نیما بهدادی فر: خسرو شکیبایی تمام سهم جوانان ما از عاشقانه‌ها در سینمای ایران است؛ اعجوبه‌ای که نت جادویی کلام و اخلاق بی‌نظیر، او را در جایگاه یک ستاره بی‌بدیل در آسمان بازیگری سینمای ایران نشاند.

خسرو شکیبایی

صدای خاص، رفلکس‌های بدنی منحصربه‌فرد، برخی اکت‌ها و کنش‌های خاص همچون فاصله‌گذاری حسی میان ادای واژگان، استفاده بهینه از حرکت دست‌ها و تکانش‌های حسی سر و بازی با نگاه‌هایی که خاص خودش بود همگی در آفرینش شخصیت‌های ماندگار سینمایی و تلویزیونی توسط او تأثیرگذار بوده است و چه‌کسی چون شکیبایی می‌توانست که با آن ظرافت در یک اثر متوسط چون «دلشکسته»، آن بازی خیره‌کننده را از خود ارائه دهد؟

به‌واقع شکیبایی استانداردترین بازیگر سینما و تلویزیون بود و همه فنونی که در دو فرایند حسی و تکنیکی نقش به‌کار می‌برد بجا و به دور از حشو و زواید بود. با هر نقش، منطبق بر ذات درونی آن روبه‌رو می‌شد و برمبنای «شناسه طبقاتی» به تحلیل جزئی‌نگرانه کاراکتر می‌پرداخت. او در نقش حل می‌شد و ما دیگر خسرو شکیبایی آشنا را ملاحظه نمی‌کردیم بلکه با شخصیتی روبه‌رو می‌شدیم که نویسنده، آن را پرورده بود و در پرتو هدایت کارگردان به مرحله آفرینش و خلق توسط بازیگر رسیده بود.از این‌رو بازیگری برای شکیبایی یک بازآفرینی تیپیک یا مو‌به‌مو از شمایل اجتماعی نقش نبود بلکه هنری حسی و ملازم با عواطف انسانی دانسته می‌شد که باید در خلال آن آفرید و به خلق رسید. خلاقیت و ممارست شکیبایی در فرایند آفرینش نقش و اجرای بدیعانه آن حاصل چنین نگاهی به مقوله بازیگری است. به‌واقع او یک الگوی مثالی از بازیگر مولف در سینمای ایران به‌شمار می‌آید؛ بازیگری که نعمات خدادادی‌اش چون صدای جاذبه‌برانگیز یا نوع نگاه خاصی که در تابش‌های حسی صحنه‌ها- چه در آثار کمیک و چه در فیلم‌های درام- با آن رویارو می‌شدیم.

شکیبایی برای بسیاری یک سوپراستار و الگوی مثالی از بازیگر ایرانی بود و جامعه به وی از این دریچه می‌نگریست و از این‌رو بود که صرف حضورش در یک اثر-جدا از قوت و ضعف‌های ساختاری یا محتوایی- مخاطبان سینما را به تماشای آن اثر می‌کشاند. از این وجه وقتی به گذشته بنگریم و نقش‌آفرینی خیره‌کننده شکیبایی را در «هامون» به یاد می‌آوریم و سپس دیگر اجراهای مثال‌زدنی‌اش را مرور می‌کنیم، این سؤال پیش می‌آید که چگونه ستاره‌ای سینمایی حاضر شد در اوج شهرت به تلویزیون بیاید و در خانه سبز هنرنمایی کند؟ پاسخش ساده است؛ او متوجه قابلیت‌های مجزای دو رسانه دیداری رقیب(سینما و تلویزیون) بود و با یک انفکاک درست میان جایگاه هریک از آنها به پیشنهادهای رسیده فکر می‌کرد.از این جنبه اگرچه اجرای ابرنقش هامون، ماندگاری اجتماعی و نسلی بازیگری چون شکیبایی را نوید می‌داد اما پذیرش نقشی تلویزیونی در اوج قدرتی که در سینما به‌دست آورده بود، ذهن مخاطب آن زمان را متمایل به تماشای اثری کرد که همچنان به‌علت روح شاعرانه استقراریافته در کالبد لحظه‌های هنری‌اش یکی از انتخاب‌های همیشگی بسیاری از ما برای تماشاست.

خانه سبز که صمیمیت بازیگرانش جلوی دوربین، تابعی از مهر و دوستی عوامل پشت صحنه به شمار می‌رفت، فرصتی پالایش‌گون برای جدایی شکیبایی از قامت حمید هامون به شمار می‌رفت و جان‌بخشی به کاراکتری لطیف و شاعر چون رضا صباحی، برایندی از سرسبزی، طراوت و زلالی درونی بازیگری است که با سحر کلامش، نت عاشقانه و عارفانه وکیل مدافع عاشق و مهربان خانه سبز را به لحظاتی ماندگار از این مجموعه شاخص بدل کرد و به همین علت مرگ ناگهانی خسرو شکیبایی، پایان هنرنمایی سیمرغی بود که با جادوی نقش‌آفرینی‌هایش به پذیرشی فراتر از محدوده‌های تعریف‌شده در ساحت نظری و عملی جامعه ایران رسید.

کد خبر 177900

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز