جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵ - ۱۳:۰۳
۰ نفر

صباح زنگنه: از معدود مواردی که تمایل نداشتم درباره آن اظهار نظر کنم، موضوع اعدام و مجازات صدام بود. دلایل متعددی در این زمینه داشتم.

اما، پس از طرح موضوع از سوی نشریه وزین «همشهری دیپلماتیک»، و پس از فرو نشستن غبارها، اینک می‌توان به مسائلی پرداخت.
هر اقدام و عملی را باید در شرایط پیرامونی و تاریخی آن بررسی کرد. موضوع اعدام و مجازات رئیس یک حکومت، آن هم حکومت جبارانه‌ای که بیش از سه دهه بر یکی از پر آشوب‌ترین و حساس‌ترین و خطرسازترین کشورها در خاورمیانه، استمرار داشته است، مطلب پیچیده‌تری محسوب می‌شود.
سابقه کودتاها و انقلاب‌های نظامی در عراق، و نحوه برخورد کودتاگران با حاکمان پیشین، یکی از محورهای بررسی را تشکیل می‌دهد. پس از شکل‌گیری عراق جدید و خروج از مجموعه ولایات عثمانی، و افتادن در خورجین استعمار انگلیس، و آوردن حاکمی از یک منطقه دیگر (حجاز) و انتصاب او در عراق، و تشکیل ارتش نوین در عراق، و رشد اندیشه‌های ملی‌گرایانه، و اعتراض به سیاست‌های وابستگی به انگلیس، به تدریج شاهد تشکل نیروهای افسران در عراق و قیام بر ضد خاندان سلطنتی، و دستگیری و اعدام باقیمانده آن خاندان بودیم. مثله کردن نخست‌وزیر مشهور عراق (نوری السعید) و فیصل دوم (پادشاه جوان) و قیم او (عبدالله) و کشیدن اجساد آن افراد در خیابان‌ها و آویختن آن‌ها بر بالای دارها، تصویر رایج آن ایام بوده است.
کودتاهای نافرجام بعثی‌ها علیه قاسم، و دستگیری‌ها و محاکمه آن کودتاگران، و سپس شورش‌های نظامیان در شمال عراق، و بغداد و سرکوب آن شورش‌ها، و مجددا بر پا داشتن چوبه‌های دار، و یا اعدام‌های صحرائی و نظامی، همواره مشهور بوده است.
تکرار کودتای نظامی بعثی‌ها با همکاری عبدالسلام عارف علیه قاسم، تیرباران قاسم و همکاران و یاران او را به دنبال داشت.
کشف مقدمات کودتای بعثی‌ها علیه عبدالسلام عارف، و اختلاف دیدگاه‌ها، و بروز تشکیلات میلیشیاهای «قومی» و «بعثی» و درگیری‌های مسلحانه آنها، و اعدام‌ها و ترورهای دسته‌جمعی، صحنه‌های مکرری بوده است.
پس از افول ستاره عبدالناصر در میان احزاب ناسیونالیست و سوسیالیست، و پیگیری‌های حزب بعث، و بازسازی تشکیلات نظامی و حزبی خود، تلاش برای به دست گرفتن قدرت در عراق، با همکاری سازمان‌های اطلاعاتی غربی، حزب بعث در اواخر دهه شصت قرن گذشته، موفق به بازگشت به قدرت می‌گردد. اما در این راه، گردونه اعدام‌ها، در میان کودتاگران متحد!!، رونق می‌گیرد. و از مجموعه پنج شش تن اصلی کودتاگران عالیرتبه نظامی، کسی بجز احمد حسن البکر، زنده نمی‌ماند که آن‌هم پس از مدتی، با حیله‌های درون گروهی، کنار گذاشته می‌شود.
اما گردونه اعدام‌ها و ترورها، هرگز در باقیمانده سه دهه آخر قرن بیستم، متوقف نشد. هیچ‌کدام از ترورها و اعدام‌ها و تصفیه‌ها به موجب قانون و قواعد و نظامی خاصی صورت نمی‌گرفت. «الحق لمن غلب» حاکم بود. اعدام رهبران حزب بعث، کافی بود با یک گمان و شبهه همکاری با بعث سوریه، صورت گیرد. هیچ جای محاکمه و پرسش و پاسخ نبود.
یکی از خبرنگاران مشهور ایتالیائی از صدام پرسیده بود، ابزار حکومت خود را چه می‌داند؟ و او یک اسلحه و یک مشت پول نشان داده بود. تا  روز آخر حاکمیت صدام، قانون اساسی دائمی مصوب مردم وجود نداشت آنچه به عنوان قانون مطرح بود، دستورات شخص صدام بود که به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب (که خود خوانده جایگزین مجلس تدوین و تقنین قانون اساسی و قوانین عادی عمل می‌کرد) صادر می‌شد و حکم قانون اساسی موقت یافته بود.
بنابراین، نخستین قانون اساسی مورد تأیید مردم عراق در یک همه‌پرسی آزاد، پس از سقوط صدام تدوین و تصویب شد.
از طرف دیگر، قانون «دادگاه ویژه عالی کیفری عراق» توسط «شورای حکومتی» تصویب شد، و بعدا توسط مجلس ملی عراق مورد بازنگری و اصلاح قرار گرفت. در این قانون، رسیدگی به جرائم و جنایات ارتکابی صدام و همکارانش تحت عناوین:
الف: جنایت نسل‌کشی،
ب: جنایات ضد بشریت،
ج: جنایات جنگی،
د: نقض قوانین عراق به شرح تفصیلات آن، در صلاحیت «دادگاه عالی کیفری عراق» قرار داده شده است.
پس از دستگیری صدام، ده‌ها جلسه محاکمه تشکیل شد، اما اساسا به یک پرونده به طور کامل رسیدگی شد و آن هم پرونده مربوط به سال 1981 شهرالدجیل بود؛ یعنی از نخستین پرونده‌ها، و شاید سبک‌ترین آن‌ها.
در دادگاه، صدام و همکارانش، هم فرصت مطالعه داشتند، و هم فرصت گرفتن و کلا مجموعه‌ای از وکلای عرب، امریکائی و عراقی و هم زمینه تبلیغ و سخنرانی و اعتراض داشتند. یعنی زمینه‌هایی که هرگز برای هیچ مقام (و یا بی‌مقام!) عراقی در طول چندین دهه فراهم نشده بود.
از یک جهتی این تحول، یک جهش در مناسبات اجتماعی و سیاسی عراق محسوب می‌شود، در حدی که بسیاری از روشنفکران و وکلا، و خانواده‌های مفقودین و شهداء عراقی از نحوه پیشرفت کسالت‌بار دادگاه ناراحت  بودند.
پرونده دوم طرح شده در دادگاه پرونده انفال بود. این پرونده می‌رفت تا به شدت افکار عمومی مردم منطقه و جهان را علیه جنایات صدام (و حامیان او) بسیج کند. زیرا به کار بردن سلاح‌های شیمیائی علیه مردم کرد عراقی، به هیچ وجه قابل دفاع نبوده است. اگر در مسأله «الدجیل»، مردم شیعه آن شهر مورد جنایات فجیعی قرار گرفتند، اما آن شهر، شهر کوچکی بوده، و قتل مردم «شیعه» ظاهرا احساسات «دیگران»! را تحریک نمی‌کند.
اما در قضیه «انفال»، اولا کشتار بسیار وسیعی بوده، و فیلم و تصویر شبکه‌های تلویزیونی منطقه‌ای و بین‌المللی آن را ثبت کردند، ثانیا: سلاح‌های شیمیائی که با تکنولژی و حمایت کشورهای غربی به دست آمده. به کار گرفته شده است. و این قضیه می‌توانست، معادلات سیاسی بین‌المللی را بر هم بزند، و حیثیتی برای کشورهای غربی باقی نمی‌گذاشت.
با اعدام صدام، در واقع، از باز شدن بقیه پرونده‌ها، با حضور عامل و عنصر اصلی محرک و دستوردهنده و سازمان‌دهنده، تا حدودی جلوگیری شد.
از نظر مردم ایران، گرچه صدام برای مجازات جنایت اولیه خود محکوم شده و به خاطر اجرای آن حکم خوشحالند، اما از این که پرونده های مربوط به جنایات‌ ارتکابی صدام علیه مردم ایران و شهرها و محیط زیست منطقه رسیدگی نشده است، بسیار ناراحت و ناراضی‌اند، و حق خود می‌دانند که همچنان پیگیر آن‌ها باشند.
بنابراین مسأله دیگری که نیاز به بررسی آرام و قانونی دارد، جنایات فراگیر و گسترده رژیم صدام علیه بشریت و جنایات جنگی و نسل‌‌کشی است.
حال، آیا مردم و دولت ایران، با پیگیری این مسائل، پیگیر دریافت غرامت و خسارت‌اند؟ اینکه آیا مردم و دولت ایران با دولت و مردم دوست و برادر عراق، از در صلح و گذشت خواهند آمد؟ سخن دیگری است و تصمیم‌گیری در مورد آن چندان پیچیده نیست.
این نکته باید روشن شود که مردم عراق و دولت منتخب آن، حق تصمیم‌گیری در مسائل خود را دارند، و از استقلال رأی برخوردارند. و اگر دولتی از منطقه، یا خارج از منطقه، بر آنان نظر دیگری را تحمیل کند، طبعا خلاف عرف و قوانین و مقررات بین‌المللی رفتار کرده، و نباید انتظار داشته باشد که مورد احترام و پذیرش مردم عراق باشند.
مردم ایران، این اصل را می‌پذیرند، اما نگران اعمال فشارهای دولت‌های بزرگ به‌ویژه دولت‌هایی که دارای نیروهای نظامی و گسترده‌ اشغالگر در عراقند.
درباره عکس‌العمل‌های اعدام صدام در منطقه و جهان، پدیده‌های غریبی دیده می‌شود که به بررسی برخی از آن‌ها می‌پردازیم.
1 - مردم در اغلب مناطق عراق ابراز خوشحالی کردند.
2 - مقامات عراقی تأکید کردند که اعدام صدام، پیام روشنی به باقیمانده حزب منحله بعث عراق رسانده است که امکان بازگشت زورمدارانه به قدرت را فراموش کنند.
3 - مردم ایران و کویت که مورد تعرض رژیم صدام قرار گرفته بودند، از اجرای حکم، ابراز رضایت و خوشحالی کردند، گرچه مردم ایران از این که پرونده‌های مربوط به ایران باز نشده، ناراضی‌اند.
4 - بوش سعی می‌کرد، از اجرای حکم در جهت سیاست‌های خود و تحکیم موقعیت خود در افکار عمومی مردم امریکا استفاده کند و آن را یک دستاورد بداند.
5 - برخی کشورهای اروپائی که به طور کلی مخالف اجرای احکام اعدام هستند، اظهارات گوناگونی داشته‌اند. ضمن پذیرش ضرورت مجازات حکم اعدام را مخالف رأی خود می‌دانستند.
6 - برخی از فلسطینیان (به ویژه گروه فتح)، تظاهرات کردند و از صدام تجلیل به عمل آوردند!
7 - اتحادیه خبرنگاران مصری در اعتراض به اعدام صدام بیانیه صادر کردند البته، بقیه خبرنگاران مصری (مانند عبدالمنعم سعید و چند نفر از خبرنگاران مشهور مصری) به این رویه اتحادیه معترض بودند، و صدام را طاغوت و دیکتاتور ضد آزادی فکر و دموکراسی معرفی کردند.
8 - شبکه‌های ماهواره‌ای الجزیره، و العربیه، و روزنامه‌های الشرق الاوسط والحیات، به طور تقریبا فراگیر، در جهت حمایت از صدام، و اعتراض به صدور حکم اعدام، به بهانه مصادف شدن با اولین روز عید قربان، تلاش‌های گسترده‌ای کردند. اکثرنامه‌ها و تحلیل‌ها، از منشأ عربستان سعودی و بعضا اردن بود.
9 - صادق‌المهدی، نخست‌وزیر اسبق سودان، ضمن مقاله‌ای جرائم و جنایات صدام را برشمرده اما از اعدام او در روز عید قربان انتقاد کرده است. وی اضافه می‌کند که چنین رفتاری باعث شد یک «جلاد قاتل به صورت شهید» مطرح شود.
10 - شیخ یوسف قرضاوی، از علمای شناخته شده و مخالف صدام نیز از اعدام صدام در روز عید ابراز شگفتی کرده است.
اما آنگاه که از وی پرسیدند: آیا: صدام شهید است؟ پاسخ منفی داده است.
11 - سران عرب، با تأمل و احتیاط اظهار نظر کردند. حسنی مبارک، علنا انتقاد کرده است. از بقیه سران عرب، نقل شده است که آن‌ها هم چندان خشنود نبوده، و برخی از آنان، خواستار توقف صدور حکم اعدام شده بودند.
در این میان قذافی، مراسم ختم برای صدام حسین گرفته است.
برخی نویسندگان عرب، اعدام صدام را نشانه منفی برای حکومت‌های غیرمنتخب تلقی کردند، و نگرانی دولت‌های عربی را طبیعی دانستند.
12 - برخی روزنامه‌های ایران نیز این برداشت را تقویت کردند که دولت‌های عرب از سرنوشت صدام باید عبرت بگیرند، و مایه ترس و نگرانی کشورها و اعتراض رسانه‌های آن کشورها  را به دنبال داشته است.
13 - رسانه‌های عربی، که باید گفت شامل حدود 200 ماهواره متعلق به دولت‌ها و یا شرکت‌های بزرگ مرتبط با دولت‌ها می‌شوند، به علاوه صدها روزنامه، که با رسانه‌های بین‌المللی عربی همکاری می‌کنند، طی یک هجوم منسجم، گسترده، و پیگیر که تقریبا بیش از دو سه هفته به طول انجامید، محورهایی از قبیل:
جنگ طائفه‌ای، جنگ شیعه و سنی، جنگ‌های خانگی در عراق، گسترش جنگ‌های شیعه و سنی از عراق به لبنان، احتمال درگیری شیعیان و اهل سنت در سایر کشورهای عربی و... به راه انداختند. در این میان، و به تعبیری، یک سطر در میان، ارتباط همه این امور را با ایران القاء کردند. گوئی در عراق، لبنان و همه جای جهان، کسی نیست که کاری مستقل انجام دهد، و همه کارهای خوب و بد به دستور مقامات ایرانی انجام می‌گیرد.
14 - ناگهان دولت‌ها و رسانه‌های منطقه، متوجه شدند که صدام، سنی بوده است؟ و گوئی حکومت شیعه عراق، صدام سنی را اعدام کرده است.
آمادگی پیشین، و وجود تنش‌هایی در روابط منطقه‌ای، و تغییر واقعیت‌ها در منطقه، و بروز پدیده مشروعیت «مقاومت» در لبنان، معادلات زیادی را بر هم زده است و تا رسیدن به یک درک مشترک از مسائل و تحولات، حباب تبلیغات امروزی رسانه‌ها همچنان به تولید انبوه حباب‌ها مستظهر خواهد بود. جمهوری اسلامی هم در ارزیابی تحولات باید شجاعانه پیشقدم باشد. طرحی در منطقه جز اخلال‌های امریکا نیست.
15 - پس از اعدام صدام، و انتصاب عزت ابراهیم الدوری، ضعف بیشتری بر باقیمانده‌های وابستگان صدام عارض شده است. برخی از بعثیان عراق به سمت بعث سوریه گرایش پیدا کرده، وعده‌‌ای از پیگیری فعالیت‌هایشان به شکل احزاب جدید (العوده) و... سخن می‌گویند.
عزت‌ ابراهیم، طی بیانیه‌ای، خواهان «مجازات خیانتکارانی که به سمت سوریه می‌روند» شده است.
آنچه به طور خلاصه می‌توان ذکر کرد، این است که صدام و اعدام او، مطلبی نبوده که چندان طرفدارانی داشته باشد که این همه موج‌آفرینی کند. باید بدون این که غرور و نخوت حاکم گردد، اندکی به رویه‌ها و روش‌ها اندیشید.
کد خبر 15347

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز