یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۱ - ۰۶:۵۷
۰ نفر

محسن حسینی طاها: به‌نظر می‌رسد یکی از عمده مسائلی که در ایران، نظام اداری را بامشکل جدی روبه‌رو ساخته، واگذاری مسئولیت‌های متعدد و گاه غیرهمخوان به سازمان‌هاست.

سیب

این پدیده علاوه برآنکه از پرداختن مطلوب یک سازمان به وظایفش جلوگیری می‌کند، فرصت تخصص‌مداری در ارائه خدمات را نیز از سازمان مربوطه می‌گیرد.

نام سازمان بهزیستی در فرهنگ‌عامه همواره یادآور سازمانی است که افراد دارای ناتوانی را تحت‌پوشش قرار داده و در راستای ارائه خدمت به این قشر از جامعه گام‌برمی‌دارد. اما جالب است بدانید رسیدگی به امور معلولیت تنها یکی از وظایفی است که بردوش این سازمان نهاده شده است. به این معنی که در گروه‌های هدف سازمان بهزیستی، چنان تنوع و تعددی قابل مشاهده است که جمع آنها در یک مجموعه مدیریتی دشوار و غیرممکن می‌نماید. از رسیدگی به کودکان خیابانی، پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، ارائه خدمات ‌مختلف به آسیب‌دیدگان اجتماعی و افراد در معرض آسیب و ساماندهی، حمایت و نگهداری سالمندان نیازمند گرفته تا پیشگیری از اعتیاد به مواد‌مخدر و حمایت از خانواده‌های بی‌سرپرست و نیازمند و ارائه خدمات مختلف به آنها و وظایف متعدد دیگر، همه‌ و همه برعهده این سازمان است.

تنها کافی است به جمعیت هدف این سازمان نگاهی آماری داشته باشیم، آنگاه دشواری و پیچیدگی مسئله برایمان آشکار می‌شود. طبق آمارهای موجود و مطابق با استانداردهای جهانی، 10درصد ازجمعیت هرجامعه را افراد دارای ناتوانی تشکیل می‌دهند. بنا بر این نسبت، جمعیت معلولان ایران حدود هفت میلیون نفر تخمین‌زده می‌شود. نکته قابل توجه اینکه باسازمانی مواجه هستیم که جمعیت تنها یکی از گروه‌های هدف آن 10درصد جامعه را تشکیل می‌دهد وسؤال اساسی این‌است که در برنامه‌ریزی‌ها چقدر می‌توان به سازمانی که یکی از گروه‌های هدف آن دارای چنین جمعیت قابل‌توجهی است بودجه و امکانات اختصاص داد؟

به‌نظر می‌رسد تلخی این داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود چراکه از نظر کارشناسان، هریک از گروه‌های هدف سازمان بهزیستی را می‌توان به‌عنوان یک پدیده درنظر گرفت و این گفته بدان معناست که وقتی در مسائل اجتماعی سخن از پدیده به میان می‌آید نیازمند برنامه‌ریزی‌های کلان، زیرساختی و چندجانبه هستیم. درادامه بحث به گروه هدف مثال زده شده در بالا یعنی معلولان اشاره می‌کنیم.

معلولیت، چه از نظر آماری و چه از لحاظ نیاز به برنامه‌ریزی‌های کلان وچندجانبه، یک پدیده محسوب می‌شود چراکه نیازها و مشکلات افراد دارای معلولیت را باید در یک طیف گسترده تعریف کرد. تنگناهای اقتصادی موجود در جامعه که البته برای قشر دارای ناتوانی و خانواده‌های آنها بیش از سایر اقشار است و نارسایی‌های فرهنگی که از معلولیت چهره نادرستی به جامعه ارائه داده و به انزوا و ناشناختگی معلولان منجر شده، تنها بخشی از مشکلات افراد دارای معلولیت در کشور ماست.

اینجاست که معتقدیم اگر به‌ فرض سازمانی بخواهد تنها به امور معلولان رسیدگی کند، نیازمند توان مدیریتی بالا، تمرکز بر پدیده مورد بحث و بودجه قابل‌توجهی است حال آنکه سازمان بهزیستی سوای این قشر، اقشاری را مورد هدف قرار داده که هریک از آنها نیز طبق تعاریف جامعه‌شناسی به‌عنوان یک پدیده اجتماعی شناخته می‌شوند. نکته قابل تأمل اینکه نگاه منطقی و کارشناسانه مؤید این مطلب است که در بحث پدیده‌های اجتماعی، جامعه نیازمند اقدامات فراسازمانی و به‌عبارتی چندسازمانی است؛ یعنی رسیدگی به امور مشمولین یک پدیده را باید طبق برنامه‌ریزی و پرهیز از موازی‌کاری به چندسازمان دارای صلاحیت محول کرد که متأسفانه در کشور ما نه‌تنها این پدیده در مورد گروه‌های هدف سازمان بهزیستی مشاهده نمی‌شود بلکه باراضافی و فراتر از توان بر دوش این سازمان نهاده شده است.گفتنی است چنانچه به هریک از گروه‌های هدف سازمان بهزیستی نگاهی کارشناسانه داشته باشیم، با همین معضل عدم‌ تکافوی توان مدیریتی و اجرایی مواجه می‌شویم که به‌نظر می‌رسد طبق مباحث مطرح، دلیل عمده آن، تعدد غیرمعقول این گروه‌های هدف است.

کد خبر 177458

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز