سیدغلامحسین حسنتاش . كارشناس انرژي در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« تأملی در سند ٢٠٣٠ عربستان و سفر ترامپ»نوشت:
حدود یک سال پیش حکومت عربستان سندی را تحت عنوان چشمانداز این کشور تا سال ٢٠٣٠ به تصویب رساند و منتشر نمود. در مورد این سند چند نکته قابل تأمل است:١- تدوین و ارائه و خصوصا انتشار چنین سندی در عربستان به نوبه خود پدیدهای جدید و قابل تأمل است و به نظر من قبل از هرچیز باید به خاستگاه یا انگیزه تدوین چنین سندی توجه نمود و در این زمینه دو نکته مهم قابل طرح است:
الف- عربستان سعودی از یک سو یکی از ده کشور جهان است که اقتصادشان بیشترین وابستگی را به درآمد صادراتی نفت خام دارد. اقتصاد عربستان بسیار غیرمتنوع است و حدود ٩١ درصد از درآمد صادراتی این کشور و بیش از ٤٥ درصد از تولید ناخالص ملی آن از نفت تأمین میشود. از سوی دیگر امنیت کشور عربستان مرهون موقعیت بیبدیل آن در بازار جهانی نفت و سازمان اوپک بوده است به این معنا که کشورهای صنعتی و ایالات متحده با توجه به تولید بیش از ٩ میلیون بشکهای و صادرات بیش از ٦ میلیون بشکهای نفت عربستان، برای حفظ ثبات نسبی بازار نفت ناچار بودهاند رژیم منسوخه عربستان را تحمل نموده و امنیت این کشور را حفظ کنند تا امنیت انرژیشان به خطر نیفتد اما از چند سال پیش با اقتصادیشدن نفت و گازهای غیرمتعارف (منابع شِیلی) در ایالات متحده وابستگی آمریکا به نفت عربستان بسیار کم شده است و ابتکار عمل در تنظیم بازار نفت از اوپک و عربستان گرفته شده است.
در شرایط جدید عربستان اگر بخواهد تولید خود را کم کند و یا با اوپک در جهت کاهش تولید همکاری کند تا قیمتها افزایش یابد (مانند دو اجلاس اخیر اوپک)، بلافاصله تولید نفت شیل در آمریکا افزایش مییابد و عربستان سهم بازار خود را خصوصا در آمریکا بیش از پیش از دست میدهد و اگر هم بخواهد سهم بازار و میزان صادرات خود را حفظ کند قیمت نفت کاهش پیدا میکند و در هر حال درآمد نفتی این کشور کاهش یافته است و همچنین چنانچه گفته شد اهمیت امنیت این کشور برای ایالات متحده کاهش یافته است. لذا به نظر میرسد که عربستان با حس و درک این خطر، مجبور شده است از یک سو به فکر تنوعبخشی به اقتصاد خود بیفتد و از سوی دیگر راهکارهايی را برای افزایش ضریب امنیتی خود جستوجو کند؛ بنابراین عربستان با تنوعبخشی به اقتصاد خود از طریق سرمایهگذاری بر روی توریسم مذهبی و حملونقل و معدن میخواهد وابستگی به درآمد نفت را کاهش دهد و از طریق توسعه صنایع نظامی میخواهد ضریب امنیت خود را افزایش دهد.
ب- دقت در سطور سند چشمانداز عربستان نشان میدهد که حاکمیت این کشور در شرایطی که در بعد خارجی (چنانچه ذکر شد) با خطر امنیتی مواجه است در داخل هم دچار بحران است؛ تأکیدهايی که در این سند بر روی اشتغال، اهمیت سرمایه انسانی تحصیلکرده و حقوق زنان شده است این مطلب را بازتاب میدهد بنابراین دولت عربستان مجبور است از طریق متنوعسازی اقتصادی و سرمایهگذاری بر سایر پتانسیلهای محدود این کشور، هم کاهش درآمد سرانه ناشی از کاهش درآمد نفتی را جبران کند و هم شغل ایجاد کند.
٢- اما اینکه عربستان تا چه حد خواهد توانست در مسیر اهداف تعیینشده در سند چشمانداز خود حرکت کند قابل بررسی و تأمل است. تحقق اهدافی چون گسترش روابط اقتصادی با سایر اعضاي شورای همکاری خلیج فارس، گسترش بهرهبرداری از معادن و توسعه زیرساختهای حملونقل بسیار دور از ذهن به نظر میرسد. اولا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس هم مشکلات سیاسی زیادی با هم دارند و هم پتانسیل همکاریهای اقتصادیشان بسیار محدود است. ثانیا گرچه در این سند به مسئله بهرهوری هم توجه شده است ولی بعید است عربستان بتواند در تولید کالاها و خدمات با دیگر کشورها رقابت کند و در بازار پررقابت جهانی توفیق داشته باشد. معلوم نیست که سرمایهگذاری جهانی نیز حاضر باشد در سایر زمینههای غیر از نفت در عربستان سرمایهگذاری کند. تنها زمینهای که در سند چشمانداز ذکر شده و عربستان بهطور نسبی در آن موفق خواهد بود گسترش توریسم مذهبی است خصوصا که این زمینه عمدتا مستلزم ساختوساز بنا و مستغلات است و تجربه کشورهای وابسته به تکمحصولی و گرفتار پدیده نفرین منابع، هم نشان داده است که تنها ساختمانسازی و بخش املاک و مستغلات و به عبارتی تولید کالاهای غیرقابل مبادله در سطح بینالمللی، تا حدودی زمینه گسترش دارد. باید دید عربستان تا چه حد خواهد توانست درآمد توریسم را جایگزین نفت کند.
٣- مسئله عرضه سهام شرکت آرامکو که از زمان انتشار این سند مورد توجه قرار گرفته است نیز مسئله مهمی است. احتمال دارد عربستان بخواهد از این طریق هم منبع مستقلی را برای تأمین کسر بودجه خود فراهم کند و هم از طریق ذینفعکردن مستقیم شرکتهای بزرگ نفتی و خصوصا شرکتهای آمریکايی در منابع نفتی خود ضریب امنیتی خود را ارتقا دهد.
اما بعد از انتشار این سند عربستان با شانس انتخاب ترامپ مواجه شد و در آمریکا رئیسجمهوری بر سر کار آمد که تاجرمسلک و قابل خریداری است. آل سعود در جریان سفر اخیر ترامپ به عربستان در واقع سعی کردند او و سیاست خارجیاش را با قراردادهای سنگین خریداری کنند، قراردادهايی که بعضا با سند چشمانداز مذکور نیز مطابقت ندارد. اما ترامپ همیشه رئیسجمهور آمریکا نخواهد ماند و تهدیدهايی که ذکر شد شتری است که پشت در خانه آل سعود خوابیده است. باید دید تا چه حد خواهند توانست در جهت اهداف سند چشمانداز خود حرکت کنند خصوصا که بعضی از اهداف انسانی این سند با ماهیت رژیم آل سعود در تعارض است.
- نقد بيانيه پاياني شوراي نگهبان
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
در روزهاي بعد از انتخابات هجوم سنگيني از سوي برخي از طرفداران نامزد ناموفق عليه سلامت انتخابات انجام شد. اگرچه بخش اصلي جناح اصولگرا در اين زمينه سكوت كردند، ولي اين اتهامات حتي به فاز تهاجمي كشيده شد و خطيب جمعه تهران در اين باره چنين گفت: «تخلفات انتخاباتي در حدي نيست كه در نتيجه كلي انتخابات اثر بگذارد اما ممكن است با بازبيني و بررسي مجدد تخلفات و گزارشات ارسالي به شوراي نگهبان راي رييسي از ١٦ به ١٩ و روحاني نيز از ٢٣ به ٢١ ميليون راي برسد، البته بايد اين را هم بگوييم كه آقاي روحاني رييسجمهور است و بحثي در اين مورد نداريم.» از همان ابتدا روشن بود كه اين اظهارات و ادعاها هيچ محلي از واقعيت ندارد. به ويژه آنكه ادعاها كلي بود و كمتر پيش ميآمد كه مصداق روشني از ادعا را طرح كنند. ولي تاثير اين اعتراضات واهي را ميتوان در طولاني شدن اعلام صحت انتخابات از سوي شوراي نگهبان و از آن مهمتر در بيانيه اين شورا مشاهده كرد. شايد چنين صدور بيانيهاي از سوي اين شورا در نوع خود جالب باشد و بعيد است كه در گذشته شاهد صدور چنين بيانيهاي با اين نوع جهتگيري باشيم.
در بيانيه شوراي نگهبان ابتدا به توصيف نقاط برجسته و مهم انتخابات پرداخته و به تفسيري كه اين شورا از معناي انتخابات دارد اشاره شده است. سپس به ذكر انجام وظيفه و فعاليتهاي اين شورا در انتخابات اخير اشاره و در پي آن متذكر شدهاند كه در روند انتخابات و روزهاي بعد از آن شكاياتي درباره انتخابات از سوي نامزدهاي انتخاباتي واصل شده است. اين شورا ١٢ مورد از عناوين اين شكايات را كه مصداق تخلف بوده است قيد ميكند كه هيچ كدام شامل تقلب نميشود. به علاوه بر فرض وجود چنين مواردي هيچ اشارهاي به كميت آنها نميشود.
براي نمونه دير باز شدن برخي از حوزههاي اخذ راي است كه به طور قطع در تمام انتخابات رخ ميدهد، از ميان دهها هزار شعبه اخذ راي ممكن است چند ده يا حتي چند صد شعبه براي زمان معيني دير باز شوند و طبعا هماهنگ كردن اين حد از شعب اخذ راي در كشور به طوري كه همه آنها مثل ساعت كار كنند كار سختي است. هرچند اين امر تخلف است ولي هيچ تاثيري در انتخابات ندارد فقط از حيث انجام بهتر امور بايد پيگيري شود. يا نرسيدن تعرفه هم امر معمولي است آنچه ميتواند اين نوع تخلفات را معناي انتخاباتي و داراي سوگيري نشان دهد، اين است كه اين تخلفات اولا زياد باشد، دوم اينكه با سوگيري به نفع يا عليه يك نامزد انجام شود و الا غيرممكن است كه چنين انتخاباتي فاقد اين نوع تخلفات عادي باشد. حتي برخي از موارد كه بسيار هم اثرگذار بود را نميتوان تخلف ناميد. براي نمونه دستگاه احراز هويت و تاخير در عملكرد آنكه در تهران و شهرهاي بزرگ مشكلات زيادي ايجاد كرد و حتي ميتوان گفت كه حداقل يك ميليون راي از مردم اخذ نشد كه اين رقم را تا ٤ ميليون هم برآورد كردهاند. اين مشكل نه ناشي از تخلف كه به دليل نارساييهاي فني و بيتجربگي رخ داده است. بسياري از تخلفات ذكر شده معلوم نيست كه عليه يا له كدام نامزد است. حتي استفاده از امكانات دولتي نيز معلوم نيست چقدر بود و به نفع كدام نامزد انجام شده است. بنابراين ذكر اين موارد قدري عجيب بود ولي در ادامه بيانيه شوراي نگهبان آمده است كه: «شوراي نگهبان بعد از بررسي اين گزارشها و شكايات به اين نتيجه رسيد كه در برخي موارد وقوع تخلفات يا جرايم در برخي موارد از بندهاي مورد شكايت محرز است و وقوع تخلفاتي به اثبات رسيده است و لذا علاوه بر اقدامات و پيگيريهاي قضايي قبلي، در موارد اخير نيز براي برخورد با متخلفين مراتب جهت رسيدگي قضايي به قوه قضاييه ارسال خواهد شد.»
اينكه برخي از موارد و فقط در برخي از اين بندها و نه همه آنها وقوع تخلف از نظر شوراي نگهبان صورت گرفته و حتي براي اثبات نهايي آن را بايد به دستگاه قضايي و دادگاه ارجاع دهد، ولي مهمتر صدور چنين بيانيهاي با ذكر ١٢ عنوان تخلف در انتخابات بود كه منجر به ابطال حتي يك صندوق راي يا جابهجايي حتي يك راي نيز نشد، در حالي كه يكي از آقايان از پيش اعلام كرده بود كه بايد ٣ ميليون راي آقاي روحاني را كم كرده و به آراي آقاي رييسي اضافه كنند ولي ٣ راي هم جابهجا نشد!
انتخاباتي كه حتي يك مورد تقلب در آن بيان نشده است و هيچ تخلف نظاممندي در آن نبوده است و فقط ضعفهاي اجرايي در آن مشهود بود كه آن نيز به ضرر نامزد طرفدار دولت يعني آقاي روحاني بوده است و حتي برخلاف گذشته كه اجازه اخذ راي از افراد داخل شعبه پس از ساعت ٢٤ نيز داده ميشد ولي در اين انتخابات داده نشد، باز هم عدهاي كوشيدند كه اتهامات معكوس به انتخابات وارد كنند. انتظار ميرفت كه شوراي نگهبان خيلي صريح نسبت به اين اتهامزنندگان در فضاي عمومي موضع ميگرفت و بيطرفي و حساسيت خود را نسبت به دفاع از سلامت انتخابات به رخ همه ميكشيد. البته سخنگوي اين شورا به نحوي اين كار را كرد و چنين گفت: «انتخابات اين دوره را از جهت تخلفات متفاوت نميبينم همان تخلفاتي است كه در گذشته نيز بود. با حجم عظيم تعرفهاي كه در روز رايگيري وجود دارد ممكن است در برخي مواقع مجري فراموش كند مهر تعرفه را بزند يا مشخصات را بنويسد و فرض كنيم عامدا اين كار را كرده باشد تعداد تعرفه اينچنين در اين دوره از انتخابات تفاوت چنداني با دورههاي ديگر نداشت. برخي آمار از جمله وجود ٥ ميليون تعرفه بدون مهر در فضاي مجازي منتشر شد كه خندهدار بود. مجموع تعرفههاي بدون مهر حدود ١٢ هزار تعرفه بود كه نسبت به ٤١ ميليون تعرفه راي اخذ شده در انتخابات بسيار ناچيز است.» ولي اي كاش همين توضيحات و حتي كاملتر آن را ريزجزييات در بيانيه ميآمد تا ذهنيتي در اين باره نسبت به بيطرفي شوراي نگهبان تشديد نشود.
- اصلیترین درس امام راحل
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
سخنان رهبر معظم انقلاب در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت امام راحل عظیمالشان، همچون همیشه مشحون از حکمتها و درسهای بزرگی بود که اگر به کار بسته شود، دستیابی به اهداف بلند و متعالی کشورمان را بسیار نزدیکتر و ممکنتر میکند.
تداوم روحیه انقلابی و بسیج نیروهای جوان، دومحور مهمی بود که در کنار سایر نکات برجسته دیده میشد و باید آن را کلید برونرفت از وضع موجود دانست.
برای هریک از این دو محور،می توان و باید تحلیلها و راهبردهای متعددی نوشت و ارائه کرد اما به قدر این مجال، نکاتی به اختصار میتوان برشمرد:
1- نکته مهم نخست،تقابل دروغین عقلانیت با انقلابیگری است. در سالهای اخیر برخی همه رفتارهای سالیان نخست انقلاب را غیرعقلانی میدانستند و مردم را به عبور از آن حرفها و رفتارها و بازگشت به عقل دعوت میکردند! فراموش نمیکنیم سخنان کسی را که صراحتا گفته بود: «با برخی شعارها چند روز، چند هفته، یکسال، چند سال میشود کار کرد! بس است دیگر حالا باید عقلانیت را در پیش گرفت»! این سم مهلک و جفای عظیم به انقلاب و مردم انقلابی و بالاتر از همه، به امام انقلاب است. معلوم است که معتقدان به این سخنان نه انقلاب را شناختهاند و نه بهرهای از مفهوم عقلانیت دارند. از منظر این عده، عقلانیت یعنی تن دادن به قواعد حاکم بر دنیا و هر حرکتی جز در این مسیر،خلاف عقل است! یعنی پذیرش اینکه آمریکا آقای دنیاست و ما نوکر!یعنی پذیرش اینکه آمریکا کدخداست و ما رعیت! با چنین منطقی، هر حرکتی که این نظم جهانی را دچار نوسان کند، غیرعقلانی و مردود است. این مبنایی کاملا مادی، بریده از آسمان و مددهای غیبی و ناامید از مردم و نیروی لایزال جوانان کشور است. اما راه امام و عمر قریب 40 ساله انقلاب،خلاف این را به ما نشان میدهد و سخنان رهبر حکیم انقلاب مهر باطل بر این دست ذهنیات بیمار میزند.«میشنوم گاهی اوقات بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان و مفهوم عقلانیّت را مطرح میکنند؛ کأنّه عقلانیّت نقطه مقابل انقلابیگری است؛ نه، این خطا است؛ عقلانیّت واقعی هم در انقلابیگری است. نگاه انقلابی است که میتواند حقایق را به ما نشان بدهد. ببینید! کِی بود آنوقتی که امام، آمریکا را بهعنوان شیطان بزرگ معرّفی کرد و بهعنوان یک موجود یا دولت غیرقابل اعتماد معرّفی کرد؛ این را سالها پیش امام بزرگوار به ملّت ایران -به ماها- یاد داد؛ امروز بعد از گذشت سالها، رؤسای کشورهای اروپایی میگویند آمریکا غیرقابلاعتماد است.»
2- اما این انقلابیگری منطبق با عقلانیت چیست و چه مشخصهها و مولفههایی دارد؟ چرا عدهای اصرار دارند بدون هیچ منطق و ضابطهای، انقلابی بودن را خلاف عقلانیت معرفی کنند!؟ واقعیت این است که ناکامی در استفاده از ظرفیتهای داخلی، ناتوانی در حل مشکلات، دنیادوستی و آلوده شدن به انواعی از مسائل و مفاسد، بیحالی و تن آسایی و علل دیگری همچون این علل باعث شده برخی اصل ضرورت انقلابی بودن را نفی کنند! یعنی به جای بالا کشیدن قد خود، به جای اصلاح رفتار و منش خود، به جای دست کشیدن از راههای غلط خود، راه مردم انقلابی را تخطئه کنند و هر صدای برخاسته از بطن انقلاب را تمسخر و ریشخند کنند! شاید بتوان این عده را مصداق این آیه کریمه قرآن دانست که میفرماید:« ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوأى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُن سرانجام کسانی که بدی کردند بدترین سرانجام بود زیرا که نشانههای خدا را دروغ شمردند و روالشان بر این بود که آن را مسخره کنند. سوره مبارکه روم آیه 10» اما رهبر انقلاب عقلانیت منطبق بر انقلابیگری را اینگونه توصیف کردند: «عقلانیّت معنایش این است که انسان اصالتها را بشناسد؛ عقلانیّت، تکیه به مردم است؛ عقلانیّت، تکیه به نیروی داخلی است؛ عقلانیّت، تکیه و توکّل به خدای بزرگ است. عقلانیّت اینها است؛ عقلانیّت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبره قدرت آمریکا و استکبار، مجدّداً نزدیک به آنها بکند. اینها عقلانیّت نیست؛ عقلانیّت را امام داشت؛ عقلانیّت را انقلاب به ما میگوید.»
3- اما چه کسانی و چرا میخواهند ملت ما را بار دیگر به دامن آمریکا بازگردانند!؟ کدام ماموریت یا کدام غفلت و بیخبری کار را به این نقطه رسانده است؟ چه چیز باعث شده برخی بکوشند تلاش شکوهمند و تاریخی یک ملت برای زندگی مستقل در دنیای پرفشار و دیکتاتوری کنونی را نادیده بگیرند و ساز بازگشت کوک کنند!؟ رهبر انقلاب از کدام اندیشه باطل که قصد نزدیکی به آمریکا دارد سخن میگوید؟ نمیتوان انکار کرد که برخی ناچیزترین اهداف را دستمایهای برای تسلیم ملت، قربانی کردن انقلاب و پا گذاشتن روی بلندترین آرمانهای ملی و انقلابی مردم ما کردهاند. آرمانهایی که الهامبخش ملل عالم بوده و هست. تلاش آنها برای بازگرداندن ملت از راه آمده، تلخ و تاسف انگیز است. شاید اگر پنجاه سال دیگر جماعت منصف و متفکری رفتار این روزهای برخی را از سر آسیب شناسی بررسی کنند،به این جمله برسند که «محال است کسی از سر دلسوزی، خوشبینی، خوش خیالی، قصد خدمت و ... بکوشد ملتی را در آستانه رسیدن به قله، از راه آمده برگرداند و آنها را از نقطه آقایی، بار دیگر به ورطهنوکری و بندگی برگرداند.» متاسفانه وضع کنونی برخی اندیشههای بیمار چنین است. اما مراد از ناچیزترین اهداف، مراد از اهداف کوتاه مدتی که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند و آن را بهانه برخی برای ارتجاع دانستند چیست؟ برخی میکوشند رفاه و آسایش مردم را در این کفه قرار دهند! این ترفندی شوم و ناجوانمردانه است و قطعا یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی ،رسیدگی به حال و روز مردم بوده است. از قضا کسانی این مضمون ناروا را کوک میکنند که خود، غرق در دنیای حاصل از بیتالمالند! کسانی که دستشان تا آرنج در جیب مردم است و ثمره حیات آنها را ظالمانه میمکند. این جماعت ناکارآمد و ناتوان از گشودن گرههای زندگی مردم و نسل جوان،اقرار نمیکنند که در طول سالها، با معیشت مردم چه کردهاند، بلکه علت این مشکلات را انقلابی بودن میدانند! این همان هدف ناچیز و کوتاه مدت است. یعنی ماندن در قدرت به هر قیمتی، حتی به قیمت فروختن انقلاب و آرمانهای یک ملت به پاخاسته! این همان نکته تلخ و عبرتآموز است که مصادیق متعدد آن در تاریخ اسلام هم وجود دارد. رهبر انقلاب این نکته را به خوبی دیدند و هم در نفی آن و هم در راه مقابله با آن اینگونه فرمودند: «اینجور نباشد که ما بهخاطر اهداف کوتاهمدّت، بهخاطر تحوّلات گوناگون عرصه سیاستهای روزمرّه و زودگذر، از آن ارزشهای والا فراموش کنیم، انقلاب را فراموش کنیم. امروز ما اگر میخواهیم در میدان علم پیش برویم، در میدان سیاست پیش برویم، در میدان اقتصاد پیش برویم، اگر میخواهیم کارهای بزرگ انجام بدهیم، احتیاج داریم به جرئت و اعتمادبهنفسی که انقلاب به یک ملّت میدهد و به ما داد. آن جرئت و اعتمادبهنفس را از بین نبرید، آن را تضعیف نکنید. امروز ملّت ایران به آن اعتمادبهنفس نیاز دارند»
4- جریان وازده و آرزومند تسلیم،یک دروغ بزرگ و یک ترس موهوم را بعنوان دلیل موجه برای چوب حراج زدن به آرمانهای انقلاب بر سر دست گرفته است و آن چیزی نیست جز دلسوزی ظاهری و دروغین برای مردم و ترساندن مردم از هزینههای تقابل با آمریکا! درحالیکه ملت ما 38 سال قبل و با پیروزی انقلاب اسلامی، همه این هزینه را داده و اتفاقا امروز روز میوه چینی از نهال نورس آن روز و درخت تناور امروز است. کدام منطق و عقلی حکم میکند پس از 4 دهه هزینه دادن، پس از 4 دهه رنج و سختی و فراز و نشیب، ناگهان اره پای درخت انقلاب بگذاریم و همه دستاورد خود را نابود کنیم با این ترس موهوم که ممکن است هزینه بدهیم!؟چه هزینهای بالاتر از هزینههای پیشین!؟ ملت ما در هشت سال جنگ با نثار بیش از 300 هزار شهید و تقدیم میلیونها جانباز و مجروح به آستان الهی، بالاترین هزینه را برای اعتلای کلمه توحید و اهتزاز پرچم انقلاب اسلامی داده است،آیا اکنون باید این ملت را از «سایه جنگ» و چنگ و دندان - نداشته- آمریکا ترساند و به این بهانه،آنها را قربانی کرد!؟ رهبر عزیز انقلاب این فقره را به زیبایی تبیین کردند و فرمودند:« بعضی عقلانیّت را در این میدانند که «چالش با قدرتها هزینه دارد» البتّه اشتباه میکنند. بله، چالش هزینه دارد، امّا سازش هم هزینه دارد.... چالش اگر عقلائی باشد، چالش اگر منطبق با منطق باشد، اگر با اعتمادبهنفس باشد، هزینهاش به مراتب کمتر از هزینه سازش است... اینجور نیست که قدرتهای توطئهگر و قدرتهای متجاوز به یک حدّی قانع باشند؛ ما این را در تعاملات این چند سال اخیر مشاهده کردهایم. یک حدّی را مشخّص میکنند، وقتی شما در آن حد عقبنشینی کردید، تازه یک حرف جدید مطرح میکنند، یک ادّعای جدید و یک مطالبه جدید مطرح میکنند... انقلابیگری یعنی مسئولین کشور، هدفشان را راضی کردن قدرتهای مستکبر قرار ندهند؛ مسئولان کشور، هدفشان را راضی کردن مردم، بهکار گرفتن نیروهای داخلی، تقویت عناصر فعّال در داخل کشور قرار بدهند؛ این انقلابیگری است. معنای انقلابیگری این است که کشور و مسئولان، تسلیم هیچ زورگوییای نشوند، دچار انفعال نشوند، دچار ضعف نفس نشوند؛ نه زورگویی و قلدری را از طرف مقابل قبول کنند، نه فریب او را بخورند اینها معنای انقلابیگری است.»
خلاصه آنکه امام حاضر، بزرگترین درس امام راحل را بار دیگر برای ما مرور کرد، از عزت مردم، از عظمت انقلاب و از شکوه انقلابیگری سخن گفت.به یادمان آورد که امام زنده است نه میراث فرهنگی و باید دم به دم از او آموخت و درس گرفت.به مسئولان هم تذکر دادند که «انقلابیگری را با عنوان افراطیگری و مانند این حرفها، نفی نکنید؛ انقلابیگری، نیاز امروز کشور است.» باید دید دولتمردان به عنوان مخاطبان اصلی این سخنان، با این یگانه راه نجات چه میکنند.
نظر شما