شنبه ۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۹:۴۳
۰ نفر

اصغر بادپر: یک: ماه آخر پاییز شروع شده و زمستان نزدیک است. پاییز که با بارش‌های کم‌جان و جای خالی باد دارد می‌گذرد اما زمستان.

ما و تهران در زمستان

زمستان این سال‌ها سؤالی را در ذهنم آورده و این که چرا در تقویم‌های ما رنگ زمستان آبی و یخی است، نه خاکستری؟

زمستان افسانه است. زمستان افسانه است.

هیچ شده به زمستان فکر کنی؟ اصلاً تصور تو از زمستان چیست؟

بهار ۱۶ ساله می‌گوید: «خب وارونگی هوا و تعطیلی‌اش برای دبستانی‌هاست و ما هم هی دلمان می‌سوزد.»

امیرعلی ۱۵ ساله اما نظرش این است که: «منتظر باریدن برفیم. البته فقط انتظار، چون برف، هم خیلی کم می‌آید، هم زود تمام می‌شود و هم خیلی زود برف‌های باریده، آب می‌شوند.»

پارسا ۱۳ ساله می‌گوید: «مدرسه‌ی ما خیلی وقت‌ها به‌خاطر آلودگی هوا تعطیل شده، اما هیچ‌وقت بهم خوش نگذشته چون در این هوا مریض می‌شوم.»

باران ۱۶ ساله هم این‌طور تعریف می‌کند که: «صبح و ظهر در راه مدرسه پدر و مادرم رادیو را روشن می‌کنند و من اخبار را می‌شنوم. هرروز از میزان آلودگی هوا خبری هست و هر روز آن‌ها یاد کودکی‌شان می‌افتند و دلشان برای من می‌سوزد که سهم کمی از برف و باران دارم و البته از گرم شدن کره‌ی زمین و نقش ماشین‌ها در آلودگی هوا خبر دارند اما اگر من بگویم ما هم یکی از همین ماشین‌های آلوده کننده‌ی هوا هستیم ناراحت می‌شوند و می‌گویند فقط ماشین ما زیادی است؟! مدرسه‌ی ما واقعاً نزدیک است اما...»

پس زمستان‌های ما این شکلی است؛ شما هم مادربزرگ، با من از برف نگو... چون دالان‌های برفی افسانه‌اند، پاییز و باران پر باران افسانه است، تابستان‌های نیمه گرم افسانه‌اند، تعطیلی مدرسه برای بارش برف افسانه است؛ چون زمستان افسانه است.

دو: افسانه‌ها کم نیستند... مثل جوی‌های تمیز و بدون زباله، مثل قدم زدن زیر بارش گاه و بی‌گاه باران‌های تند، بدون این‌که کفش‌ها و شلوارت از سرریز شدن جوی‌ها خیس شود...

چه کسی در جوی‌ها زباله ریخته است؟

«تهران سما» به نقل از روابط عمومی معاونت فنی و عمرانی شهرداری تهران به بهانه‌ی فصل بارش باران خبری را منتشر کرده است که می‌گوید هم اکنون پس از کسر لجن و گل‌و‌لای و رسوبات ناشی از شسته شدن مجاری بالادست، بین ۱۸۰ تا ۲۰۰ تن دورریز، آن هم از عجیب‌ترین انواع مانند اتاق اتومبیل ژیان، لاشه‌ی گاو، مبلمان منزل، لباس و... به شبکه‌ی انتقال آب‌های سطحی (همان جوی‌های آب) وارد می‌شود.

البته این مربوط به بزرگ‌ترهاست اما خب، برای ما هم خبرهایی است، مثلاً در همین خبر آمده که بطری نوشابه از نظر متولیان امور نگه‌داری کانال‌های شبکه‌ی جمع‌آوری آب‌های سطحی، یک فاجعه به شمار می‌رود. به‌طور مثال شهرداری منطقه‌ی یک تنها در یک مرتبه پاک‌سازی کانال‌هایش، تقریباً به‌اندازه‌ی دو کامیون فقط بطری نوشابه‌ی یک‌بار مصرف جمع‌آوری کرده است.

حالا فکر می‌کنید چه‌قدر طول می‌کشد تا عموم ما شهروندان موقع دفع زباله حواسمان را جمع کنیم. بالأخره ما شهروندانی که تا این حد به فناوری، پیشرفت و حقوق شهروندی علاقه داریم چه زمانی مثل شهروندان پیشرفته رفتار می‌کنیم؟

افسانه نیست! شاید روزی بیاید که دیگر نیازی نباشد در هر فصل، روزنامه‌ها و نشریات گزارش‌های تکراری بنویسند.

صفر: فصل باد و باران است، فصل برف... چه شاعرانه!

فصل سپیدی، تمیزی و زیبایی است، باد آلودگی‌ها را می‌برد، باران شهر را می‌شوید، برف سپیدپوشش می‌کند، همه چیز براق می‌شود... چه رؤیایی!

باران که می‌بارد آب‌ها در جوی‌های زیبا با شتاب حرکت می‌کنند و زباله‌ای سر راه نیست تا راه را بر آب باران ببندد. این‌جا کسی زباله نمی‌ریزد، نه در جوی آب و نه در اطراف سطل زباله. نه روی زمین... هوا هم هیچ وقت وارونه نمی‌شود، مردم آن‌قدر به وسیله‌ی نقلیه‌ی شخصی وابسته نیستند و ماشین‌ها جز در وقت لزوم بیرون نمی‌آیند و هیچ کسی فرزندش را با وسیله‌ی شخصی مدرسه نمی‌برد و مصرف انرژی هم اندازه دارد، از هر نوعش؛ برای همین ابرها با این‌جا دوستند و نوید برف و باران می‌آورند و باد هم به این‌جا سر می‌زند و زمستان‌ها سفید و یخی اند...چه افسانه‌ای! این‌جا کجاست؟

کد خبر 239815
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز