یکشنبه ۱۰ دی ۱۳۸۵ - ۱۱:۱۹
۰ نفر

سهیلا نیاکان: نگاهی به نمایشگاه آثار فریده شاهسوارانی در ساختمان قبلی روزنامه اطلاعات.

مدتی است که دیگر هنرمندان نقاش علاقه‌ای به کار در سطح دوبعدی بوم ندارند و به دلایل مختلف فعالیت هنری خود را بر روی آثار حجمی، اینستالیشن و ویدئو آرت متمرکز کرده‌اند و در این میان البته نقاشانی که در گالری‌های شمال شهر تابلوهایی برای سالن‌های پذیرایی رنگ می‌کنند، کم نیستند!

 اما فریده شاهسوارانی با برپایی نمایشگاهی در ساختمان قدیم روزنامه اطلاعات تجربه جدیدی را در ارتباط مخاطب با فضای هنری به اجرا درآورده است.

شاهسوارانی بنا بر یک حس شخصی و وسوسه‌ای هنری، با دیدن فضای خالی ساختمان قدیم روزنامه اطلاعات در خیابان خیام سؤالی در ذهنش شکل می‌گیرد؛ در جهان پرشتاب امروز سرنوشت «روزنامه‌ها» چه می‌شود؟

 سرانجام او در اوایل بهار امسال مقدمات برپایی نمایشگاهی ترکیبی در سالن تحریریه سابق روزنامه اطلاعات را فراهم می‌کند. اما به دلیل پاره‌ای مشکلات اداری و غیراداری! این مهم، موکول به آذر ماه سرد امسال می‌شود. در این فرصت، ساختمان تخلیه و تخریب می‌شود. یک فضای مخروبه بتونی از بنای معروف روزنامه اطلاعات  را در اختیار می‌گیرد.

همین اندک، نقطه شروع نمایشگاهی می‌شود که به تعبیر بازدید‌کنندگان، دانشجویان، کارشناسان و حتی مدیران هنری در چند سال اخیر، کاری استثنایی محسوب می‌شود. در این میان، سرمای غیرمنتظره روز افتتاحیه و بارش برف زودرس پائیزی بر حال و هوای سرد و خاکستری تأثیر شگرفی گذاشت و اما خود نمایشگاه که «نوشتم، خواندی» نام دارد، ترکیبی از یک کار حجمی بزرگ اینستالیشن و سه ویدئو آرت است که در مرکز شهر و نزدیک میدان امام خمینی برپا شده است.

شاهسوارانی کف، ستون، دیواره‌ها و سقف سالن عریض و طویل طبقه چهارم را با روزنامه پوشانده است. هر قدر درست حدس زده باشید، اما نمی‌توانید تصور کنید نزدیک به دو تن روزنامه باطله در فضایی به وسعت نزدیک به دو هزار متر زیربنا چه شکلی به خود می‌گیرد.

همه‌جا روزنامه، روی دیوارهای تازه تخریب شده و یا ستون‌های تازه مرمت شده، پنجره‌ها، کف، دیوارهای کاذب و حتی حفره‌هایی که بین طبقات به‌وجود آمده بود، روزنامه بود و هر جا که روزنامه به چشم نمی‌خورد، ویدئو آرتی کوتاه، ماجرای چیدمان این روزنامه‌ها را به زبان تصویر و تأویلی بازگو می‌کرد.

نورپردازی آبی مهتابی که به شکل موضعی فضا را روشن کرده بود، قفسی پر از روزنامه مچاله شده بود، دالان‌هایی که در گوشه و کنار به وسیله روزنامه از بقیه دیوارها مجزا شده و عجیب‌تر از همه کف روزنامه پوش، حسی از یک فضای ناشناخته اما آشنا در ضمیر ناخودآگاه به انسان منتقل می‌کرد.

شاید کاری که از مدت‌ها پیش شهرداران تهران و مدیران هنری آن آرزو داشتند، شاهسوارانی یک‌تنه آن را تجربه کرد و کاش این تجربه را از نزدیک مشاهده می‌کردند؛ برپایی نمایشگاهی مدرن و این‌که ساکنین قدیمی این محله‌ها چه ارتباطی با هنر جدید مفهومی برقرار می‌کنند؛ تجربه‌ای که در تمام دنیا برای پیوند شهروند با پیاده‌روها و هنرهای تجسمی صورت می‌گیرد.شاهسوارانی گفته، می‌خواهد نمایشگاهی از عکس‌های گرفته شده از اینستالیشن خود را برپا کند و یا در فضای متروکه دیگری در مرکز شهر تهران کاری مشابه انجام دهد.

منتظریم تا دوباره ذهن تجربه‌گرای این هنرمند، ما را در وادی جدید با هنر مدرن آشنا سازد.

کد خبر 12199

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز