همشهری آنلاین: گردهمایی«دلواپسیم»، پرهیز از دشمن‌تراشی و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۱۴ اردیبهشت- جای گرفتند.

داوود محمدی سردبیر در روزنامه شرق به گردهمایی «دلواپسان» اشاره کرد با تیتر «دلواپسی؛ ملی یا جناحی» و آورد:روزنامه شرق؛۱۵ اردیبهشت

«دلواپسان»، واژه جدیدی است که در اندک‌مدتی پس از رسانه‌ای‌شدن به واژگان فرهنگ سیاسی ایرانیان افزوده شده است. اما راز این گسترش سریع، نه در «استقبال» کارشناسان و مردم از منادیان دلواپسی بلکه در «حیرت» آنان از اقدام عجیب دلواپس‌هاست. درحالی که منتقدان پرشمار و دارای گرایش‌های گوناگون جناحی؛ مجالی برای بیان و انتشار حتی انتقادی ساده از دیپلماسی هسته‌ای احمدی‌نژاد نمی‌یافتند و برگزاری مراسمی در ابعاد «همایش»، حتی در رویاهای آنان هم جایی نداشت؛ «دلواپسان»، در مرکز پایتخت و آن هم در سفارت سابق آمریکا، گردهم آمدند تا دلواپسی خود از روند مذاکره هسته‌ای دولت یازدهم و توافق «ژنو» را اعلام کنند.

هرچند، رنگ‌وبوی سخنان برخی از حاضران، نشان از آن داشت که آنچه در ذهن برخی از حاضران می‌گذرد، فرا‌تر از اعلان دلواپسی است. برای نمونه یکی از آنان گفت: «اگر الان نواب صفوی زنده بود، قیام می‌کرد» و دیگری بانگ برآورد که «مساله از دلواپسی گذشته؛ باید بشوریم.»

 آنکه از قیام فرضی نواب صفوی در انتقاد به توافق «ژنو» سخن گفت؛ هموست که ۲۳دی۸۸ و در زمان یکه‌تازی دیپلماسی هسته‌ای تاکید کرده بود: «هرکس مسوول زبان خودش است اما نباید هر چیزی از این زبان شنیده شود، همان‌طور که من نباید درباره مسایل هسته‌ای صحبت کنم.» و دیگری که دعوت به شورش کرد، هشتم‌اسفند۹۲ در ارزیابی عملکرد دولت بدرقه‌شده احمدی‌نژاد تاکید کرد که «در هشت‌سال دولت گذشته، از قدرت خوبی برخوردار و دست‌بالا را داشتیم...

در سیاست خارجه دولت قبل مطلقا ضعیف عمل نشد و این را دنیا می‌گوید.» با چنین پیشینه و کارنامه مشابه اغلب حاضران، ادعای گردانندگان مراسم دلواپسان برای اعلام برائت از احمدی‌نژاد و مستقل نشان‌دادن دلواپسی هسته‌ای خویش، تلاشی پیشاپیش محکوم به شکست است و کتمان «شناسنامه» این تندرو‌ها، کمکی به غبارآلودکردن فضا و پنهان‌کردن انگیزه جناحی آنان نمی‌کند.

از منظری دیگر، در کوران مدیریت اجرایی و دیپلماسی هسته‌ای نادرست احمدی‌نژاد که تشدید روزافزون تحریم‌ها و فشرده‌سازی صفوف منتقدان جهانی ایران را درپی داشت؛ آمار‌ها از تنگنای وضعیت مردم حکایت داشتند. از جمله سال ۹۱؛ آمارهای «رسمی» گویای هشدارهایی جدی بود: نرخ رشد منفی 8/5درصدی؛ نرخ بیکاری 2/12درصدی، عقب‌ماندگی ۳۵درصدی دخل خانوار از خرج، خط فقر 5/1میلیون‌تومانی، رشد ۳۰درصدی نقدینگی، افزایش فساد مالی و سقوط رتبه جهانی ایران از ۸۸ در سال ۲۰۰۵ به رتبه ۱۳۳ در سال۲۰۱۲، افزایش هفت‌درصدی آمار طلاق و ثبت یک طلاق در هر پنج‌ازدواج؛ سه‌‌میلیون معتاد؛ مصرف شیشه توسط چهاردرصد دانش‌آموزان، فرار مغز‌ها و درخواست خروج از کشور ۵۰هزار دانشجو...

حال باید پرسید دلواپسان که قاطبه آنان از دولتمردان احمدی‌نژاد یا حامیان پر و پا قرص دو دولت او بودند و دسترسی اغلب آنان به آمار‌ها بیشتر از کار‌شناسان و رسانه‌ها بود، چرا دلواپس وضعیت مردم و کشور نشدند و همایشی برای درخواست اصلاح سیاست‌های غیرکار‌شناسی دولت احمدی‌نژاد برگزار نکردند؟ در سال پایانی دولت دوم احمدی‌نژاد و نیز پس از تحویل دولت به روحانی هم، علاوه بر افشای سرنوشت نامعلوم 800 میلیارد دلاری درآمد نفتی دولت‌های نهم و دهم، ارقام و آمارهای خیره‌کننده‌ای از عدم واریز درآمد‌ها به خزانه، اختلاس‌ها، رانت‌خواری‌ها و سایر مفاسد مالی برخی دولتمردان و سایر متهمان منتشر شد که بابک زنجانی و تحقیق و تفحص از سازمان تامین‌اجتماعی، دو نمونه از انبوه چنین پرونده‌هایی است؛ چرا دلواپسان همایش تشکیل نمی‌دهند و پیگیر بازگرداندن مبالغ نجومی به‌غارت‌رفته و برخورد با متهمانی که به تعبیر روحانی، به بهانه دورزدن تحریم‌ها پول ملت را به‌جیب‌زدن، نمی‌شوند؟

چرا در میان انبوه چالش‌های ریز و درشت کشور که عمدتا میراث دولت پیشین است، فقط دیپلماسی هسته‌ای روحانی که از قضا، اثرات مثبتی همانند کاهش تحریم‌ها و کوتاه‌کردن رانت‌خواران از تحریم‌ها را داشته، دلواپسی آنان را برانگیخته تا حدی که نیاز به برگزاری همایش دیده‌اند تا در جریان آن، فراخوان شورش دهند؟  دیروز رییس‌جمهور تاکید کرد: «این دولت؛ معتقد است تحریم ظلمی بزرگ برای ملت ایران است. هر کس از تحریم خوشش می‌آید، بیاید استدلال کند.» پیشنهاد روحانی کاملا منطقی است و در صورت به‌میدان‌آمدن طرفداران تحریم، عیار استدلالشان برای افکارعمومی مشخص خواهد شد.

همچنین در گام روبه‌جلو دیگری، مخالفان توافق هسته‌ای اگر به قدرت پایگاه اجتماعی خویش باور دارند، می‌توانند از هم‌اکنون با اسم و رسم فعال‌تر شوند، از کلی‌گویی فاصله بگیرند؛ انتقادهای خود به توافق «ژنو» را شفاف‌سازی مصداقی کنند، ویژگی‌های دیپلماسی مورد نظرشان برای حل مساله هسته‌ای را بیان کنند و در ‌‌‌نهایت؛ در انتخابات آینده مجلس، فهرستی از نامزدهای مطلوب خود تهیه و در معرض قضاوت افکار عمومی قرار دهند تا وزانت جایگاه و اعتبار آنان؛ نه در قالب ادعاهای غیرقابل سنجش پشت تریبونی، بلکه در وزن‌کشی پای صندوق‌های رای مشخص شود. در صورت وجود چنین عزم و جسارتی نزد منتقدان دیپلماسی هسته‌ای کنونی، تشخیص «نمایندگان خودخوانده» که به کام خود و به نام ملت سخن می‌گویند از آنان که به کام منافع ملی و به زبان واقعی ملت موضع می‌گیرند، امکان‌پذیر خواهد شد.

دلواپسی تا به کی و چرا؟  

محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نیز به موضوع همایش«دلواپسیم» که در لانه جاسوسی برگزار شد اشاره کرد و نوشت:روزنامه ابتکار؛۱۵ اردیبهشت

دیروز خبر برگزاری همایشی تحت عنوان "دلواپسیم" تیتر بسیاری از روزنامه‌ها بود. همایش مذکور که در محل لانه جاسوسی برگزار شد، به همت گروهی از اعضای جبهه پایداری، برخی از نمایندگان محترم عضو این جبهه و تعدادی از فعالان سیاسی حامی دولت پیشین در اعتراض به توافقات هسته ای برگزار شد. البته این همایش در امتداد گامهای دیگری است که پیش از این توسط این گروهها برداشته شده است.

سناریوی دلواپسی‌ها با پرتاب لنگه کفش در هنگام بازگشت روحانی از سفر نیویورک در فرودگاه کلید خورد. در آن زمان نوشتیم که این سرآغاز راهی پر خطر خواهد بود. آن را نقطه عطف آرایش مخالفین دولت روحانی قلمداد کردیم و یاد آور شدیم که افق کار دولت روحانی با مشکلات و موانع بسیاری روبروست. گام بعدی را با برگزاری همایشی تحت عنوان"سلام دکتر" برداشتند. در آن همایش نقد تمام عیار سیاست‌های دولت تازه کار دکتر روحانی را در دستور کار قرار دادند و از دغدغه‌ها و دلواپسی‌های خود گفتند و برای دولت خط و نشان کشیدند. در گام بعد حضور خود را با انتشار فیلمی تحت عنوان «من روحانی هستم» به رخ کشیدند و حالا هم همایش"دلواپسیم" برگزار می‌کنند و در آن از خیانت و اغفال تیم هسته ای سخن می‌رانند. در همین حال خبرها حکایت از انتشار قسمت دوم فیلم «من روحانی هستم» دارد. باید دید که قدم بعدی چه خواهد بود و این سلسله تا به کی ادامه خواهد یافت و هدف نهایی آنان چه خواهد بود. در این باب نکات زیر حائز اهمیت است:

1- اصل نقد و امکان ابراز نظر منتقدان در نظام فرصت مغتنمی است که حالا از رهگذر چنین مخالفانی به اوج خود رسیده است و از قضا خود دولت آماج بیشترین نقدها و اینچنین منتقدانی ست. در حالی که صنوف برای بیان مسائل صنفی خود قادر به اخذ مجوز تجمع صنفی و قانونی نیستند، ولی یاران دلواپس برای نقد سیاست‌های هسته ای و حتی شعار علیه دولت به راحتی قادر به برگزاری همایش و مانور خیابانی می‌باشند.

2- نقد سیاست‌های دولت حق هر صاحب نظر و بیان دیدگاه نیزحق هر ایرانی است. اما اگر این حق به صورت تبعیض آمیز اعمال شود، خود بدل به بی عدالتی می‌شود. از آنجا که سیاست‌های هسته ای مشمول مصوبات شورای عالی امنیت ملی هستند و مخالفت با مصوبات این شورا، به عنوان نهاد تشخیص دهنده منافع ملی، در حقیقت اخلال در منافع ملی به حساب می‌آید.

قانون، مصوبات شورای عالی امنیت ملی را لازم الاجرا اعلام کرده است و مصونیت و رویین تنی دلواپسها در مقابل این قانون خود جای تامل بسیار دارد. به عبارتی در وضعیتی که باید دلواپس عدالت و رفع تبعیض بود و قانون گرایی دغدغه اصلی باشد، عده ای با مصونیت‌های آهنین و گذر از سد قانون، معلوم نیست دلواپس چه مسئله ای مهمتر از عدالت و قانون هستند.

3- آنچنانکه گفته شد تمام سیاست‌ها را می‌توان نقد کرد و افتخار دولت‌های پاسخگو استقبال از منتقدین است. بر همین اساس انتظار از دولت روحانی به عنوان دولتی پاسخگو این است که فارغ از نیت خوانی منتقدین و مخالفین آغوش خود را بر نقد آنان بگشاید و اجازه دهد که صدایشان، هم چنانکه تا کنون رساتر از صدای خود دولت بوده، همچنان شنیده شود. دولت از این رفتارها بیمناک و خشمگین نشود و تحمل و صبوری پیشه کند.

4- بی شک هر ایرانی حق دارد دلواپس منافع کشور و حقوق آحاد ایرانیان باشد. این حقی ویژه برای چند شخصِ خاص نیست و باید برای همگان به رسمیت شناخته شود. وقتی «حقوق» انحصاری می‌شود دیگر نامش «حق» نیست، رانت و سوء استفاده است.

5- حق هسته ای همچون حق زندگی مردم جزو دلواپسی‌های همه ملت است. اما آنچنانکه"دلواپسها" مدعی شده اند آنان خود را متعهد به ارزشهای نظام و رفتار خود را معطوف به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب می‌دانند. اگر این ادعا صحت دارد پس چرا به فرمایشات رهبری توجه نمی‌کنند که ضمن حمایت از مجموعه مسئولان و مذاکره کنند گان هسته ای فرمودند: اینها فرزندان انقلاب و مأموران جمهوری اسلامی هستند که با تلاش فراوان در حال انجام دادن ماموریت سخت خود هستند و هیچ کس نباید آنها را تضعیف کند و مورد توهین قرار دهد و یا سازشکار بداند. حال این فرموده را با شعارهایی مانند مرگ بر ساز شکار و.... که در همایش دلواپسیم داده شده مقایسه کنید تا ادعای ولایت پذیری محک بخورد.

6- اگر آقایان دلواپس سیاست‌های دوره پیشین می‌باشند، باید گفت که آن سیاست‌ها در 24 خرداد توسط مردم مردود اعلام شد. پس جزو دغدغه‌های مردم به حساب نمی‌آید و مقدس هم نیستند.

7- دلواپسی امری پسندیده است، به ویژه دلواپسی از قانون ستیزی! زیرا قانون ستیزی آئینه تمام نمای ولایت ستیزی است؛ باید دلواپس رفتارهای آنارشیستی بود و باید دلواپس عواقب این نوع دلواپسی‌ها بود. واقعاً آقایان به دنبال چه هستند؟ اگر دلواپس و نگران اقتدار، عزت ایران و حقوق ملت هستند که این مقدس است و البته در یک نظام تثبیت شده و در یک ساختار واجد تقسیم کار هر کس مشغول به کار خود می‌باشد و اجازه ایجاد بی نظمی و سرک کشیدن در کار دیگران را ندارد؛ زیرا چنین برخوردی منجر به آشوب و آنارشی می‌شود. اگر این همهمه، بهانه انتقام است و هدفش ناکام گذاشتن دولت می‌باشد که در آن صورت نیز این جفا به نظام و رأی اکثریت ملت است.

اسب و شمشیر را پس بده

حسین شریعتمداری در ستون سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:روزنامه کیهان؛۱۵ اردیبهشت

شخصی را حکایت کرده‌اند که همه جا از ارادت خود به شهیدان کربلا سخن می‌گفت و دست حسرت بر پیشانی می‌زد که کاش روز عاشورا در آوردگاه کربلا حضور داشتم و به یاری امام مظلوم حضرت سیدالشهداء(ع) می‌شتافتم. روزی اهل روستا را دعوت کرد و گفت؛ دیشب خواب عجیبی دیدم. خواب دیدم عصر عاشوراست و حضرت اباعبدالله علیه‌السلام برای نبرد آماده می‌شوند. از ایشان اجازه میدان خواستم و حضرت اجازه فرمودند و اسب و شمشیری هم در اختیارم گذاشتند، بر زین نشستم و به میدان تاختم اما، انبوه لشکر دشمنان را که دیدم، بر خود لرزیدم و راه کج کرده و از صحنه نبرد گریختم و...

کدخدای روستا که در جمع حاضران بود به وی گفت؛ اینکه از میدان جنگ گریخته‌ای به خودت مربوط است و باید به توبه «نصوح» از خدای خویش طلب آمرزش کنی، اما، اسب و شمشیری که از حضرت گرفته بودی، بیت‌المال مسلمین بوده است و باید آن را باز پس بدهی و یا بهای آن را محاسبه کرده و بپردازی!...

جمعه شب گذشته - 12 اردیبهشت ماه - آقای علی یونسی دستیار ارشد رئیس‌جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی که به شیراز سفر کرده بود، با حضور در کنیسه یهودیان این شهر، سخنانی ایراد کرد که نه فقط با آموزه‌های اسلامی، بلکه با بسیاری از آموزه‌های پذیرفته شده در میان سایر ادیان الهی نیز مغایرت داشت.  اظهارات آقای یونسی تا آنجا که به شخص ایشان مربوط می‌شود، اهمیت چندانی ندارد ولی آقای یونسی با عنوان و تابلوی «دستیار ارشد رئیس‌جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی»  در این سوی و آن سوی کشور و از جمله در جلسه جمعه شب کنیسه یهودیان شیراز حضور یافته و به ایراد سخن می‌پردازند و اظهارات ایشان به حساب نظام و مواضع و نظرات جمهوری اسلامی ایران نوشته می‌شود. این «عنوان» و «تابلو» دقیقا همان امانتی است که متأسفانه در جایگاه مناسب خود قرار نگرفته و بازپس‌گیری آن ضروری به نظر می‌رسد.

باید به این نکته نیز اشاره کرد حضور ایشان در کنیسه یهودیان شیراز و گفت‌وگو با هموطنان یهودی کشورمان که مانند سایر اقلیت‌های دینی در سایه جمهوری اسلامی ایران از آزادی عمل مذهبی برخوردارند و در بسیاری از امور ملی حضور و مشارکت دارند، و حتی در جریان جنگ تحمیلی شهدایی تقدیم داشته‌اند، اقدام شایسته‌ای بوده است و ضرورت رسیدگی به مسائل مورد توجه آنان در چارچوب نظام اسلامی را نمی‌توان و نباید نادیده گرفت. ولی درباره اظهارات آقای یونسی در این نشست، صرفنظر از مخاطبان حاضر در جلسه یاد شده، گفتنی‌هایی هست که فقط به چند نمونه از آن اشاره می‌کنیم؛

1- آقای یونسی می‌گوید «فرهنگ ایران عرفان‌طلب است و بیشتر روح دین و مذهب را طلب می‌کند تا ظواهر مناسک را، اما می‌بینیم که گاه سینه‌زنی را تا پاسی از شب انجام می‌دهند ولی زمان اندکی برای نماز اختصاص می‌دهند.»! که باید از آقای یونسی پرسید؛

الف؛ این اظهارات چه  ارتباط و ضرورتی برای هموطنان یهودی دارد؟ مگر مسئله آنها، «سینه‌زنی» یا دغدغه برای نماز است؟! که دستیار ارشد(!) رئیس‌جمهور نگران است  مبادا سینه‌زنی آنها زیاد طول بکشد و خدای نخواسته نماز صبحشان قضا شود؟!

ب: اساسا چه نیازی بود که آقای یونسی  مسائل اختصاصی اسلام و تشیع را در جمع هموطنان یهودی مطرح کنند؟! اگر ایشان نسبت به مسائل یاد شده درباره سینه‌زنی و عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام توصیه‌ای دارند، به حکم عقل و شرع باید در جمع عالمان دینی مطرح فرمایند تا در صورت لزوم پاسخ روشنی نیز دریافت کنند.

ج: دستیار ارشد می‌گوید «فرهنگ ایران، عرفان‌طلب است و بیشتر روح دین و مذهب را طلب می‌کند» و سپس به موضوع سینه‌زنی و نماز می‌پردازد و توضیح نمی‌دهد که کدام عرفان مورد نظر ایشان بوده است؟! عرفان تقلبی برخی از منحرفان - مشهور به درویش‌های هندی - که به بهانه «طریقت» یا به قول آقای یونسی «روح دین»، از انجام تکالیف دینی با عنوان «شریعت» طفره می‌رفتند. همان‌ها که وقتی گفته می‌شد چرا روزه نمی‌گیرید می‌گفتند؛ همه ما مسافر آن دنیا هستیم و روزه بر مسافر واجب نیست! و هنگامی که به آنان اعتراض می‌شد که چرا نماز نمی‌خوانید؟ به بخش اول آیه شریفه «لاتقربوا الصلوه  - به نماز نزدیک نشوید» استناد می‌کردند و بقیه آیه شریفه «و انتم سکاری» یعنی در حال مستی نماز نخوانید را نادیده می‌گرفتند؟!... و یا عارفان وارسته و به حق پیوسته‌ای نظیر حضرت امام(ره)، آیت‌الله میرزا حسینقلی همدانی، آیت‌الله قاضی تبریزی، آیت‌الله شاه‌آبادی، آیت‌الله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و صدها عارف وارسته دیگر که عارفان فقیه‌اند و بیرون از انجام تکالیف شرعی و پایبندی به آداب شریعت، به هیچ طریقتی قائل نبوده و نیستند و...

به عنوان نمونه - و فقط نمونه- همه آن بزرگواران بر اقامه عزای سالار شهیدان(ع) و سینه‌زنی و سوگواری برای حضرت اباعبدالله(ع) و یاران شهید آن حضرت توصیه اکید دارند تا آنجا که حضرت امام راحل ما (ره) می‌فرمایند محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است و آیت‌الله قاضی‌تبریزی تاکید می‌کنند «محال است انسان به جز از راه سیدالشهداء علیه‌السلام و اقامه عزا برای ایشان به مقام توحید برسد» و در همان حال تمامی این بزرگواران- از سابق و لاحق-  بر انجام تکالیف شرعی و آنچه در رساله‌های عملیه آمده و آورده‌اند اصرار اکید دارند. بنابراین باید از آقای یونسی پرسید که اولا؛ از کدام عرفان سخن می‌گوئید؟ و ثانیا؛ چرا اینگونه مسائل را که متأسفانه در آن ورود ندارید، مطرح می‌فرمائید و ثالثا؛ این موضوع با جمع هموطنان یهودی که مخاطب شما بوده‌اند چه نسبتی داشته و دارد؟!

2- دستیار ارشد رئیس‌جمهور فرموده‌اند «امروز حکومت بنی‌اسرائیل هم در نسل جدید به آنچه نسل جوان ایران درخصوص همزیستی و اصلاح‌طلبی می‌گوید نزدیک شده است»!

الف: باید از  ایشان پرسید که منظورشان از «حکومت امروز بنی‌اسرائیل» کدام حکومت است؟! آیا بنی‌اسرائیل در صحرای آریزونا! قطب‌شمال! جنگل‌های استرالیا! و یا نقطه دیگری از کره‌زمین حکومتی تشکیل داده‌اند که غیر از آقای یونسی هیچ دیارالبشر دیگری از آن خبر ندارد؟!

به یقین اینگونه نیست و منظور از «حکومت امروز بنی‌اسرائیل»، همان رژیم جعلی و کودک‌کش اسرائیل است که جناب دستیار ارشد رئیس‌جمهور با گشاده‌دستی موجودیت آن را - احتمالا بی‌آن که بخواهند و قطعا بدون آن که بتوانند - به رسمیت شمرده‌اند!

ب: آقای یونسی در این بخش از اظهارات خود-شاید بدون آن که متوجه باشد- زلف رژیم صهیونیستی را با بخشی از اصلاح‌طلبان گره زده است! که اگر منظور ایشان از جوانان اصلاح‌طلب، کسانی است که دارای یک سلیقه سیاسی خاص در چارچوب نظام هستند، باید گفت؛ روح و روان آنها نیز مانند سایر مردم این مرز و بوم از صهیونیست‌های کودک‌کش و جنایتکار بیزار است و فلسطین را متعلق به مردم فلسطین می‌دانند و نه جرثومه‌های فسادی که این سرزمین مقدس را اشغال کرده‌اند و اما، چنانچه منظور ایشان، همان گروه اندک و کم‌شماری است که در جریان فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 و در پوشش ادعای اصلاح‌طلبی دست به وطن‌فروشی زدند، باید گفت؛ این بخش از اظهارات آقای یونسی- بی‌آن که متوجه باشند- قابل انکار نیست و نتانیاهو نیز از آنان با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران»! یاد کرده بود.

3- آقای یونسی در بخش دیگری از سخنان خود می‌گوید: «اگر من آخوند و آن خاخام بگذاریم، همه مردم خوب با هم زندگی می‌کنند.»

این بخش از اظهارات ایشان نیز عجیب و تأسف‌آور است و باید پرسید؛

الف: کدام شخصیت روحانی در داخل کشور علیه هموطنان یهودی سخن گفته و یا در گذران زندگی و انجام تکالیف و آداب دینی آنان مشکلی ایجاد کرده است؟ همانگونه که خاخام‌های ایرانی هم علیه هموطنان مسلمان خود رویه‌ای مشابه داشته‌اند. بنابراین نگاه دستیار ارشد نباید به داخل کشور باشد و اگر باشد، خطای بزرگ دیگری در کنار سایر خطاهای خویش مرتکب شده‌اند.

ب: و اما، اگر منظور ایشان «از من آخوند» و «آن خاخام» مواضع و عملکرد شخصیت‌های روحانی ایران و خاخام‌های ساکن رژیم صهیونیستی است که باید پرسید، کدام شخصیت روحانی در ایران غیر از تاکید بر حق مردم مظلوم فلسطین و ضرورت پایان دادن به رژیم جعلی و کودک‌کش اسرائیل سخنی بر زبان چرخانده و یا بر قلم رانده است؟! آیا جناب یونسی، جنایات رژیم صهیونیستی را انکار می‌کنند؟ و سرزمین فلسطین را متعلق به مردم مظلوم و آواره فلسطین نمی‌دانند؟ و اما، از سوی دیگر، کدام خاخام‌ مخالف رژیم جعلی اسرائیل  را می‌توان یافت که فرصت و اجازه حضور در فلسطین اشغالی داشته باشد؟ آیا جناب یونسی نمی‌دانند که خاخام‌های یهودی مخالف رژیم صهیونیستی حق حضور در فلسطین اشغالی را ندارند؟! بنابراین آیا از نظر دستیار ارشد، اعتراض شخصیت‌های متعهد و حق‌طلب روحانی و همچنین اعتراض مشابه برخی از خاخام‌های یهودی به اشغال فلسطین و جنایات بی‌شرمانه صهیونیست‌ها جرم بزرگی است که نباید مرتکب شوند! و به اعتقاد آقای یونسی، همین اعتراض‌های حق‌طلبانه از سوی به قول ایشان «من آخوند و آن خاخام» مانع زندگی آرام مردم است؟

4- آقای یونسی درباره کوروش، تاریخ باستان ایران و سرگذشت قوم یهود و... نیز اظهارات غیرواقعی دیگری داشته است که می‌گذاریم و می‌گذریم.

باغ به جای شوره زار

روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه جمهوری اسلامی؛۱۵ اردیبهشت

سخنان حضرت آیت‌الله وحید خراسانی در دیدار وزیر ارتباطات هر چند توسط رسانه ملی بازتاب داده نشد ولی با استقبال وسیع مردم به ویژه نسل جوان مواجه گردید. ایشان در این دیدار گفتند: "قرآن می‌گوید با همه مردم به زبان خوب سخن بگوئیم و نباید با فحش و تشر سخن بگوئیم و دشمن تراشی کنیم. در گذشته با برخی سخنان دشمن تراشی کردیم. نباید با سخنانمان کشورهائی حتی مانند رژیم صهیونیستی را بزرگ کنیم. اگر کسی عرضه دارد در عمل نشان دهد نه در حرف. همانطور که سران کشور برای این مملکت محترم هستند سران دیگر ممالک نیز برای مردم آنها محترم هستند و معنا ندارد به آنها فحش دهیم."

این مرجع تقلید، علاوه بر استناد به قرآن کریم، به این قطعه تاریخی نیز استشها کردند که: روزی دختر حاتم طائی نزد رسول خدا مشرف شد و حضرت عبای خود را زیر پای آن دختر فرش کردند. اصحاب حضرت گفتند: او مشرک است و پدرش نیز مشرک بود چرا چنین کاری کردید؟ پیامبر اکرم فرمودند: اکرام کنید کریم هر قومی را.

با اینکه سخنان این مرجع تقلید و البته تمام بزرگان روحانیت و مراجع تقلید باید سرلوحه اظهارات و عملکردهای مردم و مسئولان باشد،‌ کم نیستند مواردی که درست برخلاف این توصیه‌ها افرادی از مسئولان نه تنها به سران کشورهای دیگر بلکه حتی به خودی‌ها فحش و ناسزا می‌گویند و درصدد بر می‌آیند با تشر زدن هایشان اهداف خود را به پیش ببرند. متأسفانه بعضی از مسئولان سطح بالای نظام در اظهارات هفتگی خود، با کلمات و عباراتی که زیبنده جایگاه وی نیست هرکس را که نمی‌پسندد به باد ناسزا می‌گیرد و در این فحش دادن و تشر زدن، خودی و بیگانه نمی‌شناسد و به صغیر و کبیر نیز رحم نمی‌کند.

از جایگاه مقدس نماز جمعه در تهران و بعضی شهرها نیز متأسفانه سخنان، کلمات و تعبیراتی شنیده می‌شود که با قداست این جایگاه و با رسالتی که ائمه جمعه برعهده دارند در تضاد است. همین بی‌مبالاتی، در سخنرانی‌ها، مصاحبه با رسانه ملی و بعضی نوشته‌ها نیز دیده می‌شود.

تازه‌ترین مورد که اتفاقاً یک روز بعد از اظهارات آیت‌الله وحید خراسانی رخ داده، سخنان امام جمعه مشهد است که متأسفانه در خطبه نماز جمعه آنهم در جوار تربت پاک حضرت ثامن الائمه بر زبان وی جاری شده است. امام جمعه مشهد، طبق آنچه یکی از خبرگزاری‌های رسمی کشور نقل کرده گفته است: "باشگاه خبرنگاران جوان از قول وزیر ارتباطات گفته دولت باید فیلترینگ را از بین ببرد و فیس بوک را از فیلتر خارج کند و سپس گفته فقط 15 درصد فیس بوک قابل استفاده است و این معنی‌اش اینست که دروازه فرهنگمان را به سوی دشمنان پیغمبر باز کنیم. با شکستن فیلترینگ فیس بوک غیر از اهانت به پیامبر و اهل بیت و برخورد با دین برروی مغز جوانان ما سیل رها خواهد شد و آیا با این مسأله می‌خواهید فرهنگ مقاومتی داشته باشید؟" جالب است که امام جمعه مشهد در پاسخ به ابراز احساسات و شعارهای بعضی از نمازگزاران گفت: "البته توجه داشته باشید این آقای وزیر، فردی متدین است و ضد ولایت فقیه نیست و یک روزی در وزارتخارجه به این نظام خدمت کرده است. من نمی‌دانم اینها وقتی پیر می‌شوند چرا این حال را پیدا می‌کنند و به چهار قدمی چاله مرگ که می‌رسند این حرف‌ها را می‌زنند."

با انتشار اطلاعیه وزارت مخابرات مشخص شد اصولاً وزیر مخابرات چنین مطلبی را نگفته بوده و آنچه امام جمعه مشهد به او نسبت داده و برپایه همان نسبت نادرست آنهمه تشر به وی زده، از مصادیق سر بی‌صاحب تراشیدن است!

در این واقعه، امام جمعه مشهد حداقل سه نکته را باید مورد توجه قرار می‌داد. اول آنکه ایشان می‌توانست با یک تلفن از خود وزیر مخابرات که خود اعتراف به تدین او دارد بپرسد آیا چنین مطلبی را گفته است یا خیر و بعد از اطمینان به صحت و سقم خبر، به تصمیم می‌رسید. دوم آنکه حتی اگر این خبر درست بود، امام جمعه می‌توانست با لحنی ناصحانه و محترمانه نظر خود را بگوید تا در مخاطب اثر بگذارد و حرمت جایگاه نماز جمعه نیز حفظ شود. و سوم آنکه در فرض دوم یعنی اینکه وزیر ارتباطات چنین مطلبی را گفته باشد، مطلب خلاف شرعی نگفته که استحقاق چنین برخورد عتاب آلود و فحش و تشر را داشته باشد. درباره اینکه با فیس بوک چگونه باید برخورد شود نظرهای مختلفی وجود دارد که حتی بعضی از مراجع نیز به استفاده کنترل شده از آن اعتقاد دارند و این اعتقاد خود را با صراحت اعلام کرده‌اند. آیت‌الله مکارم شیرازی هفته گذشته در دیدار وزیر ارتباطات پیرامون توسعه فضای مجازی که همین فیس بوک نیز بخشی از آنست گفتند: "تمام امکاناتی که در این عالم وجود دارد از جمله انرژی اتمی و سلاح‌های مختلف و هواپیما شمشیر دو دم است که هم می‌شود از آنها استفاده کرد و هم سوءاستفاده. باید مدیریت کرد که آن جنبه‌های مثبت حفظ شود و جنبه‌های منفی یا از بین برود یا به حداقل برسد. سعی شود تا جائی که ممکن است از جنبه‌های منفی کاسته شود."

ملاحظه می‌شود که این نظر یک مرجع تقلید است نه وزیر ارتباطات. اکنون امام جمعه مشهد باید به این سؤال پاسخ دهد که چرا با یک مسئول متدین دولت اسلامی با چنین لحنی غیرمحترمانه و تشرآلودی سخن می‌گوید و ابتدائی‌ترین موازین و ضوابطی را که باید در نماز جمعه رعایت شود نادیده می‌گیرد؟

متأسفانه این روش خلاف در جامعه ما درحال گسترش است و اختصاص به نماز جمعه ندارد. تأسف بالاتر اینست که این ادبیات، عرصه سیاسی کشور ما را به شوره زار فحش و تشر تبدیل کرده و همین وضعیت موجب شده بسیاری از مردم به ویژه جوانان از محافل مذهبی فاصله بگیرند. به نماز جمعه‌ها و کاهش تدریجی شرکت کنندگان در آن بنگرید و به رسانه‌های مجازی که میدان گسترده اظهارنظر جوانان است سری بزنید و ببینید که واگرائی چگونه درحال گسترش است. امروز، ما هر قدر برای جذب جوانان تلاش کنیم کم است درحالی که امکانات، وقت‌ها و نیروهای زیادی به دلیل روش‌های نادرست اکنون صرف زاویه‌دار کردن مردم به ویژه جوانان با اعتقادات دینی می‌شوند. ائمه جمعه و مسئولان ما باید در سخن، قلم و رفتار، چنان جاذبه‌ای از خود نشان بدهند که شوره زار کنونی را به باغ تبدیل کنند. این، یک هدف غیرقابل دست یافتن نیست، با اندک تغییر در نگاه‌ها و البته پرهیز از تحت تأثیر خناسان قرار گرفتن همه می‌توانند به تحقق این هدف کمک کنند. وقتی عرصه سیاسی کشور به باغ تبدیل شود، باران لطیف سخنان ائمه جمعه، سایر روحانیون و مسئولان که به آن ببارد، در این باغ لاله خواهد روئید و بساط خس جمع خواهد شد وگرنه حتی باران هم قدرت رویاندن گل در این جامعه را نخواهد داشت همانگونه که سعدی گفته است: باران که در لطافت طبعش خلاف نیست - در باغ لاله روید و در شوره‌زار خس.

ادب و آداب پاسخگویی

روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی آورد:روزنامه رسالت؛۱۵ اردیبهشت

همان طور که نقد، ادب و آدابی دارد، پاسخگویی هم ادب و آدابی دارد. نقد و پرسشگری اگر یک وظیفه باشد، پاسخگویی هم یک تکلیف است. تعطیل کردن این تکلیف و به سخره گرفتن آن، و بدتر از آن اهانت و مسخره کردن منتقدین، رویکرد خوبی نیست و فضای سیاسی کشور را به کژراهه های بی مهری و بی اخلاقی می کشاند.

اغلب منتقدین دولت یازدهم در حوزه اقتصاد، فرهنگ، سیاست داخلی و سیاست خارجی، نقدها و حرف های شفاف، روشن و مشفقانه ای دارند. اگر با دیده خریداری به این نقدها نگاه نشود و پاسخ های شایسته به آنها داده نشود، روی اعتماد مردم و نخبگان به دولت اثر گذار خواهد بود.به نظر می رسد صبر و حوصله رئیس دولت و آستانه تحمل وی به گونه ای نیست که این اعتماد را پاسداری کند. حد اقل انبوه رسانه های وابسته به دولت و همپیمانان دولت باید این کاستی را جبران کنند. در شرایطی که دولت عزم تعامل سازنده حتی با دشمنان نظام و انقلاب دارد، بی مهری به منتقدین داخلی و فقدان تعامل با آنها حکایت از یک نوع بی صبری و بی حوصلگی دارد.

منتقدین سیاست خارجی می گویند دولت باید در برابر قلدری ها و درشت گویی ها و زورگویی های دشمن بایستد، جلوی عربده کشی آنها را بگیرد، حمایت آنان از تروریست های منافق و تکفیری را مذمت کند و در کل، پاسدار عزت ملت ایران باشد.

ملت می گوید اگر دشمن و به ویژه آمریکا حق غنی سازی ما را به رسمیت نمی شناسد، دولت ایران را تحقیر می کند و بر حجم تحریم ها می افزاید، ادبیات دیپلماسی خارجی ما هم باید متناسب با این اقدامات خصومت آمیز تنظیم شود و دولت نیز مطابق شأن ملت با آنها سخن بگوید. مردم وقتی می بینند چنین شأنی رعایت نمی شود و منتقدین هم متهم به این می شوند که «مایل نیستند تحریم ها برداشته شود!»و یا گفته می شود؛«برخی از تحریم خوششان می‌آید»

آیا این انصاف در پاسخگویی است به تدبیر دولت در سیاست خارجی به دیده تردید نگاه می کنند و از امیدواری آنها به آینده کاسته می شود. وقتی مردم و منتقدین از گرانی، رکود و بیکاری گله می کنند و کلیدی را از سوی دولت برای باز کردن قفل مشکلات معیشتی خود نمی یابند، آزرده می شوند. اکنون بنگاه های اقتصادی با تمام ظرفیت کار نمی کنند و هر روز به میزان تعطیلی آنها افزوده می شود. برخی هم با ظرفیت کمتر از پنجاه درصد کار می کنند. وزیر محترم تعاون و رفاه مرتب از بیکاری سخن می گوید. (1) مقامات وزارت صنعت، معدن و تجارت از تعطیل شدن کارخانه ها و متوقف شدن چرخ تولید در بنگاه های اقتصادی سخن می گویند. (2) از آن طرف، سخنگوی دولت و مقامات بانک مرکزی و مرکز آمار از مهار تورم خبر می دهند. منتقدین می گویند برای مهار بیکاری و رکود چه می کنید؟ اما پاسخی نمی شنوند!

در حوزه فرهنگ و سیاست داخلی دولت بحث های جدی در جامعه مطرح است. حتی این بحث ها به صورت کارشناسی در شورای عالی انقلاب فرهنگی راه یافته است. مردم می خواهند بدانند تدابیر رئیس شورای انقلاب فرهنگی در مواجهه با این نقدها چیست؟ متأسفانه اخبار مربوط به شورا در این مورد، محرمانه می ماند و بیرون نمی آید.

در حوزه سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای، باب نقد و گفتگو را دولت می بندد و هیچ یک از مقامات رسمی ، حاضر به مناظره در رسانه ملی یا در مجامع دانشگاهی نمی شود. چند و چون مذاکرات، محرمانه اعلام می شود و ملت در جریان آن قرارنمی گیرد.

وقتی هم توافقنامه بیرون می آید، ده ها اشکال حقوقی، فنی، سیاسی و اقتصادی دارد. اما کسی پاسخگوی اشکالات نیست.رئیس جمهور محترم در مقام پاسخگویی در یک برنامه زنده تلویزیونی برمی آیند اما سئوالات مطرح شده، ناظر به پرسش های جدی منتقدین نیست. آیا به راستی ما در مسیر روشنگری و شفاف سازی هستیم؟ به عقیده نگارنده، پاسخ منفی است! چرا که ادب و آداب پاسخگویی را رعایت نمی کنیم.

کد خبر 258471
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز