شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۳
۰ نفر

ترجمه سید محسن ساری: کسانی که تلاش می‌کردند واژه تروریسم را مترادف اسلام معرفی کنند اکنون با عبارت «من مسلمانم ولی ضدتروریسم هستم» سعی می کنند مغزها را شست‌وشو بدهند.

شبکه CNN


آنها این کار را از تلویزیون‌های ماهواره‌ای که به زبان عربی برنامه پخش می‌کنند آغاز کرده‌اند. در ماه مبارک رمضان استقبال از تلویزیون‌ها بسیار زیاد است.

این عبارت ساخته دست مسلمانان نیست و ضمنا ساخته دست دشمنان واقعی تروریسم هم نیست، حتی هدف اصلی نیز تبرئه اسلام از اتهامی که صهیونیست‌ها به اسلام وارد کرده‌اند، هم نیست.

از عبارت «من مسلمانم ولی ضد تروریسم هستم» چنین بر می‌آید که هدف اصلی تبرئه مسیحیان، یهودیان، بودایی‌ها، هندوها و دیگران از جنایت تروریسم است.

ما همه روزه شاهد هستیم که صهیونیست‌ها آدم می‌کشند و مزارع را می‌خشکانند و مساجد را به آتش می‌کشند ولی آیا تا به‌حال عبارت «من یهودی و ضد تروریسم هستم» را در مورد آنها شنیده‌اید؟!

نیروهای آمریکایی و غربی در افغانستان و پاکستان، جنایت‌های بیشماری مرتکب شده‌اند و تاکنون بیش از یک میلیون عراقی قربانی جنایت‌های آنان شده‌اند و صدها هزار افغانی و پاکستانی آواره شده‌اند ولی آیا تا به‌حال عبارت «من مسیحی و ضد تروریسم هستم» را درباره آنها شنیده‌اید؟!

رخداد یازدهم سپتامبر2001 در واقع سرپوشی بود بر جنایت‌های صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها در سرتاسر جهان. پرسشی که در این میان با قدرت مطرح می‌شود این است که آیا یک میلیارد و 300میلیون مسلمان نمی‌توانند در برابر تهاجم کاملا طراحی شده غربی‌ها، ایستادگی کنند و با غربی‌ها با همان واژه‌ها و شیوه‌ها به مقابله برخیزند؟

اسلام با آن روح پرگذشت و آموزه‌های عالی‌اش واقعا می‌تواند برای نجات بشریت از گناهان و بدبختی‌ها بهترین راه‌حل باشد و غرب با درک همین مسئله تلاش دارد از طریق واژه‌سازی‌‌ها و نوشتن داستان‌ها و ساخت فیلم و کارتون‌ها چهره واقعی اسلام را مخدوش کند.

اسلام می‌گوید: «وقتی بر دشمنت پیروز شدی با گذشت و عفو، توانایی‌های خودت را به رخ او بکش.»
آیا جهان واقعا همین رویه را در پیش گرفته است؟ آیا جهان، رویه اسلام و پیامبر(ص) مبنی بر آزادی اسیر در صورت با سواد کردن 10 نفر را عملی می‌سازد؟ بی‌شک پاسخ منفی است زیرا اکنون رفتار آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها را در زندان‌های گوانتانامو و ابوغریب و در زندان‌های اسرائیل را کاملا شاهد هستیم و تفاوت را کاملا احساس می‌کنیم.

امروزه ما سقوط اخلاق را در آمریکایی‌ها، غربی‌ها و صهیونیست‌ها شاهد هستیم و از شکنجه اسیران اخباری می‌شنویم که مو بر تن راست می‌شود. شکنجه‌ زنان و کودکان در فلسطین، عراق، افغانستان و پاکستان توسط کشورهای با فرهنگ غربی، مسئله‌ای نیست که بتوان آن را مخفی نگاه داشت.

اگر به اصل واژه تروریسم بازگردیم، می‌بینیم که نلسون ماندلا نیز از سوی جلادان رژیم آپارتاید تروریست معرفی می‌شد و نیروهای اصلی مقاومت از سوی نیروهای اشغالگر، فاشیست، نازی و استعمارگر نیز تروریست محسوب می‌شوند.

اکنون همگان آگاه شده‌اند که دیوید هرلی آمریکایی اعتراف کرده است که در انفجار بمبی که به مرگ 160 نفر منجر شد مسئول بوده است. اکنون همه می‌دانند که باروخ گلداشتاین، پزشک آمریکایی که یهودی است از نیویورک به اسرائیل رفت و به گروه افراطی «کاش» پیوست و در سال 1994 به صف نمازگزاران در حرم ابراهیمی در شهر الخلیل حمله برد و 29 فلسطینی نمازگزار را به شهادت رساند.

یادآوری این نکته ضروری است که در ماه گذشته سایت اینترنتی ویکی لیکس 76هزار سند محرمانه را منتشر ساخت و انتشار این اسناد انتقادهای زیادی را در پی‌داشت زیرا حضور نیروهای آمریکایی را در اعمال تروریستی کاملا افشا می‌کند. انتشار این اسناد با رسوایی محمد زیاد صالح همزمان شد و نیویورک تایمز 25اوت 2010 در مقاله‌ای نوشت که زیاد صالح فرد متهم به جاسوسی برای سیا بنا به درخواست مستقیم کرزی آزاد شده است زیرا او از همه معامله‌های انجام شده کرزی خبر دارد.

یک مسئول آمریکایی در توضیح این نکته چنین می‌گوید: شیوه پرداخت رشوه به مسئولان دولتی شیوه قابل‌قبولی است حتی اگر آنها به افراد فاسد تبدیل شوند زیرا هر مرکز اطلاعاتی در منطقه جنگی به اینگونه افراد نیاز دارد و ما می‌توانیم اطلاعات مورد نظر را از هر منبعی به دست آوریم.

این اعتراف آشکار، جدایی مطلق میان اخلاق و نیروهای آمریکایی را کاملاً مشخص می‌سازد. آنها که تروریسم و فساد را پی‌ریزی کرده و زندگی میلیون‌ها انسان را با خطر مواجه ساخته‌اند هرگز نمی‌توانند نام اسلام را با تروریسمی که خود پایه‌گذار آن هستند آلوده کنند!

اکنون همه از نقش سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا در آموزش دادن گروه‌هایی که به‌نام اسلام فعالیت می‌کنند آگاهی یافته‌اند. CIA همچنین، مزدوران خود را در قالب شرکت‌های امنیتی به کار می‌گیرد(مقاله جیسون توماس که در 25آگوست 2010 در هرالد تریبیون به چاپ رسید کاملا روشنگر است).

این شرکت‌های امنیتی کارشان حمایت از بیگانگان و سازمان‌های ملی و مواد غذایی و حمایت از دارایی‌های فساد سنگینی است که با اتومبیل‌های ویژه ارسال می‌شوند.

در افغانستان مسئله مهم، حمایت از فساد مزدوران و دادن رشوه است و تنها موردی که اهمیت ندارد جان و امنیت شهروندان افغانی است.

در عراق نیز همین وضعیت حاکم است زیرا تجاوزگران که ادعا می‌کنند مأموریت را با موفقیت به پایان رسانده‌اند بیش از یک میلیون عراقی را به قتل رسانده و اکنون که در حال خروج از عراق هستند مزدوران خود را تحت نام و عنوان شرکت‌های امنیتی در عراق باقی گذارده‌اند تا عراق همچنان زخم خورده باقی بماند. در عراق اکنون یک میلیون بیوه و 3 میلیون یتیم وجود دارد.

حال با قدرت می‌توان عنوان کرد که آیا غربی‌ها می توانند اسلام را به عنوان سرچشمه تروریسم معرفی کنند؟!
کانال‌های تلویزیونی آیا این حق را دارند که اسلام را با زیرکی عامل تروریسم معرفی کنند؟
آیا کسی که عامل شکنجه، انفجار، ترور، فساد و به قتل رساندن میلیون‌ها مسلمان بی‌گناه است حق دارد مسلمانان را تروریست معرفی کند؟

آیا حق دارند که دیدگاه‌ها و نقطه نظراتشان را که 100درصد استعماری است به مسلمانان دیکته کنند؟
در تلویزیون‌های عربی گفته می‌شود که «من مسلمانم و در عین حال خود قربانی تروریسم هستم» منتها باید به این نکته به خوبی توجه کرد که دشمنان اسلام که خود تروریست، جنگ طلب و عامل اصلی ویران ساختن منازل، شکنجه و ترور هستند تا پایان تاریخ مورد تعقیب خواهند بود زیرا آنها خود به وجود آورنده تروریسم هستند.

ما اکنون به خوبی می‌دانیم که چه کسی مزدوران را آموزش می‌دهد و آنها را حمایت مالی کرده و علیه ما تجهیز می‌کند. مسلمانان همیشه قربانی تروریسم بوده‌اند ولی در عین حال مبارزانی هستند که برای آزادی و کرامت خود می‌جنگند.

الشرق

کد خبر 116303

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز