وضعیت مطبوعات به نظر میرسد به نقطه بحرانی و نگران کنندهای رسیده است. تیراژ مطبوعات طی سالهای اخیر سیری نزولی را پیموده و تعداد عناوین روزنامههای سراسری به شدت کاهش پیدا کرده است.
بسیاری از مطبوعات پس از توقیف موقتی چند ساله! عملا تعطیل شدهاند، برخی دیگر در نوسانات شدید اقتصادی تاب تحمل نیاورده و خود در تعطیلی پیشقدم شدهاند. میل و انگیزه مردم به مطالعه نیز کاهش پیدا کرده است که البته رشد رسانههای نوین ارتباطی و رقابت آشکار و پنهان آنها با رسانههای مکتوب را نیز نباید از نظر دور داشت که هم به تقویت فرهنگ سنتی شفاهی و شنیداری کمک کردهاند و هم اندک رمق و توش و توان رسانههای مکتوب را تحلیل بردهاند!
این روند و چشمانداز نه چندان روشن آینده مطبوعات کشور منجر به خروج 2دسته از جرگه مطبوعات شده است.
نخست نخبگان اقتصادی و صاحبان سرمایه که به دلیل کم رونق بودن صنعت مطبوعات از یک سو، ناامنی سرمایهگذار و بیم از تعطیلی بنگاه با دستاویزهای حقوقی از سوی دیگر و همچنین تسلط کامل نهادها و تراستهای مطبوعاتی دولتی و شبه دولتی، حاضر به سرمایهگذاری در مطبوعات نیستند.
دسته دوم نخبگان فکری و فرهنگی هستند که به دلیل محدودیتهای فرهنگی، کمتوجهی به آزادیهای قانونی و نیز تاکید بر نوعی یک شکلی و یکدستی و عدم تحمل تنوع و تکثر فکری امکان حضور در عرصه مطبوعاتی را نمییابند.
خروج این 2 گروه از بدنه مطبوعات توان اقتصادی و فکری مطبوعات ما را به شدت ضعیف و نحیف کرده است. خروج سرمایهگذاران و نخبگان اقتصادی امکان شکلگیری مطبوعات مستقل و غیردولتی را تقریبا به صفر رسانده است.
در نبود چنین سرمایهگذارانی بسیاری از مطبوعات به قیمت از دستدادن استقلال فرهنگی به بنگاهها و نهادهای دولتی و شبه دولتی نزدیک شدهاند که نتیجه آن مطبوعات خنثی و تبلیغاتی دولتی، شبه دولتی یا مطبوعات زرد و بیبو و خاصیت است.
خروج نخبگان فکری و فرهنگی نیز قدرت تحلیلی و اطلاعرسانی مطبوعات ما را تضعیف کرده است. روزنامهنگاران برجسته و صاحب نام اکنون در مطبوعات کمتر قلم میزنند، مدیران مطبوعات ترجیح میدهند به جای چهرههای شناخته شده و مستقل با افراد تازه کار و کم تجربه جویای نامی کار کنند که قدرت مدیریت و کنترل آنها را داشته باشند، البته به قیمت محروم کردن مخاطبان از دیدگاههای عمیق تحلیلی و نیز نگاههای منتقدانه.
تضعیف و تحلیل توان مطبوعات ما در حالی است که هر روز بر تعداد دانشجویان و دانش آموزان کشور افزوده میشود و سوادخواندن و ارتباط برقرار کردن با جهان بیرون افزایش مییابد. این جمعیت لاجرم نیاز به خوراکهای فکری و اطلاعاتی مناسب و کیفی خواهند داشت که در فقدان منابع مطلوب، متنوع و متکثر داخلی به ناچار به منابع خارجی روی خواهند آورد، که به نظر نمیرسد مورد نظر سیاست گذاران، مسئولان فرهنگی و مطبوعاتی کشور باشد.
اگر مسئولان دغدغه فرهنگ و آیندهکشور را دارند نجات مطبوعات از وضعیت بحران فعلی اقدامی عاجل را میطلبد، چنین اقدامی قبل از هر چیز نیازمند تجدید نظر در سیاستهای مطبوعاتی و رفع موانع مشارکت نخبگان فرهنگی و اقتصادی در حوزه فرهنگ و مطبوعات است.