با نگاهی به این بسته که در پی ارائه رسمی بسته پیشنهادی ایران به تهران آورده شد؛ بیانیه اخیر اتحادیه اروپا و همینطور نامهای که وزاری خارجه این کشور برای وزیر خارجه ایران امضا کرده اند، میتوان نکات زیر را یادآور شد:
1- بسته جدید غرب فاقد تحول اساسی، اما واجد نکاتی مثبت و البته منفی است. بهنظر میرسد غرب در رابطه با موضوع هستهای ایران، تلاش دارد تا مخاطب اصلی خود را مردم ایران قرار دهد.
درخواست و برگزاری کنفراس خبری با حضور مدیران کل سیاسی 5 کشور، ارائه رونوشت نامه وزرای خارجه 1+5 به متکی و نیز متن بسته جدید به کلیه خبرنگاران حاضر در نشست دلایلی در این راستاست.
2- استتار کردن نکات مثبت بسته پیشنهادی جدید از افکار عمومی تلاشی در جهت حفظ جایگاه این گروه و القای عدمعقب نشینی است. بهطور مثال به نکته ظریفی که هم در متن نامه و هم بسته جدید آمده توجه میکنیم.
1+5 دلیل نگرانی خود را چنین برشمرده که «آژانس به این نتیجه رسیده که نمیتواند تضمینهای معتبری در باره فقدان مواد و فعالیتهای هستهای اعلام نشده در ایران ارائه نماید.»
این در حالی است که در دو بسته قبلی (مرداد 84 و خرداد 85) بر این نکته بهعنوان دلیل نگرانی تاکید میکرد که «آژانس به این نتیجه نرسیده که ماهیت و گستره برنامههای هستهای ایران صلح آمیز است.»
معنی این دو گزاره، که هم در متن پنهان مانده و هم در کلام سولانا ظاهر نشد، این است که 1+5 در بسته جدید لااقل صلح آمیز بودن فعالیتهای تحت پادمان جمهوری اسلامی ایران را پذیرفته است.و این یعنی زیر سؤال بردن جدی درخواست تعلیق برای اعتمادسازی.
3- در بستههای قبلی از ایران خواسته میشد که سه مرحله را طی کند. تعلیق، پاسخ به سؤالات آژانس و نهایتا اعتمادسازی در پی اجرای این دو مرحله.
ایران مرحله میانی را نشانه گرفت و با اجرای کامل طرح اقدام و اخذ اسناد محکم از آژانس در این زمینه (پاسخ به 6 سؤال باقیمانده قطعنامه اوت 2006 شورای حکام آژانس که بعدها مبنای صدور 4 قطعنامه شورای امنیت علیه ایران شد)، عملا درخواست تعلیق برای اعتمادسازی را فاقد توجیه فنی و منطقی ساخت.
4- نکته مهم دیگر عدماشاره به موضوع مطالعات ادعایی در بسته و نامه وزرای خارجه 6 کشور است که نشان میدهد گرچه این موارد متأسفانه در گزارش تامل برانگیز اخیر البرادعی بزرگنمایی شد، اما خود 1+5 نیز به بیپایه بودن آنها اذعان دارد.
اسناد مطالعات ادعایی که آمریکاییها در اختیار آژانس گذاشتند، آنقدر سست و بیارزش بودند که از یکطرف آژانس فقط اجازه نشان دادن آنها به ایران را یافت و از طرف دیگر با دستور مقامات اطلاعاتی آمریکا شایسته بایگانی عادی در کتابخانهها شناخته شد!
نوشتههایی پراکنده در برگههایی سفید، بدون سربرگ و هرگونه مهر و امضا و طبقه بندی حفاظتی که امضا کنندگان بسته و نامه به خوبی از آن آگاهند.
در این حال عدماشاره به این ادعاها در بسته جدید، در حالی که البرادعی ناشیانه در گزارش اخیرخود روی آنها مانور داد، نشان میدهد که مدیرکل آژانس بار دیگر متحمل فریبی سخت از فرستادگان ایالات متحده در آژانس و بهویژه اولی هاینونن معاون خود در امور پادمانها خورده است.
فردی که با معرکه گیری در جلسات توجیهی آژانس تاثیر منفی زیادی بر گزارش البرادعی گذاشت تا بلکه حمایت آمریکا را برای جانشینی البرادعی در دوره بعد کسب کند.
5- نکته قابل توجه دیگری که وجود دارد، تفاوت شکلی در نامه وزاری خارجه 1+5 به وزیر خارجه ایران و بسته پیشنهادی آنهاست.
در نامه وزرای خارجه مجددا ذکر شده «مذاکرات را میتوان به محض توقف فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری از سوی ایران از سر گرفت» در حالیکه در بسته پیشنهادی موضوع تعلیق نه بهطور مستقیم، بلکه بهعنوان درخواستی از شورای امنیت(قطعنامه 1803) بیان شده است.
این موارد و نیز بند 38 بیانیه جدید اتحادیه اروپا نشانهای از شکاف بین این اتحادیه با آمریکا از یکسو و از سوی دیگر چین و روسیه با ایالات متحده است.
در بیانه اتحادیه اروپا (که در پایگاه اینترنتی آن هم قابل ملاحظه است) رسما از شورای امنیت و بهویژه دو کشور اروپایی عضو آن (انگلیس و فرانسه) خواسته شده تا با بازگرداندن موضوع فعالیتهای هستهای ایران به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نیز آغاز گفتوگوهای بدون پیش شرط فرایندی تازه را برای خلع سلاح هستهای از سراسر جهان پایه ریزی نمایند.
لحن سولانا در تهران نیز موید شکاف جدی اتحادیه اروپا با آمریکا در این زمینه است.وقتی خبرنگاری در مورد عدماطمینان و اعتماد لازم گروه 1+5 به وی برای مذاکرات پرسید، سولانا پاسخ داد «من از دیدگاههای همراهانم (مدیران کل سیاسی 5 کشور به جز آمریکا) اطلاعی ندارم و خود را نماینده غیرفرمایشی و با صلاحیت 27 کشور اروپایی میدانم.»
بر این اساس آقای سولانا ظاهرا از دیدگاه بلوک مؤثر در 1+5 تنها یک «کبوتر نامه بر» است و چنین فردی نمیتواند محور مذاکرات با ایران باشد. عدمحمایت 1+5 از وی در مواردی مثل امضای توافقنامه 11 بندی برلین با علی لاریجانی تجربهای قابل ذکر است.
6- نکته دیگری که در بسته پیشنهادی 1+5 است، منوط کردن همکاریهای پیشنهاد شده در بسته به اجرای کامل پروتکل اجرایی در ایران است! در حالی که آژانس در مورد هیچ کشوری که فعالیتهای پیش رونده هستهای دارد، اجرای کامل پروتکل را اعلام نمیکند.
ضمن اینکه درخواست اجرای کامل پروتکل اجرایی در ایران در حالی مطرح میشود که یکی از اعضای همین گروه 1+5 یعنی آلمان و حداقل 13 کشور اروپایی دیگر دقیقا وضعیتی مشابه ایران در برابر آژانس دارند. آمریکا نیز که اصولا پروتکل الحاقی را نپذیرفته است.
در چنین وضعی درخواست اجرای کامل پروتکل برای ایجاد اعتماد به ایران چگونه پذیرفتنی است؟ و آیا به آمریکا و آلمان و سایر کشورهایی که پروتکل را نپذیرفته اند، میتوان مثل ایران بیاعتماد بود؟!
7- در بسته پیشنهادی 1+5 و همچنین نامه وزاری این 6 کشور یک خبط و اشتباه بزرگ صورت گرفته، آنجا که آمده است« هرگاه اعتماد جامعه بینالمللی به ماهیت منحصرا صلح آمیز برنامه هستهای ایران دوباره ایجاد گردد، با ایران همانند دولتهای فاقد سلاح هستهای که عضو پیمان NPT هستند رفتار خواهد شد.»
چند سؤال مهم در این زمینه وجود دارد. از جمله اینکه ملاک برای ایجاد اعتماد جامعه بینالمللی کدام مرجع است؟ آیا آژانس مرجعیتی در این زمینه دارد؟ و... اما چهار سؤال مهم و اساسی دیگر وجود دارد.
اول؛ منظور از اینکه اعتماد به ماهیت منحصرا صلح آمیز برنامههای ایران «دوباره» ایجاد گردد چیست؟!
اگر منظور 1+5 ایجاد اعتماد در زمان 30 ماه تعلیق فعالیتهای هستهای ایران است، این برداشتی سخیف است. چرا که فرایند اعتمادسازی همراه با پیوستگی فعالیتها معنی پیدا میکند والا پاک کردن کل صورت مسئله، اساسا حضور آژانس در برنامه هستهای ایران و حتی تلاشهای دیپلماتیکی مثل ارائه بستههای سیاسی را بیمعنی میسازد.
دوم؛ از سوی دیگر اگر 1+5 واقعا باور دارند که در دوران 30 ماه تعلیق، اعتماد به فعالیتهای هستهای ایران برای جامعه بینالمللی حاصل شده بود، آنگاه باید پاسخ بدهند که چرا بلافاصله بعد از این مدت و به محض آغاز مجدد اقداماتی که ایران خود داوطلبانه آن را متوقف کرده بود (آنهم تحت نظر کامل آژانس) پرونده هستهای ایران را در 24 سپتامبر 2005 به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع کردند؟!
همچنین درپی تعلیق 30 ماهه کدام بخش از وعدههای اروپا و غرب در بیانیههای سعدآباد و پاریس عملی شد؟
سوم؛ همچنین علاوه بر گزارشات آژانس، گزارش 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا موسوم به NIE صراحتا به عدمانحراف فعالیتهای هستهای ایران، لا اقل از سال 2003 به بعد اعتراف کرد.
ضمن اینکه مبنای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، یعنی موضوع 18 سال عدمگزارش فعالیتهای هستهای ایران که نهایتا در 6 سؤال اوت 2006 آژانس خلاصه شد، اینک با اعلام پایان یافتن سؤالات دوره فوق توسط آژانس عملا فروریخته است.
چهارم؛ اما اگر منظور از «دوباره»، تعلیق مجدد برنامههای صلح آمیز هستهای ایران است، این به معنی بازگشت 1+5 به عقب، عدمدرک شرایط و فضای فنی جدید و همچنین درس نگرفتن از تجربههای سابق و به عبارتی کهنه بودن بستهای است که در بسته بندی تازه تری باید به ایران تحمیل شود!
8- منفی دیگر بسته پیشنهادی اروپا این است که در بخش هستهای اش، هیچ اشارهای به حقوق معوق هستهای ایران نشده.
عدمپایبندی طرفهای قرارداد از جمله آلمان و فرانسه و انگلیس به تعهدات هستهای معوق به ایران (از قراردادهایی مثل نیروگاه بوشهر تا موضوعاتی چون سهام ایران در یورودیف و کنسرسیومهای معدنی اورانیوم) و حتی اشاره به مطالبات ایران از آنان، دلیل محکمی است تا ایران به وعدههای مجدد این بسته اعتماد نکند.
همچنین در این بسته مثل دو بسته پیشنهادی 1+5 گذشته، حقوق مسلم مردم ایران در عرصههای اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیک که طی 3 دهه گذشته بدون هر دلیلی و بهصورت یکجانبه مورد تعدی و تحریم قرار گرفته بود، بهعنوان امتیاز مطرح شده است.
مشخص نیست ارائه دهندگان این بسته در حالی که لوازم ساده بیمارستانی و دارویی یا ناوگان مسافربری هوایی غیرنظامی را از مردم ایران دریغ کرده اند، چطور انتظار دارند ادعای اخیر آنان مثل تضمین سوخت هستهای برای ایرانیان قابل اعتماد باشد؟
9- بسته جدید 1+5 گرچه فاقد تحول اساسی است، اما با پالایشی متاثر از بسته پیشنهادی ایران و تکیه بر مشترکات آنها، میتواند مسیر مذاکره را بگشاید. چرا که بسته پیشنهادی ایران فراگیرتر و پایدارتر است.
مثلا به خلع سلاح و مقوله صلح در عرصه جهانی توجه دارد و یا سازو کارها و توافقهای دسته جمعی را جستوجو میکند.
در حالیکه بسته 1+5 گویا تنها مشکل فعلی سلاحهای کشار جمعی جهان را در برنامه هستهای صلح آمیز ایران خلاصه کرده و ضمنا بر مکانیزمهای محدود و معامله گرایانه تمرکز کرده است.
10- پایان سخن اینکه گروه 1+5 در نامه و اظهارات سولانا اعلام داشته که از مذاکرات سازنده استقبال میکند.
بهنظر میرسد پاسخ به این 2 سؤال برای سنجش صداقت غرب ضروری است:
- وقتی مسئولان آمریکایی و رژیمهای وابسته به آنها صراحتا در کنار نامههای درخواست مذاکره، ایران را تهدید به حمله نظامی میکنند، آیا جایی برای گرفتن «ژست گفتوگوی سازنده » برای آنها و آقای سولانا باقی میماند؟
- چند روز پیش «اسکات مک کلان» سخنگوی سابق کاخ سفید مستندا فاش کرد که بسیاری از قولها و گفتههای جورج بوش طی دوران ریاستجمهوری عمدا دروغگویی بوده است.
واقعا چه تضمینی وجود دارد که امضای خانم «کاندولیزا رایس» ملکه جنگ کابینه بازها مبنی بر وفاداری به بسته پیشنهای 1+5 به ایران نیز، در پایان دوران نئومحافظه کاران دروغ دیگری از کاخ سفید نباشد؟!