جمعه ۱۸ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۲:۰۳
۰ نفر

محمد حسن طالبی: رویکرد تئوریکی در مطالعات فرهنگی وجود دارد که معتقد بر آن است که هجمه تبلیغاتی و پروپاگاندای فرهنگی باعث «هدایت شده» بودن مصرف فرهنگی می‌شود.

این رویکرد که صبغه‌ای سوسیالیستی دارد در آراء آدورنو و هورکهایمر در باب «صنعت فرهنگ‌سازی» و «فریبِ توده‌ای» رخ عیان می‌کند: «سینما و رادیو دیگر نیازی ندارند تا به هنری بودن تظاهر کنند.»

این حقیقت که آنها فقط نوعی کسب و کارند به ایدئولوژی رایج بدل می‌شود  تا تولیدات سینما و رادیو  را توجیه کنند. این رسانه خود را صنعت می‌نامد و زمانی که رقمِ درآمدهای مدیران آنها منتشر می‌شود، هر شک و تردیدی در مورد ضرورت اجتماعیِ محصولاتِ تمام شده‌‌شان برطرف می‌گردد... چنین ادعا می‌شود که اشکال استاندارد شده در وهله نخست از نیازهای خودِ مصرف‌کنندگان استنتاج شدند: و به همین دلیل نیز با مقاومتی چنین ناچیز پذیرفته می‌شوند.

حاصل کار همان حقة مغزشویی و نیازهایِ جعلی منتسب به قبل است که در متن آن وحدتِ سیستم هر روز قوی‌تر و مستحکم‌تر می‌شود.»در نظر آدورنو و هورکهایمر تکنولوژی صنعت فرهنگ‌سازی محدود به تولید انبوه و استانداردسازی است که تمایز میان منطق اثر و نظام اجتماعی را قربانی می‌کند، به این مثال جالب آنان توجه کنید:«گذر از تلفن به رادیو به روشنی نقش‌ها را مشخص و متمایز کرده است. اوایل (تلفن) هنوز به فردِ مشترک اجازه می‌داد نقشِ سوژه را بازی کند و ماهیتی لیبرال داشت. دومی ‌‍[رادیو] پدیده‌ای دموکراتیک است که همه کس را به یکسان به شنونده بدل می‌کند تا به شیوه‌ای اقتدارگرا آنان را در معرضِ برنامه‌هایی قرار دهد که همگی دقیقاً یکسان‌اند ولی از ایستگاه‌های مختلف پخش می‌شوند.»

به طور کلی نظریه فرهنگی سوسیالیستی بر این امر معتقد و ملتزم است که نظم حاکم با دسیسه‌چینی‌های اقتدارگرایانه و رهنمون کردن گرایش علنی جامعه به مقاصد ذهنی بورژوازی، سیاست توتالیتر خود را تئوریزه می‌کند یا اذهان عمومی را  از توجه به آن منحرف می‌سازد.

این رویکرد واجد این اصل است که تبلیغات، زنجیره‌های مصرف‌کننده و انقیاد او به شرکت‌های تجاری بزرگ را افزون می‌کند:«امروزه تبلیغات اصلی منفی است، نوعی تمهید برای سد کردن هر آن چیزی که مُهر آن را بر خود ندارد و به لحاظ اقتصادی مشکوک تلقی می‌شود. تبلیغاتِ سراسری و همگانی به هیچ وجه برای  آشنایی و با خبر شدنِ مردم از انواع اجناس موجود ضروری نیست. اجناسی که عرضه آنها در هر حال دارای محدودیت است. تبلیغات فقط به طور غیرمستقیم به فروش محصولات یاری می‌رسانند.»

مطابق آنچه پیشتر ذکر شد، در باب «هدایت شده» بودن تبلیغات و مصرف فرهنگی، انگاره غالب، نظریه فرهنگی سوسیالیستی است. سوسیالیست‌ها معتقدند،  جهان سرمایه داری و فرهنگ بورژوازی ابزار مادی و کالاهایی را تولید می‌کند، تا سیطره ایدئولوژیک ـ سیاسی ـ فرهنگی کاپیتالیسم خدشه‌ناپذیر شود.

آنان مصرف فرهنگی در کشورهای لیبرال را بازنمایی از سیادت توتالیتر فرهنگیِ می‌دانند که در بردارنده نوعی از تئوریزه کردن مخفی لیبرالیسم اقتصادی و مطامع کمپانی‌های متنفذ است.

اما اصل ماجرا چیست؟ فی‌الواقع رویکرد ایدئولوژیک در بررسی مفهوم بنیادینی چون تبلیغات کالاهای فرهنگی، به مثابه یک سد تئوریک از هرگونه مداقه علمی در این باب، جلوگیری به عمل می‌آورد. تبلیغات فرهنگی را از یک سو می‌توان «ذاتی فرهنگ» دانست. و از سوی دیگر می‌توان به جنبه‌های «تحمیق کننده» آن نیز حساس بود.

ما در جهانی زیست می‌کنیم‌ که فرهنگ بیش از هر زمانی، در هیبت «کالا» نمود یافته است و نمی‌توان پنهان کرد که در پس هر تولید کالاهای فرهنگی، جدای از انگیزه فرهنگی، «انگیزه اقتصادی» نیز نهفته است.تسری یافتن ساز و کار کاپیتالیسم به حوزه فرهنگ، «بازار فرهنگ» را پدید آورده و لاجرم هر بازاری کالایی می‌طلبد.

کالاهای فرهنگی امروزه، جزء لاینفک «بازار آزاد» هستند و به تبع آن تبلیغات کاپیتالیستی حوزه فرهنگ را نیز در بر می‌گیرد. همین امر این تلقی را رواج می‌دهد که کاپیتالیسم می‌تواند، همانند دیگر صور اقتصادی خود، کنش از پیش تعیین‌شده‌ای را درباره مصرف کالاهای فرهنگی رواج دهد.

کد خبر 23705

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز