شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۳
۰ نفر

همشهری آنلاین: حاشیه‌های سخنرانی‌ها در مرقد امام(ره) و ... از جمله موضوعات سرمقاله‌های برخی از روزنامه‌های صبح شنبه-۱۶ خرداد- بود.

احمد غلامی . سردبیر در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»نوشت: روزنامه شرق؛۱۶ خرداد

واقعیت‌هایی وجود دارد که آگاهانه به حقیقت خیانت می‌کنند. مثل بازیگری که در روی صحنه و در زیر کانون نور، نگاه تماشاگران را مجذوب خود می‌کند و با صدای بلندی دم از صلح می‌زند و نمی‌گذارد در پس پشت تاریکی صحنه آواز مردگان به گوش برسد. با روشنایی تمام صحنه، حقیقت جلوه‌گر و واقعیت دروغین افشا می‌شود. این «کانونی‌کردن نگاه مردم» در سیاست هم بسیار رایج است.

کانون نوری که واقعیت را اغراق‌آمیز عیان می‌کند و هدفش پنهان‌کردن حقیقت است. گروه‌های فشار سیاسی از همین نوع کانون‌هایی هستند که با واقعیت‌های جعلی می‌خواهند تماشاگران را فریب دهند تا حقیقت پنهان بماند. شعارهای این گروه تندرو در هنگام سخنرانی رئیس جمهور در مرقد امام(ره) از این دست است. جعل واقعیتی که حقیقت آن چندی پیش افشا شده است: «آنها که از تحریم‌ها نان می‌خورند باید به فکر شغل دیگری باشند». حقیقت همین است و بس. بصیرت زیادی نمی‌خواهد که انگیزه شعاردهندگان که از بیرون صحنه، هدایت می‌شوند فهمیده شود. آنها چون بازیگران زیر کانون نور هستند تا مردم حقیقت را نبینند.

اما گردانندگان این صحنه در محاسبه اشتباه کوچکی کرده‌اند و آن اینکه، «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت». در پس پشت این پرده آواز بنگاه‌های انحصاری اقتصادی است که دیگر تاب مستوری ندارند. به هر قیمتی می‌خواهند روغن ریخته را نذر مسجد کنند. مجادله بین این دو گروه اقتصادی است.بعد از دهه اول انقلاب، گروهی به انحصار اندیشیده است و به سرمایه و گروهی دیگر به دنبال گردش سرمایه رفته است. دو قطب واقعی از اقتصاد ایران که گاهی یکی به دیگری توفق و برتری می‌یابد و دیگری پا پس می‌کشد. در دوره هشت‌ساله احمدی‌نژاد انحصار حرف اول را می‌زد و نماد بارز آن تعطیلی سازمان برنامه و بودجه کشور بود که حتی کوچک‌ترین صدای مخالفی از اصولگرایان و تندروها شنیده نشد، چون می‌دانستند این قاعده انحصار است. مزید بر علت اینکه خیال می‌کردند دیر آمده بودند و زود هم می‌خواستند بروند. شعارگویان این روزها، نه عشقی دارند، نه عِرقی، نه دغدغه‌ای. آنها پیاده‌نظام اقتصاد انحصاری بودند که درست در خط مقدم برای خود جا گرفته بودند. حسن روحانی به‌دنبال قطب دیگر اقتصاد است،‌ اقتصادی رقابتی که می‌خواهد خودش را به نظام بازار جهانی ملحق کند. شاید صریح تر از همه، این محمدجواد لاریجانی بود که در برنامه‌ای تلویزیونی شکاف اقتصادی میان اصولگرایان و دولت تدبیروامید را عینی و علنی مطرح کرد. این تنش‌ها و تظاهرات طبیعی‌ترین شکل این اختلاف است که در ظاهر بروز می‌یابد.

اما نباید یک نکته را فراموش کرد که اقتصاد انحصاری و رقابتی، دوقطبی هستند که چون دو قطب ناهمنام آهن‌ربا همدیگر را دفع می‌کنند. هر کدام در پی میدان عملی وسیع‌تر هستند. اما نباید از یاد برد که حیات هر یک به دیگری بستگی دارد. انحصارگرایان با کانونی‌کردن نگاه‌ مردم درصددند تا حقیقت را پنهان کنند. حقیقتی که برای انحصارگران تلخ و ناگوار است. برای نیل به این مقصود به هیچ چیز رحم نمی‌کنند و از همه کس مایه می‌گذارند. حالا که می‌دانند حنایشان دیگر رنگی ندارد، افتاده‌اند به جان مناسبت‌ها و خاطره‌های جمعی این ملت. به تعبیر استاد شفیعی کدکنی از مال دیگری به گزافه هزینه می‌کنند. در جلسات سخنرانی اخلال می‌کنند. شب نیمه‌شعبان در جمکران شبنامه پخش می‌کنند و چوب لای چرخ توافق هسته‌ای می‌گذارند. به گزارش ایرنا، مردم اعتراض می‌کرده‌اند و خطاب به آنها می‌گفته‌اند که «ما برای زیارت آمده‌ایم». ولی گویا گوششان بدهکار نبوده است.

علی مطهری از این وضعیت با اصطلاح «ملوک‌الطوایفی» یاد کرده است. سردار نقدی هم در برنامه‌ای که از سیمای ملی پخش شد این رفتارها را به شدت نقد می‌کند. چنین که پیداست، نگاه‌های بیشتری را کانونی خواهند کرد تا واقعیت را جعلی جلوه بدهند و به حقیقت خیانت کنند.«کانونی‌کردن نگاه مردم» در روزنامه‌نگاری هم کاربرد فراوانی دارد. مثلا هر مخاطب عادی که به این تیتر و نوشته در روزنامه‌ای اصولگرا برمی‌خورد که «این مرقد امام مستضعفین است یا قصری باشکوه؟»، به یک‌باره در کانون نوری از واقعیت قرار می‌گیرد که قوه قیاس خود را از دست می‌دهد.

و نه‌تنها جسارت نویسنده به بنیانگذار انقلاب را نمی‌بیند بلکه خیانت به حقیقت را درک نمی‌کند. حقیقت صحنه، کاخ خاوری در کانادا، و اختلاس‌های بابک زنجانی و پرونده سعید مرتضوی است. پول‌های به‌یغما‌رفته در دولت احمدی‌نژاد است و هزینه جاه‌طلبی‌های فرهنگی- هنری یاران احمدی‌نژاد در بنیاد ایرانیان. دیگر با کانونی‌کردن نگاه مردم و با ذم شبیه به مدح سخن‌گفتن درباره بازماندگان امام نمی‌شود حقیقت را که چون دم‌خروسی بیرون زده است پنهان کرد و خود را دلسوز امام و انقلاب نشان داد. مردم می‌دانند پولی که برای بازسازی مرقد امام خرج می‌شود حداقل ثمره آن، یادمانی است شکوهمند از انقلاب و فرهنگ انقلاب.

  • اهداف پروژه تحریف

حسین شمسیان در روزنامه كيهان نوشت:روزنامه کیهان؛۱۶ خرداد

از بین ارکان متعدد تمدن‌ساز، نقش هیچ‌یک به اندازه نقش رهبری و الگوی یک جامعه تمدنی، ممتاز و ویژه نیست. الگو و پیشوایی که در فرهنگ شیعه با قید «امام» و«نایب امام  یا ولی فقیه» از او یاد می‌شود و اوست که در تشکیل جامعه‌ای الهی و زمینه‌سازی برای برپایی مدینه‌ای آرمانی، نقشی ممتاز و بی‌نظیر دارد. همین ویژگی ممتاز و برجسته کافی است تا آنها که «آرمانشهر تمدنی اسلامی» را برنمی‌تابند، بکوشند از همین نقطه ورود کنند!

اما چگونه ممکن است این نقطه قوت و قدرت، دستمایه معاندان  برای مقابله با رویش اسلامی قرار گیرد!؟ اصلا چه کسانی ممکن است با تمدن‌سازی اسلامی به ستیزه برخیزند!؟

پاسخ این پرسش‌ها را رهبر عظیم‌الشان انقلاب در اجتماع پرشور توده‌های مردم شیفته امام راحل در روز 14 خرداد بیان کردند. ایشان «تحریف امام» را به عنوان حربه مهم دشمن در این مسیر معرفی و ابعاد و زوایای آن را به دقت ترسیم نمودند و از همه اندیشمندان خواستند که در معرفی ابعاد حقیقی شخصیت امام راحل بکوشند. در باره آنچه ایشان نسبت به آن هشدار دادند، می‌توان به اختصار گفت:

1- آماده‌ترین جوامع و کانون‌های بشری، بدون سیراب شدن  از آبشخوری مطمئن، راه به سعادت نمی‌برند و با گذشت ایامی چند، شور انقلابی و اهداف آرمانی آنها، به برکه‌ای سرد و بی‌روح و عاری از محتوا تبدیل می‌شود. قصه تلخ انحراف انقلاب‌ها و قیام‌های بزرگ بشری از اهداف اصیل و اولیه خود، چیزی نیست که قابل انکار و پنهان کردن باشد. در ایران ما هم خیزش‌های متعدد مردمی، به دلیل نداشتن رهبری الهی، مقتدر و آگاه با شکست روبرو شده بود و در نتیجه یأس و سرخوردگی، قشرهای گوناگونی از جامعه را دربرگرفته بود.

2- انقلاب و خیزش ملت ما  به قصد برانداختن بنایی ظالمانه و درانداختن طرحی نو شکل گرفت و طبیعتا از همان ابتدا با مخالفت و مقاومت آنها که از آن میراث ظالمانه منفعتی به دست می‌آورند مواجه شد. آنها در این مرحله یعنی در مرحله شکل‌گیری نهضت اسلامی، از هیچ  اقدام خصمانه‌ای برای انحراف نهضت، توقف ملت و سرکوب قیام آنها فروگذار نکردند. اما چشم بیدار امام و همراهی جانانه مردم، همه این نقشه‌ها را نقش بر آب کرد.

3- پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ده‌ها و صدها توطئه بنیان‌کن به نهال نوپای انقلاب هجوم آورد اما هیچ یک نتوانست در این بنای پرشکوه خللی ایجاد کند و نظام اسلامی با سرانگشت هدایت او راه خود را در اقیانوسی از ناملایمات و ناآرامی‌ها طی کرد. هر روز بر عزت و اقتدار آن افزوده شد و به الگویی برای مستضعفان و محرومان عالم بدل شد. ایام حیات امام در آن مقطع، فرصتی بود تا ارکان اندیشه و جهان‌بینی آن عزیز  سفرکرده و مبانی انقلاب اسلامی، به شکلی همه‌فهم و شفاف، بیان شود و نقشه راه انقلابی که به فرموده امام راحل، قرار است «زمینه‌ساز قیام جهانی حضرت حجت ارواحنا له الفدا» باشد، در دسترس همگان قرار گرفت.

4- دشمنان قسم‌خورده ما، امید به روزهای پس از او بسته بودند اما جانشینی خلف صالحش و وفاداری امام حاضر به نقشه راه امام راحل، رویای آنها را بی‌تعبیر گذاشت و ناکامشان کرد! شاید اگر چنین اتفاقی نمی‌افتاد و راه امام با رفتن او کور می‌شد، نیازی به پیمودن راه‌های بعدی نداشتند، اما ایستادگی و استواری رهبر عزیز انقلاب بر آرمان‌های امام، دشمنان را  متحیر کرد تا جایی که بارها و بارها منابع امنیتی و اتاق فکرهای مختلف آنها، وجود حضرت آقا را اصلی‌ترین مانع  بر سر راه پیاده شدن اهداف شوم آمریکا برشمردند! اینجاست که حربه خطرناک «تحریف امام»  مطرح می‌شود. اما چرا !؟ چرا باید اهداف  وآرمان‌های  امامی که سال‌هاست از بین ما سفر کرده، مورد طمع دشمنان قرار بگیرد؟ چرا باید علاوه بر معارضه و مبارزه مستقیم با امام حاضر، آراء و عقاید امام راحل هدف دست‌اندازی قرار بگیرد!؟ حقیقت این است که  آنها به خوبی از رابطه مستحکم امام و امت خبر دارند. می‌دانند که اشاره رهبر، طوفان خشم ملت را بر سر آنان فرو می‌ریزد. می‌دانند که اشاره رهبر انقلاب، مستضعفان و الگوگرفتگان از ایران را همچون موجی خروشان بر سرشان می‌کوبد. پس در خود جرات و یارای رویارویی و معارضه با او را نمی‌بینند. پس برای رویارویی با این مسیر رو به جلو و با این مقتدای مقتدر باید کار دیگری بکنند. کار آنها این است که «امام» را  آنگونه که می‌پسندند و آنگونه که می‌توانند بعدا از او بهره ببرند معرفی کنند! تا آنجا که به تعبیر رهبر عزیز انقلاب «امام را به‌ صورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینه‌های سیاسی، حتّی در زمینه‌های فکری و فرهنگی وجود ندارد معرّفی می‌کنند»!

5- اما پیش از بررسی چرایی تحریف امام ضروری است بدانیم چه کسانی در پی این کار هستند. صرف‌نظر از اینکه مجری پروژه معرفی امام غیرحقیقی چه کسی یا کسانی هستند، می‌توان  در معرفی تحریف کنندگان امام گفت؛ افزون بر دشمنان خارجی و آنها که عقده‌ای دیرینه از سیلی جانانه امام در دل دارند،کسان دیگری هم هستند  که می‌کوشند نسخه دیگری از امام ارائه کنند! آنها کسانی هستند که روزگاری  با انقلاب همراه بوده‌اند اما به تدریج به تعبیر رهبر عزیز انقلاب «چرب و شیرین » دنیا را چشیده‌اند و از زی ساده سابق خود فاصله گرفته‌اند، تدریجا ارتباطات بیمار و بعضا آلوده‌ای برای خود فراهم ساخته‌اند و برای حفظ موقعیت و جایگاه خود، متوسل به روش‌های ناصواب و ناروایی شده‌اند! این افراد نمی‌توانند با همان امام اصیل به رفتار کنونی ادامه دهند! پس چاره را در ساختن امامی ساختگی و معرفی او به جامعه می‌بینند. حال هر یک از این دو گروه، دست به تحریف امام بزنند، نتیجه‌ای یکسان دارد و مطلوب هردو طرف حاصل است. گرچه به لحاظ منطقی، دشمن بیرونی می‌کوشد حرف خود را از زبان برخی افراد آلوده داخلی بزند.

6- حال باید گفت چرا و با چه هدفی امام تحریف میشود:

الف: دشمنان خارجی  امام نگران تکثیر امام، تکثیر راه و اندیشه امام در جهانند. تکرار انقلاب اسلامی ایران در کشور‌های منطقه، کابوس هر شب آنهاست و از تصور چنین رخدادی بند بند وجودشان می‌لرزد. آنها اگر بتوانند امامی معرفی کنند که اهل جهاد و مبارزه نبود، امامی که با همه صلح کل بود و فقط لبخند می‌زد، می‌توانند یک شب سر راحت به بالین بگذارند! می توانند مدعی باشند که خط اصولی امروز امام حاضر با آرمان به میراث مانده از امام راحل متفاوت است! آنها می‌توانند با این حربه، مزدوران خود را در برابر خط روشن امام بکار بگیرند و در دل مسلمانان و محرومان بذر تردید بکارند که: امامی که از آن دم می‌زنید و به آن تاسی می‌کنید، آنگونه که می‌گویید هم مبارز نبود، مجاهد نبود! سیاستمداری بود مثل سایر سیاستمداران عالم! همین بذر تردید و دودلی برای سرد کردن یک جریان مبارز و مقاوم کافی است چرا که همانگونه که در ابتدای این نوشتار گفته شد، اسوه، پیشوا و الگوی مبارزه، نقشی محوری و تعیین کننده در برپایی یک تمدن جدید دارد و دشمن می‌کوشد با مخدوش کردن چهره این الگوی بی‌نظیر ،نقطه اتکا محرومان را از آنها بگیرد.

ب: اما وجه داخلی این تحریف مخرب‌تر و خطرناک‌تر است. منحرفین داخلی و تحریف‌کنندگان سیمای نورانی و ملکوتی امام، بالاترین جفا را به یک ملت و به آرمانهای او می‌کنند. آنها می‌کوشند در غفلت تاسف بار  متولیان فرهنگی و در خلأ یک شناسنامه اصیل از اندیشه  آن مراد سفر کرده در موضوعات مختلف، نسل جدید را از بزرگترین دست آویز نجات‌بخش عصر خویش محروم کنند! و این خیانتی عظیم و نا بخشودنی است. به فرموده رهبر عزیز انقلاب «تحریف شخصیّت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.»

اما آنها چرا چنین می‌کنند!؟ گروهی از مبارزه خسته شده اند، اصلا پشیمان شده اند! به تازگی فکر می‌کنند به بلوغ «عقل » رسیده‌اند اما «عقل بریده از خدا»! پس با این بلوغ فکری  باید قواعد قدرت را شناخت و به آن تن داد! باید  در جامعه جهانی شهروندی منظم و با کلاس بود و دست از شعار‌های تند و افراطی‌گری برداشت! پس منطقی است که بپذیرند از اول اشتباه کرده‌اند و نباید انقلاب می‌کردند! باید به جای توکل بر خدا و ایمان به غیب و امداد‌های غیبی - که حتی یک روز از آنها محروم نبوده‌ایم - به قدرت‌های بزرگ و برتر نظامی و سیاسی و اقتصادی تکیه کنیم!  اما با امام چه کنند!؟ آنها همه نام و آوازه خود را مدیون اویند و اگر مستقیم بر او خروج کنند به زباله‌دان تاریخ سقوط خواهند کرد! پس چاره چیست!؟ باید او را آنگونه که خود هستند ترسیم کنند! مخالف جنگ، مخالف مبارزه با آمریکا و مخالف مرگ بر آمریکا!  باید آن فرازهای قاطع و طوفانی از اندیشه او را که جهان را به تحدی و مبارزه می‌طلبید سانسور کرد! نه به جوانان آموخت و نه در رسانه‌ها منعکس کرد!

تعبیر رهبر عزیز انقلاب  در باره این طیف خواندنی است: « امام یک شخصیّت محترمی است در تاریخ این کشور که روزگاری بود، فعّال بود، مفید بود، بعد هم از میان جمعیّت رفت و روزگار او تمام شد؛ احترامش می‌کنیم، نامش را با تجلیل می‌آوریم، صرفاً همین؛ بعضی می‌خواهند امام را این‌جور بشناسند و بشناسانند»! مردی مهربان که نماز می‌خواند، منظم بود و مقید به احکام و....! همین وضع را گروه دیگر هم دارند؛ آنها که از زندگی ساده و بی‌پیرایه امام فاصله گرفته‌اند، آنها که زندگی معمولی و زاهدانه رهبر عزیز انقلاب را سد راهی برای اشرافی‌گری خود می‌بینند و آمادگی ندارند دنیایشان را به خاطر اسلام و انقلاب به کناری نهند. آنها هم می‌کوشند امام ساختگی خود را به جامعه و به نسل جدید عرضه کنند. امامی که در منظومه فکری‌اش حرفی از مبارزه ابدی فقر و غنا دیده نمی‌شود! امامی که سر ستیز با آخوند‌های درباری یا مرفهان بی‌درد نداشته و اصلا با آنها کنار می‌آمده است!

در برابر این جریان خطرناک تحریف، تنها و تنها موج بیدارگری و روشنگری چاره‌ساز است. موج معرفی سیمای حقیقی امام با تکیه بر امهات زندگی آن پیر فرزانه، مستند به حقایق معتبر و به دور از خیالات و افسانه‌های من در آوردی! همان موجی که رهبر عزیز روز 14خرداد در جوار حرم مطهرش آغاز کرد. اکنون بر اندیشمندان و صاحب‌نظران است که این خط مستقیم و نورانی را دنبال کنند.

  • بحران نیرو در اردوی افراط

 جمال کاظمی در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران؛۱۶ خرداد

اقبال نسل تحول خواه ایران آنقدر بلند بود که روزگار تلخ زوال تندروها را خودش ببیند نه نوادگانش. باد موافق که به بادبان تقدیر کسی بوزد همین می‌شود: میدان داران افراط گرایی را شاهد خواهد بود که تنها مانده اند؛ نام شان از دهان‌ها افتاده و رونق از بازارشان رفته است. سرنوشت به تندروها مجال نداد تا مکافات محکمه تاریخ را به تعویق بیندازند و ترکه افراط‌گری‌های پدران را بر دست پسران بزنند. تندروهای دهه هفتاد که گزاره برگ روزانه‌شان بر هم‌زدن تجمعات و محافل فرهنگی و علمی بود، هنوز عمرشان به دنیاست؛ گیرم با روی و مویی چروکیده‌تر و جوگند‌می‌تر. همیشه اما این‌طور نبوده‌اند. روزی روزگاری  در تقویم جیبی تندروها ساعت قرارهای تخریب، یکی پشت دیگری تیک می‌خورد؛ وعده مکرر تجمع پشت تجمع، زمانبندی می‌شد؛ فرقی نداشت دانشگاه باشد یا سینما یا انتشارات. در این سال ها مسجد و حسینیه و حرم هم از فهرست تندروها غایب نبود. همه جا می‌‌توانست میدان قدرت‌نمایی برای کسانی باشد که واقعیت انقلابیگری را از توهم تخریب و اغتشاش تمیز نمی‌دادند. وقتی صدای اعتدال در صحن سیاست ایران طنین انداخت، تندروها یکجا از اصل و اسب افتادند.

سران و بزرگان بر میانه‌روی و اعتدال پای فشردند؛ فعالان حوزه سیاست برای تصاحب سکوی پیشکسوتی در اعتدال، مسابقه گذاشتند و حتی رقیبان جبهه میانه‌روی، شناسنامه سیاسی خود را عوض کردند و المثنای اعتدال درخواست کردند. از این ساعت بود که تندروها به هوس بازنشستگی افتادند. نه رسانه به نیروی ناتوان افراطی اقبال داشت، نه  دانشگاه و فرهنگ پیش پای پیشوایان تندروی قربانی کرد؛ و نه مردم، دوش و گوش‌شان را در اختیار پیام زمخت و تلخ افراطیان قرار  دادند.

14 خرداد و مراسم عظیمی که هر ساله در مرقد امام راحل برگزار می‌شود نامزد و نشان تندروها برای ابراز وجود بود. حضور انگشت شمار افراطیون که این مراسم را به صحنه نمایش خشونت‌های زبانی خود مبدل می‌کنند، در کنداکتور برنامه‌های مراسم چندبار تکرار شده است. حرفه این جماعت، جنجال است حتی وقتی نهیب بزرگان نظام را هم در کارنامه داشته باشند. امسال هم تقویم جیبی تندروها از مدت‌ها پیش یک تاریخ و یک مکان را تیک زده بود: 14 خرداد/ حرم امام راحل. وقتی حسن روحانی در جایگاه قرار گرفت و در تکریم امام خمینی(ره) گفت که بنیانگذار انقلاب اسلامی، «انقلابی در مسیر اعتدال» فراهم آورد و «ما نیز امید و اعتدال را از امام(ره) آموخته‌ایم»، انتظار آن بود که جماعت انگشت‌شمار افراط، در پناه این پیام مسالمت‌جویانه خاضع شود اما نشد. وقتی سیدحسن خمینی به تریبون رسید از «توصیه امام(ره) به برادری و مهربانی» سخن گفت تا تندروها را در افراط‌گری‌شان به تردید بیندازد اما قرار اهل افراط بر قانع نشدن بود، حتی اگر پای پیام برادری در میان باشد.

چشم اگر غیر مسلح هم باشد به وضوح می‌بیند که صف اخلالگران افراطی مراسم خرداد، سال به سال کوتاه‌تر و کم‌عددتر می‌شود. امسال برای اخلال در یک مراسم ملی، کمانداران اصلی و پشت صحنه تندروی، مأموران معدودی یافتند. امسال تندروها فهمیدند که بحران نیرو را باید جدی بگیرند. دریافتند که با یکی دو مینی‌بوس هوادار و طرفدار نمی‌توان به مخاصمه با آرمان اعتدال امید بست. نسل ما بختی بلند داشت که از ظهور تا سقوط افراطی‌گری را به چشم خود دید و صدای سقوط تشت تندروی را به گوش خود شنید.

کد خبر 297258

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha