یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۷
۰ نفر

همشهری دو - محسن امین- بهاره آقایی: ورودی خانه کیسه‌های گل به استقبال مشتری‌ها نشسته‌اند و به انتظار گلابگیرها. کمی جلوتر، حیاطی چشم‌نوازی می‌کند با درخت‌های قدیمی و باغچه‌هایی که میزبان گیاه‌های دارویی هستند.

گلابگیری

سمت چپ، بچه‌ها سوار تابي شده‌اند كه به درخت بسته شده و سمت راست، مردي روي نيمكتي بزرگ و پهن نشسته؛ مردي كه حدوداً 50ساله به‌نظر مي‌رسد و گلابگير قديمي روستايي است به نام «كله» كه به استناد تابلوي ورودي آنجا، زادگاه كمال‌الملك است. ميزبان ما غلامرضا غياثي است؛ پدر يك خانواده كشاورززاده كه حالا، دستي در گلابگيري دارندمي‌گويد: «آدم بايد عاشق كارش باشد، من عاشق اين گل‌ها شده‌ام، چه چيزي بهتر از اين سراغ داريد؟ بچه‌ها هم خودشان مي‌دانند و هر‌كدام پي زندگي‌شان رفته‌اند اما دلشان اينجاست و آخر هفته‌ها مي‌آيند. وقتي هم همه جمع مي‌شوند، با نوه‌ها يك جمعيت 36نفره مي‌شويم.» مي‌خندد و مي‌گويد: «آخر هفته نان خور زياد مي‌شود!»

«سال 59 اين كار را شروع كردم. شغل اولم البته اين نبود. كشاورزي بود كه بهش افتخار مي‌كنم، چون كسب و كار پدرم بود و اصيل. درآمد چنداني نداشت اما هنوز هم جايي از شغلم مي‌پرسند، مي‌گويم كشاورز، بعد مي‌گويم گلابگيري هم داريم. الان هم خيلي تبليغ نمي‌كنيم براي اين كار، مشتري‌هاي خاص داريم. بيش از 30سال است كه اين افراد به جاي رفتن به شلوغي‌هاي اين ايام كاشان، مي‌آيند و همين جاي خلوت از ما سراغ گلاب و عرقيجات مي‌گيرند».‌ با مرد گلابگير و پسرهايش نشسته‌ايم در حياط تا قصه گل و گلاب را بگويد و البته داستان خودش را؛ «شغل خاصي نيست كه يادگرفتنش سخت باشد، در عوض، انجام‌دادنش آسان نيست. دانستن مصرف به اندازه و به موقع مواد و مراقبت از كار، مهم‌ترين مسئله است. شنيده‌ام مي‌گويند با 80كيلو گل، گلاب دارچيني مي‌گيريم، حرف بزرگي است كه نمي‌توانم باورش كنم».

  • مشتري نمي‌تواند تشخيص بدهد

مي‌گويد گلابگيري صنعتي است كه مشتري نمي‌تواند تشخيص بدهد جنس چقدر اصل است و مرغوب؛ «بعضي‌ها قيمت را زياد نمي‌كنند، از كيفيت مي‌زنند تا مشتري را به ظاهر راضي نگه دارند. ما ولي كيفيت را نگه مي‌داريم تا مشتري هم بماند.» روي خيلي از گلاب‌ها و تبليغ شفاهي خيلي از فروشنده‌هاي محلي اصطلاح «دوآتيشه» را نوشته‌اند؛ غياثي پدر در مورد اينها مي‌گويد: «30كيلو گل مي‌ريزند و بعد از مرحله اول، دوباره گلاب به‌دست آمده را با 30كيلو گل تازه در چرخه گلابگيري قرار مي‌دهند تا محصول مرغوبي به‌دست بيايد ولي شما زياد به اين حرف‌ها اعتماد نكنيد مگر اينكه به چشم خودشما ببينيد. چيزي كه خودم تا حالا نديده‌ام». پسرش البته مي‌گويد ما كارهايي براي بالا بردن غلظت و كيفيت انجام مي‌دهيم كه قدم اول آن، استفاده از جنس مرغوب است. گاهي هم بخشي از گلاب را دوباره به چرخه گلابگيري برمي‌گردانيم كه محصول نهايي عطر گيراتري داشته باشد. مي‌گوييم، عرق نعناي غليظ هم اين طرف‌ها مي‌فروشند، به ما گفتند با 30كيلو نعنا اين 2ليتر را به‌دست آورده‌ايم و غليظ است اما زبان نمي‌توانيد بهش بزنيد. خيلي تند است. مي‌گويد: «خيلي از اينها واقعيت ندارد. اگر هم‌چنين محصولي بگيرند، نه براي مصرف معمول كه براي فروش به خريداران صنعتي و دارويي و... است. كارخانه‌هاي خميردندان يا اسانس‌هاي دارويي».

  • سالي 6تن گلاب مي‌گيريم

مهدي، پسر كوچك كه كارمند پست در شهر كاشان است و علاوه بر حضور آخر هفته‌ها در كارگاه، بخشي از كارهاي ارسال محصول‌هاي سفارشي را انجام مي‌دهد، مي‌گويد: «هر كيسه حدود 30كيلو گل دارد و حدود 45ليتر گلاب مي‌شود از‌ آنها گرفت. البته با 10كيلو هم مي‌شود 45كيلو گلاب درست كرد و فروخت اما عرف همين تركيبي است كه گفتيم. خودمان در سال حدود 3تن گل خريداري مي‌كنيم و 6تن گلاب به‌دست مي‌آوريم».

از اينجا بحث تجارت و كشاورزي گل در حوالي كاشان پيش مي‌آيد. پدر مي‌گويد: «اينجا كويري است و خشك؛ اغلب كشاورزها ترجيح مي‌دهند گل بكارند تا چيزهاي ديگر. هم به‌خاطر مصرف آب، هم آسان‌تر بودن و هم درآمد بهتري كه دارد. يك جور باغداري است كه آنچنان نياز به كارگر ندارد و مي‌توان با ظرفيت‌هاي خانوادگي هم اداره‌اش كرد». مهدي ادامه مي‌دهد: «حوالي روستاي كله، ما قديمي‌ترين كارگاه فعال گلابگيري را داريم و سال‌هاست گل‌هاي اين منطقه را مي‌خريم. اضافه بر نياز را هم به ديگران به‌ويژه كارخانه گلابي كه همين نزديكي است مي‌فروشيم».

  • سود گلاب به ريال نيست!

مي‌پرسيم پس تجارت گل اينجا دست شماست. غياثي پدر مي‌گويد: «سال‌هاست اعتماد دوطرفه‌اي شكل گرفته، آنها گل‌هايشان را به ما مي‌دهند و ما هم به موقع مبلغش را پرداخت مي‌كنيم. كارخانه هم براي گل پيش ما مي‌آيد». در مورد قيمت‌ها و سود كار هم صحبت‌ها از اين قرار است: «گل‌محمدي را امسال كيلويي 12هزار تومان مي‌خريم. با اين حساب، هر ديگ 360هزار تومان فقط هزينه گل دارد كه با احتساب هزينه‌هاي ديگر مثل سوخت و...، حداقل 400هزار تومان قيمت تمام‌شده 45ليتر گلابي مي‌شود كه به‌دست مي‌آيد؛ گلابي كه ليتري 10هزار تومان مي‌فروشيم. اين يعني گاهي گلابگيري سود ندارد؛ به‌ويژه اگر يك ديگ ته بگيرد و از دور خارج شود. با وجود اين، گلاب جنس اصلي ماست و سود را از محصولات ديگر تأمين مي‌كنيم». پدر خانواده نگاهي به دو پسرش كه خندان كنارش نشسته‌اند مي‌كند و مي‌گويد: «بچه‌ها خيلي علاقه‌اي به اين كار ندارند، هر كدام دنبال كار خودشان رفته‌اند. فقط آخر هفته‌ها سر مي‌زنند. كارگاه عرقيجات، كار پرزحمتي است، اما پر بركت است، به‌ويژه وقت گلابگيري. جالب است بدانيد كه بين همه گزينه‌ها، گلاب كمترين سود را دارد، اما بيشتر به دل مي‌نشيند و از نظر خودمان، اصل كار همين است. 4تا ديگ داريم كه 24ساعته كار مي‌كنند و حدود 3نفر لازم است كه مراقبشان باشند».

  • اتاق خاطره‌هاي قديمي و كوچك

اتاق سمت چپ راهروي ورودي حياط خانه، درست روبه‌روي در كارگاه گلاب، به مغازه مي‌ماند. پر از قفسه‌هايي است كه با شيشه‌هاي رنگارنگ پر‌شده‌اند. يك دستگاه كارتخوان هم گوشه اتاق هست كه لابد براي مشتري‌هاست؛ دستگاهي كه آخر كار، با كارت بانكي ما هم آشنا مي‌شود تا مشتري‌شان شده باشيم. مي‌گويند حدود 45نوع محصول توليد مي‌كنند؛ عرقيجاتي كه اسم‌هاي مختلف دارند، اما نقطه مشترك همه‌شان، عكس مشتركي است كه مثل همه اينجور ظرف‌ها، روي برچسب معرفي محصول نشسته است؛ يك كودك دوساله خندان كه پدربزرگ معرفي‌اش مي‌كند؛ «اين نوه من است. حالا شده نشان توليدات كارگاه گلابگيري غياثي‌ها!»

آنها از گل خاطره‌هاي زيادي دارند، اما يك مورد است كه هيچ‌وقت يادشان نمي‌رود: «يك بار 160ميليون تومان گل به كسي دادم و رفتم سفر حج؛ بچه‌ها هم كوچك بودند. طرف سال قبل هم بد قولي كرده بود، ولي باز 17تن گل به او دادم. 2سال دوندگي كردم و آخرش هم به نتيجه نرسيدم. يك چك داشتم كه آخرش معلوم شد براي كسي است كه به جرم فروش قاچاق بازداشت شده. چك را پس دادم و گفتم براي خودت. ما پي گل‌ها آمده‌ايم. اين به يادماندني‌ترين خاطره من از گل است!»

  • 500كيلو گل هم داشته باشم، مي‌روم!

غياثي پدر، يك جورهايي معتمد روستاست، عشق‌اش هم مسجد آنجاست و برنامه‌هايي كه طول سال دارند. پسرها يكي كارمند پست و ديگري در سايپاي كاشان كار مي‌كنند، اما كم و بيش كمك دست او هستند؛ به‌ويژه براي برنامه‌هاي فرهنگي جاري در روستا. هادي مي‌گويد: «پدر مدتي در مدرسه و مدتي هم در تعاوني مصرف مشغول بوده؛ كارهاي هيئت هم هميشه هست. معتمد اينجاست.» خود پدر تأكيد مي‌كند، بيشترين علاقه‌اش هيئت است: «500كيلو گل هم داشته باشم اما كسي بگويد در هيئت كاري هست، مي‌روم. در طول سال مراسم‌ مفصلي داريم».

  • كسب حلال سخت است!

كسب حلال اصل دغدغه و زندگي مرد گلابگير روستاست. مي‌گويد: «خيلي سخت است. اگر من بگويم با 30كيلو گل گلاب گرفته‌ام اما در عمل 20كيلو استفاده كرده باشم، اين، هم دروغ است، هم پولي كه كسب مي‌شود حلال نيست». تأكيد مي‌كند كه مي‌خواهد صادق باشد: «خودم تا بتوانم به اين حرف مقيد هستم و رعايت مي‌كنم». مرد معتمد، حساب‌هاي مسجد را هم برعهده دارد. مي‌گويد: «نمي‌گذارم يك ريال از آن پول با خرج خانه مخلوط شود. به‌خاطر اينكه اغلب پول‌هاي مسجد در جيب من هست، كسي بدون خبر از جيب من حتي براي نان خريدن پول بر نمي‌دارد». هادي مي‌گويد: «اگر قراري غيراز اين در خانواده ما بود، الان با ارزان‌ترين ماشين داخلي رفت وآمد نمي‌كرديم. در 20روز 1200ليتر عرقيجات توليد مي‌شود. اگر بخواهيم آب ببنديم به محصول، سود خوبي به‌دست مي‌آيد اما ما اهلش نيستيم».

کد خبر 333908

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha