پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۶ - ۰۸:۰۶
۰ نفر

ترجمه - راشین مختاری: چه تفاوتی بین خطوط چپ و راست وجود دارد؟ ممکن است این سؤال زمانی برایتان پیش بیاید که احساس عجیبی از یک اشتباه همیشگی به شما دست دهد؛ به عنوان مثال اشتباه در پوشیدن دستکش دست راست به‌جای چپ.

ما در محیطی زندگی می‌کنیم که تفاوت‌هایی بین چپ و راست وجود دارد که گهگاهی ادراک ما را به اشتباه می‌اندازد. در تاریخ هنر معاصر و مدرن ویژگی‌های عمودی، افقی و جهت‌یابی یک تصویر بسیار مورد بررسی قرار گرفته است، اما در مطالعه تفاوت بین چپ و راست، روی هم رفته، غفلت شده است.

 در عین حال در هنر دهه 1960 و 1970 سلسله فعالیت‌های دقیقی انجام شده که وحدت تصویری کلاسیک را حول یک محور مرکزی بررسی می‌کند.

در سال 1970 فیلمی 16 میلی‌متری ساخته «آلی‌یرو بوئتی» از تلویزیون آلمان پخش شد که در ابتدا تصویر بسته‌ای از دست چپ و راست هنرمند در حال نوشتن یک تاریخ روی دیوار می‌بینیم. دست‌ها در حال نوشتن از هم دور می‌شوند، سپس بازوها فاصله می‌گیرند.

در ادامه دوربین به اندازه‌ای عقب می‌آید که بازوهای دور شده به کناره‌های صفحه نمایش می‌رسند. این هماهنگی بین حرکت شخص و خروج دوربین از حالت زوم توسط یک تقارن تصویری پشتیبانی شده است. در تصویر بسته عدم تناسب دست چپ با پایداری دست راست مغایرت دارد.

با این حال در تصویر باز، تقارن دو وجهی بدن انسان، با طرح Y شکلی که بدن فیلم‌ساز ایجاد می‌کند، توسط محور مرکزی تصویر نمود پیدا می‌کند.

ایده تصویر دوبل، تکراری و‌ آینه‌ای در بسیاری از آثار بوئتی دیده می‌شود. قالیچه‌های متقارنی که او طراحی کرده بود و توسط بافنده‌های ایران بافته شد، قرار بود منعکس کننده مبادله فرهنگی و جغرافیایی بین شرق و غرب و در واقع طرحی از تقارن انتزاعی باشد.

تقارن برجسته‌تری در پروژه دیگری از او پدیدار شد: او نامه‌هایی به سراسر دنیا فرستاد و از آنجایی که گیرنده‌ها در آدرس‌های داده شده پیدا نشدند، نامه‌ها به فرستنده برگردانده شدند. در آثار دیگری مانند فیلم ویدئویی «سمت راست سمت چپ» (1972) نتیجه مشابهی بر اساس ساختار مشاهده می‌کنیم؛ وقتی که بدن و تصویر بر اساس خاصیت وجود محور مرکزی آنها به یکدیگر مربوط می‌شوند.

 در اینجا هنرپیشه یک وظیفه نسبتاً‌ ساده دارد؛ چشم چپ یا راست تصویر خود را بر روی اسکرین نشان می‌دهد و می‌گوید: «این چشم چپ من است»، «این چشم راست من است.»

 مانیتور ابتدا چهره او را نشان می‌دهد و بعد تصویر وارونه آینه را. تصویر ویدیویی و آینه یکی پس از دیگری نمایش داده می‌شوند و با یکدیگر عوض می‌شوند. در این وضعیت مقایسه دو تصویر گیج‌کننده است و برای هنرپیشه غیرمنتظره: انجام وظیفه‌اش برای او مشکل شده و برای انتخاب و اشاره مردد است.

در حالی که جهت‌یابی افقی فضا برای ما مقدور نیست، برای یک لحظه هم هنرمند و هم ما به عنوان یک تماشاگر، در چرخه تغییر حالت تصویر گیر می‌افتیم.

آثار این هنرمندان سعی داشت با کشف فضای پیوسته مبهم موجود در تصویر، بین واسطه و مدل طرح ارتباط ایجاد کند.

طراحی و نقاشی، به مثابه رسانه‌های سنتی ارتباط بیشتری با بدن و تصویر به عنوان طرح و نتیجه دارند. قطعه‌های کاغذی که یک طراح در دست می‌گیرد کاملاً‌ با دستی که طرح می‌زند در ارتباط است. با این حال هرگز نمی‌توانید بگویید کدام دست چه کاری در جریان تولید این اثر داشته است.

مایکل فرید نمونه موفق و حیرت‌آوری از تناسب و هماهنگی دو دست نابرابر در یک نقاشی، ارائه می‌دهد: در پرتره‌ای که «هنری فانتین» در سال 1860 از خود کشیده است، هنرمند در حالی که کاغذ را در دست راست گرفته و احتمالاً‌ در دست چپش ذغال طراحی دارد، در حال کار دیده می‌شود. با این حال ما می‌توانیم بر اساس مسیر ضربه‌های ذغال طراحی- که از بالا سمت راست به پایین سمت چپ کشیده شده‌اند- بگوییم که تصویر توسط یک هنرمند راست دست خلق شده است.

استفاده فانتین از نمایش عکس وارونه‌ خودش که در آینه افتاده، به او کمک می‌کند تا تصویری خلق کند که در آن چپ دست به نظر برسد؛ علی‌رغم این‌که پرتره با دست راست کشیده شده است. در واقع او سعی می‌کند توجه بیننده را به عدم تقارن در تصویرسازی و طراحی معمول سوق دهد.

نمونه دیگری از نقش رسانه در ایجاد چالش‌ها و گشودن افق‌های جدید هنری در رابطه با فرق چپ و راست در ویدئوی «پیتر کامپاس» دیده می‌‌شود. در این اثر یک بشقاب شفاف در یک اتاق تاریک قرار داده شده است. یک دوربین فیلمبرداری از یک سمت از بشقاب فیلم می‌گیرد و یک پروژکتور سیگنال‌ها را به سمت دیگر بشقاب منعکس می‌کند.

 بیننده در این حالت با دو تصویر زنده و واقعی از بشقاب روبه‌رو می‌شود؛ تصویر ویدئویی و بازتاب آن. اگر دوربین از سمت چپ به سمت راست و یا برعکس، جابه‌جا شود تصویر آینه و تصویر ویدئویی بر اساس محور عمودی میانی بشقاب از هم می‌گذرند و جایشان را عوض می‌کنند. حتی حرکت اندک از چپ به راست و یا برعکس در تناوب تصاویر تأثیر می‌گذارد و البته این انتقال از دو فضای معکوس، روان نیست بلکه شکست و برشی است که به‌طور قطعی فضاها و تصاویر ایجاد شده در آنها را جدا می‌کند.

در دوره زمانی تغییرات فنی در ابزارهای قدیمی، بیان هنرمندانه نیز به همان تناسب تغییر می‌کند. در بررسی جهت‌یابی افقی و ارتباط آن با اشاره هنرمند یا بیننده به خود، پرتره‌های شخصی نقش مهمی ایفا کرده‌اند. مفهوم اصطلاحاتی مانند «چپ» و «راست» و یا «من» و «تو» از نقطه‌نظر گوینده آنها قابل درک است.

در پرتره‌های شخصی معاصر ارتباط بین تصویر و بدن، زمانی که چشم بیننده تفاوتی بین چپ و راست قائل نمی‌شود، تغییر می‌کند. در واقع جدایی تصویر و مدل زمانی بحث‌برانگیز شد که هنرمندان به استفاده از فیلم و دوربین در قالب نوآوری‌های فنی، روی آوردند.

 فیلمساز سعی می‌کند با حرکت دادن دوربین در اطراف مدل و جسم مورد نظر، تصویر آینه‌ای دوم را در برابر تصویر اصلی گرفته شده، خلق کند. بنابراین آیا ما اکنون می‌دانیم واقعاً‌ چه تفاوتی بین خطوط چپ و راست وجود دارد؟!

کد خبر 18863

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز