با ورق زدن صفحات روزنامهها کمتر نوشتهای را میبینی که در تیتر و عنوان، اشارهای به مسئله جنگ و آنچه تهدیدات اخیر اسرائیل و آمریکا نامیده میشود، نکرده باشد. منازعه بر سر همان موضوع قبلی است؛ برنامه هستهای ایران. اما آنچه شرایط فعلی را متشنجتر از قبل کرده و باعث شده تا همه جا درباره جدیشدن تهدیدات بهمنظور مقابله با فعالیتهای هستهای تهران صحبت شود، انجام یک مانور نظامی توسط اسرائیل بود که ماه گذشته در شرق مدیترانه برگزار شد. برگزاری این مانور آنقدر جلب توجه نکرد که اظهارات سه هفته بعد چند مقام ارشد پنتاگون همچون بمب رسانهای عمل کرد.
به گفته آنان مانوری که رژیم صیهونیستی انجام داد، تمرینی بود برای آماده شدن اسرائیل جهت حمله به تاسیسات هستهای نطنز، به همین خاطر طول مسیری که هواپیماهای نظامی صهیونیستی در این مانور طی کردند، برابر با فاصله اسرائیل تا نطنز بود. بیان این سخنان جنجالبرانگیز شد، به گونهای که برخی کشورها هشدارهایی به اسرائیل و حامی او یعنی آمریکا دادند. ایران نیز واکنش خود را چنین بروز داد که درصورت بروز هرگونه جنگی، تنگه هرمز را مسدود خواهد کرد. در میان خط و نشانی که کشیده میشد یک نکته از هر چیزی قابل توجه و تاملتر بود و آن سکوت سران آمریکا و اسرائیل بود. مقامات اسرائیلی خبر تمرینی بودن مانوری که انجامش دادند را نه تکذیب کردند و نه تایید. کاخ سفید نیز همین روال را در پیش گرفت و با سکوت خود جدی بودن چنین تهدیدی را بیش از گذشته تقویت کرد.
اما اندکی بعد خبری منتشر شد که فضای پرتنش موجود را ملتهبتر کرد. سیمورهرش روزنامهنگار جنجالی که این سالها درباره مسائل ایران بیشتر مینویسد خبر داد که کاخ سفید بودجه 400میلیارد دلاری را برای گسترش عملیاتهای زمینی علیه ایران اختصاص داده است. در همین حین بود که واشنگتن تصمیم گرفت سکوت خود را بشکند. بدین گونه که سرانجام سخنگوی وزارتخارجه آمریکا در مقابل اصرار خبرنگاران درباره احتمال حمله اسرائیل به ایران گفت:«این حرفها چیزی بیشتر از این نیست که افراد ساده لوحی ادعایی را مطرح کنند و نمیدانند درباره چه چیزی دارند حرف میزنند.»
وی در عین حال بازهم حاضر نشد به تکذیب صریح این خبر بپردازد، از اینرو گفت:«هیچ اطلاعاتی که بتواند آن را تایید کند وجود ندارد.»
واکنش رسمی مقامات آمریکایی درباره مسائلی که چند هفتهای است نزدیک بودن وقوع جنگی در منطقه را ملموستر کرده، اگرچه باعث نشد تا این لحظه آرامش قبلی در منطقه حاکم شود اما توانست مانع پیشرفت تنش لفظی به وجود آمده شود. با این وجود، این سؤال مطرح میشود که آیا آمریکا نمیتوانست زودتر به تکذیب تلویحی احتمال حمله به ایران بپردازد؟! واشنگتنی که با وجود تاکیدش بر حل دیپلماتیک مسئله هستهای ایران هیچ وقت منکر وجود گزینه تقابل نظامی روی میز کاخ سفید نشده، آیا نمیتوانست سکوت حدودا یک ماهه خود را پیش از این بشکند؟!
پاسخ به این سؤال مشخص است. آمریکا باتوجه به نقش و نفوذی که بر اسرائیل دارد، قطعا میتوانست بسیار سریعتر از این، در این خصوص موضعگیری کند. بنابراین بهنظر میرسد سکوت هوشمندانه مقامات کاخ سفید، ترفندی دیپلماتیک بوده است. بدین لحاظ برخی معتقدند واشنگتن بالاخره سکوت خود را شکست چرا که نتایج دلخواه خود را از دور جدید تهدیدها حاصل کرده است. اما این نتایج و اهدافی که آمریکا در پشت سکوت خود پنهان کرده بود چه است که حتی میتوان گفت مقامات آمریکایی به خاطر دستیابی به آنها، خرسند هم هستند؟!
اگر نگاهی عمیق به رخدادهای اخیر داشته باشیم و آن را با وضعیت پیشین مقایسه کنیم به خوبی در مییابیم که چه تغییراتی رخ داده که البته بهنظر میرسد به ذائقه آمریکا خوش آمده است. علاوه بر انعطافی که در مسیر تحولات هستهای ایران رخ داده، نشانههایی دال بر بهبود روابط تهران واشنگتن مشاهده شده است. موضع نرم و توأم با استقبال ایران از بازگشایی دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران و طرح مجدد برپایی پروازهای مستقیم ایران و آمریکا از جمله اتفاقاتی است که کمتر میشد پیشبینی کرد در این مقطع بیان شود، بهخصوص آنکه موضع آمریکا در قبال پرونده هستهای ایران با تحریمهای جدیدی که به همراه اروپا علیه تهران اعمال کردهاند بیش از گذشته سختتر و خصمانهتر شده است. اما این مسئله سبب نشد تا تهران در مواجهه با طرح مسئله بازگشایی دفتر حافظ منافع، برخورد منفی یا تلافیجویانهای داشته باشد.
پاسخ سریعتر ایران نسبت به گذشته، به نامهای که وزیران خارجه 6 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین به همراه بسته پیشنهادی راهی تهران کردند و درخواست مذاکره با سولانا، میتواند حاکی از آن باشد که ایران در مقایسه با گذشته رویکردی متفاوت نسبت به مشوقهای اخیر غرب دارد. در چنین شرایطی به عقیده برخی تحلیلگران سیاسی، تهدیدات اخیر هم مبتنی بر این پیشنهادها بوده است.
براساس این تحلیل، آمریکا از آنجایی که سرسختی خاصی در ایران بهمنظور ایجاد چنین مواضعی میدید، لذا تلاش کرد تا با دور جدید تحریمها و به راه انداختن جنگ روانی در منطقه بر ضرورت برپایی رابطه با واشنگتن تاکید کند. بنابراین اینگونه بهنظر میرسد که واشنگتن در این مرحله تاکتیکی دیپلماتیک در برخورد با ایران اتخاذ کرده است و محدود کردن گزینه اقدام نظامی علیه ایران به اسرائیل نیز اگرچه بعد به نوعی تکذیب شد، اما در راستای همان روش قابل ارزیابی است. در این میان نیز از یک نکته نباید غافل ماند و آن توجه به این نکته است که تحولات دیپلماتیک طی روزهای اخیر بسیار سریع رخ میدهد و این پیام خوبی نیست. طبق اصول و تعاریف عرصه دیپلماسی، برای حل مسائل به روش مسالمتآمیز و با بهرهگیری از ابزار غیرنظامی، سیر استفاده از این گزینهها، آهنگی آهسته دارد اما آنچه این روزها بر پرونده هستهای ایران سایه افکنده حاکی از ارائه زود به زود برگههای دیپلماتیک است.