شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۳۲
۰ نفر

همشهری آنلاین: خطای استراتژیک اردوغان، تحریم و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های شنبه؛۲۳ خرداد جای گرفتند.

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش با تيتر«خطاهای استراتژیک اردوغان»نوشت:روزنامه کیهان؛۲۳ خرداد

انتخابات 17 خردادماه ترکیه و نتایج آن نشان داد که از یک سو هنوز جریان اسلام‌گرا در ترکیه در کانون توجه مردم قرار دارد و گزینه اول مردم مسلمان ترکیه به حساب می‌آید و از سوی دیگر نشان داد حزب اسلام‌گرای «عدالت و توسعه» هزینه اشتباهات راهبردی خود را در عرصه داخلی و خارجی می‌پردازد. در مورد شرایط آینده ترکیه نکات مهمی وجود دارد که به بعضی از آنان اشاره می‌شود.

1- از منظر حزب عدالت و توسعه و رهبران آن، انتخابات هفته گذشته باید مسیر تغییرات اساسی ترکیه از رژیمی پارلمانی  به رژیمی ریاستی را فراهم می‌کرد تا این کشور بتواند با تنش کمتر داخلی و اقتدار بیشتر رهبری، روند پرشتاب تحولات منطقه را به نفع سیطره منطقه‌ای ترکیه طی کند. از این منظر نه تنها حزب اردوغان بلکه ملت ترکیه در جایی که قرار دارد متوقف شده و حتی یک گام مهم به عقب برداشته است. در این نکته نباید تردید کرد که همسایه غربی‌ ما برای خروج از وضعیت انفعالی و رسیدن به وضعیت فعال نیازمند به «خانه تکانی» بود ولی به هر دلیل این اتفاق نیفتاد.

از سوی دیگر یک ترکیه مقتدرتر در صورت داشتن رهبری خردمند، می‌توانست کمک موثری به حل بسیاری از مشکلات پیچیده‌ منطقه‌ای بنماید و در رفع بسیاری از فتنه‌ها در جهان اسلام موثر باشد. به هر حال انتخابات 17 خرداد ترکیه به این راه کمک نکرد کما اینکه پیش از آن «خلاء رهبری خردمند» یک مانع مهم در این مسیر محسوب می‌شد.

2- نتایج انتخاباتی ترکیه و رشد نسبی آراء گروههای قومی نشان داد که این کشور بطور مضمونی و غیرمتظاهرانه تحت تاثیر تحولات عمده‌ای که در پیرامون ترکیه جریان دارد، قرار گرفته است از این منظر نتایج انتخاباتی 17 خرداد که با توجه به افزایش میزان مشارکت کنندگان و افزایش آراء گروههای قومی باید آن را از علامت بالینی «تغییر وضعیت» به حساب آورد، می‌تواند نه تنها وضع سیاسی بلکه وضع امنیتی جدیدی را در این کشور پدید آورد به همین دلیل اگر با هوشمندی به روند تحولات ترکیه نگاه نکنیم ممکن است ناخواسته به روندی چشم بدوزیم که با منافع و امنیت ملی ما نیز سازگار نباشد.

3- با نگاه به شرایط داخلی ترکیه و اتفاقاتی که طی سالهای گذشته در این کشور افتاد می‌توانیم بگوئیم اردوغان در سالهای گذشته بیش از آنکه مسیر همگرایی طیف‌های اسلام‌گرا را بپیماید، با طیف‌های مذهبی درگیر شد. اردوغان اگرچه میراث‌دار جریان «نجم‌الدین اربکان» - پدر اسلام‌گرایی ترکیه- بود اما به جای مشارکت دادن و کمک گرفتن از آنان، مسیر حذف آنان را طی کرد. کما اینکه برخورد او با حزب اسلام‌گرای سلامت به رهبری رجایی‌کوتان هم از تلاش اردوغان برای تمرکز دادن به گرایشات اسلام‌گرایی در حزب عدالت و توسعه -AKP - حکایت می‌کرد و این با اصل «خردورزی»  در عرصه سیاسی منافات دارد. اردوغان می‌توانست بزرگترین مظهر حزبی طیف‌های اسلام‌گرا و عدالت‌خواه باشد ولی وقتی گرایشات اسلام‌گرا را پس می‌زند، دولت خود را در حد یک حزب سیاسی که برخوردی ابزارگونه با تمایلات اجتماعی دارد و برای آنان اصالت قایل نیست، تنزل می‌دهد. از این منظر حزب اردوغان بیش از آنکه با «بحران رأی» مواجه شده باشد با «بحران رهبری» مواجه شده است. اگر بحران رهبری نبود حزب عدالت و توسعه با همین حدود 41 درصد آرا و 47 درصد کرسی‌های پارلمان می‌توانست به خوبی از پس اداره شرایط و تحولات ترکیه برآید.

4- اگرچه حزب عدالت و توسعه، استراتژی دولت خود را «حل مسایل با همسایگان» قرار داد و این به معنای تغییر اساسی در رویکرد خارجی ترکیه به حساب می‌آمد ولی این رویکرد منطقی و عقلانی دوام نیاورد و در 5 سال گذشته  دستخوش تغییر بنیادین گردید. اولین نتیجه این تغییر، انزوای ترکیه در محیط منطقه‌ای خود بود. هم‌اینک و پنج سال پس از بازگشت از سیاست «حل مشکلات با همسایگان»، ترکیه با هیچکدام از همسایگان خود رابطه استوار و دوستانه‌ای ندارد. می‌توانید مروری بر روابط دو و چند جانبه کنونی آنکارا با عراق، سوریه، یونان، قبرس، بلغارستان و ارمنستان داشته باشید. استراتژیست‌های حزب عدالت و توسعه و در راس آنان «احمدداود اوغلو» با تغییر هیجانی سیاست خارجی ترکیه، تصویری از یک گروه تازه به دوران رسیده و نه عمیق را به نمایش گذاشتند و این سبب انتقادات زیادی از سوی نخبگان ترکیه گردید. بعنوان مثال در ترکیه، هیچ گروهی به جز حزب عدالت و توسعه از سیاست مداخله‌جویانه در سوریه حمایت نمی‌کرد و در درون آن حزب نیز شخصیت‌هایی نظیر «عبدالله گل» منتقد جدی این سیاست بودند. این در حالی است که ترکیه می‌توانست نقش کلیدی در حل مشکل و ثبات بخشی به سوریه داشته باشد و از این راه به منافع هنگفتی دست پیدا کند. سیاست تولید دشمنی علیه همسایگان که با معماری «داود اوغلو» دنبال شد، جامعه ترکیه را دچار شکاف اساسی کرد و دوگانه «عدالت و تبعیض» و «سلامت و فساد» که علت اصلی رویگردانی مردم از احزاب سکولار طی 20 سال بود را تا حدی به دوگانه «دیکتاتوری و اصلاح سیاسی» تبدیل نمود.

5- در این انتخابات حدود 53/5 میلیون نفر واجد شرایط رأی بوده و حدود 46 میلیون نفر یعنی حدود 86 درصد در آن شرکت کرده‌اند براساس فرمول خاص انتخاباتی ترکیه که فقط اجازه حضور در پارلمان به آن دسته از لیست‌هایی می‌دهد که توانسته باشند دستکم ده درصد آراء را بدست آورند و آراء گروههای زیر 10 درصد به نفع گروههای پیروز توزیع می‌شود، حزب عدالت و توسعه با حدود 18/8 میلیون رأی یعنی کسب کمتر از 41 درصد به 258 کرسی یعنی حدود 47 درصد صندلی‌های پارلمان دست یافته است این در حالی است که آراء سه حزب دیگر که هر کدام در پارلمان بین 132 تا 80 کرسی را خواهند داشت، حدود 25 میلیون یعنی بیش از 54 درصد آراء و 292 کرسی را به خود اختصاص داده‌اند. البته با توجه به مواضع بشدت منفی سومین حزب پیروز - حزب حرکت ملی- با چهارمین حزب پیروز- حزب دمکراتیک خلق‌ها- امکان ائتلاف احزاب مخالف حزب عدالت و توسعه وجود ندارد بنابراین ترکیه در یک دوراهی قرار دارد، ائتلاف حزب عدالت و توسعه با یکی از سه حزب که احتمالش با حزب کردی که در ردیف چهارم قرار دارد بیشتر است و یا اینکه بار دیگر انتخابات برگزار شود که در این صورت نیز اتفاق جدیدی روی نمی‌دهد چرا که عدد کسانی که در انتخابات شرکت نکرده‌اند و یا احیاناً در دور جدید شرکت می‌کنند، اندک است و امکان جابجایی گسترده آراء هم وجود ندارد. بنابراین می‌توانیم بگوئیم ترکیه یک راه بیشتر پیش رو ندارد و آن ائتلاف عدالت و توسعه با یکی از احزاب بالنسبه پیروز پارلمان می‌باشد. در یک جمعبندی باید گفت این انتخابات با افزایش مشارکت چهار درصدی و کاهش حدود 6 درصد آراء حزب حاکم و کاهش حدود 13 درصدی کرسی‌های آن مواجه شده و از این رو بیش از آنکه صلاحیت حزب اردوغان برای اداره ترکیه را مورد سؤال قرار داده باشد، درس‌هایی را فراروی این حزب قرار داده است.

6- اردوغان و حزب او در فضای داخلی ترکیه، طی حدود 10 سال گذشته، راه درگیری و اختلاف را سپری کرده است به غیر از شکاف‌های عمیقی که میان حزب عدالت وتوسعه با اسلام‌گرایان به وجود آمده است، رابطه دولت آنکارا طی پنج تا ده سال گذشته با علوی‌ها و کردها نیز منطقی نبوده و به درگیری‌هایی منجر شده است قضایای پارک گزی که بر سر نامگذاری یک پل بنام بنیانگذار سلسله عثمانی در شهر استانبول به وقوع پیوست و نوعی تقابل دولت با علوی‌ها و کردها را به تصویر کشید، یکی از این نمونه عملکرد دولت در عرصه داخلی بوده است. در این میان یکی از خطاهای استراتژیک سالهای اخیر تیم اردوغان و بخصوص شخص احمد داود اوغلو این بود که از سیاست‌ها و نمادهای آنان (نظیر نامگذاری پل استانبول و یا انتقال جسد شاه عثمانی به داخل ترکیه) بوی «عثمانی‌گرایی» به مشام می‌رسید و این در حالی بود که عثمانی‌گرایی نه تنها در محیط منطقه‌ای- به دلیل تلخی تبعیض‌هایی که علیه اعراب اعمال می‌شد- با استقبال مواجه نبود بلکه در درون ترکیه نیز یک عامل مهم واگرا به حساب می‌آمد بزرگترین دلیل این مدعا آن است که هر سه حزب ردیف‌های دوم تاچهارم انتخابات اخیر علیه عثمانی‌گرایی بوده و با این شعار آراء زیادی را بدست آورده‌اند. عثمانی‌گرایی اوغلو بدون تردید ضربات زیادی را بر حزب عدالت و توسعه وارد آورده و وجهه آن را از یک حزب تحول خواه به یک حزب واپس‌گرا تغییر داده است.

  • رأی فقط رأی است، بیعت نیست

احمد غلامی سردبیر روزنامه شرق در ستون سرمقاله اين روزنامه نوشت:روزنامه شرق؛۲۳ خرداد

«پری‌ اندرسون» نقل به مضمون معتقد است، «بزرگ‌ترین دستاورد بشر دموکراسی است و اگر قرار باشد سوسیالیسم در جایی به بار بنشیند، در کشورهای اروپایی است که دموکراسی را پیش و بیش از هر جایی تجربه کرده‌اند». سطح اتکای این تفکر بسیار تأمل‌برانگیز و شگفت‌انگیز است. با ساده‌سازی این مفهوم می‌توان نتیجه گرفت هرگونه ایدئولوژی که بخواهد خودش را منهای دموکراسی تعریف یا از آن سوءبرداشت کند، خودش را با استبدادی خواسته یا ناخواسته گره زده و شکست می‌خورد. شاغول حکومت‌های کنونی در دنیای مدرن میزان دموکراسی است، برخی کشورها دارای دموکراسی‌های قوی و بعضی جزء دموکراسی‌های ضعیف هستند. در ١٥٠ سال گذشته، یکی از جلوه‌های قابل رؤیت دموکراسی، ‌صندوق رأی است؛ یعنی اطاعت از میل مردم بر حسب جمع جبری آرای کاندیداها. این نکته بدیهی را همه می‌دانند که این میل که منجر به انتخاب می‌شود چندان اصالت ندارد. یعنی این میل گاه دست‌کاری‌ می‌شود گاه میل «دیگر»ی است که در ما حلول می‌کند. قصد و انگیزه و دلیل ادامه این بحث اینک در اینجا جایی‌ندارد.

بعد از پیروزی انقلاب هم صندوق رأی یکی از مظاهر جدی دموکراسی در ایران بوده است و اگرچه با فرازونشیب، با عشق و نفرت‌ها و با قهر و آشتی‌های زیادی همراه بود، اما همواره به شکلی نمادین سرنوشت سیاست داخلی ایران را رقم زده است.  یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در خرداد ١٣٩٢ که حسن روحانی، جانشین احمدی‌نژاد شد، نیز از این قاعده مرسوم مستثنا نیست.

 اما ناگفته پیداست و به شکلی ملموس و عینی احساس و تجربه می‌شود که انتخابات خرداد ٩٢، با دوره‌های دیگر تفاوتی عمیق دارد. اگر بخواهیم آن را با دو دوره شگفت‌انگیز دیگر مقایسه کنیم، قطعا به نتایج به‌دردبخور و جالبی خواهیم رسید. یکی از این نکات بدیهی این است که دوم‌خرداد ١٣٧٦ انفجاری از شور و حماسه بود، برای تغییر سریع که اندک‌اندک در توده‌های مردم به سردی گرایید. در نخبگان جامعه آرمان‌گرایی دوم خرداد به واقع‌بینی و در سوداگران سیاسی به مصلحت‌اندیشی منجر شد. از این پاره‌پاره‌شدن طبقه متوسط و نخبگان، مردی ظهور کرد که همچون ناپلئون دوم بر اسب رؤیاسازی سوار شد و چون او که نماینده کشاورزان خرده‌پا شده بود، نماینده آدم‌های حاشیه‌ای شد که به‌دنبال نماینده‌ای می‌گشتند که چون آنها حرف بزند و لباس بپوشد. اگر ناپلئون دوم کاریکاتوری از شکوهمندی عمویش بود، احمدی‌نژاد نیز کپی بدرنگی از ساده‌زیستی شهید رجایی بود و حیرت‌انگیز است که ساده‌زیستی و تقواپیشگی احمدی‌نژاد همچون شکوه قلابی ناپلئون دوم عیان و اثبات می‌شود. نه این، نه آن هیچ‌کدام نماینده واقعی مردم فقیر و تهی‌دست نبوده‌اند که سوار بر گرده آنها بالا رفته‌اند.

اشتباه محاسباتی احمدی‌نژاد، اشتباه مزمنی است که همواره همه رؤسای جمهوری ایران را با خطر روبه‌رو می‌کند و آن هم چیزی نیست جز کژتابی یا سوءبرداشت از رأی مردم. رأی مردم فقط رأی است، درست است که وقتی آن را دادند دیگر نمی‌توانند پس بگیرند اما می‌توانند از آن بگذرند و هیچ تعهدی ندارند که چون رأی داده‌اند نباید به رأی خود پشت‌پا بزنند یا پشت به آن کنند. دست‌کم مردم از حق تجدیدنظر در انتخاب‌های سیاسی خود برخوردارند. با کسی عهد اخوت نبسته و بیعت نکرده‌اند که نتوانند به آن پشت کنند. آنچه این توهم را در احمدی‌نژاد متورم کرد سفرهای استانی بود. مردمی که به آرزو و امید در پی رئیس‌جمهور خود می‌دویدند تا با عریضه‌ای مشکلاتشان را به او بفهمانند. گونی‌ها پر از عریضه می‌شد و احمدی‌نژاد پر از غرور که اینان مردمی هستند که آمده‌اند تا دوباره رأی خود را تأیید و تجدیدمیثاق کنند. از همین‌جا بود که  احمدی‌نژاد از دست رفت. مردم‌فریبی که مردم فریبش دادند.

حسن روحانی نیز از این بلا در امان نیست، او باید بداند مردم به او رأی داده‌اند و چشم‌انتظارند تا صحت رأی‌شان ثابت شود. در خرداد ٩٢ مردم و نخبگان ثابت کردند به مسائل سیاسی عمیق و رندانه و در بدترین حالت منفعت‌طلبانه نگاه می‌کنند. این حق مسلم آنهاست که این‌گونه نگاه کنند، چون فقط یک فرصت دارند و یک برگه رأی. ماحصل صندوق رأی، رئیس‌جمهوری است که از دل این سازوکار مدرن بیرون می‌آید؛ پس بیعت معنا ندارد. درستی این برداشت مردم و مفهوم رأی زمانی اثبات شد و عینیت پیدا کرد که در خرداد ٩٢ مردم با این پیام مهم روبه‌رو شدند که حتی اگر به نظام هم انتقاد ندارند اما باید برای تعیین سرنوشت خودشان رأی بدهند. این نقطه عطفی در تاریخ انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم بود که مردم و نظام، به توافق مهمی دست یافتند: میزان رأی ملت است و صیانت از آن. ادامه این بحث و مقایسه این انتخابات با دوره‌های دیگر اگرچه جذاب است؛ اما اطاله کلام همواره دل‌آزار است.

اما اینک روحانی با دو وضعیت متفاوت روبه‌رو است: یکی عرضی و دیگر طولی. در وضعیت عرضی حسن روحانی وارث و نماینده چهره‌های اصلاح‌طلب است. در مسیر خود نمی‌تواند از مسیر اصلاحات و پیشگامان آن دور یا منفک شود. این نه به نفع خودش است نه به نفع اصلاحات. البته حسن روحانی اثبات کرده در این مسیر ثابت‌قدم بوده. پیشنهادش درباره رفراندوم حرکتی روبه‌جلو و فضاساز است. پافشاریش بر برخورد قانونی و عقلی با مسئله ارشاد و ایجاد فضایی بازتر از قبل در حوزه هنر و ادبیات و اندیشه از این دست است. وضعیت دوم، طولی است. حسن روحانی در طول مصائب احمدی‌نژاد گام برمی‌دارد، مصائبی که گاه به نظر می‌رسد آگاهانه به این کشور تحمیل شده است تا منافع اقلیتی را دست‌وپا کند. حسن روحانی و کابینه‌اش حق دارند تا مدتی به توصیف وضعیت به‌جامانده از دوره قبل بپردازند تا مشکلاتی را که  سر راهشان قرار دارد به مردم اعلام کنند و گاهی هم دل مخالفان را خنک کنند اما در پایان هر دوره درو خرمن، مردم چشم به گونی‌های پر و قابل‌شمارش دارند. حسن روحانی و اصلاح‌طلبان باید بدانند و تجربه‌ هم ثابت کرده رأی فقط یک رأی است. اگر مردم نخواهند یا نتوانند در یک یا  دو دوره ریاست‌جمهوری رأی‌شان را پس بگیرند اما در فرصتی مقتضی اثر خود را خواهند گذاشت و اثبات خواهند کرد در مدتی کوتاه می‌شود آنها را فریب داد اما در بلندمدت نه، و ازهمین‌روست که یکی دیگر از ویژگی‌های انتخابات خرداد ٩٢ این بود که مردم ثابت کردند با کسی عهد اخوت نبسته‌اند و به‌همین‌دلیل ٢٤ میلیون رأی شمرده‌شده احمدی‌نژاد به‌یکباره با حضور سعید جلیلی، ادامه طبیعی آن خط‌مشی، در انتخابات ریاست‌جمهوری تا حدود چهار میلیون کاهش می‌یابد. این رأی با احتساب رأی سازمانی این گروه یعنی باخت در انتخابات و تاخت با هیچ؛ اما پاشنه آشیل جدی حسن روحانی، بحران محیط‌زیست است؛ بحرانی که سیاسی نیست و بحرانی تمدنی است که البته رئیس‌جمهور به اهمیت آن واقف است. اما در بیان آن کمی خام‌دستانه عمل کرد. در فرصتی دیگر می‌شود به این بحران پرداخت.

  • در ستایش تحریم

 امیر یوسفی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران؛۲۳ خرداد

حکماً نه اول بار است و احتمالاً نه آخرین بار که «تریبون‌ها» در حمله به حسن روحانی، هماهنگی را به نهایت می‌رسانند. توفیر ندارد که تریبون‌را چه کسی یا چه نهادی علم کرده باشد؛ مهم آن است که در طغیان علیه رئیس‌جمهوری، یونیفورم متفاوت می‌پوشند اما صدایی یکسان دارند؛ انگار جایی که دور از دست و دیده‌ ماست یک اتاق فرمان مجهز وجود دارد که کار و بار اصلی‌اش صدابرداری از تریبون‌ها یا شاید صداگذاری روی آنهاست. باورش ساده نیست که این هماهنگی، حاصل اتفاق و تصادف محض یا اصطلاحاً «توارد» باشد. کار، حساب و کتاب دارد؛ نسخه تصویری می‌خواهد؛ دستور پخت برای فضای مجازی لازم دارد؛ محورهای نطق برای خطیبان و گویندگان می‌خواهد؛ سهم طعن و طنز و مطایبه در آن باید همان قدر باشد که تحلیل و تبیین و توصیف؛ برای اثرگذاری بر احساسات و عواطف مخاطب همان مقدار متاع و مصالح می‌خواهد که برای تأثیر بر عقل و ادراک آنها. خلاصه اینکه اتاق فرمان، انگار مرامنامه‌ای واحد را در ظرف‌ها و زمینه‌های متفاوت می‌پزد و می‌ریزد تا در یک تقسیم‌کار دقیق، سهم همه را داده باشد، شاید حسن روحانی زود‌تر از دیگران توانست تابلوی خاک گرفته این اتاق فرمان را رمزگشایی کند. او مدتی پیش از یک کوچ بزرگ خبر داد: کوچ مخالفان دولت از اتاق‌های فکر به اتاق‌های عملیات. حالا که چندماهی از آن رمزگشایی گذشته می‌توان بهتر فهمید که اتاق فرمان یا اتاق عملیات مخالفان، کارگاهی است که یک خط تولید شبانه روزی دارد تا سوخت سلاح تخریب دولت را تأمین کند. کاری که تریبون‌ها طی هفته گذشته با سخنان رئیس‌جمهوری کردند آشکارترین شاهد خبری و تحلیلی برای تأمین این گمانه است که پوشه‌های تخریب یا تخطئه روحانی اگر چه در تریبون‌های مختلف گشوده می‌شود اما صادره از یک منشأ واحد است.

حسن روحانی هفته پیش از این واقعیت سخن گفت که کوتاه شدن سایه تحریم‌های ظالمانه از سر ملت ایران، منشأ گشایش‌های گسترده در همه زمینه‌هاست از بانک و بیمه تا صنعت و صادرات؛ از دانش و دیپلماسی تا آب و آلودگی، این سخن سر راست وقتی به گوش کیمیاگران اتاق فرمان رسید، بی‌درنگ آستین بالا زدند تا در کمترین فاصله، صفی از تریبون‌های واحد را تجهیز کنند. برنامه تلویزیونی «صرفاً جهت اطلاع» بی‌آنکه نامی‌از روحانی بیاورد طعنه زد که «تحریم‌ها‌ اگر رفع شوند ماه رمضان هم از تابستان به زمستان می‌افتد»؛ یا صحنه آتش سوزی در جنگل را نشان داد و مردانی را که با دست بر آتش خاک می‌پاشیدند و آنگاه گفت: «تحریم‌ها مثل اینکه بیل و باغ را هم گرفتار کرده‌اند.»

از تریبون تلویزیون گذشته، محافل و مراسم مذهبی هفتگی، هماهنگ و یکصدا از این گفتند که «تحریم‌ها نعمت بوده‌اند» و «مگر تحریم‌ها ما را مستأصل و بیچاره کرده است» از تریبون تبلیغ هم گذشته، پایگاه‌های مجازی نظرسنجی راه‌انداختند و از مخاطبان خود پرسیدند «آیا با ارتباط دادن آب و تحریم‌ها موافقید؟» خلاصه تریبون پشت تریبون ردیف شد؛ همگی یکصدا و تک‌صدا؛ برای اثبات اینکه دولت همه سبدها را به گل میخ دیوار آویزان کرده و یک سبد بیشتر ندارد: سبد رفع تحریم‌ها. اتاق عملیات دنبال آن‌است که دست کم چهار ذهنیت را به مخاطبان خود القا کند:

1 اینکه سیره و رویه رایج دولت در پیشبرد امورش، مخالف با اصول و موازین اقتصاد مقاومتی است چرا که به خیال ایشان، اقتصاد مقاومتی، تحریم را در صندوقچه فراموشی جمعی زندانی می‌کند و با امساک و انضباط، کار را پیش می‌برد. مخالفان دولت از این نکته غافلند که رفتار مدیریتی دولت در اداره کشور، مصداق روشن اقتصاد مقاومتی است چرا که برمیراث تلخ بازمانده از مدیریت پیشین جز از رهگذر التزام به‌اصول اقتصاد مدیریتی نمی‌توان فائق آمد.

2 مخالفان دولت در تفسیر دلبخواهانه سخن روحانی، دنبال القای این ایده‌اند که دولت، دست راست را روی دست چپ گذاشته و پای اینور را روی پای آنور انداخته و روزها را می‌شمارد تا تحریم‌ها برداشته شوند و پس از آن، کار کند. می‌خواهند دولت را دهقان «دیم کار»ی جلوه بدهند که تخمی در زمین نشانده و اکنون با ای‌‌کاش و ان‌شاءالله چشم به کرامت آسمان دوخته است تا مگر اتفاقی بیفتد و بارانی بر خشکسالی تحریم‌ها ببارد. اتاق فرمان به تریبون‌ها القا می‌کند که دولت را «منفعل» و دور از «ابتکار عمل» بنمایانند.

3 کیمیاگران کارگاه دولت ستیزی، دنبال این‌هم هستند که کابینه اعتدال را به اعتبار آنکه به میز مذاکرات با کشورهای خارجی متعهد است، دولتی «ساده دل»، «خام دست»، «خوش خیال» و حتی «بیگانه‌گرا» بنمایاند. طبق ترمینولوژی ایشان، مذاکره یک معنا و یک مصداق بیشتر ندارد: تسلیم. «تریبون» می‌خواهد دولت را  آنقدر ساده‌اندیش و خوش خیال بنمایاند تا مخاطبانش احتمالاً متقاعد شوند که همین روزها قرار است تلخی یک قرارداد ظالمانه، دوباره به جان ملت بنشیند و مثلاً «ژنو» واژه سومی باشد کنار «ترکمانچای» و «گلستان». رقم زدن تصویر یک دولت زیاده‌خوشبین، زیاده خام‌اندیش و زیاده ساده دل هدف سوم اتاق فرمان است.

4 نهایتاً اتاق فرمان، به تریبون‌های یکصدا و تک‌صدا پوشه می‌فرستد تا به مردم القا کنند که در دولت روحانی، تنها  دستگاهی که کرکره‌اش بالاست وزارت خارجه است؛ و تنها نهادی که فعالیت دارد، دیپلماسی است! باقی دستگاه‌ها انگار در حکم پادو و مباشر دستگاه دیپلماسی هستند. کسی که پای صدای تریبون‌ها بنشیند خیال می‌کند که کابینه یازدهم، همه را به تعطیلات فرستاده و فقط به کارگزاران وزارت خارجه، برگه مأموریت داده است و تا وقتی این مأموران از ژنو یا وین یا لوزان یا نیویورک با کاغذ رفع تحریم‌ها برنگشته‌اند، سایر دستگاه‌ها دست و دل‌شان به‌کار نمی‌رود! شاهد هم می‌آورند: مگر نشنیدید که روحانی آب و آلودگی‌ هوا و همه چیز دیگر را به تحریم‌گره زد؟!

این چهار سودا، جان و جوهر صدای واحدی است که از تریبون‌ها به گوش می‌رسد. این چهار، با هرچیزی سازگار باشند با منافع ملی سازگار نیستند. تریبون‌ها مثل آب خوردن، واقعیت را قلب می‌کنند و در این رفتار ناپسند از هیچ دستاویزی هم فروگذار نمی‌کنند. تا 10 تیر ماه که موعد انقضای قرار مذاکرات هسته‌ای است، همچنان تریبون‌ها از اتاق عملیات خود فرمان می‌برند. بازتولید گفتمانی که تحریم را کاغذ پاره‌های بی ارزش می‌دانست، غایت اهداف این تریبون‌هاست. اکنون وقت است که معادله «تحریم‌ها نعمت هستند» باطل شود.

  • طرفداران دولت چرا؟

الياس حضرتي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد؛۲۳ خرداد

دو سال از انتخاب شدن آقاي روحاني به رياست جمهوري اسلامي ايران، توسط مردم گذشت. حال به عنوان ثمره شيرين اين انتخاب، دولت بايد به يك بررسي و ارزيابي جدي از مسائل، مصايب، مشكلات، كاركرد و در نهايت كارنامه خود در اين دو سال توسط صاحبنظران و كارشناسان سياسي،‌ اجتماعي و اقتصادي دست بزند. مهم‌تر از صاحبنظران سياسي و تحليلگران بيرون از دولت اين خود دولت است كه بايد صادقانه به ارزيابي كارنامه دو ساله خود بپردازد و روشن كند كه چه تصويري از تنگناها و مشكلات كشور و چه تصويري از توانايي‌ها و راه‌حل‌هايي براي حل اين مشكلات قبل از به دست گرفتن قدرت در ذهن خود و انديشه همراهان خود داشته است و در ميدان عمل با چه حجم مشكلات و گرفتاري‌هايي مواجه شده است و چقدر از شعارها و طرح‌ها و برنامه‌هاي از قبل تعيين شده امكان عملياتي شدن راداشته‌اند. دولت همچنين بايد روشن كند در نهايت با اين ارزيابي چقدر توانسته بر مشكلات فائق شود و تيم همراه رييس‌جمهور چقدر از توانايي و قدرت تدبير و مديريت، جسارت وشجاعت متناسب با ميدان‌هاي سخت از خود بروز داده و چقدر منفعل و مرعوب و محافظه‌كار بوده است. اين ارزيابي و بررسي قطعا براي دولت جزو مبرم‌ترين و حياتي‌ترين كارها مي‌تواند باشد. چرا كه دولت نصف عمر خود را براي يك دوره چهار ساله پشت سر گذاشته است و بايد بتواند براي دو سال آينده قطب‌نماي خود را دقيق‌تر تنظيم كند. مهم‌ترين تلاش دولت در اين دو سال گذشته موضوع مربوط به پرونده هسته‌اي بوده است. در اين پرونده تيم منتخب دولت و شخص رياست محترم جمهوري تاكنون نشان داده‌اند از توانايي خوبي در پيگيري اين موضوع حياتي بهره‌مند بوده‌اند.

در اين دو سال مي‌شود محكم شهادت داد كه اعضاي اين تيم تمام‌وقت و به‌طور شبانه‌روزي و با تمام توان درگير اين داستان بودند. اين تيم از شخصيت‌هايي تشكيل شده است كه دنبال جنجال رسانه‌اي، كسب محبوبيت تاريخي و فرصت‌طلبي نيستند، بلكه صادقانه به دنبال باز كردن گره كور ايجاد شده توسط كينه‌ورزان، دشمنان خارجي و ساده لوحان داخلي هستند. نكته مهم در اين بخش از داستان هماهنگ كردن مجموعه اركان دولت و تمام ظرفيت رسانه‌اي و تبليغاتي كشور در جهت پشتيباني از اين امر مهم بوده است كه با حاكميت ملي سر و كار دارد ولي متاسفانه دولت توفيقي در اين زمينه نداشته است.

 همه اركان حكومت به غير از شخص رهبري معظم انقلاب كه بارها به صورت صريح و شفاف از تيم مذاكره‌كننده حمايت كرده‌اند، از مجلس و صدا و سيما گرفته تا نهادهاي نظامي و امنيتي، نماز جمعه و رسانه‌هايي كه از پول بيت‌المال تغذيه مي‌شوند و اكثر گروه‌ها و احزاب نه‌تنها از تيم مذاكره‌كننده حمايت نكردند و نمي‌كنند، بلكه با ارايه طرح‌هاي سه‌فوريتي در مجلس و صحبت‌هاي تند در نطق‌ها و مصاحبه ها توسط عده‌اي از تندروها و برگزاري راهپيمايي‌ تحت عنوان دلواپسان به جاي اينكه دشمنان را مورد هدف قرار دهند فشار سنگين را بر تيم مذاكره‌كننده تحميل كرده‌اند و حتي گاهي آنها را با عناويني چون وطن‌فروش و كساني كه به آرمان‌هاي انقلاب خيانت كردند، مورد خطاب قرار دادند. عجيب‌تر اينكه در بين طرفداران دولت هم كه ادعاي نزديكي به دولت را دارند ، رسانه‌هاي مربوط به آنها در بهترين حالت به عنوان تماشاگران بي‌طرف نظاره‌گر فشارهاي كمرشكن و خسته‌كننده و ملال‌آور به اين سرداران ميدان نبرد ديپلماسي هستند.

در حالي كه تمامي اعضاي دولت و مديران دولتي و احزاب نزديك به دولت وظيفه دارند از مهم‌ترين پروژه اين كشور كه در سرلوحه برنامه‌هاي دولتي است با تمام توان و با استفاده از تمام فرصت‌ها دفاع كنند و به سمپاشي‌ها و ابهامات فراواني كه توسط مخالفين در جامعه پراكنده مي‌شود و نظرسنجي‌هاي نهادهاي امنيتي درخصوص مباحث هسته‌اي و تيم مذاكره‌كننده نشان دهنده اين سمپاشي‌هاست، بپردازند و با زبان گويا و  قلم شيوا و استفاده از تمام ظرفيت‌ها كه رسانه ملي مي‌تواند در اختيار آنها بگذارد به تشريح و توضيح تلاش‌هاي تيم مذاكره‌‌كننده بپردازند. شرايط دولت نبايد اين‌گونه باشد كه فقط آقايان ظريف و عراقچي با تني خسته علاوه بر فشار شش تن از كشورهاي بزرگ جهان در مذاكرات نفس‌گير به تنهايي بار تبليغات داخلي را هم به دوش بكشند و اوضاع به‌گونه‌اي پيش ‌رود كه يك فرد به عنوان ناظر بي‌طرف اين‌گونه برداشت كند كه گويا اين مذاكرات نه‌تنها بين «جمهوري اسلامي» با ١+٥ نيست بلكه فقط بين ظريف با نمايندگان كشورهاي ١+٥ است و بقيه يا مخالف هستند يا بي‌تفاوت. باز تاكيد مي‌كنم در اين ميان تنها رهبري است كه بارها به اين تيم اميدواري داده و از آنان پشتيباني كرده است. گرچه از ديگران انتظاري نيست ولي طرفداران دولت چرا؟

کد خبر 297909

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha