دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۶
۰ نفر

نوشته دیوید آنسن* - ترجمه مهدی تهرانی: همه‌مان وقتی آخرین کارتون جذاب و خوش ساخت را می‌بینیم ، فکر می کنیم محال است که تولیدی بتواند روی دست آن بلند شود. در جستجوی نمو یکی از این ساخته‌ها بود که الان ۱۲ ساله شده است.

در سال 1995 وقتی داستان اسباب‌بازی را دیدیم ، هرگز تصور نمی‌کردیم قسمت دوم اين انيميشن 4 سال بعد بهتر از قسمت نخست از کار در بیاید. وقتی هم که Shrek و شرکت هیولاها را دیدیم ، به نظرمان دیگر این آخرین و بهترین کاراکترهای کارتونی بود که می‌توانستند خلق شوند.

در واقع آفریدن چنین هیولاهای قشنگی که دل از همه تماشاگران ربود ، آن چنان همذات‌پنداری و تعاملی را با مخاطبان سبب شد که اصلا نگاه به آینده و تولید جدید در مخیله کسی نمی‌گنجید. اما باز هم روال قدیمی تکرار شد، یعنی باز هم کارتونی ساخته و اکران گردید که شاید جذاب‌ترین اثر و خوش ساخت ترین انیمیشن تاریخ سینما لقب بگیرد. مهمترين وجه اين كارتون تعليق بسيار تاثيرگذار آن است.

Finding nemo همان کارتونی است که در زمان اكران کوچک و بزرگ با کاراکترهای آن ارتباط برقرار کردند. یک دلقک ماهی شیطان به نام «نمو» در اولین روزی که قرار است همراه پدرش، مارلین به مدرسه برود، گم می‌شود و غواصی او را صید می‌کند. نمو که از داخل یک آکواریوم واقع در مطب یک دندانپزشک سر در آورده، افسوس روزهایی را می‌خورد که همراه پدرش و ماهی‌های هم سن و سالش در دریا گردش می‌کرد.

از سویی دیگر مارلین پدر نمو تمام هم و غم خود را مصروف نجات و پیدا کردن فرزندش می‌کند. روندی پر از خطر و ترس و رویارویی با مرگ، اما تمام اینها با بردباری مارلین از سر گذرانیده می‌شود و به طرز اعجاب آوری، نمو به آغوش پدر و دریا باز می‌گردد.

همین داستان چند خطی آنقدر جذابیت دارد که بیننده را وادارد تا پایان فیلم هیچ‌چیز را از نظر دور ندارد. اندرو استنتون فیلمنامه نویس ارشد، پروژه انیمیشن و بسیار موفق شرکت هیولاها این بار در مقام کارگردان، همراه دستیارش لی آنکریچ، پیدا کردن نمو یا در ترجمه‌ای دیگر «بازگشت نمو» را ساخته است .

پیدا کردن نمو

فیلمنامه که طبیعتا دست پخت خود استنتون بوده دارای همان ظرافت‌هایی است که در دیگر آثار وی شاهد بودیم . استنتون در آثارش از کاراکترهای فراوانی استفاده می‌کند و برای هر کدام از آنها نقشی انکارناپذیر خلق می‌کند. به روایتی، عمده موفقیت استنتون در همین روند ابتکاری اوست. پیدا کردن نمو نیز عمده جذابیت‌ها، جدای از عوامل دیگر که به آن خواهیم پرداخت در تعدد کاراکترهاست .

در پیدا کردن نمو، داستان به طرز جالب توجهی ساده است و در ابتدای کار و پیش از آمدن تیتراژ، آنچه که به نمو و پدرش ، مارلین و خانواده و همسایه ها مربوط است، به روانی و بدون هیچ توضیح اضافه‌ای، ارائه می‌شود. در دقایق اولیه، مارلین و نمو در حال گردش دیده می‌شوند. این اولین تمرین‌ها برای نموی تازه از تخم بیرون آمده است تا محیط اطرافش را بشناسد. از این رو مارلین مدام به پسرش توصیه می‌کند که نباید دور برود و هیچ گاه نباید تنها بماند و مهمتر از همه، او باید از رفتن به درون غارها اجتناب کند. دقایقی بعد است که متوجه می‌شویم علت این همه سفارش مارلین چیست؟

در واقع در یک فلاش بک نوستالژیک درمی‌یابیم که مدتها پیش کوسه‌ای به ماهی‌ها حمله می‌کند و مادر نمو یعنی کارول و تخمهای گذارده‌اش از میان می‌روند. مارلین در لابلای مرجان‌های ته آب تنها یک تخم سالم مانده پیدا می‌کند ، آن را در آغوش می‌کشد و مثل جان از آن محافظت می‌کند تا نمو متولد شود.

استنتون با همین فلاش بک نوستالژیک به زیبایی هر چه تمامتر و با ایجازی سینمایی و کامل بیان می‌کند که علت این همه عشق و علاقه مارلین به نمو به خاطر چیست؛ او تنها بچه‌ای است که برایش باقی مانده و حضور او در واقع تداعی کننده وجود مادر و خواهر و برادرهای از دست رفته است . از این رو با همذات‌پنداری صورت گرفته، تماشاگر دیگر می‌داند، مارلین برای حفاظت نمو اگر لازم باشد ماهی‌های هفت دریا را نیز صدا خواهد کرد.

بازیگوشی ماهی‌های کوچک به جای خود و وقتی این ماهی بازیگوش یک دلقک‌ماهی نیز باشد، معلوم است که خیلی حواس جمع باید داشته باشد تا کاری دست خود ندهد. به هر روی اولین روز رفتن به مدرسه سر می‌رسد. مارلین که نمو را همراهی می‌کند مطابق معمول نصایح لازم را به او می‌کند تا این که سروکله آقای رای پیدا می‌شود. او در حقیقت جزو کادر مدرسه و معلم به حساب می‌آید. بچه‌ها بر پشت آقای رای قرار می‌گیرند و وقتی مسیری را طی کردند، نمو به واسطه همان بازیگوشی‌اش دورتر از بقیه مشغول بازی می‌شود که ناگهان غواصی به آرامی نمو را صید می‌کند.

مارلین که صحنه را دیده، دیوانه وار به سمت بالای آب می‌آید اما چیزی که او می‌بیند غواصی است که سوار بر قایق از محل دور می‌شود. یک بار دیگر آن حادثه غم انگیز برای مارلین رخ می‌دهد؛ اما او دیگر مارلین قبلی نیست. او به جستجوی نمو می‌شتابد.

پیدا کردن نمو

استنتون در اولین قدم تمهیداتی برای وجود یک کاراکتر ارائه کرده است که به نوعی رابط میان آکواریوم و پهنه زیر دریا باشد و چه انگاره‌اي بهتر از یک پلیکان نترس و فداکار. وقتی نمو داخل آکواریوم قرار می‌گیرد بتدریج با ماهی های ساکن آنجا دوست می شود و شرح گیرافتادنش را بیان می‌کند و از همان ابتدا جلسه مشورتی با شرکت افراد (ماهی های) حاضر در آکواریوم از جمله بلوت یک ماهی بادکنکی ، پیچ یک ستاره ماهی کوچولو، دب یک فرشته ماهی و گیل یک ماهی آنجل سیاه که سمت رهبری بر ماهی‌های دیگر دارد، برگزار می شود.

از سوی دیگر مارلین و دوری که حیران مانده‌اند به وسیله یک ماهی گردن کلفت چراغدار مورد حمله قرار می‌گیرند. اینجا دیگر زیرکی استنتون بر نبوغ او تکیه می‌کند زیرا در آن آبهای تاریک و عمیق به طور قطع باید ماهی چراغداری پیدا شود تا زیر نور آن مارلین بتواند تمام عبارت روی شیشه عینک غواصی را بخواند و درمی‌یابد که تقریبا غواص از کدام منطقه ساحل آمده است .

از سوی دیگر هر چند شب شده و دندانپزشک مطب را تعطیل کرده، اما ماهی‌های آکواریوم هنوز جلسه‌شان تمام نشده ولی پیش از ارائه راهکارهایی ، نقشه اصلی طرح و تصویب می‌شود. در دریا نیز تاریکی حکمفرماست و مارلین و دوری بدون این که بدانند در مسیر درست حرکت می‌کنند یا نه مایوسانه شنا می‌کنند. دوری می‌گوید به هر حال مسافتی به وسیله قایق تندروی آن غواص طی شده برای ماهی های کوچکی مثل من و تو بسیار طولانی است .

در همین اثنا سروکله یک گله ماهی سرگردان سفید پیدا می‌شود. ماهی‌های ریزی که همه با هم جهت مسیر خود را یکباره عوض می‌کنند. دوری ماوقع را به آنها می‌گوید و آنها در زیباترین شکلها در حالی که با آرایشی جالب، شکل نمونه آن هم با صورتی خندان به وجود آورده اند، مسیر درست حرکت برای ادامه جستجو را به آنها نشان می‌دهند. هر چند که شب گذشته بالاخره ساکنان وفادار آکواریوم نقشه فرار را طرح کرده‌اند و امروز صبح باید روز خوبی باشد؛ اما یک رویداد همه چیز را نقش بر آب می کند و نفس همه بند می‌آید.

قضیه از این قرار است که دندانپزشک نمو را نگهداری می‌کند تا او را به پسری هدیه بدهد که مدتی پیش دندان هایش را سیم کشی کرده است . او با قراردادن قاب عکس آن پسرک عوضی (در حالی که کیسه ای آب که داخل آن یک دلقک ماهی کوچولوست) مقابل آکواریوم، آه از نهاد جامعه! مستقر در آکواریوم درمی‌آورد و آنها به این نتیجه می‌رسند که هر چه زودتر باید مراحل تمرین و سپس فرار را آغاز کرد.

نقشه آنها از این قرار است که نمو از طریق لوله پمپاژ آب که به راه آب اصلی ارتباط دارد به بیرون منتقل شود و پس از شنا از داخل لوله اصلی که به کف دریا می‌رسد ، از یکی از سوراخ های آن لوله خارج شود. در طی تمرین ، دشواری کار بیشتر نمایان می‌شود. نمو باید سنگریزه ای کنار چرخ پروانه قرار دهد آن گاه از کنار آن عبور کند وگرنه لای چرخ پروانه تکه تکه می‌شود.

استنتون در حقیقت 2سوسپانس از 2نوع متفاوت را به روایت داستان در این قسمت تزریق کرده است. در سوسپانس اولیه، تعلیق بسیارکشنده است. و زمان ، نقش اساسی را ایفا می‌کند، یعنی آمدن آن پسرک و تحویل نمو به او به‌عنوان خاطر جایزه‌ای که از پیش وعده‌اش به او داده شده است .

پیدا کردن نمو

دوم مرحله فرار بویژه قسمت اول آن که مربوط به گذاشتن سنگریزه کنار چرخ پروانه است ، تعلیق روانی سوسپانس اول براستی کم از تعلیق فیلمهای درام و جنایی ندارد.(اگر در مثل «مناقشه» نباشد ، فیلم «ماجرای نیمروز» ساخته فرد زینه مان و با بازیگری گاری کوپر را به یاد بیاورید. کوپر هر آن انتظار می کشد تا آن ششلول بند تبهکار وارد شهر شود درواقع این انتظار است که می رود او را خرد کند. از این رو کوپر صبر نمی‌کند و به جای انتظار کشیدن به نقشه ای برای دوری می‌اندیشد).اگر پسرک سر برسد و هنوز عملیات فرار صورت نگرفته باشد، طبیعی است که دیگر هیچ وقت نمو نجات نخواهد یافت و هرگز مارلین نخواهد توانست او را ببیند.

سوسپانس دوم نیز دقیقا همان تاثیرگذاری و همان همذات پنداری را القا می‌کند که در یک فیلم سینمایی در ژانر ماجرایی شاهد هستیم (صحنه آخر همان فیلم ماجرای نیمروز را به یاد بیاورید. اگر گریس کلی شلیک آخر را به سمت آن تبهکار انجام نمی داد ، کوپر از سوی آن ششلول بند گلوله می‌خورد و می‌مرد) این صحنه‌ها که تقریبا در 30دقیقه پایانی فیلم ارائه می‌شود، به زیباترین وجهی کشش دنباله گیری داستان از سوی بیننده را سبب می شود.

به هر حال آن روز نحس فرا می‌رسد. آن پسرک شیطان در حالی که به زمین و آسمان بند نیست همراه مادرش وارد مطب می‌شود و دندانپزشک ابتدا می کوشد سیمهای دندان او را دربیاورد و در ضمن اشاره می‌کند که تا چند دقیقه دیگر، آن ماهی قرمز کوچولو مال او خواهد بود. از طرفی دیگر همان پلیکان فرمانده با وقار و با احساس مترصد است که مارلین و دوری سر از آب بیرون کنند تا آنها را درون منقارش جای داده و به دیدار نمو بروند.

در همین لحظات نیز استنتون باز هم زمان را کشدارتر می‌کند تا آخرین سوسپانس‌ها را نیز وارد کند در حالی که پلیکان فرمانده، منتظر بالا آمدن مارلین و دوری است. یک پلیکان احمق آن دو را زودتر می‌بیند و می‌خواهد آنها را بخورد (و در موقعی که نفس در سینه همه حبس شده) با حضور پلیکان فرمانده و پس گردنی محکم او به آن پلیکان احمق ، این اتفاق نمی‌افتد، اما تا او بیاید و آن دو را نجات دهد که روی کف چوبی اسکله افتاده اند، سر و کله یک خرچنگ و چند مرغ ماهیخوار پیدامی‌شود ،اما به هر حال این پلیکان فرمانده است که براساس نقشه آنها را درون منقارش قرار می‌دهد و به سمت مطب پرواز می کند.

وارد شدن او از راه پنجره به مطب یکی از زیباترین صحنه‌های این فیلم است . پلیکان منقارش را باز می‌کند و برای لحظه ای پدر و پسر چشمانشان با هم تلاقی پیدا می‌کند در حالی که نمو در حال منتقل شدن به یک پلاستیک است تا تحویل پسرک شود؛ اما دندانپزشک سر می‌رسد و می خواهد پلیکان را بیرون کند. بال زدن ها و سروصدای پلیکان مطب را به هم می‌ریزد و در این فرصت است که گیل، نمو را آزاد می کند و او از طریق همان راه آب ، وارد دریا می شود پلیکان نیز مارلین و دوری را به دریا می رساند.

مارلین که در واقع دیگر پسرش را مرده می‌پندارد و آن صحنه انتقال او به کیسه پلاستیک را دیده بشدت خودش را می بازد و می خواهد محل را ترک کند اما دوری این اجازه را به او نمی‌دهد. مارلین در حالی که با چشمهای بسته و بی هدف در آن حوالی در حال پرسه زدن است وارد گروهی از سنگ ماهی ها می شود که آهسته در حال حرکتند. دوری نیز بی اختیار دور یک زنجیر لنگر می چرخد اما یک ماهی قرمز خوشگل و کوچولو پشت سر اوست و چون دوری هی چرخ می زند تا می خواهد جلوی او سبز شود دوری به سمت دیگر چرخیده است به هر روی پس از چند دور چرخ خوردن دوری و نمو رخ به رخ می شوند و این دوری است که دیگر سر از پا نمی شناسد.

آن طرف تر مارلین که داخل دسته سنگ ماهی ها شده ناگهان به عقب برمی گردد و نمو را می‌بیند و تا بیاید به آن دو بپیوندد ، باز هم استنتون یک گره دیگر به روایت خود اضافه می‌کند. دوری و نمو داخل یک تور بزرگ ماهیگیری گیر می افتند تلاش‌ها و بیتابی‌های مارلین به جایی نمی‌رسد مارلین دیگر در شرف سنکوپ کردن است که ناگهان تور ماهیگیری که بالا کشیده شده بر اثر سنگینی باعث پاره شدن تسمه نقاله درون قایق می‌شود و تور همراه ماهی‌های درونش به دریا می‌افتد. دیگر همگی آزادند و نمو و مارلین و دوری خوشحال اما دوراندیش به خانه بازمی‌گردند.

پیدا کردن نمو

آنچه که استنتون در قالب یک فیلم کارتونی ارائه داده است، به تمامی می‌تواند به ژانرهای متفاوتی تعمیم داده شود در واقع شما اگر به جای شخصیت های نمو و مارلین ، انسان بگذارید. شکل گیری داستان مبنی بر جدایی فرزند از پدر و تلاش برای دستیابی به وصال با گذر از موانع و سختی های بسیار ، فرصتی است که در فیلمهای دیگری حتی در ژانرهای بسیار جدی مانند شرح حال یا تاریخی دیده‌اید. استنتون در اصلی‌ترین روند فیلمسازی‌اش تا توانسته به جزییات و نقش آنها در مقابل با آیتم های اصلی و اساسی فکر کرده است ضمن این که ظرافت ها نیز همواره برای او دغدغه بوده است.

برای مثال برای صداگذاری این فیلم گزینش های سفت و سختی از سوی او صورت گرفته بود، بعلاوه جان لاسته تر (او را با کارگردان داستان اسباب بازی به خاطر بیاورید) نیز به عنوان مشاور اجرایی پیکسار بهترین خط دهنده برای استنتون به شمار می آمده است . او برای هر کاراکتر صدای خاصی در نظر گرفته بود که به روند شکل گیری داستان کمک کند. از این رو حتی یک صدای ناهماهنگ را نیز میان گفتارها نمی‌شنویم در ضمن 16نفر به جای 16ماهی در این فیلم ، دیالوگ‌های زیاد دارند.

پیدا کردن نمو. دارای یک داستان اوریژینال و بکر بوده است که به وسیله استنتون به نگارش در آمده است و همین داستان بکر و استفاده از مکانی (دریا) که کمتر مورد استفاده قرار گرفته است، بی شک از مهمترین دلایل موفقیت این فیلم به شمار می آید.

ضمنا جدای از ماهی‌ها ، صداهای پلیکانها ، آدمها (دندانپزشک و آنها که آنجا در حال تردد بودند) ، مرغهای دریایی و کاراکترهای دیگر مانند آن 16ماهی ، همگی بی عیب و نقص ارائه شده است . در پیداکردن نمو هر مدیر هنری بیش از 12دستیار در حیطه کاری خودش داشته است ؛ برای مثال رابین کوپر نیز که سایه‌های نقاشی را به وجود آورده است از همین تعداد دستیار برخوردار بوده است . فیلمبرداری یکدست و چشم نواز شارون کالاهان و جرمی لاسکی به گونه‌ای انجام شده که انگار فیلم واقعی تصویربرداری شده است البته در این ارتباط و به گفته استنتون نقش آرن یاکوب به عنوان مشاور تکنیک های کارگردان ، رالف اگلستون در سمت طراح هنری و همچنین دایلن براون در نقش مشاور انیماتورها، برای به دست آوردن بهترین تکینک بسیار موثر بوده است .

موسیقی متن جذاب و تکمیل کننده زیبایی های بصری فیلم که متعلق به توماس نیومن پر کار است نیز بسیار شنیدنی و براساس ضرباهنگ منظم بسیار درخور توجه ساخته شده است . پیداکردن نمو اگر هم فیلمی مختص یک گروه سنی خاص (بخوانید کودکان) باشد، مطمئنا گروه های سنی دیگر بی هیچ خجالتی فیلم را خواهند دید و از آن لذت خواهندبرد.

David Ansen:Freeing Nemo:Whale Tale/2003*

کد خبر 313248

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha