سه‌شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۲۵
۰ نفر

همشهری آنلاین: بررسی مبنای اعتماد مردم به امام خمینی(ره)، حمله‌های مداوم عربستان به یمن و ... از جمله موضوعات مورد توجه برخی از روزنامه‌های صبح سه شنبه-۱۲ خرداد- در ستون سرمقاله‌شان بود.

سیدعلیرضا حسینی‌بهشتی در ستون سرمقاله شرق با تيتر«مبنای اعتماد مردم به امام (ره)» نوشت:روزنامه شرق؛۱۲ خرداد

نام حاج‌آقا روح‌الله از سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در خانه ما طنین‌انداز بود. در ذهن من و نسل من، نام او با رهبری شجاعانه و ایستادگی بر حق‌خواهی و مقاومت در مقابل باطل و باطل‌دوستان، قرین بود. احترامی که نام او در دل‌ها برمی‌انگیخت، برآمده از به‌کارگیری شیوه‌های تبلیغاتی پیچیده، پرهزینه و پرسروصدا نبود. او بر دل‌ها حکومت می‌کرد و اگر هیچ سمتی و عنوانی و جایگاه رسمی‌ای هم نمی‌داشت و اگر تصویر او بر هیچ دیواری در شهر نمی‌نشست، بازهم دل‌ها را همراه خود داشت. چنین بود که تصویر رئیس کشور را باید به زور بخش‌نامه و اجبار بر دیوار هر کلاس و سالن و مغازه‌ای می‌نشاندند، اما تصویر او بر کنج دیوار خانه‌ها و تودرتوی دل‌ها آویخته بود.

 به باور من، این مقبولیت، بیش از هرچیز ناشی از صداقتی بود که در رفتار و گفتارش آشکار بود. این، موجب «پیش‌بینی‌پذیری» رهبری‌اش می‌شد و شاید در شکل‌گیری رابطه مبتنی بر اعتماد میان یک رهبر و پیروانش، اهمیت هیچ‌چیز به پایه این عامل اثرگذار نرسد. برای روشن‌ترشدن این مطلب، اجازه بدهید خاطره‌ای را از آقای سیدمحمود دعایی نقل کنم. زمانی که ما در آلمان بودیم و پدر عهده‌دار مدیریت مرکز اسلامی هامبورگ، چند کتاب و جزوه‌ای که به چندزبان و در تبیین چند موضوع مهم دینی توسط مرکز منتشر شده بود را جهت اطلاع و نظرخواهی برای یکی از مراجع مهم تقلید آن زمان، توسط آقای دعایی فرستاده بود.

ایشان می‌گفت که جزوات و کتاب‌ها را نزد آن مرجع تقلید در قم بردم و گفتم که اینها را آقای بهشتی برای‌تان فرستاده‌اند. پرسید کدام بهشتی؟ آقاسید محمد بهشتی؟ و سپس با خنده‌ای کوتاه از من دعوت کرد به یک خاطره گوش فرا دهم. گفت چند سال پیش که آقای بهشتی دو سالی عهده‌دار مدیریت مدرسه علمیه‌ای که زیر نظر من بود شد، شروع کرد به برقراری نظم و انضباطی که تا پیش از آن در این‌گونه مدارس رایج نبود: امتحان ورودی و سطح‌بندی، ساعات منظم کلاسی، حضور و غیاب طلاب، امتحانات برای دروس و مانند آن. همچنین، برنامه‌ای برای تحول در برنامه درسی پیشنهاد کرد که در آن، علاوه‌بر دروس سنتی حوزوی، آشنایی با علوم جدید نیز لحاظ شده بود؛ دروسی مانند زیست‌شناسی، جامعه‌شناسی، فیزیک، ریاضیات و از جمله، زبان انگلیسی. من در برگه‌ای که این پیشنهادها روی آن نوشته شده بود، دور زبان انگلیسی را خط کشیدم تا اگر در عمل خوب از کار درآمد، بگویم من هم بر آن تأکید داشتم و اگر اعتراض طلاب و مدرسین را به‌دنبال داشت، بگویم من هم از ابتدا پیش‌بینی می‌کردم که کار مناسبی نیست!  امام اما چنین نبود.

 او که مانند هر انسان دیگری معصوم از گناه و مصون از خطا نبود، اشتباهاتش را شجاعانه می‌پذیرفت و در اعتراف به خطاهایش کوچک‌ترین تردیدی روا نمی‌داشت. شاید درخشان‌ترین حرکت امام، اتفاقی بود که در سال پایانی زندگانی‌اش رخ داد. هنگامی که پس از هشت سال جنگ، شجاعانه قطع‌نامه ٥٩٨ را پذیرفت و همه مسئولیت را یک‌تنه برعهده گرفت. بهت عمومی ناشی از این حادثه، بسیار فراگیر بود و کوتاه‌آمدن از شعار «جنگ، جنگ، تا رفع فتنه از عالم» به مذاق مردمی که آن‌همه هزینه داده بودند، سخت تلخ می‌نمود. بسیاری از تحلیلگران اعتقاد داشتند کاریزمای رهبری امام پس از آن فرومی‌ریزد. دو پدیده تاریخی، یعنی واکنش سراسری مردم به عملیات فرصت‌طلبانه و ماجراجویانه طرفداران سازمان منافقین که به دامان صدام پناه برده بودند و نیز شرکت میلیون‌ها ایرانی در تشییع پیکر امام خمینی که به‌طور خودجوش، نادرست‌بودن آن تحلیل را اثبات کرد و نیز اثبات کرد که ایرانیان، مانند همه انسان‌های دیگر، از دروغ‌گویان بیزارند و راستی را بیش از هرچیز پاس می‌دارند.

  • ریاض در تیررس صنعا

سعدالله زارعي در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:روزنامه کیهان؛۱۲ خرداد

شلیک موشک‌های دست‌ساز «النجم الثاقب» به عمق 70 کیلومتری غرب عربستان و اخبار دیگری که از شلیک موشک‌های «زلزال» طی روزهای آینده حکایت می‌کنند، از یک تحول کیفی در جنگ تحمیلی و ظالمانه رژیم سعودی علیه مردم مظلوم یمن خبر می‌دهند.

موشک نجم‌الثاقب در مقابل موشک‌هایی که از هواپیماهای جنگی پیشرفته سعودی شلیک می‌شوند، با اهمیت نیستند، ولی توان انصارالله در تولید انبوه آن و نیز امکان توسعه این صنعت در میان انصار می‌تواند تاثیر عمده‌ای بر امنیت رژیم سعودی داشته باشد و خاطره تجهیز حزب‌الله لبنان به انواع موشک‌ها در یک دوره کوتاه را در ذهن‌ها زنده می‌نماید. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- تا زمانی که «نجم الثاقب» شلیک شد، انصارالله مسئولیت اقدامات ضدسعودی در استان «جیزان» را به عهده نمی‌گرفت و واقع مطلب هم این بود که درگیری علیه مراکز نظامی آل سعود در جیزان توسط قبایل یمنی متحد انصارالله صورت می‌گرفت با این وصف شلیک این موشک‌ها که با پذیرش رسمی و رسانه‌ای آن از سوی جنبش انقلابی انصارالله صورت می‌گیرد، یک تحول در صحنه جنگ به حساب می‌آید چرا که تهاجم یک‌جانبه اینک با «دفاع متقابل» وضعیت جدیدی پیدا می‌کند. از این رو ارزش موشک‌های شلیک شده به «برد» یا میزان «قدرت تخریب» آن نیست. کما اینکه به غیر از موشک‌های نجم الثاقب، موشک‌های دیگری از انصارالله تا منطقه «خمیس مشیت»(Khamis Mashait) واقع در 120 کیلومتری شمال‌غرب یمن که به پایگاه هوایی ملک خالد نیز اصابت کردند، تاکید دیگری بر تغییر معادله در جنگ دارد.

2- دو روز پیش شبکه عربی «المیادین» اعلام کرد که انصارالله به زودی موشک «زلزال» خود را رونمایی می‌کند. زلزال در انواع 1، 2، 3 و 110 یک موشک ایرانی با برد کوتاه 150 تا برد متوسط 350 کیلومتر است. اگر این خبر المیادین، با توجه به حساسیتی که شبکه این‌چنینی برای اعتبار خود قایل است، درست باشد، به این معناست که انصارالله انواعی از موشک‌ها را در اختیار دارد و می‌تواند جهنمی را علیه آل سعود پدید آورد. طولانی شدن جنگ و متجاوز بودن آل سعود، به انصارالله این امکان را می‌دهد که بارانی از موشک‌های سهل‌الوصول خود را بر آل‌سعود نازل کند این در حالی است که اشراف انصار به کوه‌های مرتفع «مران» که تا بالای شهر توریستی طائف کشیده شده است، این امکان را در اختیار انصار قرار می‌دهد که پناهگاه‌های آل سعود را در معرض ویرانی قرار دهد. از سوی دیگر مسطح بودن زمین‌های عربستان در مناطق مرزی با یمن، امکان حرکت آسان نیروهای انصار که به سخت‌کوشی و استقامت مشهور می‌باشند، فراهم می‌کند. از آنجا که موشک نجم‌الثاقب از نوع موشک‌های سبک بوده و امکان حمل آن توسط نفر وجود دارد، انصارالله می‌تواند با نفوذ در عمق خاک عربستان به هر میزان که بخواهد بر دقت و برد این موشک بیفزاید.

3- دو روز پیش و همزمان با شلیک موشک‌های نجم به سمت مناطق سعودی و مورد حمله قرار گرفتن خمیس مشیت و پایگاه هوایی ملک خالد توسط موشک‌های انصارالله، فرمانده موشکی نیروی زمینی ارتش یمن اعلام کرد که این فرماندهی به موشک‌های «الحسین»- که اصالتا عراقی است- و موشک‌های «شهاب3»- که اصالتا ایرانی است - مجهز می‌باشد وی رژیم آل سعود را تهدید کرد که اگر تجاوزات ادامه یابد، این موشک‌ها، تمام مناطق عربستان- به‌جز مناطقی که در آن اماکن مقدس وجود دارند- را هدف قرار خواهند داد. این اظهارات از یک سو بیان می‌کنند که چنین سلاح‌هایی که برد آن از حدود 644 تا 2000 کیلومتر است، در اختیار یمنی‌هاست و از سوی دیگر از وجود اراده برای شلیک به سمت اهداف زمینی و دریایی سعودی خبر می‌دهند. این اظهارات که در زمان جنگ بیان شده است، نمی‌تواند بلوف باشد چرا که اگر تجاوز ادامه یابد ولی موشکی شلیک نشود، به موقعیت ارتشی که مدعی شده چنین توانی را در اختیار دارد، لطمه می‌زند و از یک سو او را در داخل بی‌اعتبار می‌کند و از سوی دیگر دشمن را به ادامه حمله تحریک می‌نماید.

4- یک نکته کلیدی در آزمایش و شلیک «نجم الثاقب» این است که در یک دوره زمانی کوتاه و در حین بمباران‌های وحشیانه هواپیماهای پیشرفته سعودی این اتفاق روی داده است. این موضوع به خودی خود می‌گوید همانگونه که حزب‌الله با تهدیدات و تهاجم رژیم صهیونیستی اینک به یک قدرت مهم نظامی در مقابل رژیم صهیونیستی تبدیل شده است، انصارالله نیز در حین جنگ و به واسطه محدودیت‌ها و محرومیت‌ها،خوداتکایی نظامی را آغاز کرده و به زودی و ظرف 2 تا 3 سال به یک قدرت بزرگ موشکی تبدیل می‌شود این موضوع آینده عربستان را تهدید می‌کند. کما اینکه آقای سیدحسن نصرالله چندی پیش و در هفته سوم جنگ در سخنرانی خود گفت «عربستان وانمود کرد که سرزمین آن توسط نیروهای انصار تهدید می‌شود و لذا ناچار به جنگ با انصار بوده است اما من می‌گویم اگر انصار تا پیش از جنگ صرفا تهدیدی خیالی علیه عربستان بود، هم اینک به یک تهدید واقعی تبدیل شده است». در واقع جنگ در یمن اگر چه نمی‌تواند کمکی به آل‌سعود کند اما می‌تواند بزرگترین موقعیت را نصیب انصارالله نماید. این همان حقیقتی است که سالها پیش از این، حضرت امام خمینی- قدس‌سره- به آن اشاره فرموده و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را برای جمهوری اسلامی «نعمت الهی» لقب دادند. عربستان ناخواسته، انصارالله و مردم یمن را وادار می‌نماید که چشم از دریافت کمک‌ها و حمایت‌ها بشویند و خود فکری برای نیازهای دفاعی خویش بنمایند.

5- تحولات کنونی در حوزه دفاعی و نظامی بیانگر آن است که «گفتگو» تا حد زیادی موضوعیت خود را از دست داده است. پیش از این گمانه‌زنی‌های زیادی از آغاز گفت‌وگوهای ملی به منظور رسیدن به حد متوسطی از خواسته‌های طرفین و تشکیل دولت وحدت ملی حکایت می‌کردند، اما اعلام عدم آمادگی عربستان و جناح آن برای شرکت در گفت‌وگوهای ژنو و تشدید اقدامات نظامی عربستان علیه مناطق شمالی یمن، این گمانه‌زنی را باطل کرد، کما اینکه انصارالله نیز هم اینک رغبتی به شرکت در گفت‌وگوهایی که سایه پلید سعودی به آن افکنده شده و خیانت‌کارانی که زمینه‌ساز و تأییدکننده تجاوز خارجی به کشور خود بودند، در یک طرف میز قرار گرفته و با استناد به توانایی نظامی آل‌سعود برای تجاوز به یمن درصدد بازسازی قدرت فروپاشیده خویش‌اند، ندارد. مذاکرات ژنو بدون شک برای انصارالله نیز دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و با توجه به شرایط داخلی یمن، ضرورتی هم به برگزاری آن وجود ندارد.

اما این موضوع به انصارالله یادآور می‌شود که برای تکمیل کابینه و اعلام رسمی آن نباید در انتظار تعیین تکلیف کنفرانس ژنو بنشیند. یمن اگر چه بعد از فرار منصور هادی و خالد سجاح با خلأ دولت مواجه نبوده و کابینه به‌طور غیر رسمی استمرار یافته است اما در عین حال دولت یمن به شکل محدود و در قاعده اداره «امور جاری» عمل کرده و مهم‌ترین مسئولیت آن اداره امور کشور در شرایط بحران بوده است. با توجه به چشم‌انداز مذاکرات ژنو و احتمال ادامه جنگ از سوی آل‌سعود، انصارالله باید به روند تکمیل کابینه و مشروعیت بخشی به آن سرعت بیشتری بدهد.

تشکیل شورای انقلاب با حضور 5 عضو انصارالله 5 عضو تشکل‌های دیگر یمنی و 5 شخصیت متنفذ یمنی این امکان را در اختیار انصارالله قرار داده است تا از سوی ملت یمن، فرایند انتقال به سمت دولت دائمی را تعریف و برای آن به تبیین «نقشه راه» مبادرت ورزد. این نیاز امروز یمن است و از قضا می‌تواند تأثیر عمده‌ای بر دشمن بر جای بگذارد و او را از ادامه تجاوز پشیمان کند.

روند حدود دو ماه گذشته به خوبی نشان می‌دهد که انصارالله مشکلی در داخل یمن ندارد. هم اینک انصارالله 18 استان یمن را در اختیار دارد و در این استانها با همکاری مردمی مواجه است، در این استانها که 95/37 درصد از جمعیت یمن را در خود جای داده و حداقل نیمی از آنان را شافعی‌ها تشکیل می‌دهند، شاهد هیچ نوع اعتراض مردمی علیه انصارالله نبوده‌ایم. این از مشروعیت بالای انصارالله حکایت دارد.

  •  نقد و بازخواني گذشته

عباس عبدي در روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد؛۱۲ خرداد

بازخواني تاريخ با هدف درس‌آموزي يك شيوه رايج در سياست است، همه ما نيز به نوبه خود از چنين شيوه‌اي استفاده مي‌كنيم. ولي هميشه اين احتمال وجود دارد كه به شكل نادرستي اقدام به بازخواني تاريخ كنيم و در نتيجه همچنان در دور باطل خطاهاي گذشته گرفتار شويم. اخيرا يكي از فعالان سياسي كه در اوايل انقلاب حضور سياسي بيشتري داشت، در اظهارنظري گفته است: «اما الان بسياري از آنها معتقدند كه اگر به آن دوره (گذشته) برمي‌گشتند، اين برخوردها را نمي‌كردند. من اگر درك امروز را در آن زمان داشتم و حوادث امروز را پيش‌بيني مي‌كردم يقينا آن برخورد‌ها را نمي‌كردم.» هدف اين يادداشت نقد اين نوع نگاه به گذشته است تا نشان دهد كه با اين نگاه نمي‌توانيم در درس‌آموزي از گذشته موفق شويم. ابتدا تذكر اين نكته لازم است كه گوينده محترم از ذكر اين گزاره هدف خير و اصلاحي داشته و درصدد آن بوده كه شنونده را نسبت به و با تجربيات خود آشنا كند و بخواهد كه از اين پس رفتارهاي مورد انتقاد او انجام نشود. بنابراين در هدف و انگيزه و خيرخواهي گوينده وارد نمي‌شويم، بلكه فقط نقد آن گزاره موردنظر است.

١- اين جمله به معناي آن است كه نادرستي يك فعل و كنش را وقتي مي‌فهميم كه نتايج آن را مشاهده كنيم. به عبارت ديگر گوينده با اين منطق و به طور ضمني عملكرد گذشته خود را در زمان وقوع آنها منطقي و قابل دفاع مي‌داند و اكنون كه تجربياتي كسب كرده، معتقد است كه اگر اين تجربيات را داشت آن كارها را انجام نمي‌داد، ولي روشن است كه اين تجربيات محصول همان كارهاست. پس براي رسيدن به اين تجربيات به ناچار بايد آن كارها را تجربه مي‌كرد، و اين نه نقض آن كارها، كه اثبات آنهاست و اين برخلاف ظاهر اين گزاره است كه گويي در رد گذشته بيان شده است.

٢- فرض كنيم كه اين منطق را پذيرفتيم، معنايش اين خواهد بود كه ملاك درستي و نادرستي افعال، تجربه شخصي خودمان است، گويي هيچ ملاك ديگري براي سنجش درستي كارهاي ما وجود ندارد. در چنين صورتي رسيدن به درك مشترك از كنش سياسي تعليق به محال مي‌شود.

٣- با اين حساب معيار ما براي سنجش ناقص خواهد بود، زيرا تجربه گذشته هنوز تمام نشده، و ممكن است سال‌هاي بعد با نتايج گوناگوني از آن رفتار مواجه شويم.

همچنان كه اقدامات مهم تاريخي آثار و عوارض كوتاه، ميان و بلندمدت دارند كه حتي از عمر عاملان آن رفتار بيشتر است، پس چگونه مي‌توانيم منتظر نتايج آينده افعال گذشته خود باشيم؟

٤- با اين منطق، حتي نمي‌توانيم رفتار امروزمان را توجيه عقلاني كنيم، زيرا آثارش را نمي‌دانيم و چه بسا ١٠ سال ديگر متوجه شويم كه رفتار امروز ما نتايجي جز آنچه گمان مي‌كرديم داشته است.

٥- فرض كنيد كه رفتار موردنظر را در گذشته انجام نمي‌داديم، حتما وضعيت به گونه ديگري مي‌شد و ممكن بود كه امروز دوباره با مشكلاتي دست و پنجه نرم كنيم و حسرت بخوريم كه ‌اي كاش آن كارها را انجام مي‌داديم (كارهايي كه فعلاً گمان مي‌كنيم نبايد انجام مي‌داديم) چون ما تجربه نكرده‌ايم كه عوارض عدم انجام آن كارها چه مي‌توانست باشد.

٦- به علاوه چه كسي مي‌تواند ثابت كند كه وضعيت امروز ما برآيند يك اقدام يا رويداد مشخص در گذشته است. شايد اقدامات بعدي آن ناقص بوده و به دليل نقص اقدامات بعدي دچار مشكلات امروز شده‌ايم؟

٧- پذيرش اين استدلال به منزله مهر تاييد زدن بر اين عقيده است كه حق با كسي است كه پيروز مي‌شود. مي‌گويند هيتلر هم مطلبي به اين مضمون مي‌گفت كه اقدام كنيد وقتي پيروز شديم حق را به ما مي‌دهند و طبعاً سوي مخالف آن را مي‌توان به منزله ناحق بودن بر اثر شكست دانست.

منظور از اين نقدها اين نيست كه تجربيات گذشته چراغ راه آينده نيست، بلكه فقط مي‌خواهيم بگوييم كه اين منطق نمي‌تواند معيار سنجش يك رفتار در يك مقطع زماني خاص باشد. هر تصميم يا رفتار سياسي بالقوه آبستن حوادث و نتايج مثبت يا منفي است. مشروعيت و اعتبار رفتار سياسي را نمي‌توان از روي نتايج آن سنجيد، زيرا كه درباره نتايج چون و چرا زياد است و به ويژه اينكه بايد نتايج عدم آن رفتار را هم بتوان سنجيد كه تقريبا تعليق به محال مي‌شود.

اعتبار يك كنش سياسي را از چند زاويه بايد تحليل كرد و سنجيد؛ اول شكل‌گيري آن براساس تفاهم يك درك عمومي (به نسبت سطح تصميم) و اينكه تا چه حد جامعه يا افراد ذي‌نفع در آن تصميم، نسبت به آن همدلي داشته و اتفاق‌نظر ابراز كرده‌اند. دوم اينكه آيا اين تصميم امكان نقد و ارزيابي درون يا برون‌گروهي داشته است يا خير؟ اگر امكان نقد داشته، و از طريق مشاركت عمومي و آزاد چنين تصميمي گرفته و اجرا شده است، آن تصميم مشروعيت و مقبوليت سياسي داشته است و مجريان آن تصميم و سياست مسووليت خود را انجام داده‌اند، حتي اگر در آينده به اين نتيجه برسيم كه بهتر بود مرتكب آن نمي‌شديم. براي امروز خودمان نيز بايد همين دو معيار را ملاك سنجش اعتبار يك كنش سياسي قرار داد، چون ما نمي‌توانيم منتظر سنجش نتايج آن بمانيم. البته براي اتخاذ هر تصميمي، از تجربيات خودمان و ديگران بايد استفاده كنيم، نه اينكه درستي و نادرستي اين تصميم را به تجربه شخصي خود حواله دهيم.

اجازه دهيد نمونه‌اي را مورد بحث قرار دهيم تا درك بهتري از موضوع پيدا شود. اين روزها حمله به خاك عراق، پس از فتح خرمشهر به عنوان يك ايراد تصميم‌گيري در زمان جنگ طرح شده است. با منطق فوق ما بايد اين تصميم را غلط بدانيم و اينكه بر اساس درك امروز، كه در گذشته آن را نداشته‌ايم، تصميم ادامه جنگ در خاك عراق درست نبوده است. ولي بياييد فرض ديگري را هم طرح كنيم. اينكه جنگ را در همان جا تمام مي‌كرديم، سپس رژيم صدام قدرتمند باقي مي‌ماند و به توافق عادلانه نمي‌رسيديم يا چند مدت بعد دوباره عليه ايران اقدام به جنگ مي‌كرد، آنگاه امروز مي‌گفتيم كه اگر همان روز پس از آزادي خرمشهر وارد عراق مي‌شديم حتماً صدام را شكست داده بوديم و امروز با اين فاجعه روبه‌رو نبوديم. 

چگونه مي‌توان گفت تصميم ادامه جنگ و رفتن به داخل عراق درست بود يا نبود؟ از ميان آن دو معياري كه در بالا گفته شد، يكي از آنها وجود داشت. اين تصميم (ادامه جنگ) تقريباً ذهنيت غالب فعالان و مردم در آن روز بود؛ ذهنيتي برآمده از پيروزي فتح خرمشهر. ولي ركن ديگر در آن تصميم غايب بود، به اين معنا كه اگر كسي مخالف ادامه جنگ بود و آن را به نفع كشور نمي‌دانست، قطعاً شرايط دموكراتيك و آزادي براي بيان وجود نداشت. اين مشخصه غالب تصميمات دوره انقلاب است و اگر نقدي به آن تصميمات و اقدامات وارد است نه در محتواي آنها، بلكه در شيوه به نتيجه رسيدن آنها كه به طور معمول در فضاي يكسويه گرفته مي‌شد و اگر بخواهيم در اين باره درس بگيريم، نخستين و مهم‌ترين كار اين است كه زير بار يكسويه بودن فضاها نرويم. اينكه هيجانات موتور اصلي شكل‌گيري تصميمات باشد نادرست است.  البته براي نقد برخي رفتارهاي گذشته، مي‌توانستيم با معيارهاي همان زمان نيز نادرستي يك رفتار را ثابت كنيم، ولي به علت وجود فضاي غيردموكراتيك مذكور اين فرصت را از خود سلب كرديم. اگر امروز نسبت به تصميمات گذشته ايراد داريم، به علت كمبود تجربه يا نقص فهم ما نيست، بلكه به علت فقدان چنين فضايي در گذشته است، فضايي كه امروز هم به نحو ديگري ممكن است در حال بازتوليد آن باشيم و دوباره شاهد شكل‌گيري همان تصميمات در قالب‌هاي ديگر باشيم.

کد خبر 297043

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha