سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۰۷:۱۸
۰ نفر

حسین حسین نژاد قندی: امروزه معلمان، بهتر از هر کس دیگری می‌دانند که علم بهتر است یا ثروت؟!

روزی که با ابلاغ نظارت بر امتحانات نهایی دوره متوسطه در یکی از استان‌ها به حوزه اجرا رسیدم، با درب بسته مواجه شدم و دانش‌آموزان و معلمان مراقب نیز در پشت در تجمع کرده بودند، با این که چند دقیقه‌ای نیز از زمان آغاز امتحان گذشته بود، ولی از رئیس حوزه اجرا که کلیدها را در اختیار داشت، خبری نبود تا این که مردی با لباس‌های خاکی و دست‌های روغنی از دور نمایان گشت و همه دانش‌آموزان فریاد زدند: آمد!

ایشان در پاسخ سؤال من که آقای محترم تا حالا کجا بودید؟ جواب داد: «شرمنده‌ام، من با مینی‌بوس یکی از بستگانم مسافرکشی می‌کنم که متأسفانه امروز در جاده پنجر کردم.» این شرح حال معلمی است که قرار بود از 300 نفر دانش‌آموز در یک سالن ورزشی ارزشیابی به عمل آورد. پس از پایان برگزاری امتحان در دفتر دبیرستان یکی دیگر از معلمان داستان تلخ دیگری را این‌گونه تعریف کرد که در ساعات بیکاری با پیکان مدل 54 خودم مسافرکشی می‌کنم.

روزی در آئینه ماشین، یکی از دانش‌آموزان‌ام را دیدم که در صندلی عقب نشسته بود که در یک لحظه تمام وجودم را عرق شرم فرا گرفت، از آن روز به بعد احساس می‌کردم دانش‌آموزان در سر کلاس به چشم دیگری به من نگاه می‌کنند. بنابر این برای عدم تکرار آن خاطره به شهرک دیگری رفته و مسیرم را عوض کردم.

 یکی از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی گفته‌اند که باید کاری کرد تا معلمان 2 یا 3 شغله نباشند و فرصت برای مطالعه و تفکر بیشتر جهت ارائه راهکارهای عملی برای تدریس داشته باشند. ایشان اضافه کرده‌اند که معلم باید در رفاه باشد تا وقت خود را صرف شغل‌های دیگر نکند.

اولین سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که چرا معلم‌ها چند شغله هستند، و پاسخ این است که اولاً میانگین حقوق معلمان 250 تا 300 هزار تومان است که نه تنها در بین سایر کارکنان دولت کمترین است، بلکه با یک حساب سرانگشتی مشخص می‌شود که معلمان تهران و مراکز استان‌ها و شهرهای بزرگ با این حقوق در زیر خط فقر به سر می‌برند.

ثانیاً 350 تا 380 هزار معلم فاقد مسکن هستند که 53 هزار نفر آنها بالای 25 سال سابقه دارند. این گروه از معلمان دارای پسر و دختر دانشجوی دانشگاه آزاد و همچنین دارای عروس و داماد هستند، ضمناً 66 هزار و 618 نفر از معلمان فاقد مسکن زوج فرهنگی و 4 هزار و 429 نفر نیز سرپرست خانوار هستند.

ثالثاً 60 هزار معلم حق‌التدریس وجود دارند که به علت این که در استخدام آموزش و پرورش نمی‌باشند، حقوق ثابتی نداشته و به این ترتیب امنیت شغلی ندارند و به علت نیاز حاضر شده‌اند تمام مشکلات را به جان بخرند.

 رابعاً مسافت طولانی بین خانه تا محل تدریس در شهر‌های بزرگ از جمله تهران در حدود 20 تا 25 درصد حقوق ماهیانه آنها را به خود اختصاص می‌دهد.

 ریاست محترم مجلس شورای اسلامی که خود زمانی معاونت پژوهشی وزارت آموزش و پرورش را به عهده داشته‌اند، در مراسم بازگشایی مراکز تربیت معلم گفته‌اند که تربیت معلم خوب، تنها راه نجات آموزش و پرورش و پیشرفت علمی کشور است. غافل از این که معلم خوب دغدغه معاش دارد و آن‌چنان گرفتار مشکلات زندگی و تحت فشار آن قرار دارد که فرصت مطالعه و تحقیقات علمی پیدا نمی‌کند، از این رو در اکثر موارد دانش‌آموزان‌اش در زمینه اطلاعات کامپیوتری و اینترنتی و اطلاعات عمومی از او جلوتر افتاده‌اند.

 آیا به راستی در شأن نظام جمهوری اسلامی است که معلمان جهت استیفای حقوق قانونی خود کلاس و درس را تعطیل کرده و دانش‌آموزان را به حال خود رها ساخته و دست به دامان نمایندگان مجلس شورای اسلامی در بهارستان گردند؟ آیا اینها نتیجه وعده‌های بی‌پاسخ وزیر آموزش و پرورش به هنگام رأی اعتماد، کاهش 50 درصدی قدرت خرید معلمان، بی‌توجهی به لایحه خدمات کشوری و نظام هماهنگ حقوق نمی‌باشد که آنها را به مقابل مجلس شورای اسلامی کشانده است؟ آیا بی‌توجهی به مشکلات معلمان، در حقیقت بی‌توجهی به سرنوشت 15 میلیون دانش‌آموز که آینده‌سازان این کشورند، نمی‌باشد؟

 ای کاش کسانی که بابت سؤالات آموزش ضمن خدمت از علما عذرخواهی کردند، برای یک بار هم شده از معلمان عذرخواهی کنند که نتوانسته‌اند در طول مدت وزارتشان به قول‌های خود عمل کنند.

و ای کاش به جای افزایش چند درصدی حقوق در شروع هر سال که خود آثار تورمی دارد، یک سبد از کالاهای اساسی را ماهیانه در اختیار این قشر زحمتکش قرار دهند تا شاید گوشه‌ای از مشکلات مادی آنها را حل کنند و پایان سخن این که امروزه معلمان، بهتر از هر کس دیگری می‌دانند که علم بهتر است یا ثروت؟!

کد خبر 20904

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز