همشهری آنلاین: حوادث تروریستی پاریس موضوعی بود که اغلب روزنامه‌های یکشنبه -۲۴ آبان- در ستون سرمقاله‌شان به آن پرداختند.

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش با تيتر«از بيروت تا پاريس» نوشت:

روزنامه اعتماد، ۲۴ آبان

به فاصله يك روز از انفجارهاي بيروت، پاريس نيز دستخوش گسترده‌ترين حملات تروريستي سازماندهي‌شده گرديد. اهميت حملات پاريس در اين است كه نشان مي‌دهد داعش توانايي سازماندهي چندين عمليات همزمان را در فرانسه داشته است؛ حملاتي كه به‌طورقطع تعداد معتنابهي از افراد در آن حضور دارند و دستگاه‌هاي اطلاعاتي غربي نيز نتوانسته‌اند هيچ كدام از آنان را رديابي كرده يا دستگير كنند تا بتوانند مانع از اجراي اين عمليات شوند. اين عمليات از لحاظ شيوه كار و پيچيدگي، به‌طور‌قطع در سطح پيشرفته‌تري نسبت به عمليات شارلي‌ابدو بود كه بسيار محدود انجام شد. اهميت ديگر آن فاصله كوتاهش با عمليات بيروت عليه مناطق شيعه‌نشين آنجاست كه به معناي جبهه گسترده‌اي است كه داعش براي خود تعريف كرده است.

هرچند اظهارنظر درباره اينكه تبعات اين عمليات چه خواهد بود زود است،به ويژه تا هنگامي كه به‌طور‌قطع معلوم نشود مهاجمان تابعيت كدام كشور را داشته‌اند، نمي‌توان درباره اثرات بعدي آن به روشني گمانه‌زني كرد، ولي با‌توجه به اينكه مهاجران عرب فرانسه عموما از كشورهاي مراكش، تونس و الجزاير هستند و تعداد قابل توجهي از افراد پيوسته به داعش نيز از اين كشورها بوده و بيشترين تعداد اروپاييان ملحق شده به داعش نيز با فاصله زيادي فرانسوي هستند و حتما دنباله آنان در اين كشور وجود دارد. ضمن اينكه حملات پيشين از جمله شارلي‌‌ابدو نيز به وسيله داعشي‌هاي فرانسوي انجام شده بود. بنابراين به احتمال فراوان، حمله‌كنندگان فرانسوي هستند، برخي شاهدان نيز گفته‌اند آنان با يكديگر فرانسوي صحبت مي‌كرده‌اند.

نخستين نكته‌اي كه درباره اين حوادث بايد توجه كرد، بين‌المللي شدن موضوع تروريسم داعشي است. اگر عمليات القاعده فقط معطوف به اهداف غربي و به ويژه امريكايي بود، اهداف داعش، غرب و شرق، يا شمال و جنوب نمي‌شناسد.

در افغانستان، در تركيه و در سوريه، در عراق، در لبنان، در مصر، در اروپا و همه جاهاي ديگر انواع و اقسام اقدامات را از گردن زدن تا سقوط هواپيماي مسافربري تا حمله به ورزشگاه‌ها و... در دستور كار خود قرار داده‌اند. شايد در طول قرن گذشته كه با پديده‌هاي جهاني مواجهيم، هيچ چيز به اندازه خطرات ناشي از وضعيت آب‌و‌هوايي در كنار تروريسم داعشي پديده‌اي فراگير و جهاني نشده است! چنين پديده‌هايي راه‌حل‌هاي جهاني نيز مي‌طلبند. اگرچه اين پديده در عينيت اجتماعي و سياسي ريشه دارد يا از آن تغذيه مي‌كند، ولي آموزه‌هاي وهابي و سلفي نيز يكي از علل شكل‌گيري اين پديده در ذهنيت افراد است. بدون ممنوع كردن آموزه‌هاي سلفي و وهابي يا آموزه‌هاي مشابه در هر دين و مذهبي، كه حتي در ميان مسيحيان افراطي نيز رگه‌هايي از آن ديده مي‌شود، نمي‌توان با اين پديده مبارزه كرد. البته وضعيت ناسالم و نابرابر و تبعيض‌آميز اجتماعي و سياسي نيز در شكل‌گيري اين پديده‌ها و حتي تقويت آنها نيز موثر است كه بايد براي آن نيز چاره‌انديشي بين‌المللي شود.

در ميان كشورهاي منطقه هيچ كدام به اندازه عربستان در شكل‌گيري اين پديده ناهنجار نقش نداشته‌اند. اكنون هم بيشترين حمايت‌ها از اقدامات داعشي در عربستان مشاهده مي‌شود. امروز وظيفه افراط‌گري را عربستان سعودي انجام مي‌دهد. نه تنها به لحاظ فكري و آموزشي آنان را تقويت مي‌كند، بلكه با استفاده از درآمدهاي رانتي نفت، منابع مالي ثروتمندان مرتجع خود را به سوي داعش سرازير كرده است. درباره القاعده هم همين منطق سازگار بود و صدق مي‌كرد.

در صورتي كه معلوم شود حمله‌كنندگان تابعيت فرانسوي داشته‌اند، به‌طور طبيعي انتظار مي‌رود كه سياست‌هاي ضد مهاجرتي در اروپا تقويت شود. در اين صورت شاهد تغيير در آرايش سياسي نيروهاي داخل اتحاديه اروپا و به‌طور مشخص در فرانسه و آلمان خواهيم شد. مساله مهاجرت به پاشنه آشيل سياست‌هاي اروپايي تبديل شده است. نه مي‌توانند قيد مهاجرت‌پذيري را بزنند و نه مي‌توانند درها را باز كنند. و نيز حتي نمي‌توانند خود را براي پذيرش تبعات سياست مهاجرت‌پذيري آماده كنند، چون جذب و حل مهاجران در فرهنگ ملي و عمومي اروپا در مواردي بسيار سخت شده است.

نكته مهم ديگري كه بايد منتظر آن بود، تغيير در سياست منطقه‌اي كشورهاي غربي است. احتمال دارد كه آنان را به سياست‌هاي روسيه و ايران در سوريه نزديك‌تر كند، زيرا ادامه وضعيت موجود كه نوعي استخوان داعش را لاي زخم سوريه قرار دادن است، بسيار پرهزينه است، به‌طوري كه هزينه آن را فقط مردم منطقه نخواهند پرداخت، بلكه صورتحساب اروپايي آن به حساب آنان گذاشته خواهد شد. نكته مهم اين است كه حملات داعش تاكنون براساس سلاح‌هاي متعارف از جمله مسلسل بوده است. ولي با پيشرفت تكنولوژي و گسترش دسترسي‌ها؛ اين احتمال وجود دارد كه سلاح‌هاي ديگر مثل شيميايي و ميكروبي و امثال آن نيز وارد عمل شود كه در اين صورت ابعاد ماجرا بسيار وحشتناك‌تر از آنكه هست خواهد شد.

  • «داعش»؛ تهدید نظم جهانی و منطقه‌ای

 سعید علیخانی تحلیلگر مسائل بین‌الملل در ستون سرمقاله روزنامه ايران آورد:روزنامه ایران، ۲۴ آبان

ارتکاب جنایت به اسم دین و از طریق تحریف مفاهیم آسمانی آن. این، مضمون نمایشنامه «تارتوف» یا «دغل‌باز» اثر «مولیر» طنزنویس برجسته فرانسوی (قرن 17) است. دست بردن در مفاهیم متعالی در جهت اهداف شیطانی، البته در تاریخ مسبوق به سابقه است اما کمتر کسی تصور می‌کرد که در قرن بیست و یکم نیز، پاریس، شاهد جنایتی باشد که محصول چنین الگویی باشد. پدیده داعش که حاصل جمع برداشت متحجرانه و ایدئولوژیک با توان نظامی است اکنون به مدد ساختار چندملیتی خود به آن میزان از توان عملیاتی رسیده است که ظرف دو سال گذشته، دوبار و هر بار در چند نقطه، عملیات تروریستی سهمگینی را در خاک فرانسه ساماندهی کند.

تجلی اعمال  و رفتار «داعش» البته محدود به حوادث تروریستی در قلب اروپا نیست. داعش اکنون «نظم و توازن منطقه‌ای و جهانی» را برهم زده، بازیگران منطقه‌ای را با چالش‌های متعددی مواجه ساخته و از همه مهم‌تر گفتمانی بشدت افراطی و متعصبانه را حاکم کرده است.   آنچه امروز منطقه خاورمیانه با آن مواجه شده است، چیزی شبیه به «جنگ‌های 30 ساله» اروپاست. جدالی میان دو نگرش متفاوت از مذهب که همچون جنگ‌های 30 ساله، «فرساینده بودن» و «درهم پیچیدگی» را به ارث برده است.

خصلت دیگر این وضعیت آن است که پدیده داعش با سرلوحه قراردادن مفهوم خلافت در تضاد آشکار با مفهوم دولت و نظم به تعبیر «وستفالی» آن است  و اصولاً «داعش» را نه به عنوان یک سازمان غیردولتی که نهادی «ضد نظم» باید در نظر گرفت. ساختاری که در سایه برهم خوردن نظم منطقه‌ای، راه را برای حضور بازیگران فرامنطقه‌ای باز می‌کند. در حال حاضر مرزهایی مثل مرز ترکیه و عراق، مرز عراق و سوریه، مرز لبنان و سوریه و... عملاً معنای مصطلح خویش را از دست داده‌اند و ساده‌اندیشی است که تصور کنیم چنین وضعیتی به جز تسهیل ورود قدرت‌های منطقه‌ای واجد هیچ اثر نامطلوب دیگری در جهان بهم پیوسته کنونی نباشد. در چنین شرایطی،  طبیعی است هیچ قدرت فرامنطقه‌ای، نمی‌تواند همان رویکردی را که پیش‌تر و در مواجهه با بحران‌های منطقه‌ای با کشورهای متعهد به حداقلی از ثبات و مفهوم دولت مدرن، در پیش می‌گرفت، همچنان پیش ببرد و «اوضاع خاص» منطقه‌ای در زمان استیلای «گفتمانی متعصبانه و نظم‌گریز» را نادیده بگیرد.

دولت فرانسه به عنوان یکی از بازیگران فرامنطقه‌ای که به سبب پیوندهای تاریخی با سوریه و لبنان،  به دنیال ایفای نقشی مؤثر در تحولات منطقه است، دست‌کم در فضای بی نظمی موجود منطقه تمرکز اصلی خود را بر تقویت نیروهای موسوم به شورای ملی سوریه قرار داده است و نقشی کمرنگ را نیز در بمباران برخی مواضع داعش عهده‌دار شده است. مفروض فرانسه در این رویکرد- ضد دولت سوریه- آن است که منطقه هنوز وارد مرحله: «بی نظمی مطلق» نشده است و فضا آنچنان است که برای مقابله با  خطر هولناک داعش می‌توان به سبک چالش‌های گذشته از برخی تصمیم‌های عاجل چشمپوشی کرد، به شکل مطلق خواستار کنار رفتن تنها عامل ثبات در شرایط کنونی شد و امنیت و ثبات مورد نیاز برای کلیدی‌ترین بخش جهان را مشمول جنگ فرساینده و تبعات ناگزیر تداوم تشکیلات مرگباری چون داعش کرد. بزرگ‌ترین اشتباه راهبردی این نگاه در آن است که قدرت‌های اروپایی بدون در نظر داشتن ماهیت درهم بافته هویتی، مذهبی و قومی جهان امروز، از تأثیر تحولات خاورمیانه بر نقاط مختلف جهان غافل شده‌اند بدون آن‌که در نظر داشته باشند که صرفنظر از اختلاف موجود در نوع نگاه فرانسه با بازیگران مهم منطقه‌ای چون ایران، نگاه مشترک به مقوله مبارزه با تروریسم و ضرورت حفظ ثبات منطقه‌ای می‌تواند به بازگرداندن اوضاع به روال عادی خود کمک شایانی کند.

این مهم که اکنون کمتر مورد توجه دولت‌های اروپایی قرار گرفته است، به نفع هم پیمانی دولت‌های اروپایی با برخی دولت‌های منطقه‌ای کنار گذاشته شده است. این رویکرد البته یادآور بخش دیگری از نمایشنامه مورد اشاره مولیر است آنجا که «اورگان» و مادرش، مادام پرنل، «تارتوف» را که در نمایشنامه نقشی منفی دارد، به عنوان دوست نزدیک خود پذیرفته‌اند.

  • همدردی با ملت فرانسه

صادق زیباکلام . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛۲۴ آبان

همدردی‌نکردن، تسلیت ‌نگفتن و نرفتن به سفارت فرانسه برای امضاکردن دفتر یادبود قربانیان کشتار جمعه‌شب پاریس، نه توجیه اخلاقی و انسانی دارد و نه در جهت منافع ملی ایران خواهد بود. ممکن است ما با فرانسه و مجموعه غرب از دیرباز خرده‌حساب‌های سیاسی داشته باشیم، اما رفتن به سمت پرونده‌های راکد بایگانی فقط به زیان منافع ملی ماست. نکته دوم درباره واکنش برخی رسانه‌ها و جریان‌های وابسته به طیف اصولگرا به این تراژدی اسفناک انسانی است؛ خلاصه واکنش بسیاری از آنان این است: «حقشان بود»، «آنان که باد کِشته‌‌اند، حالا می‌بایست توفان درو کنند»، «بگذار غربی‌ها یک مقداری از دستپخت خودشان بچشند و ببینند چه بلایی بر سر مردم سوریه و عراق و سایر کشورهای مسلمان آورده‌اند» و مطالبی از این دست. خلاصه استدلال آنان این است که داعش را غربی‌ها برای ضربه‌زدن به اسلام و ایران اسلامی درست کردند، اما حالا خود آنها را گرفتار کرده است.

مشابه استدلالی که درباره طالبان و القاعده هم می‌آوردند. القاعده و طالبان را خود آمریکایی‌ها درست کرده بودند، اما تیر آنها به سمت خودشان کمانه کرد. از دیدگاه این گروه، تمام جریان‌های رادیکال اسلامی ساخته و پرداخته خود غربی‌ها هستندبرای ضربه‌زدن به اسلام اصیل. همیشه هم برای اثبات این ادعا شواهد و دلایلی از خود غربی‌ها آورده می‌شود؛ برای نمونه وزیر خارجه سابق آمریکا در مصاحبه یا خاطراتش گفته است داعش را خودمان به وجود آوردیم یا فلان تحلیلگر که عضو یک اندیشکده مطالعاتی در آمریکاست نوشته القاعده توسط کارشناسان پنتاگون به وجود آمده است، اما این فرضیه‌های رایج به کنار، جهان بیش از یک دهه است که با پدیده پیچیده‌ای به نام گروه‌های مذهبی رادیکال خشونت‌طلب روبه‌رو شده؛ گروهی که غیر از خود را کفر و شرک می‌پندارد و در نتیجه، جهاد علیه آن را وظیفه‌ای الهی می‌داند. نه نگارنده ادعای تخصص پیرامون بنیادگرایی اسلامی دارد و نه پرداختن به آن در قالب یک یادداشت امکان‌پذیر است. آنچه می‌توان گفت این است که‌ ای کاش در عالم واقعیت فرضیه‌هایی که در ایران به وجود آمده، درست می‌بودند و داعش و پدیده اسلام رادیکال خشونت‌طلب را سازمان‌های جاسوسی آمریکایی و انگلیسی ساخته بودند، زیرا در این صورت، اکنون می‌توانستند خط تولید آن را متوقف کنند، اما ظهور اسلام رادیکال، اسلام ضدغربی، اسلامی که به‌کارگیری خشونت برایش کاملا حل شده است، اسلامی که هرکس به چیزی غیر از آن می‌اندیشد (از جمله کسر درخور توجهی از مسلمانان دیگر را) کافر و خونش را مباح می‌داند، به‌هیچ‌روی مسئله ساده‌ای نیست.

صدها صاحب‌نظر غربی از ١١ سپتامبر به این سو، درباره علل به‌وجودآمدن این پدیده و استقبال بسیاری از جوانان مسلمان که برخی از آنها، تحصیل‌کرده هم هستند تحقیق و بررسی کرده‌اند. این چه پدیده‌ای است که یک فارغ‌التحصیل دانشگاه لندن یا دانش‌آموزی آمریکایی یا فرانسوی که در قلب تمدن غرب متولد شده، در آنجا به مدرسه یا دانشگاه رفته، یکباره غرب را رها می‌کنند و از راه ترکیه یا اردن خود را به داعش در عراق و سوریه می‌رساند یا حاضر می‌شود مثل آب‌خوردن صدها نفر را در پاریس قتل‌عام کنند. آیا فقر آنها را به‌سوی داعش می‌کشاند؟ بی‌کاری؟ افسردگی؟ احساس پوچی و ازخودبیگانگی از زندگی در غرب؟ احساس بن‌بست ایدئولوژیک و خلأ معنویت در غرب؟ چه چیزی یک جوان مسلمان متولد غرب را به سمت پیوستن به داعش سوق می‌دهد.

 البته پیوستن غربی‌ها به داعش بخشی از صورت مسئله است، بخش بزرگ‌تر، مسلمانان سنی‌مذهب عراقی، سوری، لیبیایی، چچنی، عربستانی و افغانی هستند که به این گروه می‌پیوندند. در اینجا به نظر می‌رسد ابهام و تاریکی کمتر است. سخنی به گزاف نرفته اگر گفته شود به نظر می‌رسد میان توسعه سیاسی یا نبودن آن از یک طرف و پیوستن به داعش از سوی دیگر نسبت مستقیمی وجود دارد.

بیشترین نیروهای داعش از عراق، سوریه و عربستان می‌آیند؛ سه کشوری که از دیدگاه توسعه سیاسی کارنامه غم‌انگیزی دارند. برعکس در کشورهای مسلمانی که از حداقلی از توسعه سیاسی و جامعه مدنی به وجود آمده‌اند تمایل پیوستن به داعش کمتر بوده و در مالزی، اندونزی یا ترکیه داعش خیلی کم توانسته سربازگیری کند. درعین‌حال در قفقاز که زیر سایه روسیه مانده و رشد دموکراسی در آن در حد صفر است، بسیاری به داعش یا القاعده پیوسته‌اند. از لایه‌های اجتماعی شهرنشین و تحصیل‌کرده افغانی طالبان خیلی کم توانسته‌‌اند نیرو بگیرند، در عوض از قبایل روستاها و مناطق محروم که کمترین توسعه سیاسی و اجتماعی را دارند بیشترین سربازگیری را کرده‌اند.

هر طور که به این پدیده بنگریم نمی‌توان عنصر توسعه‌نیافتگی سیاسی و اجتماعی را در شکل‌گرفتن و رشد آن نادیده بگیریم. آیا اگر در کشورهایی مثل عربستان حداقلی از دموکراسی به وجود آمده بود، داعش می‌توانست این همه از این کشورها نیرو بگیرد؟ به‌هرحال مباحث جامعه‌شناسی و ریشه‌یابی اسباب و علل داعش و خشونت آن یک مسئله و محکومیت خشونت و همدری با قربانیان خشونت داعش اعم از آنکه ایزدی‌ها در شمال عراق باشند یا هزاره‌ها در افغانستان یا مردم بی‌گناه پاریس، موضوعی دیگر است.

  • زنبورها به لانه برمی‌گردند

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان، ۲۴ آبان

1- این سخن از «برتولت برشت»، شاعر و نمایشنامه‌نویس آلمانی است که می‌گفت «می‌توان به یک نفر برای همیشه دروغ گفت و می‌توان برای یک‌بار به همه دروغ گفت، اما، هرگز نمی‌توان برای همیشه به همه دروغ گفت».

جمعه شب گذشته، پاریس با چند انفجار و عملیات تروریستی همزمان روبرو بود که تاکنون به کشته شدن حداقل 160 شهروند فرانسوی و مجروح شدن بیش از 200 فرانسوی دیگر منجر شده است و اعلام شده که دستکم 80 تن از زخمی‌ها در شرایط وخیم جسمانی به سر می‌برند و احتمال افزایش تلفات نیز وجود دارد. ماجرای این عملیات تروریستی که داعش مسئولیت آن را پذیرفته است، موج گسترده‌ای از وحشت را در اروپا و آمریکا به دنبال داشته، در سراسر فرانسه حکومت نظامی اعلام شده، تمامی مرزهای زمینی و آبی و هوایی بسته شده و رادیو و تلویزیون فرانسه، هر از چند ساعت به مردم هشدار می‌دهند که از خانه‌های خود خارج نشوند، برخی از شهرهای آمریکا، نظیر نیویورک و بسیاری از شهرها و پایتخت‌های اروپایی نیز در وحشت از روبرو شدن با اقدامات تروریستی مشابه به حالت آماده‌باش درآمده‌اند که خبر مشروح  آن در گزارش امروز کیهان با عنوان «سگ‌هار‌داعش پاچه صاحبان خود را گرفت» آمده است.

پیش از این و در پی جنایات وحشیانه‌ داعش، رهبر معظم انقلاب هشدار داده بودند کشورهای حامی تروریست‌های تکفیری، از «باد»ی که کاشته‌اند «طوفان» درو خواهند کرد و امروز آغاز همان دوره‌ای است که حضرت ایشان پیش‌بینی کرده بودند؛

«برخی کشورهای منطقه اکنون با کمک به گروه‌های تکفیری از کشتار و جنایات آنها در سوریه و برخی کشورهای دیگر حمایت می‌کنند، اما در آینده نه چندان دور، این گروه‌ها بلای جان همان کشورهای حامی خواهند شد و در نهایت مجبور خواهند بود که با هزینه زیاد، آنها را از بین ببرند» 12 خردادماه 1393.

2- «ادوارد اسنودن» پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا - CIA - که افشای اسناد سری سازمان سیا از جانب وی، آمریکا و اروپا را با چالش شکننده و بی‌سابقه‌ای روبرو کرده‌ است و از آنجا که این اسناد با مشخصات و «کد» رمز سازمان سیا منتشر می‌شوند، مقامات آمریکایی توان انکار آن را ندارند وی در همان چند ماه آغازین عملیات تروریستی داعش، فاش کرد که؛

«سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا (سیا)، انگلیس (اینتلجنت سرویس) و اسرائیل (موساد) در شکل‌گیری گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام- ISIS - نقش داشته‌اند و در پروژه‌ای با نام «لانه زنبور - VESPIARY»  این گروه را پدید آورده‌اند» اسنودن می‌افزاید؛ «داعش برای حمایت از اسرائیل تشکیل شده است و هدف اصلی عملیات لانه زنبور، تشکیل گروهی با شعارهای اسلامی است که تندروها را از سراسر جهان جذب کند و براساس اندیشه‌های وهابی، سلاح خود را به سوی کشورهای مخالف موجودیت اسرائیل نشانه بروند». ادوارد اسنودن به سند دیگری اشاره کرده و فاش می‌کند: «سرکرده ISIS (داعش) دوره فشرده‌ای را به مدت یک‌سال و زیر نظر موساد پشت سرگذاشته، این دوره شامل آموزش‌های نظامی و سخنوری بوده است».

«هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود با عنوان انتخاب‌های سخت -HARD  CHOICES - که در تیرماه 1392 (جولای 2014) منتشر شد به تلاش آمریکا برای تشکیل گروه‌های تکفیری اشاره کرده و می‌گوید «قرار بود روز پنجم ژوئیه 2013 در نشستی با حضور دوستان اروپایی خود، دولت اسلامی را به رسمیت بشناسیم و من به 112 کشور سفر کردم تا نقش آمریکا و توافق برخی از دوستان را درباره به رسمیت شناختن دولت اسلامی بلافاصله پس از اعلام موجودیت آن، توضیح بدهم.»

«دیوید میلی‌بند» وزیرخارجه پیشین انگلیس در مصاحبه با آبزرور - 19 مرداد 94- با تلویحی نزدیک به تصریح از نقش انگلیس در پیدایش داعش پرده برداشت.

«تونی بلر» نخست وزیر سابق انگلیس نمی‌تواند نقش کشورش را در شکل‌گیری داعش انکار کند و ترجیح می‌دهد که بگوید، پیدایش داعش نتیجه حمله ما به عراق بود!

«مایکل فلین» رئیس سابق آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در گفت‌وگو با شبکه الجزیره تصریح می‌کند: آمریکا در پیدایش و حتی سرپرستی گروه‌های داعش، النصره و القاعده نقش اصلی را داشته است.

گلوبال ریسرچ می‌نویسد؛ بسیاری از سرکردگان داعش پس از دستگیری اعتراف کرده‌اند که تحت حمایت نظامی و اطلاعاتی آمریکا هستند و... و ده‌ها نمونه دیگر از اعتراف صریح مقامات آمریکایی و اروپایی که فهرست آن نیز به درازا می‌کشد. گفتنی است، اسناد فراوانی منتشر شده که نشان می‌دهد هزینه تشکیل و فعالیت گروه‌های تکفیری را آل‌سعود، قطر و برخی دیگر از کشورهای عربی منطقه تأمین می‌کنند. و اما، بدون استناد به این اعتراف‌ها و فقط با مراجعه به مواضع و عملکرد داعش نیز به آسانی می‌توان خاستگاه این تروریست‌های وحشی را کشف کرد، قتل‌عام وحشیانه مردم عادی و تهیه و انتشار فیلم و کلیپ از جنایات انجام شده، اعلام صریح این که اسرائیل هدف حملات ما نیست، مداوای مجروحان داعش در بیمارستان‌های تل‌آویو و حیفا و تصاویر عیادت نتانیاهو از آنان، اعتراف نتانیاهو که داعش نیروهای مقاومت را از مرزهای اسرائیل دور کرده و درگیری  اسرائیل- مسلمانان را به جنگ داخلی مسلمانان با مسلمانان تبدیل کرده است و...

3- ساختار گروه‌های تکفیری و از جمله داعش شامل دو بخش «سران» و «بدنه» است. فرمان و دستورالعمل‌ها به سران دیکته می‌شود و سپس از سوی آنان در بستر بینش وهابیت که آل‌سعود اصلی‌ترین نماد و اردوگاه آن است به «اسلام تکفیری»  ترجمه شده و به «بدنه» ابلاغ می‌شود. بدنه را افراد عادی و عموما نادان و فاقد بینش اسلامی تشکیل می‌دهند که تحت نظر مفتی‌های وهابی آموزش می‌بینند و برخی از آنها به روش‌های ویژه که شرح آن فرصت دیگری می‌طلبد، شست‌وشوی مغزی داده شده و برای عملیات انتحاری آماده می‌شوند، با این توهم که بلافاصله پس از هلاکت به دیدار رسول‌خدا(ص) خواهند رفت! در آموزش این طیف از نظرات و دیدگاه‌های چند گروه وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل، موسوم به «شیعه انگلیسی» استفاده فراوانی می‌شود. مأموریت تعریف شده شیعه انگلیسی، اهانت و فحاشی به مقدسات اهل تسنن است که با بهره‌گیری از شبکه‌های ماهواره‌ای صورت می‌پذیرد. به عنوان مثال شبکه ماهواره‌ای موسوم به «اهل بیت»! از مرکز سان‌دیگو در کالیفرنیای آمریکا با اجرای یک طلبه به ظاهر شیعه افغانی روزانه 4 ساعت برنامه پخش می‌کند که پی در پی تکرار می‌شود. مأموریت این شبکه که «شائول بخاش» یهودی ایرانی‌تبار از جمله گردانندگان پشت صحنه آن است، فحاشی به مقدسات اهل تسنن است. این بخش از برنامه شبکه‌های مورد اشاره برای تکفیری‌هایی که تحت آموزش عملیات انتحاری هستند به نمایش گذارده می‌شود.

بدنه داعش از مراجعه به رسانه‌ها و کتاب‌هایی  که بیرون از دایره وهابیت هستند به شدت نهی می‌شوند و...

گفتنی است اینگونه از آموزش‌ها در سازمان تروریستی منافقین نیز با مدیریت «کنت تیمرمن» مسئول میز ایران در «سیا» و سپس «پنتاگون» نیز وجود داشته است.

4- زد و بندها، دستورالعمل‌ها و ارتباطات بیرونی تکفیری‌ها، از جمله داعش در سطح «سران» است و هرگز به «بدنه» راه پیدا نمی‌کند. بدنه بر اساس اطلاعات به دست آمده از دستگیرشدگان این گروه تروریستی، فقط دستورالعمل را دریافت می‌کند و «سران» با بهره‌گیری از بینش وهابیت، آدرس کسانی را که دشمن تلقی شده‌اند در اختیار آنان قرار می‌دهد. همین جا باید اشاره کرد در کنار سران، جمعی  از آموزش‌دیدگان سرویس‌های اطلاعاتی  آمریکا و انگلیس و اسرائیل و نمایندگان اعزامی آل‌سعود، قطر و ترکیه نیز حضور دارند که به هیچوجه در عملیات انتحاری شرکت نمی‌کنند و در جریان درگیری‌‌های مسلحانه نیز عمدتا هدایت عملیات را بر عهده دارند که برخی از آنها در سوریه و عراق اسیر شده و اعترافات روشنگرانه‌ای از هویت داعش داشته‌اند.

و اما، فاجعه‌ای که این روزها فرانسه با آن روبرو شده  و متاسفانه جان بسیاری از انسان‌های بی‌گناه را گرفته است و آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی و عربستان و قطر و ترکیه  نیز در نوبت‌های بعدی قرار دارند، دقیقا از همین گُسل و فاصله‌ای ریشه می‌گیرد که میان دو بخش «سران» و «بدنه» داعش وجود دارد، بخوانید!

5- در آدرس و مشخصاتی که سرویس‌های اطلاعاتی غرب از «دشمن اصلی»  به سران گروه‌های تکفیری دیکته کرده و از طریق سران با انواع ترفندهای شیطانی به «بدنه» قبولانده شده است، یک «فضای خاکستری»! و «نقطه کور» وجود دارد. این «فضای‌خاکستری» مانند هر فضای خاکستری دیگر نمی‌تواند برای همیشه خاکستری و مبهم باقی بماند و به قول برتولت برشت نمی‌توان برای همیشه به همه دروغ گفت. در آدرس یاد شده، از «مقابله با اسلام»، «همراهی با کفار»، «غارت اموال ملت‌های مسلمان»، «تلاش برای حذف اسلام از فهرست ادیان» و... با عنوان «شاخصه‌ها»  و «نشانه‌های» دشمن اصلی یاد شده و همه مسلمانان غیروهابی را مصداق بیرونی این شاخصه‌ها معرفی کرده‌اند.

این، دقیقا همان فضای خاکستری است توضیح آن که در «شاخصه‌ها»  اشکالی وجود ندارد،  بلکه اشکال و انحراف در معرفی مصداق‌هاست به بیان دیگر، آمریکایی‌ها و سعودی‌ها آدرس خود را به بدنه داعش داده‌اند. در اینگونه موارد، اگر حریف با انجام چند عملیات برق‌آسا و موفقیت‌آمیز به نتیجه برسد، «فضای خاکستری»  همچنان خاکستری  باقی می‌ماند  و اگر هم بدنه، بعدها متوجه آدرس غلط شود،  دیگر کاری از دستش برنمی‌آید و اما چنانچه حرکت تروریستی با مشکل جدی روبرو شود - که شده است - بدنه فرصت می‌یابد تا در آدرسی که به دستش داده‌اند دقت بیشتری کند، در این حالت فلش حرکت به سوی مراکز و کانون‌هایی بازمی‌گردد که با شاخصه‌های ارائه شده در آدرس همخوانی آشکار و غیرقابل تردیدی دارند ... و اینگونه است که طراحان و برنامه‌ریزان پروژه «لانه‌زنبور» باید در انتظار بازگشت زنبورها به لانه اصلی باشند. زنبورهایی که به جای نیش، مسلسل و نارنجک دارند و با آدرس غلطی که از  مثلث غربی و عبری و عربی گرفته‌اند، به جان مردم بی‌پناه و مظلوم سوریه و عراق و لبنان و یمن افتاده‌اند.

پاریس نقطه آغاز است و دولت‌های آمریکا و اروپا و برخی سران عیاش و مسلمان‌کش منطقه نظیر آل‌سعود و قطر و... حق دارند که شرایط اضطراری و حتی حکومت نظامی اعلام کنند. تروریست‌های داعش مانند رزمندگان نجیب و خداجوی ایران اسلامی، حزب‌الله لبنان، جان برکفان عراق و سوریه و یمن نیستند که برای دفاع از جان و مال و ناموس مردم عادی، بدن‌های پاک و مطهر خود را سپر بلا و آماج گلوله‌ها کنند. داعشی‌ها مشتی نادان کم‌شعور و دست پرورده صهیونیست‌ها و دولتمردان آمریکایی، انگلیسی‌، و فرانسوی‌ جنایتکارند و پرورش‌یافته آل‌سعود مهمان‌کش هستند که هر جا امکان حمله داشته باشند دست به جنایت می‌زنند و علیه هر کس که فرصت شلیک پیدا کنند، دست به اسلحه می‌برند. جنایت داعشی‌ها در پاریس نیز از آنجا که علیه مردم عادی بوده است، شرم‌آور و پلید است و آنان تاوان جنایات دولتمردان تروریست‌پرور خود را می‌دهند.

کد خبر 313821

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha