مي‌كند. در واقع خودش بود كه راهش را انتخاب كرد. حتي وقتي مي‌خواست برود دوربين بخرد و عكاسي كند من خيلي با او موافق نبودم. به او گفتم تو الان يك شغل داري كه حقوقش هم نسبتا خوب است، لزومي ندارد 3-2ميليون پول دوربين بدهي. اما او اصرار كرد و من هم كوتاه آمدم و حالا مي‌بينم در عكاسي خيلي موفق‌تر بوده است.»

خود محمد مي‌گويد: «چيز زيادي از سختي‌هاي كار پدرم يادم نمي‌آيد، درحالي‌كه الان مي‌بينم روزنامه‌نگاري واقعا سخت است. شايد يكي از دلايلش اين باشد كه پدرم هيچ‌وقت در خانه از سختي‌‌هاي كار حرف نمي‌زد و خستگي‌ها و ناراحتي‌هايش را كمتر به خانه مي‌آورد».

حساسيت و وسواس

به اعتقاد محمد، دكتر آدم سختگيري است، در كار حساسيت و وسواس بيشتري دارد و تقريبا هيچ‌وقت در كار، آبشان در يك جوي نمي‌رود؛ «من و بابا در كار كل‌كل هم داريم؛ مثلا وقتي كار سايت من نيمه‌تمام بود، بابا وبلاگش را راه انداخت و همه‌اش مي‌گفت من از تو جلو افتاده‌ام يا مثلا وقتي قرار است يك لوگو برايش طراحي كنم، سر طرحش و دير و زود شدنش كلي با هم بحث مي‌كنيم.» اما پدر و پسر بدشان نمي‌آيد موقعيتي پيش بيايد كه در كنار هم كار كنند؛ البته فعلا تا وقتي كه ديگران موفقيت‌ها و موقعيت‌هاي پسر را فقط به‌خاطر پدر مي‌دانند، هر دوي آنها ترجيح مي‌دهند با هم در يك جا كار نكنند. دكتر توكلي با يقين مي‌گويد: «احساس مي‌كنم محمد آنقدر توانايي و استعداد دارد كه احتياج نداشته باشد بگويند اين پسر توكلي است. ضمن اينكه خودش هم آنقدر معرفت دارد كه به ديگران بگويد من پسر فلاني هستم».محمد توكلي تقريبا به همه سؤال‌ها، جواب‌هاي يك كلمه‌اي مي‌دهد و شايد در مورد تنها چيزي كه چند كلمه بيشتر حرف مي‌زند، نگاهي است كه ديگران به او به‌عنوان پسر دكتر احمد توكلي دارند؛ «خيلي‌ها مي‌گويند خوش به‌حالت كه پسر دكتر توكلي هستي! اگر من جاي تو بودم الان پله‌هاي ترقي را چندتا‌چندتا بالا مي‌رفتم، يا خيلي وقت‌ها من و بابا را با هم مقايسه مي‌كنند و مي‌گويند دكتر كجا و محمد كجا! بعضي وقت‌ها كه با بابا در اين مورد صحبت مي‌كنيم، حرف قشنگي مي‌زند، مي‌گويد: من نزديك 60سالم است و تو تازه 34سالت؛ خب زمان بايد بگذرد تا يكسري چيزها جا بيفتد.» از خود دكتر كه بپرسي مي‌گويد: «محمد به لحاظ اخلاقي درست مثل خودم است و خيلي از خصوصياتش شبيه من است؛ البته با احتساب اختلاف سن؛ همين اختلاف سن و شرايط، گاهي باعث يكسري تفاوت‌ها مي‌شود».

کد خبر 342375

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha