سهند صادقی بهمنی: اساس اندیشه شیعی بر بنیان مرجعیت فراگیر امامان معصوم علیهم‌السلام پس از پیامبراعظم(ص) پایه‌گذاری شده است.

امام باقر (ع)

مرجعیت علمی ایشان را البته در منظومه اندیشه شیعی، می‌توان براساس دو مفهوم عصمت و نصب امام از سوی خداوند به نص و معرفی نبوی، مورد بازخوانی قرار داد. در این نگاه خاص امام وظیفه دارد تا علوم خویش را که جنبه‌های گوناگون علوم اسلامی در برمی‌گیرد، در اختیار همگان قرار دهد. جست‌وجو در سیره اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز حاکی از این امر است که تعلیم و علم‌آموزی ایشان روندی مستمر و فراگیر داشته است. چه آنکه ایشان حتی در زمان بروز اختلافات سیاسی و حتی اعتقادی از ارائه علم خویش خودداری نمی‌کردند. دومین پایه، در ارائه یک الگوی اخلاقی متجلی می‌گشت که به‌نظر از پایه نخست پر اهمیت‌تر است. به سخن دیگر می‌توان از چگونگی پیوند بنیان علم و تربیت که حاصل سیره ایشان بود، یاد نمود که به چه نحو علاوه بر تأثیر نخستین در اطرافیان گاه مخالف، سبب‌ساز تولید مکرر خویش می‌گشت.

این امر البته میسر نبود جز به واسطه تربیت طیفی گسترده از شاگردانی که به این رفتار باورمند و عامل باشند. ائمه(ع) به‌خوبی از پس این مهم که از سویی سبب گسترش اخلاق و از سوی دیگر سبب ایجاد جذابیت در این آیین می‌گشت، برآمدند. در این جستار تلاش می‌کنیم تا به مناسبت شهادت امام محمد‌بن‌علی‌الباقر(ع) در سال 114 هجری به تلاش گسترده ایشان برای تربیت شاگرد و نقش این شاگردان بپردازیم.

شیخ محمدبن‌یعقوب کلینی در اصول کافی، تاریخ ولادت امام باقر(ع) را سال 57 هجری دانسته و شهادت ایشان را در سال 114هجری. مادر ایشان نیز براساس این نقل، ‌ام عبدالله دختر امام‌حسن‌مجتبی(ع) بوده است. شیخ طوسی نیز همین قول را ترجیح می‌دهد. اما این دو از روز و ماه ولادت سخنی به میان نیاورده‌اند. البته به گزارش ابن‌شهرآشوب از فتال نیشابوری که پس از آن به قول مختار طائفه بدل شده است، می‌توان ولادت ایشان را روز سه‌شنبه، سوم صفر دانست. ضمن آنکه ایشان شهادت امام باقر را هفتم ذیحجه سال114 دانسته‌اند. بر این اساس مدت عمر شریف ایشان به‌هنگام شهادت 57 سال بوده است که 19سال آن در قالب امامت، به تمامی در مدینه گذشته است.

البته این امر بدان‌معنا نیست که گستره وسیع شاگردان ایشان نیز در مدینه متمرکز بوده‌اند زیرا امام تلاش گسترده‌ای را سامان دادند تا با پراکنده کردن یاران خویش زمینه مناسبی برای پوشش دادن تمام سرزمین‌های اسلامی، فراهم آورند. این تلاش همچنین از سوی دیگر همراه بود با بنیان نهادن نخستین پایه‌های سازمان وکلا که پس از این نقش گسترده‌ای را در پیشبرد اهداف ائمه ایفا کرد. هرچند در آغاز مناطق تحت پوشش وکلا چندان تنوع نداشت و تنها شامل کوفه، بصره و مکه می‌شد اما همین مراکز کم تعداد نیز نقش خویش را در نشر معارف و ارائه الگوی عملی به‌خوبی انجام می‌دادند. ضمن آنکه تمام تلاش امام برای تربیت شاگرد را نمی‌توان منحصر به شاگردانی دانست که ایشان در چارچوب تفکر امامت تربیت کرده بودند. خیل عظیمی از شاگردان ایشان که در عمل فقهی از پیروان مذاهب دیگر به شمار می‌رفتند و پس از آن در شمار راویان پرشمار روایات ایشان قرار گرفتند را نیز باید در این بستر مورد ارزیابی قرار داد.

بنا به برخی شمارش‌های صورت پذیرفته در مورد تعداد راویان عامی امام‌باقر(ع) تعداد این گزارشگران افزون از 200تن هستند. گذشته از این بحث بسیاری از مسلمین که اصولا در سلک متعلمان و آموزندگان علوم دینی به شمار نمی‌رفتند، چنان‌که در مقدمه ذکر آن رفت گاه تنها با یک عمل امام جذب ایشان می‌شدند. چنان‌که قاضی نعمان از محمدبن‌المنکدر روایت می‌کند: «در روزی بسیار گرم در یکی از حومه‌های مدینه، به محمدبن‌علی‌بن‌الحسین(ع) برخوردم که به دو‌تن از خادمان خود تکیه داده بود. با خود چنین اندیشیدم که او یکی از پیشوایان محترم قریش است، [این جمله نشان می‌دهد که او از شیعیان امام نبوده است.

و تنها ایشان را یکی از بزرگان قریش به‌شمار می‌آورده است.] که اینک از خانه خارج شده و در این اوضاع و احوال طاقت‌فرسا و گرم در پی منافع دنیوی خویش است. بگذار او را زنهاری بدهم. بنابراین نزد او رفتم و به او سلام کردم. امام‌باقر، که سخت عرق می‌ریخت سلام مرا پاسخ داد. پس گفتم: ‌ای پیشوای محترم قریش که این وقت در جست‌وجوی منافع دنیوی هستی و در این گرما بیرون آمده‌ای، خدایت اصلاح کند، چه می‌کنی اگر در این حالت مرگ به سراغ تو آید؟ امام باقر که تا آن هنگام دست‌هایش بر شانه آن دو پسر بود، تکیه‌اش را از ایشان گرفت، راست ایستاد و چنین پاسخ گفت: «به خدا قسم، اگر مرگ در این حالت در رسد، به واقع وقتی به سراغم آمده است که مشغول عبادت خدا هستم. و با این عبادت، خویشتن را از تو و از بقیه مردم دور نگه می‌دارم. من تنها ترسم از آن است که وقتی مرگ مرا در یابد که در کار نافرمانبرداری از خداوند باشم.» من نیز با شرمندگی پاسخ گفتم: «خداوند برتو ببخشاید من قصد داشتم تا شما را نصیحت کنم و انذار دهم. اما در حقیقت شما من را نصیحت نمودی و انذار دادی!»

با این حال نباید از اقدام سازمان یافته امام در گسیل نمایندگانش به سرزمین‌های مختلف اسلامی غافل ماند. نخستین سرزمینی که امام نماینده خویش را به آنجا گسیل داشت، کوفه بود. نماینده ایشان در کوفه ابوعبدالله جابربن‌یزیدجُعفی
(م128 ه.ق) بود. او از جمله شاگردان امام در حدیث بود که به امامت ایشان نیز معترف بود. از این‌رو باید میان او و شاگردان دیگر امام که دل تنها به حدیث امام خوش داشتند و به امامت ایشان با تعریف خاص شیعی باور نداشتند، تمایز قایل شد. جابر، محدثی راستگو به شمار می‌رفت که بزرگان مخالف نیز بر وجود این صفت در او اذعان داشتند. چنان‌که بنا به نقل‌کشی، سفیان ثوری بر صداقت او گواهی می‌داد. جابر بسیار پر شور از امامت امام باقر تعریف و تمجید می‌کرد و ابتدای احادیث خویش ایشان را وصی‌الاوصیا و وارث علم انبیا خطاب می‌کرد. رابطه او با امام نیز بسیار نزدیک بود. این امر را می‌توان به‌خوبی از اقوال محدثین بعدی و نیز از احادیث خودش دریافت. کشی در رجال خود نقل می‌کند که امام باقر به جابر، احادیث فراوانی از اسرار امامت را آموخته بود تا آنجا که جابر کسی را که قدرت درک و دریافت آنها را داشته باشد، پیدا نمی‌کرد.

پس از جابر باید به ابان‌بن‌تَغلِب (م 141 ه.ق) اشاره کرد که او نیز چون جابر در کوفه به سر می‌برد. البته ابان پیش از
امام باقر در خدمت امام‌سجاد(ع) بود. جالب آنکه عمر او چنان بود که امام صادق(ع) را نیز درک کرد و از او حدیث نقل کرد. ابان یکی از محدثان و فقیهان برجسته عصر خویش بود. مشهور است که امام بارها به او گفته بود: «‌در مسجد کوفه بنشین و فتواهای شرعی بده. به راستی دوست دارم کسانی چون تو را در میان شیعه خود ببینم.‌» (‌جامع‌الاحادیث‌الشیعه، ج‌یک ص225 ) شهرت ابان پس از امام‌باقر(ع) به اندازه‌ای رسید که هنگام ورود به مدینه، مردم به استقبال او می‌رفتند و او را تا مسجدالنبی مشایعت می‌کردند. دیگر یار مشهور امام در کوفه را باید محمد بن مسلم بن ریاح طائفی (م 150 ه.ق) دانست.

او ابتدا کارش آسیابانی بود. او پس از یک دوره شاگردی امام‌باقر(ع) به سرعت به فقیهی برجسته و مقبول نزد کوفیان بدل گشت. او علاوه بر حدیث و فقه در کار قضاوت نیز مهارت فوق‌العاده‌ای داشت و به سبب قضاوت‌های مشهور و سریعش معروف بود. گذشته از آن، او زاهدی کم نظیر بود. ابوالقاسم، بُریدبن‌معاویه‌عجلی (م 150 ه.ق) نیز از یاران صادقین‌علیهماالسلام، به‌شمار می‌رفت. مشهور است که امام به 4نفر از شاگردان خویش، یعنی؛ برید، ابو بصیر، محمدبن‌مسلم و زراره گفته بود: بهشت سزاوارشان است. گذشته از ایشان می‌توان از کمیت بن زیدی اسدی، ابوجعفرمحمدبن‌علی‌بن‌نعمان احول، ابوالقاسم فضیل‌بن‌یاسر نَهدی، ابوبصیر لیث‌بختیاری، ابوخالدکابلی‌کنکر و ابوحمزه ثمالی یاد کرد که درکوفه به سر می‌بردند و برای امام تبلیغ می‌کردند. البته ابوخالد و ابوحمزه پیش از آن، از شاگردان امام‌سجاد(ع) بودند. در بصره نیز با آنکه عموما شهری غیرشیعی به شمار می‌رفت و تعداد موالیان در آن چون کوفه نبود، نمایندگانی از جانب امام(ع) حضور داشتند. محمد‌بن‌مروان بصری یکی از ایشان بود.

وی با آنکه در کوفه متولد شده بود اما در بصره می‌زیست. کشی در رجال خویش او را اعقاب ابوالاسود دئلی به‌شمار آورده است. از دیگر نمایندگان امام در بصره، اسماعیل بن فضل هاشمی است که از اعقاب عبدالمطلب، جد پیامبر‌(ص) و از ناقلان معتَمد حدیث امام(ع) به شمار می‌رود.

همچنین باید از مالک‌بن‌اعین جُهنی یاد کرد که پس از امام‌باقر(ع) به سلک شاگردان امام صادق(ع) در آمد.مکه یکی دیگر از حوزه‌های تحت پوشش امام بود که نسبت به بصره گسترده‌تر ولی نسبت به کوفه که به سبب حضور گسترده موالی ایرانی، فعالیت پرشور و چشمگیری داشت، کم فروغ‌تر بود.

هرچند بیان کامل یاران امام و نقش ایشان در مذهب شیعه، به دسته‌بندی‌های گسترده‌تری نیاز دارد و شاید این دسته‌بندی سه‌گانه، طیف گسترده‌تر یاران ایشان را پوشش ندهد. اما به‌نظر می‌رسد با توجه به معیار این دسته‌بندی که تقسیم سه‌گانه مناطق جغرافیایی است، تا حدی به این گستره اشاره رفته باشد.

کد خبر 120577

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز