به گزارش همشهریآنلاین، موج تازه طرحهای آموزش و آشنایی نظامی برای جذب جوانان در اروپا، از برنامه انگلیس که قرار است از چند ماه دیگر برای افراد زیر ۲۵ سال آغاز شود تا نسخههای مشابه در چند کشور اروپایی، در سایه تردیدهای فزاینده ناشی از شکاف فراآتلانتیک و فضاسازی امنیتی درباره تهدید ادعایی روسیه، این پرسش را پررنگ کرده است که قاره اروپا به سمت بازگشت سربازی اجباری میرود یا با مدلهای «داوطلبانه» و سازوکارهای نزدیک به «اجبار نرم» میکوشد خدمت را به سبک زندگی روزمره شهروندان نزدیک کند.
در انگلیس قرار است از بهار ۲۰۲۶ طرحی با عنوان آموزش و آشنایی نظامی برای جوانان زیر ۲۵ سال آغاز شود که ابتدا حدود ۱۵۰ نفر را برای دورههایی تا دو سال جذب میکند و در گام بعدی ظرفیت آن به بیش از یک هزار نفر در سال افزایش مییابد.
این دورهها پولی است، اما میزان پرداختها هنوز اعلام نشده و مطابق برنامه اولیه، شرکتکنندگان به مأموریتهای رزمی اعزام نمیشوند و تمرکز بر آشنایی با زندگی نظامی، مهارتآموزی و قرار دادن ارتش در فهرست گزینههای شغلی آینده جوانان اعلام شده است.
ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی هر کدام نسخهای از این برنامه را طراحی کردهاند که از آموزشهای پایه تا دورههای فنی را شامل میشود و مقامهای دفاعی انگلیس امیدوارند بخش قابل توجهی از شرکتکنندگان پس از پایان این دورهها، به خدمت دائم در نیروهای مسلح گرایش پیدا کنند.
این طرح در حالی مطرح شده که نسخه محدودتری از آنچه «سال وقفه نظامی» نامید میشود پیش از این هم در انگلیس وجود داشته، اما بنا بر گزارشها در سال تحصیلی ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۵ کمتر از ۱۰ نفر در آن ثبتنام کردهاند و عملاً از نظر جذب نیرو شکست خورده است.
طرح جدید با کنار گذاشتن قید افسر شدن و باز کردن در برای طیف گستردهتری از جوانان، تلاش میکند حضور نیروهای مسلح را از حاشیه جامعه به متن گفتوگوهای خانوادگی و برنامهریزی شغلی نسل جوان منتقل کند. وزیر دفاع انگلیس در تبیین این سیاست گفته است که هدف، «چشاندن طعم مهارتها و فرصتهای ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی» به جوانان است تا در آستانه انتخابهای تحصیلی و شغلی، خدمت نظامی را هم به عنوان گزینهای جدی در نظر بگیرند.
در کنار این روایت تبلیغی، هشدارهای اخیر برخی فرماندهان ارشد که از ضرورت «آماده بودن پسران و دختران» برای دفاع سخن گفتهاند، برای بسیاری از ناظران نشانهای از تلاش آرام برای عادیسازی حضور ارتش در زندگی روزمره و ذهنیت نسل جدید تلقی شده است.
در سطح گستردهتر اروپا، آنچه در نگاه اول به صورت یک سیاست واحد دیده میشود در عمل نقشهای ناهمگون از الگوهای متفاوت است. در شمال و شرق قاره، یعنی در کشورهایی که خود را در خط مقدم تنش با روسیه میبینند، نسخه صریحتری از سربازی اجباری برقرار است یا در سالهای اخیر احیا شده است.
سوئد پس از چند سال وقفه، از سال ۲۰۱۷ نظام وظیفهای را که انتخابی و برای زنان و مردان است دوباره فعال کرد و لیتوانی نیز از میانه دهه گذشته به سمت احیای خدمت اجباری رفت. لتونی برنامهای با عنوان خدمت دفاع ملی را به اجرا گذاشته که بر اساس آن جوانان به دورههای آموزشی چندماهه فراخوانده میشوند و دانمارک نه تنها نظام وظیفه سنتی خود را حفظ کرده بلکه در مسیر گسترش دامنه آن به زنان و افزایش مدت خدمت حرکت میکند، روندی که مقامهای کپنهاگ آن را پاسخی به شرایط جدید امنیتی و جنگ اوکراین میخوانند.
در برخی دیگر از کشورها، بحث خدمت اجباری از سطح نظریه و یادداشتهای کارشناسی وارد عرصه تصمیمگیری سیاسی شده است. در آلمان که نظام وظیفه در سال ۲۰۱۱ متوقف شد، طی دو سال اخیر وزیر دفاع و شماری از نمایندگان پارلمان به طور علنی از لزوم بازطراحی یک الگوی جدید سخن گفتهاند. برلین فعلاً از واژه احیا فاصله گرفته و به جای آن، از طرحهایی برای ارسال پرسشنامه به نسلهای جدید، ارزیابی آمادگی جوانان، و گسترش مسیرهای داوطلبانه صحبت میکند، اما در دل همین طرحها، امکان بازگشت به نوعی خدمت فراگیرتر به عنوان گزینهای برای آینده محفوظ نگه داشته شده است.
در کرواسی، شرایط یک گام جلوتر است و پارلمان در مسیر بازگرداندن نوعی خدمت اجباری کوتاهمدت حرکت میکند، خدمتی که حامیان آن میگویند هدفش تقویت مهارتهای دفاعی و انسجام ملی است، اما منتقدان نسبت به هزینههای مالی و اجتماعی آن هشدار میدهند.
در کنار این نمونهها، گروهی از کشورهای اروپایی تلاش کردهاند از عبارتهای سنگین و حساس مانند سربازی اجباری فاصله بگیرند و به سمت الگوهایی بروند که در ظاهر داوطلبانه است اما دامنه و سازوکار آن به الزام نرم نزدیک میشود.
بلژیک با طراحی برنامههای خدمت یکساله با امکان بهرهمندی از آموزش و مزایای شغلی، نسل جدیدی از داوطلبان را هدف قرار داده و فرانسه در چارچوب بحثهای خود درباره خدمت ملی، طیف وسیعی از دورههای داوطلبانه آموزشی و نظامی را در کنار هم قرار داده است.
در هلند و چند کشور دیگر نیز دولتها از ابزارهایی مانند دعوتنامههای سراسری، کمپینهای هدفمند و وعده امتیازهای تحصیلی و شغلی استفاده میکنند تا جوانان را به سمت دورههای کوتاهمدت آموزشی و رزرو فراخوانند، بدون آنکه در قانون به معنای کلاسیک کلمه، سربازی عمومی برقرار شود.
ویژگی مشترک این سیاستها، تلاش برای نزدیک کردن تجربه خدمت به سبک زندگی است. اگر در مدل کلاسیک سربازی، جوانان برای مدتی مشخص از محیط عادی زندگی خود جدا و وارد پادگان میشدند، اکنون بسیاری از دولتهای اروپایی در پی آن هستند که خدمت را در قالب دورههای قابل تلفیق با تحصیل، کار پارهوقت و برنامهریزی شغلی تعریف کنند.
افکار عمومی اما تصویر دیگری را نشان میدهد. نظرسنجیهای منتشر شده در انگلیس حاکی است که تنها حدود ۱۱ درصد از افراد نسل موسوم به «زد» در بازه سنی ۱۸ تا ۲۷ سال در پاسخ به این پرسش که در صورت بروز جنگ حاضرند برای کشورشان بجنگند، پاسخ مثبت دادهاند و این رقم نسبت به دو دهه قبل تقریباً نصف شده است.
در برخی کشورها، شکاف میان زبان رسمی دولتها و احساس واقعی نسل جوان خود را در بحثهای شبکههای اجتماعی، اعتراض به افزایش بودجه دفاعی و نگرانی از بازگشت فضای دوران جنگ سرد نشان میدهد. برای بخشی از تحلیلگران، همین فاصله میان سطح آمادگی اعلامی دولتها و سطح آمادگی واقعی جامعه، یکی از دلایلی است که اروپا به جای اعلام یکباره سربازی اجباری همگانی، به سمت مدلهای مرحلهای و مبتنی بر اجبار نرم حرکت کرده است.
زمینه این تحولات را نمیتوان بدون اشاره به شکاف فراآتلانتیک و جنگ اوکراین فهمید. از یک سو، واشنگتن در ماههای اخیر با فشار بر متحدان اروپایی برای افزایش هزینههای دفاعی، نقش بیشتری برای اروپا در تأمین هزینههای امنیتی قاره تعریف کرده است و همزمان، اظهارات تند مقامهای آمریکایی درباره لزوم پرداخت هزینه بیشتر توسط اروپا، اعتماد پیشین به چتر امنیتی آمریکا را متزلزل کرده است.
از سوی دیگر، جنگ اوکراین به بستری برای طرح ادعاهای مکرر درباره «تهدید روسیه» و ضرورت تقویت بازدارندگی تبدیل شده است، ادعاهایی که بهانهای برای افزایش بودجههای دفاعی، تقویت صنایع تسلیحاتی و اکنون، نزدیکسازی خدمت و آموزش نظامی به زندگی روزمره شهروندان فراهم کرده است.
در این میان، به نظر میرسد که اروپا در تلاش است نوعی «ارتش اجتماعی» بسازد که پشت آن نه فقط نیروهای حرفهای، بلکه شبکهای از جوانان دارای آموزش اولیه نظامی قرار داشته باشد که در سناریوهای بحران بتوان از آنان به عنوان ذخیره استفاده کرد.
طرحهای آموزش و آشنایی نظامی، دورههای داوطلبانه و نظام وظیفههای انتخابی در عمل به معنای گسترش دایره شهروندانی است که حداقلی از مهارتهای دفاعی را کسب کردهاند و دولتها میتوانند روی آنها به عنوان حلقه میانی میان جامعه و ارتش حساب کنند. حامیان این سیاستها استدلال میکنند که در دنیای پرتنش امروز، این نوع آمادگی اجتماعی برای حفظ امنیت و بازدارندگی ضروری است، اما ناظران آن را گامی در مسیر نظامیسازی آرام جامعه و عادیسازی جنگمحوری در سبک زندگی جوانان میدانند.
در مجموع نقشه کنونی قاره اروپا، ترکیبی از کشورهایی است که سربازی اجباری را حفظ یا احیا کردهاند، دولتهایی که با شیوههای داوطلبانه پررنگ و سازوکارهای نزدیک به اجبار نرم پیش میروند و کشورهایی که هنوز در سطح بحثهای نظری و آزمایش طرحهای محدود قرار دارند. با این حال، نقطه اشتراک این روندها آن است که همه در دل فضایی از تردید نسبت به اتکاپذیری چتر امنیتی فراآتلانتیک و زیر سایه جنگ اوکراین شکل میگیرند و در پی آن هستند که شکاف نیروی انسانی در نیروهای مسلح را بدون پرداخت هزینه سیاسی اعلام بازگشت رسمی به سربازی اجباری پر کنند.
این که در سالهای آینده، اروپا از این مرحله عبور کرده و به سمت الگوهای آشکارتر اجبار حرکت خواهد کرد یا نه، تا حد زیادی به عمق شکاف با آمریکا، تداوم جنگ در شرق اروپا و واکنش افکار عمومی به نظامیسازی تدریجی سبک زندگی بستگی خواهد داشت؛ پرسشی که فعلاً پاسخش در سطح سیاستگذاری باز است اما نشانههای آن از طرحهای تازهای مانند برنامه آموزش نظامی جوانان در انگلیس تا احیای نظام وظیفه در شماری از کشورهای اروپایی، در میدان عمل خود را نشان میدهد.
نظر شما