چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۸:۴۲
۰ نفر

آنچه در عمل مشاهده می‌شود، کاهش تمایل آمریکا به مدیریت مستقیم بحران‌های خاورمیانه و انتقال بار امنیتی به متحدان منطقه‌ای، به‌ویژه اسرائیل است. این تغییر به معنای ترک خاورمیانه نیست، بلکه نشان‌دهنده تغییر روش حضور است.

ونزوئلا - ترامپ

همشهری‌آنلاین؛ تحولات شتاب‌گرفته در سیاست خارجی ایالات متحده طی یکسال اخیر نشان می‌دهد که واشنگتن در حال بازتعریف اولویت‌های ژئوپلیتیکی خود است. این بازتعریف نه به معنای خروج کامل از برخی مناطق و نه به مفهوم ورود همه‌جانبه به مناطق دیگر است، بلکه نشانه‌ای از کاهش هزینه مدیریت مستقیم بحران‌ها و واگذاری بخشی از بار امنیتی به بازیگران هم‌راستا در کنار تمرکز مجدد بر حوزه‌هایی است که برای منافع راهبردی آمریکا حیاتی‌تر تلقی می‌شوند. در این چارچوب، ونزوئلا و به‌طور کلی آمریکای جنوبی، بار دیگر در کانون توجه سیاست‌گذاران آمریکایی با محوریت اقدامات ترامپ قرار گرفته‌است.

چرا ونزوئلا دوباره اهمیت یافته است؟

ونزوئلا برای ایالات متحده صرفاً یک دولت بحران‌زده یا یک پرونده حقوق بشری نیست؛ این کشور از منظر ژئوپلیتیکی یک گره راهبردی محسوب می‌شود. بزرگ‌ترین ذخایر اثبات‌شده نفت جهان، موقعیت جغرافیایی در قلب نیم‌کره غربی و سابقه نفوذ سنتی آمریکا در آمریکای لاتین، ونزوئلا را به یکی از نقاط حساس سیاست خارجی واشنگتن تبدیل کرده است. با آغاز جنگ اوکراین و تشدید رقابت انرژی میان قدرت‌های بزرگ، اهمیت منابع انرژی قابل دسترس و غیرمتخاصم برای آمریکا و متحدانش دوچندان شده است. از سوی دیگر، ونزوئلا در سال‌های اخیر به عرصه حضور فعال چین، روسیه و ایران تبدیل شده است؛ حضوری که صرفاً اقتصادی نیست و ابعاد امنیتی، نظامی و اطلاعاتی نیز یافته است. از نگاه واشنگتن، استمرار این وضعیت به معنای تضعیف مستقیم دکترین تاریخی «مونرو» و به چالش کشیده شدن کنترل آمریکا بر حیاط خلوت سنتی خود است. به همین دلیل، ونزوئلا دیگر یک مسئله حاشیه‌ای نیست، بلکه به بخشی از رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل شده که برتری جویی آمریکا را مورد تهدید قرار داده است.

ماچادو؛ چهره‌ای برای مدیریت گذار

در این بستر، نقش ماریا کورینا ماچادو برجسته می‌شود. او نه یک رهبر انقلابی رادیکال و نه یک چهره صرفاً نمادین است، بلکه به‌عنوان گزینه‌ای قابل پیش‌بینی، غرب‌گرا و دارای مقبولیت رسانه‌ای در غرب معرفی می‌شود. تجربه شکست پروژه خوان گوایدو نشان داد که آمریکا به دنبال ساختن «رهبران اعلامی» بدون پایگاه واقعی نیست. واشنگتن اکنون بیش از هر چیز به‌دنبال مدیریت یک گذار کنترل‌شده در ونزوئلاست، نه فروپاشی ناگهانی یا انقلابی غیرقابل مهار. نفوذ ماچادو را باید در سه سطح فهم کرد: سطح سیاسی (تعامل نزدیک با نهادهای آمریکایی و اروپایی)، سطح رسانه‌ای (بازنمایی او به‌عنوان نماد دموکراسی‌خواهی) و سطح دیپلماتیک (قابلیت تعامل با ساختارهای بین‌المللی). این نوع نفوذ الزاماً به معنای «کنترل مستقیم» نیست، بلکه بخشی از تلاش آمریکا برای شکل‌دهی به آینده سیاسی ونزوئلا با حداقل هزینه و حداکثر پیش‌بینی‌پذیری است.

بازتوزیع تمرکز؛ آمریکای جنوبی در برابر خاورمیانه

طرح این گزاره که آمریکا در حال «جایگزینی آمریکای جنوبی به‌جای خاورمیانه» است، اگر به‌صورت مطلق بیان شود، گمراه‌کننده خواهد بود. آنچه در عمل مشاهده می‌شود، کاهش تمایل آمریکا به مدیریت مستقیم بحران‌های خاورمیانه و انتقال بار امنیتی به متحدان منطقه‌ای، به‌ویژه اسرائیل است. این تغییر به معنای ترک خاورمیانه نیست، بلکه نشان‌دهنده تغییر روش حضور است.

خاورمیانه برای آمریکا به منطقه‌ای پرهزینه، بی‌ثبات و کم‌فایده از منظر بازده راهبردی تبدیل شده است. در مقابل، آمریکای جنوبی حوزه‌ای است که واشنگتن هنوز می‌تواند با ابزارهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک، بدون ورود نظامی مستقیم، موازنه را به نفع خود تغییر دهد. ونزوئلا در این میان نقطه کانونی این راهبرد است.

اسرائیل و واگذاری مدیریت بحران خاورمیانه

در همین چارچوب، آزادی عمل بی‌سابقه اسرائیل در تحولات اخیر خاورمیانه قابل تحلیل است. آمریکا نه‌تنها از این اقدامات جلوگیری نکرده، بلکه با حمایت سیاسی و تسلیحاتی، عملاً نقش مدیریت بحران را به اسرائیل واگذار کرده است. این واگذاری به معنای کنترل بحران نیست؛ بلکه به معنای پذیرش سطحی از بی‌ثباتی کنترل‌شده است که هزینه مستقیم آن برای واشنگتن کاهش می‌یابد. ایالات متحده ترجیح می‌دهد به‌جای حضور مستقیم نظامی، از طریق بازیگران هم‌راستا اهداف خود را پیش ببرد. در این چارچوب، ملتهب ماندن خاورمیانه نه یک خطای محاسباتی، بلکه پیامد منطقی یک راهبرد کم‌هزینه‌تر است. هزینه این وضعیت را بازیگران منطقه‌ای می‌پردازند، نه آمریکا.

پیوند دو میدان؛ منطق کلان سیاست آمریکا

آنچه ونزوئلا، خاورمیانه و اسرائیل را در یک چارچوب واحد قرار می‌دهد، منطق کلان سیاست خارجی آمریکا در عصر رقابت قدرت‌های بزرگ است. واشنگتن در تلاش است منابع، توجه و انرژی خود را از میدان‌های پرهزینه و فرسایشی به حوزه‌هایی منتقل کند که بازدهی ژئوپلیتیکی بالاتری دارند. آمریکای جنوبی از این منظر یک اولویت طبیعی است؛ منطقه‌ای نزدیک، قابل نفوذ و حیاتی برای امنیت انرژی و راهبردی آمریکا. در مقابل، خاورمیانه به میدان واگذار شده‌ای تبدیل شده که مدیریت آن به متحدان منطقه‌ای سپرده شده است. این واگذاری نه به معنای بی‌اهمیت شدن خاورمیانه، بلکه جمع‌وجور شدن نقش آمریکا در آن است.

جمع‌بندی

اهمیت ونزوئلا برای آمریکا را باید در چارچوب بازتوزیع اولویت‌های ژئوپلیتیکی واشنگتن فهم کرد، نه در قالب یک توطئه یا پروژه پنهان. ایالات متحده در حال کاهش هزینه‌های حضور مستقیم در خاورمیانه و تمرکز مجدد بر نیم‌کره غربی است؛ جایی که رقابت با چین، روسیه و ایران ابعاد حیاتی‌تری یافته است. ونزوئلا در این میان نه یک هدف مقطعی، بلکه یک میدان راهبردی است که آینده نفوذ آمریکا در آمریکای جنوبی را رقم خواهد زد. هم‌زمان، واگذاری مدیریت بحران خاورمیانه به اسرائیل نشان‌دهنده تغییر روش، نه تغییر هدف آمریکا در این منطقه است. درک این پیوند، کلید فهم تحولات جاری در سیاست خارجی ایالات متحده است.

*احمد موسی پور، کارشناس مسائل بین الملل

کد خبر 1003464

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار غرب آسیا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha